از دیدنت سیر نمیشم داداش!
من هنوز هم به دلم مانده تماشات کنم
چقدر زود شد ایام ِوصالت سپری...
همینجوری که دارن با هم حرف میزنن، یه وقت زینب میگه:
راستی داداش!
ساربان مینگرد ، بد به دلم افتاده...
می روی کاش که "انگشترِ"خود را نبری
😭
حسین هم همینجور که داره به توصیه های خواهرش گوش میده، چشمش میفته به یه گوشه ای از چادر خواهرش که خاکیه،
خم میشه و خاک چادر زینبشو دو دستی میتکونه...
اما زینب میگه:
داداش حالا تحمل خاکی شدن چادر خواهرتو نداری؟
تو که بری ما چکار کنیم با این لشکر...
😭😭
چادر خاکی من را نتکان، گریه نکن
که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری...
😭
(بگذرم از هر گذری...)
داداش بعد تو من باید آماده بشم که دست بسته و اسیر از محله و از گذرگاه یهودی های شهر شام ببرنم....
😭😭
قبل رفتن، زیر گلوی حسینشو بوسید...
😭
مقتل اینجا میگه حسین یه پیراهن کهنه پوشید که کسی رغبت نکنه از تنش درش بیاره...
اما....
😭😭
داداش داری میری، اما
بعد تو گو چه کنند این زن و بچه در دشت؟
گر بمانند همه بی کس و تنها سخت است...
😭
هر طور شد حسین راهی میدان شد...
دل زینب هم قدم به قدم با حسین رفت....
اصلاً بدون من سفری رفته ای ؟ بگو!
حالا بدون من؟؟
نه خدا حافظی مکن...😭
امروز داشتم از تلویزیون روضه حاج آقا کاشانی رو میدیدم.
گفت حسین وقتی از بالای بدن عباسش برگشت، آروم به زینب گفت:
خواهرم به زن ها و دختر ها بگو گره های معجر و روسریهاشون رو محکم کنن...
😭😭
امشب شب عاشوراست...
برا همه اموات
به نیت شفای همه مریضا، خصوصا اونایی که سفارش کردن.
برا حاجت روا شدن خودتون و همه اونایی که به منِ روسیاه التماس دعا گفتن.
برا تسلای دل امام زمان تو این شب ها...
همه باهم دست به سینه و رو به قبله بگیم:
السلام علی الحسیـــن
وعلی علی بنالحسـین
وعلی اولاد الحسیــــن
وعلی اصحاب الحسین
التماس دعا
یا علی
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
کیامیخوان چله بگیرن @khoda_mibinadd ادمین کانال هستن برای درج وثبت نام اسم شما برای چله
فردا بعد نمازصبح ان شاء الله چله ما شروع خواهدشد
بچه ها ؛ اصلِ روضه اینه که
همهٔ روضه هایی که این شبها شنیدید
تویِ چند ساعت اتفاق افتاده...😭
دعا کنید برای آرامش دلِ امام زمانمون😭