eitaa logo
کانال ماه تابان
1.3هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
11 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین عليه السلام را نیش زد و سریعا نزد امیرالمومنین عليه السلام  آمد. 🍃 حضرت به او فرمود: بر اثر این نیش نمی میری برو. 🍃 او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد: یا امیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب 🍃 دو ماه زجر کشیدم حضرت به او فرمود: میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟ 🍃 عرض کرد خیر حضرت فرمودند: چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این نیش عقرب به خاطر آن است. ✨نیش و کنایه زدن به محبین و موالیان حضرات معصومین(علیهم السلام) اینقدر مهم و حساس است. دفاع نکردن از سلمان این عقوبت را داشت.✨ 📚 مستدرک الوسایل ج۱۲ ص۳۳۶ .....📚 Dastan 📚.....
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 مردی از امام سجاد (علیه السلام) سؤالات متعددی کرد و امام به همه آنها پاسخ داد. مرد خداحافظی کرد و هنوز از در خانه بیرون نرفته بود که با خودش گفت بهتر است تا اینجا هستم سؤالات دیگری هم بپرسم، شاید بعدها به دردم بخورند. مرد هنوز حرفی نزده بود که امام به او گفت در کتاب مقدس انجیل نوشته شده از آنچه که نمی توانید به آن عمل کنید نپرسید، زیرا علمی که به آن عمل نشود باعث دوری از خداوند می شود. 📘منبع: کافی، جلد ۱، حکمت ۴ 🆔 http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
⚜🔅🔅🔅⚜🔅🔅🔅⚜ دهقانی مقداری ، در دامن پیرمرد فقیر ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت! درراه با پرودرگار سخن می گفت: ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای در همین حال، ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز !!! آن گره را چون نیارستی گشود. این گره بگشودنت ، دیگر چه بود؟ نشست تا گندمها را ، از زمین جمع کند، درکمال ناباوری دید !!! دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند! ندا آمد که: تو مبین اندر درختی ، یا به چاه تو مرا بین ، که منم مفتاح راه❤️ •┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈• 🆔 http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
🚩📍🚩📍🚩📍🚩 . . امام على عليه السلام: شيعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلايَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحياءِ اَمرِنا اَلَّذينَ اِن غَضِبوا لَم يَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم يُسرِفوا، بَرَكَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا ما كسانى اند كه در راه ما و مى كنند، در راه دوستى ما به يكديگر مى نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مى روند. چون شوند، نمى كنند و چون راضى شوند، زياده روى نمى كنند، براى همسايگانشان مايه اند و نسبت به هم نشينان خود در و آرامش اند. 📕منبع: كافى، ج 2، ص 236، ح 24 •┈••✾💊 @Dastan 💊✾••┈•
🔅🔅🔱🔅⚜🔅🔱🔅🔅 🌷خدایا من این گناه را برای تو ترک میکنم🌷 می گوید:  «در ایّام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت،  با خود گفتم: «رجبعلی! می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. ❌⭕️❌  سپس به خداوند عرضه داشتم: ! من این را برای تو می کنم، 💠تو هم مرا برای خودت تربیت کن💠 آن گاه یوسف گونه پا به فرار می گذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخی او می شود؛ به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی برای او کشف می شود. 📚کیمیای محبت، محمدی ری شهری، دار الحدیث، چاپ سوم، ص79 🆔 http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
