•|❄️🌧|•
#مبحث_هفته✨
#سخݩ_آخر♥️
مورد داشتیم تو عمرش یه وعده غذا بی عیب و ایراد درسٺ نکردهـ🍽
یه دونہ قالیچه تنهایی نبافته⛱
یه مجسمه گلی نساخته💨
بعد یه نظریاتی در مورد عالم میده که گنجشک به غار غار میافته❗️❗️😳
یکی نیست بگه بابا !
خب خدا کُللللللللللل دنیا را خلق کرده🌙
و خیلی طبیعی که {فقط}خودش میدونه چی به چیه😇
ما اگه یه گل بکار بعد یکی بی اجازه بهش آب بده☔️
ناراحت میشیم😤
میگیم: اول از من که کاشتمش بپرس!
بعد آبش بده💦
شاید الآن اصلا آب نخواد🌪
خدا هم همینہ 💫
میگه عزیزم💫
من {تو} رو با تماااااام دارایی هات ساختم😇
سوالی داری از خودم بپرس🌙
فقط من میدونم
بیاید بهش حق بدیم🌝
@havalichadoram🌻
و یہ خبــر خوب اینکہ مبحث جـدیـــــد😍
از امشب رأس ساعت 9 شــروع میشہ😍
التمــاس دعـــاے فـــرج✨
حجاٻ چهرهـ جاݩ مۍ شود غبارٺݩم
خوشا دمۍ کہ از آن چهرهـ پردهـ برفکنم....(:🌿
حافظ
#مبحٿهفتہ✨
مقــــدمہ📚
ســـلامـ(:
طبق نظــر سنجے قــرار شد مبحث هفتہ در رابطہ با چطور افســــر جنگ نــرمـ بـاشمـ {مهندسے جوانے} باشہ🙃
این قسمٺ در رابطه با منابع و موضوعـــاٺ به اطلاعتون میرسونیمـ🌱
چگـــونہ افــسر جنڲ نـــرمـ بـــاشمـ؟(:🍃
در رابطہ با ایــنـ موضوع به نظــر شخصے خــودمـ، فـــرمایشــاٺ رهبــرے و اســاتید بزرگــوار و بنــامـ اکتفــا میڪنیمـ🌙✨
مهنـــدسے جـــوانے📚
در مورد این مـــوضــوع هم بہ نـامہ ۳۱ ڪتاب نهــج البلاغہ رجـوع میڪنیمـ تا پندے همـ مـولا علي بگیریمـ👌🏻✨
توجہ داشتہ باشیــد ایـن دو موضوع در دو فصـݪ جـدآ تقـدیمتون میشہ🍃🌸
رفقآ سعے میکنیـمـ مطالبے رو ڪه در اختیـارتون میـذاریمـ از صحتش مطمئن بشیــمـ🦋
بہ امیـــد ســـربازے امــامـ زمــاݩ♥️🌸
@havalichadoram
راستے ولادٺ حضرٺ علے اڪبر همـ مبارڪتون بـاشہ😍✨🎊
#بشیــمـعلےاڪبرحسیـــن🎀
مجنــــــون مـــــن ڪجــــایی؟
#قسمت_هفتم_و_هشتم
بیشتر بچه هاے هیئت رفته بود
که سید جواد صدام کرد
_ رقیه خانم بیا حاج اقا کریمی کارت داره
-چشم الان میام
حاج آقا کریمی از همرزما و دوستان صمیمی پدرم بود
جانباز و شیمیایی جنگ
الانم درحال حاضر از فرماندهان مدافعین حرم هستن
استاد مهدویت منم هستن
ووووواینکه مسئول معراج الشهدا هم هستن
البته اینا همش افتخاره
حاج آقا شغل اصلیش قاضی بود
خخخخخخ بطور کامل حاجی رومعروفی کردما
- سلام استاد
قبول باشه
قبول حق دخترم
حاضر باش که از هفته آینده حجم کارات شروع میشه
-چه کاری استاد
هم کلاسای مهدویتت شروع میشه
هم اینکه پنجشنبه ساعت ۱۰ صبح معراج الشهدا باش
جلسه است
-چشم
منوربه جمال مهدی زهرا
-ان شاالله
ساعت ۱۱شب بود و من خوابم نمیبرد
به سمت آلبومی که از عکسای کودکی ،نوجوانی ، ازدواج پدرو مادرم بود رفتم
صفحه اول ک باز کردم
بابا تو ۳-۴سالگی بود
دست کشیدم روی عکس
بابا قرار مربی مهدویت بشم
بابا پسرت دوروز دیگه از سوریه برمیگرده
مداحی بابا مفقودالاثر گذاشتم و با ورق زدن هر برگ آلبوم شدت اشکام بیشتر میشید
تا رسیدم نزدیک سالهای ۷۰
نوزده سال پیش
این عکس اوج حسرت منه
باباو مامان
حسین دستش تو دست مادر
زینب تو آغوش پدر
مادرهم منو باردار بود
تو این عکس مادر منو ۶ماهه بادار بود
دقیقا سه ماه و بیست روز قبل از شهادت پدر و تولد من
امروز تو حیاط وقتی یسنا خورد زمین سید جواد سریعتر از زینب به سمتش دوید
اون بغل
چیزی ک من یه عمر تو حسرتش بودم
حسرت آغوش پدر
هروقت خوردم زمین این آغوش حسین بود که پناهگاهم بود
نه آغوش پدر
به قلم: بانو_ش
براے مطالعہ هــر پــارٺ ¹ صݪواٺ براے ظهـور اجبـارےسٺ✨🍃
مجنــــون مــــن کجــــایی؟
#قسمت_نهم
روای زینب
زینب:وای خاک توسرم
سید یه کاری کن بدبخت شدم
باز این بچه حالش بد شد
سیدجواد: هیس هیچی نیست
فقط فشارش افتاده
میرم یه آب معدنی با چهارتا قندمیگیرم براش آب قند درست کنیم
تا جواد بره برگرده من به خدا رسیدم
رقیه گرفتم تو بغلم سرش از روی چادر بوسیدم
جواد رسید آب قند به رقیه دادیم
خداشکر حالش زود خوب شد
-رقیه خانم پاشو خواهر
ببین پرواز حسین داداش نشسته
پاشو عزیزم
***
روای رقیه
به هزار یک زحمت از جا پاشدم
زینب دستمو تو دستش گرفت
حسین بالای پله برقی ظاهر شد
دستمو گذاشتم روی شیشه
حسین بالاخره به جمع ما پوست
قبل از اینکه به آغوش مادر پناه ببره
آغوشش باز کرد برای من
حسین :بیا فدات بشم
با دو به آغوشش پناه بردم
-کجا بودی داداش
حسین :فدات بشم
به قلم: بانو_ش
براے مطالعہ هــر پــارٺ ¹ صݪواٺ براے ظهــور اجبـارےسٺ✨🍃
『انقݪاب نۅجۅانۍ』
•|🦋|•
#حاج_قاسم♥️
مرگ بستر برای ما ننگ است💔
بگذریم از جهان به آسانی🖐🏻
ما یکی نه هزارها هستیم✊🏻
#کلنا_قاسم_سلیمانی🖐🏿
@havalichadoram🍃