❣ خـدایا ❣
هرجا رو کردم
به غیر از تو زمین خوردم
روزامو غم گرفت وقتی
تو رو از خاطرم بُردم
هوامو داری با اینکه
فراموشم شدی گاهی!
گرفتی دستمو وقتی
گذاشتم پا تو هر راهی..
یا علی....
به امید خودت خدا
خدایا...💛
توزیباترین تکرار روزگار منی
شکرت برای نگاه نوازشگرت
که هرصبح بدرقه آغازم بسوی توست
ســـلام...
صبح زیباتون بخیــــر
👈جوانان👱 توبه و عبادت را به دوران پيری👴 موكول نكنند؛ مرگ انسان را مطلع نمیكند!
🔸بعضیها دعا و عبادت و توبه را میگذارند برای دوران پیری؛ این اشتباه بزرگی است.
🔹اولاً معلوم نیست وقت داشته باشیم؛ مرگ انسان را مطلع نمیکند.
🔸ثانیا چنانچه کسی خیال کند که میشود دوران جوانی را با غفلت و غرق شدن در شهوات گذراند، بعد با خیال راحت به سراغ توبه رفت، اشتباه بزرگی مرتکب شده.
🔹حالت دعا و انابه🙏 چیزی نیست که انسان هر وقت اراده کرد، برای او پیش بیاید. گاهی می خواهیم، نمی شود.
📕حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) ۸۴/۷/۲۹
✨ #حکایتهای_پند_آموز ✨
📝فردی در مورد همسایه اش #شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد.
بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند.
🔹شخصی که برایش شایعه ساخته شده بود، به شدت از این کار #صدمه_دید و دچار مشکلات زیادی شد.
🔸بعدها وقتی که آن فرد متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه #دروغ بوده
و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود #پشیمان شد😔
و سراغ شخص حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد تا شاید بتواند این کار خود را جبران کند.
🔹حکیم به او گفت: «به بازار برو و یک مرغ بخر
آن را بکش و پرهایش را در مسیر
جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.»
🔸آن فرد از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد.
🔹فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور آن فرد رفت
ولی 4 تا پر بیشتر پیدا نکرد.
🔸 حکیم در جواب تعجب گفت انداختن آن پرها ساده بود
ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست!
همانند آن شایعه هایی که ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است.
💠خدای مهربان در قرآن، می فرماید :
🔅ای مؤمنان، هرگاه فاسقی خبری برای شما آورد تحقیق کنید،
مبادا از روی نادانی به قومی رنجی رسانید،
و سخت از کار خود پشیمان گردید.
📖سوره حجرات، آیه 6
🔺یکی از بدترین 🔥گناهان🔥 #تهمت است،
فرضا اگر اتهامی که وارد میکنیم درست هم باشد حداقل 🔥 #غیبت 🔥 است،
که خودش از بزرگترین گناهان است
و در روایات بدتر از 🔥زِنا🔥 دانسته شده....
🔺همه اینها به خاطر ضعف شخصیت است،
ای کاش قدری سرمان به زندگی خودمان بند باشد....
#چله_ترکِ_گناه
#گناه_شناسی؛ #گناهانِ_زبان
💠 • ° •🔸 ◎﷽◎ 🔸• ° • 💠
🔷🔸 هـر شـــ🌙ـــب یـــڪ🔸🔷
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به حاج رسول تُرک، از عربده کشهای تهران بود،
اما عاشق امام حسین علیهالسلام بود.
در ایام عزاداری ماه محرم شب اول
بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش کردند و گفتند: تو عرقخوری و آبروی ما را میبری!
حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظم ترکها جوابم کرد، شما چه میگویی، شما هم میگویی نیا؟!
اول صبح در خانهاش را زدند
رفت در را باز کرد دید، ناظم ترکهاست، روی پای حاج رسول تُرک افتاد و اصرار کرد بیا بریم
گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت!
حاج رسول گفت:
تو که من را بیرون کردی؟
گفت: اشتباه کردم
حاج رسول گفت: اگر نگویی نمیآیم!
ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم، در کربلا هستم خیمهها برپاست
آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیهالسلام بروم، دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند
هر چه تلاش کردم، نگذاشت نزدیک شوم، دیدم بدن سگ است، اما سر و کله حاج رسول است!
معلوم میشود امام حسین علیهالسلام تو را به قبول کرده است.
ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن، آنقدر خودش را زد و گفت: حالا که آقام من را قبول کرده، دیگر گناه نمیکنم
توبه نصوح کرد، از اولیای خدا شد.
شبی عدهای از اهل دل جلسهای داشتند
آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در میزنند، رفتند در را باز کردند، دیدند حاج رسول است!
گفتند: از کجا فهمیدی آدرس کجاست؟
کلی گریه کرد و گفت:
بیبی آدرس را به من داده است
شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود گفتند: چگونهای!
گفت: عزرائیل آمده، او را میبینم
ولی منتظرم اربابم بیاید...
کِی شود حُر شَوَم و توبه ی مردانه کنم؟!
سینه ام را ز چه مَنزلگهِ بیگانه کنم؟!
سینه ویران شده ی توست به ولله حسین
گنج را من طلب از سینه ی ویرانه کنم
ای تو مستانگی من! چه لزومی دارد
عشقِ تو باشد و من باده به پیمانه کنم
میروَم هیئت و در بَدو ورودَم زین پَس
مشکلی نیست اگر نیّت میخانه کنم
خنده ای کُن بوَزَد بویِ خوشِ سیبِ حرم
وَ اناری بده تا با دل و جان دانه کنم
آه اگر شمع تویی تا به اَبد شرمَم باد
خنده بَر حالِ پُراز گریه ی پروانه کنم
ای سَرِ نیزه نشین کاش نسیمی بودم
تا که گیسویِ پریشانِ تو را شانه کنم
بارها توبه شکستَم تو ولی بخشیدی
کِی شَوَد حُر شَوَم و توبه ی مردانه کنم؟!
نماز چیز عجیبیه!
هر کس از آیت الله بهجت نصیحت می پرسید
می فرمودن:
" برو نمازتو درست کن همه چیز درست میشه..."
ایشون از آیت الله قاضی نقل می کنند؛
هرکس نمازش را درست کرد و در مقامات معنوی به جایی نرسید، آب دهان به صورت من پرت کند.😯
چجوری باید "نماز خوب" بخونیم؟
خیلی ساده هست!
خوب دقت کنید!
"نماز یه عبادتی نیست که لازم باشد شما آن را با "حال" بخوانید! یا با اشک بخوانید! با گریه و سوز و عشق بخوانید❗️
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:
برای دلهای ما آدمها اقبال وادباری است.
بعضی وقتا آدم حال عبادت دارد
و بعضی وقتها هم "حال عبادت ندارد."
💥نماز در مرحله ی اول فقط رعایت ادب است
نه عشق بازی با خدا...💥
اگه دوس داری نمازت خوب بشه این بحث و دنبال کن...
🌚
الهی...
اگر بد بودیم یاریمان کن
تا فردایی بهتر داشته باشیم
خدایا...
به حق مهربانیت
نگذار کسی با نا امیدی و ناراحتی
شب خود را به صبح برساند...
بنام خدا که زیباترین نام هاست
#سلام_دوستان
روزتان منور به الطاف الهی
✅ امام حسین علیه السلام
شيعه ما كسى است كه ، دلش از هرگونه خيانت و نيرنگ و مكرى پاک است.....
📕 بحار الانوار ، ج 44
#عزاداریتان_مقبول_حق
التماس دعای فرج....
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
#ڪانآل_ڛݦݓ_ݗدآ
@Havaliye_khodaa_1400
"" بسم الله الرحمـــــن الرحیم"
#مشارطه
📌وضو میگیرم و چند خطے #مشارطه مینویسم عهد میبندم تا حق امروز را ضایع نکنم
✔نمازم و به هـــر کاری مقدم بدونم
✔مواظب زبـــــانم باشم دروغ نگم حتـی
به شوخی ☝️
این که ما اسمشو گذاشتیم خالے بندی گناه کبیره است ✖
یادم نره حدیث امام علے(ع) و :
هیچکس مزه ی ایمان واقعے را نمیچشد مگر اینکه دروغ را ترڪ کند چه جدی و چه شوخی!
📌 حواسمون به خلوت هامون باشه نکنه خدای نکرده با سرک کشیدن به کانال ها و سایت های مبتذل بنزین رو شهوتمون بریزیم ♨️
⇦در دنیای مجازی یادمون باشه تڪ تڪ این کلیک ها ثبت میشه ..
چــــ📵ــــــی میبینی❓
پیش خدا و امام زمانت شرمنده نشی رفیق😓
📌حواسمون به لقمه ای که میخوریم باشه
لقمه ی حروم توفیق نـــــماز اول وقت ،
نماز شب، مسجد رفتن و خیلے از عبادت ها رو میگیره..