✅از هر دستی بدی از همون دست پس ميگيری 🍃ﻣﮕـﺮ میﺷﻮﺩ قلبی ﺭﺍ بشکنی ﻭ قلبت شکسته ﻧﺸـﻮد 🍃ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ چشمی ﺭﺍ ﮔﺮﯾﺎﻥ کنی ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ 🍃ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ ﺫهنی ﺭﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ کنی ﻭ ﺫهنت ﭘﺮﯾﺸـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ 🍃ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ اﺣﺴﺎسی ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍنی ﻭ ﺍﺣﺴﺎست ﺳﻮخته ﻧﺸﻮﺩ ﻣﮕر ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ ؟ 🍃بیشتر مواظب باش این دنیا بی‌قانون نیست! 🍃از خیر و شر، هرچه که به این دنیا داده باشی، روزی به طرف خودت باز ‌میگردد. 🍃این جهان کوه است و فعل ما ندا باز می گردد نداها را صدا 🔰🔰🔰🔰 •┈••✾💊 @Dastan 💊✾••┈•
❇️ ماجرای کتک خوردن یک فقیه برجسته از همسرش ◽️شیخ حسین انصاریان در کتاب نفس، ماجرای کتک خوردن یکی از فقهای برجسته شیعه را روایت کرده است. ◽️مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء از بزرگ‌ترین فقیهان عالَم تشیع بوده است، در حدی که علمای بزرگ شیعه از قول او نقل کرده‌اند که فرموده بود: اگر تمام کتاب‌های فقهی شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینه‌ام دارم، همه را بیرون می‌دهم تا دوباره بنویسند. مرجع هم شده بود. ◽️اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در خانه بداخلاقی می‌کند ولی خیلی هم خبر از داستان نداشتند. اینقدر در مقام جست‌وجو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهی، این فقیه عالیقدر گاهی که به داخل خانه می‌رود، همسرش حسابی او را کتک می‌زند. ◽️یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند و گفتند: آقا ما داستانی شنیده‌ایم از خودتان باید بپرسیم. آیا همسر شما گاهی شما را می‌زند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوی‌البنیه هم هست، گاهی که عصبانی می‌شود، حسابی مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد. ◽️گفتند: او را طلاق بدهید.گفت: نمی‌دهم. گفتند: اجازه بدهید ما زنانمان را بفرستیم ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی‌دهم. گفتند: چرا؟ گفت: این زن در این خانه برای من از اعظم نعمت‌های خداست چون وقتی بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمومنین می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من تعظیم می‌کنند. ◽️گاهی در برابر این مقاماتی که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمی‌دارد. همان وقت می‌آیم در خانه کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود! این چوب الهی است، این باید باشد. •┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈•
➰➰➰➰➰➰➰ کریم خان زند پس از آن که به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد و از چنان محبوبیتی برخوردار شد که نامش به عنوان سر سلسله زندیه در سراسر ایران پیچید. روزی عموی او برای دیدنش به پایتخت آمد. کریم خان دستور داد از وی پذیرای کنند و لباس های فاخر به او بپوشانند. چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد. با دیدن قدرت و منزلت برادرزاده اش بادی به غبغب انداخت و گفت: کریم خان، دیشب خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و حضرت علی (ع) جامی از آب کوثر به او می داد. کریم خان اخم هایش را در هم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و سپس از شهر بیرون کنند. رؤسای طوایف از او علت این رفتار خشونت آمیز را جویا شدند. کریم خان گفت: من پدر خود را می شناسم. او مردی نیست که لایق گرفتن جامی از آب کوثر از دست حضرت علی (ع) باشد. این مرد می خواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی به صورت عادت در آید، پادشاه دچار غرور و بدبینی می شود و کار رعیت هرگز به سامان نمی رسد. 