💢 پیشنهاد فرهنگی
چند سالی است که بسیاری از گویندگان خبر رسانه ملی، سخنشان را با صلوات بر محمد و آلمحمد آغاز میکنند.
چهقدر شایسته و پرفضیلت است که ما نیز این حرکت نیکو و پربرکت را در جاهای دیگر گسترش دهیم.
برای مثال تأکید داشته باشیم که هر وقت میخواهیم در جمعی صحبت کنیم اول از همه بخواهیم که یک صلوات بفرستند.
برای اطلاعرسانی پیامکی بهجای اینکه بنویسیم «پیام شما را دریافت کردم یا...» فقط پیامک کنیم: صلوات.
(درباره ترویج ذکر مبارک صلوات، شما هم پیشنهادهای خود را برای ما بفرستید.)
#مجله_آشنا
#امر_به_معروف
🆔 @hateff
💢 خاطرهای از خانم محبوبه ابراهیمی(همسر پاسدار)
راهی برای پاک کردن طبیعت
کنار رودخانه نشستهایم. اطرافمان پر از خانوادههایی است که ناهار روز تعطیل را با خانواده در جنگل میخورند. تا چشم کار میکرد درختان بلند و تا گوش میشنید صدای پرندگان زیبا، اما زمین را که نگاه میکردی، زبالههایی که در گوشه و کنار جنگل ریخته شده بود، دل را میرنجاند. مخصوصاً زبالههای پلاستیکی؛ از سفره یکبارمصرف گرفته تا بطری نوشابه و آبمعدنی و پوست میوه و هندوانه و باقیمانده غذا... بعضی زبالهها قابلتجزیه بودند و بعد از مدتی یا تجزیه میشوند و یا جذب خاک و یا خوراک حیوانات، اما درعینحال زمین جنگل را از زیبایی و بکر بودنش خارج کرده بودند. زبالههای تفکیکنشدنی که جای خود دارد.
پدرم دوتا مشمای بزرگ از ماشین آورد و شروع کرد به جمع کردن زبالهها. نزدیک خانوادهای رسید که اطرافشان پر از زباله بود. پسر جوان خانواده بلند شد و بهسرعت دست پدرم را گرفت که حاجآقا شرمنده! این زبالهها را ما ریختهایم. خودم جمع میکنم. مشمایی برداشت و بهسرعت زبالهها را جمع کرد. چند لحظه بعد از هر خانوادهای که در آن اطراف بود یک نفر، مشما به دست مشغول جمع کردن آشغالهایی بود که طبیعت زیبا و پاک را آلوده کرده بودند. برایم زیبا و تعجببرانگیز بود. پدر چه امربهمعروف زیبایی کرد. امربهمعروفی عملی برای معروفی فراموش شده: حفظ طبیعت.
#مجله_آشنا
#امر_به_معروف
🆔 @hateff
#امر_به_معروف 😊
امر به خوبیها با کلام بزرگان
راننده پایش را روی گاز گذاشت و از چراغ قرمز بهسرعت عبور کرد.
میگفت جریمهاش را میدهم. الان نه وقت پشت چراغ ایستادن را دارم و نه حوصلهاش را. نگاهی به چهره و ظاهرش کردم که ظاهراً متدین و مذهبی بود. برایش ماجرایی از شهید بهشتی تعریف کردم که وقتی راننده چراغقرمز را رد میکند او را به تبعیت از قانون دعوت میکند. راننده میگوید قانون طاغوت تبعیت کردن نمیخواهد و باید از آن سرپیچی کرد، اما #شهید_بهشتی میگویند این قانون، انسانی و عین انسانیت است.
پرسیدم جایی که شهید بهشتی به رعایت #قانون طاغوت امر میکنند، میشود از قانون جمهوری اسلامی سرپیچی کرد؟
سرش را به تأسف تکان میدهد و میگوید: اشتباه کردم. ممنونم که روشنم کردی. قول میدهم هیچوقت از قانون سرپیچی نکنم.
گاهی امر به خوبیها با بیان کلام بزرگان اثربخشتر از بیان ماست.
#مجله_آشنا
🆔 @hateff
#امر_به_معروف
💢 امر به خوبیها با کلام بزرگان
راننده پایش را روی گاز گذاشت و از چراغ قرمز بهسرعت عبور کرد. میگفت جریمهاش را میدهم.
