‹حوالیاو♡³¹³›
و خب می دونیم در راه همین مسجد به خانه بود که در کوچه به حضرت جسارت میشه و سند فدک رو با زور از خانم
حضرت گفتن حالا که اینطوره
میرم شکایت شما رو پیش پدرم رسول الله میکنم ....🌿
‹حوالیاو♡³¹³›
ایشون سر مزار رسول الله گریه کردن ... و شروع کردن به افشاگرے...!
زن های مدینه آمدن ...
و مابین گریه ها افشا گری های حضرت رو گوش دادن
‹حوالیاو♡³¹³›
زن های مدینه آمدن ... و مابین گریه ها افشا گری های حضرت رو گوش دادن
و میرفتن منزل و به همسرانشون میگفتن ...
ماجرای غدیر و وصیت پیامبر ....
همه باز گو شد ...
‹حوالیاو♡³¹³›
و میرفتن منزل و به همسرانشون میگفتن ... ماجرای غدیر و وصیت پیامبر .... همه باز گو شد ...
و عده ای از یاران ابوبکر
به خانه علی آمدن و اعلام همبستگی کردن ...!
حالا مزار پیامبر کجا بود؟
کنار مسجد ...
مسجد کی توش بود؟؟!
ابوبکر که داشت خطبه میخوند
حضرت از صبح تا شب با هدفی معلومی گریه میکردن
‹حوالیاو♡³¹³›
حالا مزار پیامبر کجا بود؟ کنار مسجد ... مسجد کی توش بود؟؟! ابوبکر که داشت خطبه میخوند حضرت از صبح
اومدن اعتراض کردن که مردم از ناله ها و گریه هه خسته شدن ...!
حضرت گفتن باشه!
میرم بقیع 🖤
‹حوالیاو♡³¹³›
زن های مدینه آمدن ... و مابین گریه ها افشا گری های حضرت رو گوش دادن
بقیع که فضا دوبرابر مزار پیامبر بود
و تاثیر حرف هاشون قطعا بیشتر ...
‹حوالیاو♡³¹³›
و این شد که خانه ی علی شد کانون مخالفین ...!
ک ابوبکر نامه فرستاده به حضرت و گفتن
علی از وجود شما سو استفاده کرده و خانه ی تورو کانون مخالفین قرار داده...
بنابراین علی رو از خانت بیرون کن
یا به علی بگو اینارو از خونه بیرون کنه !!