eitaa logo
حبیبِ طبیب
145 دنبال‌کننده
44 عکس
25 ویدیو
0 فایل
اسناد در صفحه ی اینستاگرام https://www.instagram.com/habibetabib1.20?igsh=MTlpbjA1MXEzanA3YQ== آدرس شخصی @habibetabib
مشاهده در ایتا
دانلود
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی دو سال مانده بود به شهادتش، باز به او پیشنهاد دادند بیاید برای ریاست جمهوری نامزد شود. دوباره یکی به زبان آورده بود که تو محبوب مردم هستی، اگر بیایی رای می آوری. حاجی در جواب، همان جمله ی تکراری را گفته بود: "من نامزد گلوله ها هستم". منبع https://eitaa.com/hata03
10.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"دور بایستید". این شرط حاجی با محافظان اش بود. آن اوایل که اصلا زیر بار داشتن محافظ شخصی نمی رفت. اجازه نمی‌داد کسی بین او و بقیه ی مردم دیوار شود. وقتی شخص رهبری برای او نوشتند که من نگران جان شما هستم، خودش روی چند نفر دست گذاشت که در نقش محافظ شخصی او باشند؛ یکی شان که هنوز عکسش شطرنجی است می گوید محافظت از حاج قاسم خیلی سخت بود؛ گوش به حرف ما نمی داد. محافظان‌اش خیلی وقت ها اذیت می شدند؛ مخصوصا آنجا که حاجی خودش می زد به خط و با دست به نیروهایش اشاره می کرد از کدام طرف بروند و چه کنند و کجا باشند. سکته‌شان می داد به قول سردار رحیمیِ شهید. برای محافظانش شرط گذاشته بود؛ اگر می خواهید بمانید، نباید شما را ببینم؛ دور بایستید. بین من و مردم نباشید. بعد ولی این بچه های آخرین تیم، همان ها که با حاجی ابدی شدند را رد کرده بود بروند. هادی و دوستش خودشان برگشتند پیش حاج قاسم، گریه کردند تا قبول کند و بگذارد کنارش بمانند. نمی توانستند جدا شوند. عشق است دیگر؛ راست اگر باشد می کُشد. منبع https://eitaa.com/hata03
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داعشی های خفیف شده، سلاح شان را زمین گذاشتند و دسته‌جمعی از شرق حلب، ریختند توی اتوبوس های سبز رنگ سوری تا اخراج شوند. همزمان بیخ گلوی مردم سوری هم آزاد شد. داعشی ها آب و نان مردم را گرفته بودند برای خودشان و زن بچه هایشان. خبرش بود که لوله های آب رسان شهری را مازوت ریخته اند تا برای بعضی مناطق غیرقابل استفاده بشود. این اواخر یک بیمارستان صحرایی وسط یک روستا را گرفتند زیر بمباران. مردم روستا و بیمارستان همه با هم افتاده بودند زمین. به روش ترسناک خودشان داشتند آدم کشی می کردند توی شهر. حالا مردم داشتند قاطی زن و بچه های داعشی و غیر داعشی، پای پیاده می‌زدند بیرون از حلب. علی خلعتبری سرتیم حفاظت حاجی می گوید نزدیک شیخ نجار از رو به روی این جمعیت درآمدیم. خیلی بودند! همینجا حاج قاسم ماشین را نگه می دارد، نیروهایش را می فرستند بیرون و به جایش مردم بی خانمان را سوار می کند تا بقیه مسیر همراهشان باشد. به خلعتبری هم می گوید بچه هایت را پیاده کن، بشو مسافرکش مردمی که می‌بینی. سواره های بی پناه نمی دانستند داخل این تویوتا، چه کسی نشسته است! حالا شما چند کلمه درباره اش بچرخ در فضای خبرها، می بینی نزدیک آزادی حلب، دنیا چه خبرش شد! از همه بی ناموس تر تیم فیلمسازی بودند که رفته بودند مصر و داشتند صحنه سازی می کردند که بگویند مخالفان داعش مردم را می کشند. راشاتودی خبرش را زد که مصر عوامل تیم جعل کننده را گرفته است. منبع و اینجا https://eitaa.com/hata03
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از جایی درز کرده بود که حاج قاسم پول لازم است. پورجعفری فهمیده بود؛ بی آنکه دور و بری ها بفهمند به اسماعیل قاآنی گفت. رسما داشتند دخالت می کردند توی زندگی‌اش. بعدتر ولی حاجی به روش خودش این را بهشان فهماند که این کارها دخالت حساب می شود. سردار قاآنی خبر داشت که حاج قاسم حقوقش را کامل نمی گیرد. حاجی خودش گفته بود حق ماموریت هایش را مسئول مالی حساب نکند. چیزی هم به عنوان اضافه کاری به حسابش وارد نشود. حالا مسئول مالی، بی خبر از همه جا به دستور سردار قاآنی، یکی از حق ماموریت های حاجی را فاکتور کرد و زد به حساب او. حاج قاسم که فهمید هیچ توضیحی به خرج‌اش نرفت، مسئول مالی را توبیخ کرد و بعد پول را هم پس داد. قبل تر از او، آن بالایی ها را هم توبیخ کرده بود. هم پورجعفری اش را، هم سردار قاآنی را. منبع https://eitaa.com/hata03