دسته_بندی مردم در عصر غیبت.mp3
2.83M
🔊 #منبر😍
«دستهبندی مردم در عصر غیبت»
🎙 استاد #رائفی_پور
🔸 نمیشود هم به منجی اعتقاد داشت و هم در بارگاه فرعون بود...
#سهشنبههایجمکرانی
🍂خدا ڪند که به رسم محبّت زهرا
همیشه در به در صاحب الزّمان باشم...
🍂اگر چه جمعه نشد حاجتم ولی این است
سهشنبه های تو در صحن جمڪران باشم....
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
[•°📚🍃°•]
اگر...
"حسروییدن"
درتوباشد ؛
حتی...
درڪویرهم
"رشد" خواهۍڪرد.
اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج
#درس_خواندن
[با دانش
خودتان را
مجهـــــز ڪنید📖✨]
#حضرتآقا
#رهبرانہ
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
17.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
『♥️🌿』
هرموقعباورڪردۍ،اوضاعٺدرست میشھ! متفاوتمیشۍ..!"
#استادپناهیان 🎙
✨﷽✨
#داستان_واقعی
بسیار زیبا
یه لات بود تو مشهد.
هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!!
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا
و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“
رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!!
شهید چمران: چرا؟!
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....
شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!🌹🍃
رضا جا خورد!....
..... رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.
..... سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی........🌹🍃
منبع 📚: خاطرات شهید مصطفی چمران
#شهید_چمران
#شهیدانه
°•🕯🖇^^
امامزمانتنیستراحتۍرفیق؟ツ
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#پای_اخلاق_شهدا🌺
🌰خرماگرفته بود دستش
به تک تک بچه ها تعارف میکرد.
+گفتم:مرسی
+گفت:چی گفتی؟
+گفتم:مرسی☺️
ایستاد و گفت: دیگه نگو مرسی؛
بگو خدا پدر مادرتو بیامرزه...
#حاج_احمد_متوسلیان🕊