🆔 http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺 🎋سس و نهال باغدارها بهش می گویند سِس یا سرطان نوعی است که به دیگر گیاهان می پیچد و از آن ها بالا می رود و بزرگ و بزرگ تر می شود تا روزی که گیاه را خفه می کند. می گویند که هیچ مدل سمی ندارد. تنها راه مبارزه ی فیزیکی است. تا دیدم شناختمش. پیچیده بود به نهال لیموی چهار فصلی که تازه کاشته بودم. خود سس هم باریک و جوان بود. آمدم تا از نهال جدایش کنم. آخ! خار نهال رفت توی دستم. خارهای نوک تیز و ریزی داشت مثل خار درخت نارنج. دوباره سعی کردم. دوباره خار رفت توی دستم. چند بار تلاش کردم. نمی شد. خارها در مقابل دست های نجات بخش من از انگل به خود چسبیده مراقبت می کردند! عاقبت رهایش کردم. می دانستم که مدتی بعد خشک می شود. نوشته: 🍀🍀🍀🍀 فَقَدْ هَرَبْتُ إلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیکَ مُسْتَکیناً لَکَ خدایا من به سوى تو گریختم و پیش رویت ایستادم در حال بی‌چارگى و فروتنى به‌درگاهت و امیدوارم ثوابم را که در پیش توست و تو آنچه را من در دل دارم مى‌دانى و حاجتم را آگاهى و از نهادم باخبرى و سرانجام کار ویژه سرمنزل من بر تو روشن است 💐 📚 @Dastan
پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم: اِذا اخَتَصَمَتْ هِیَ وَ زَوجُها فی‌البَیتِ فَلَهُ فی کُلِّ زاویَهٍ مِن زوایَا البَیتِ شَیطانٌ یُصفِّقُ و یَقولُ: فَرَّحَ اللهُ مَن فَرَّحَنی! 🍂زمانی که زن با همسرش در منزل مشاجره می‌کند، در همان زمان در هر یک از زوایای منزل یک شیطان مشغول کف زدن و شادمانی است و می‌گوید: 🍃خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد کرد 💠 @Dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند... وقتی همه پشت کردند آغوش می‌گشاید وقتی همه تنهايت گذاشتند محرمت می‌شود وقتی همه تنبیهت کردند او می‌بخشد من ازصمیم دل‌خدا را برایت آرزو ميکنم ⭐️شبـ🌙ـتون ستاره بارون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی فهم نفهمیدن‌هاست آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت ، با ماست در نبندیم به نور در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است وزن خوشبختی من ‌، وزن رضایتمندی‌ست بفرمایید صبحانه😋🍳
🌺 بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم 🍃 روزی خبر رسید که قرار است شیخ مرتضی انصاری قدس الله سره به بغداد بیاید، مردم بغداد تعطیل عمومی اعلام نموده و به استقبال شیخ حرکت کردند. سفیر ایران در بغداد هم طبعاً یا تصنعاً می‌خواست برای استقبال حرکت کند 🍃 ناگاه یکی از سفرای خارجی بر او وارد شد، سفیر ایران از رفتن به استقبال منصرف شد ولی آن مرد فهمید که سفیر ایران قصد رفتن به جایی داشته و پرسید به کجا می‌خواستید بروید؟ 🍃 جواب داد: به استقبال شیخ مرتضی انصاری، مرجع بزرگ شیعیان. آن فرد که متوجه شد شخص عالیقدری می‌خواهد بیاید، اظهار تمایل نمود به همراه سفیر ایران در استقبال شرکت کند. 🍃 بر مرکب‌هایشان سوار شدند و از میان مردم گذشته و با سرعت خود را رساندند و در انتظار جلال و موکب پرشکوه شیخ بودند تا آنکه دیدند شیخی بر الاغ برهنه‌ای سوار است و بدون هیچ‌گونه آلایشی به همراه یک نفر به طرف بغداد می‌آید 🍃 فکر کردند مسافری غریب است و سفیر ایران و همراهانش که شیخ را نمی‌شناختند بدون اعتناء از او گذشتند، اما طولی نکشید آن شیخ به جمعیت رسید. 🍃 ناگهان صدای صلوات و سلام و غوغای شادی بلند شد و مردم مانند دریای مواج به طرف شیخ آمده و دور او را گرفتند و زیارتش می‌کردند، معلوم شد آن شیخ ساده و بی پیرایه‌ای که سوار الاغ بود، همان مرجع تقلید بزرگوار و جلیل‌القدر مسلمانان است که مردم برای دست‌بوسی او سر از پا نمی‌شناسند. ✨ سفیر خارجی حیرت زده و مبهوت در مراجعت به طرف شهر به سفیر ایران گفت: شنیده بودم که حضرت عیسی (علیه‌السلام) با آن همه عظمت و پیروانی که داشت پیاده راه می‌رفت و بر الاغ برهنه سوار می‌شد، اما باور نمی‌کردم. ولی امروز با دیدن این شیخ جلیل، یاد مسیح برایم زنده شد و یقین پیدا کردم آنچه در سیره انبیاء شنیده‌ام صحیح است و بدان عقیده پیدا کردم ✨ 📚 کتاب مردان علم در میدان عمل .....📚 @Dastan 📚.....