الان نه وقت پشت چراغ ایستادن را دارم و نه حوصلهاش را. نگاهی به چهره و ظاهرش کردم که ظاهراً متدین و مذهبی بود.
برایش ماجرایی از شهید بهشتی تعریف کردم که وقتی راننده چراغقرمز را رد میکند او را به تبعیت از قانون دعوت میکند.
راننده میگوید قانون طاغوت تبعیت کردن نمیخواهد و باید از آن سرپیچی کرد، اما شهید بهشتی میگویند این قانون، انسانی و عین انسانیت است. پرسیدم جایی که شهید بهشتی به رعایت قانون طاغوت امر میکنند، میشود از قانون جمهوری اسلامی سرپیچی کرد؟
سرش را به تأسف تکان میدهد و میگوید: اشتباه کردم. ممنونم که روشنم کردی. قول میدهم هیچوقت از قانون سرپیچی نکنم.
گاهی امر به خوبیها با بیان کلام بزرگان اثربخشتر از بیان ماست.
#مجله_آشنا
🆔 @hateff
#امر_به_معروف
💢 امر به خوبیها با کلام بزرگان
راننده پایش را روی گاز گذاشت و از چراغ قرمز بهسرعت عبور کرد. میگفت جریمهاش را میدهم.
الان نه وقت پشت چراغ ایستادن را دارم و نه حوصلهاش را. نگاهی به چهره و ظاهرش کردم که ظاهراً متدین و مذهبی بود.
برایش ماجرایی از شهید بهشتی تعریف کردم که وقتی راننده چراغقرمز را رد میکند او را به تبعیت از قانون دعوت میکند.
راننده میگوید قانون طاغوت تبعیت کردن نمیخواهد و باید از آن سرپیچی کرد، اما شهید بهشتی میگویند این قانون، انسانی و عین انسانیت است. پرسیدم جایی که شهید بهشتی به رعایت قانون طاغوت امر میکنند، میشود از قانون جمهوری اسلامی سرپیچی کرد؟
سرش را به تأسف تکان میدهد و میگوید: اشتباه کردم. ممنونم که روشنم کردی. قول میدهم هیچوقت از قانون سرپیچی نکنم.
گاهی امر به خوبیها با بیان کلام بزرگان اثربخشتر از بیان ماست.
#مجله_آشنا
🆔 @hateff
#امر_به_معروف
💢 دعوت به خوبیها با اخلاق
در کلاس، همه دانشآموزانش را با تعابیری مثل عزیزم، دخترم، قشنگم، نفسم... صدا میزد.
همه بچهها عاشق حرف زدنش بودند. همیشه لباسهایی با رنگ روشن و شاد و جذاب میپوشید و بهاصطلاح دانشآموزان، خیلی خوشتیپ و باکلاس به کلاس درس میرفت. میگفت من برای شماها آنقدر شاد میپوشم اما کلاً بیرون از خانه رنگهای روشن نمیپوشم.
هر دانشآموزی که در درس مشکل داشت، برایش وقت اضافهای میگذاشت و برایش درس را آنقدر توضیح میداد که کاملاً متوجه شود. شماره تلفن همراهش را هم به بچهها داده بود تا فقط با پیامک با او در ارتباط باشند. بچهها به هم میگفتند بهترین معلمی که در زندگیشان داشتهاند همین خانم معلم است. یکبار از او پرسیدند شما با اینهمه خوشتیپی و مهربانی اگر چادر نپوشید و مانتویی باشید خیلی خوشتیپتر میشوید. خندید و گفت فردا جوابتان را میدهم. روز بعد آلبوم عکسهای جوانیاش را به مدرسه آورد. بچهها با تعجب به همدیگر نگاه میکردند! خانم شما مانتویی بودید؟ از آن روز هر روز برایشان از لذتها و فایدههای چادر میگفت. تا آخر سال همه شاگردانش چادری شده بودند. بچهها میگفتند خانم! اخلاقتان ما را عاشق حجابتان کرد. کاش همه چادریها مثل شما تمیز و خوشاخلاق بودند...
#مجله_آشنا
🆔 @hateff