🍴سر سفره ی هر کسے نشینیم
لقمه در روح و جان آدم اثر میزاره...
"امروزتان پر از حس ناب بندگے "
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
خواب بودم،خواب دیدم مرده ام
بی نهایت خسته و افسرده ام
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
روی من خروارها از خاک بود
وای،قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق ظلمت،سوت و کور تنگ بود
هرکه آمد پیش،حرفی راند و رفت
سورهٔ حمدی برایم خواند و رفت
خسته بودم هیچکس یارم نشد
زان میان یک تن خریدارم نشد
نه رفیقی،نه شفیقی، نه کسی
ترس بود و وحشت و دلواپسی
ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم،در پی یک جرعه آب
آمدند از راه نزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گرچه پرسش ها به ظاهر ساده بود
لرزه بر اندام من افتاده بود
هرچه کردم سعی تا گویم جواب
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب
از سکوتم آن دو گشته خشمگین
رفت بالا گرزهای آتشین
قبر من پر گشته بود از نار و دود
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل،بسته پر
نام اربابان خود یک یک ببر
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود
گوش گویا نامشان نشنیده بود
نامهای خوبشان از یاد رفت
وای،سعی و زحمتم بر باد رفت
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
درمیان عمر خود کن جستجو
کارهای نیک و زشتت را بگو
هرچه میکردم به اعمالم نگاه
کوله بارم بود مملو از گناه
کارهای زشت من بسیار بود
بر زبان آوردنش دشوار بود
چاره ای جز لب فرو بستن نبود
گرز آتش بر سرم آمد فرود
عمق جانم از حرارت آب شد
روحم از فرط الم بی تاب شد
چون ملائک نا امید از من شدند
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه
نامه اعمال تو باشد سیاه
ما که ماموران حق داوریم
پس تو را سوی جهنم می بریم
دیگر آنجا عذرخواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود
نا امید از هرکجا و دل فکار
می کشیدندم به خِفّت سوی نار
ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد
مردی آمد از تبار آسمان
دیگران چون نجم و او چون کهکشان
صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از خمر طهور
چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب انسان می زدود
بر سرخود شال سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود
کِی به زیبائی او گل می رسید
پیش او یوسف خجالت می کشید
دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد
گشتم ازخود بی خود ازبوی حسین(ع)
من کجا و دیدن روی حسین(ع)
گفت: آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را
اینکه اینجا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده
مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است
خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بردل خود قاب کرد
بارها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است
سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است
اسم من راز و نیازش بوده است
تربتم مهر نمازش بوده است
پرچم من را به دوشش می کشید
پا برهنه در عزایم می دوید
بهر عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده سقای من
اقتدا بر خواهرم زینب نمود
گاه میشد صورتش بهرم کبود
تا به دنیا بود از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده
قلب او از حب ما لبریز بود
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود
با ادب در مجلس ما می نشست
قلب او با روضهٔ من می شکست
حرمت ما را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت
اشک او با نام من می شد روان
گریه در روضه نمی دادش امان
بارها لعن امیه کرده است
خویش را نذر رقیه کرده است
گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا(س) می برم
هرچه باشد او برایم بنده است
او بسوزد، صاحبش شرمنده است
در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی اعدا شود
گرچه درظاهر گنه کار است و بد
قلب او بوی محبت میدهد
سختی جان کندن و هول جواب
بس بود بهرش به عنوان عقاب
درقیامت عطر و بویش می دهم
پیش مردم آبرویش می دهم
آری آری،هرکه پا بست من است
نامه ی اعمال او دست من است
ناگهان بیدار گردیدم زخواب
از خجالت گشته بودم خیس آب
دارم اربابی به این خوبی ولی
می کنم در طاعت او تنبلی؟
من که قلبم جایگاه عشق اوست
پس چرا با معصیت گردیده دوست؟
من که گِریَم بهر او شام و پگاه
پس خطا کردم چرا کردم گناه؟
🍃🍃بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم🍃🍃
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ
عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
✨اللهم الرزقنی شفاعـة الحسین(ع)✨
🍃تقدیـــــم بہ عاشـــــقانِ آقا
اباعبـــــداللہ الحسیــــن(ع)👆👆👆
🍃اگـــہ دلــــتون لرزیـــد....
التـــــــــماس دعــــــــــا🍃😔