🔅🌟🔅🌟🔅🌟🔅 امیرالمومنین علی(علیه السلام) برای جوانش اینگونه تاریخ می خواند: فرزند عزیزم! هر چند که من به اندازه ی تمامی نسل های گذشته عمر نکرده ام، امّا در کار و کردارشان نیک نگریسته ام و در اخبارشان اندیشیده ام، در میانِ آثارِ به جا مانده شان گردیده ام، آنچنان که گویی خود یکی از آنان شده ام و با آنان زیسته ام... بخش های شفاف و سودمند تاریخ را از بخشهای تیره و زیانبارش باز شناخته ام و از هر جریان، برایت گل آن را چیده ام و زیبایش را برایت برگزیده ام... 📚نهج البلاغه -- نامه ۳۱ @Dastan
🌟🔰🌟🔰🌟🔰🌟 🔵شخصي آمد به نزد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)شكايت از فقر و نداري كرد حضرت فرمود: مگر نماز نمي‌خواني عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا مي‌كنم، حضرت فرمود: مگر روزه نمي‌گيري عرض كرد سه ماه روزه مي‌گيرم. آن حضرت فرمود امر خدا را نهي و نهي خدا را امر مي‌كني يا به كدام معصيت گرفتاري عرض كرد يا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرموده‌ي خدا را بكنم حضرت متفكرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل نازل شد عرض كرد يا رسول الله حق تعالي ترا سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد در همسايگي اين شخص باغيست و در آن باغ گنجشكي آشيانه دارد و در آشيانه او استخوان شخص بي‌نمازي مي‌باشد به شومي آن استخوان از خانه‌ي اين شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است. حضرت به او فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار، بينداز دور. به فرموده‌ي آن حضرت عمل كرد بعد از آن توانگر شد. مکیال المکارم ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند و رفتنش چیزی از آن کم...! حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد. باید که جای پایش در این دنیا بماند. آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود. نیامده ایم تا جمع کنیم، آمده ایم تا ببخشیم، آمده ایم تا عشق را ؛ ایمان را ، دوستی را با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم آمده ایم تا جای خالی ای را پر کنیم که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس! بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت. آمده ایم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم... پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاریم... •✾📚 @Dastan 📚✾•
📖 🌴می‌گویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید. 🐪روزی قافله‌ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر می‌رفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار می‌دهد تا در شهر به برادرش برساند. 🍂منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب می‌تواند کرد بی آنکه بریزد. 🐪چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر می‌رسد و امانتی را می‌دهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان می‌کند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار می‌دهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد. 🍃چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمی‌بیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی می‌رود. در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان می‌کند،‌ دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین می‌ریزد. ✨چون زرگر این را می‌بیند می‌گوید: «ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان آب از غربالت نریخت زاهد می‌باشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند!» •✾📚 @Dastan 📚✾•
امام على عليه ‏السلام: جويا نشدن حال دوست، به جدايى مى ‏انجامد تَركُ التَّعاهُدِ لِلصَّديقِ داعِيَةُ القَطيعَةِ الإرشادجلد1صفحه303 •✾📚 @Dastan 📚✾•
خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند و رفتنش چیزی از آن کم...! حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد. باید که جای پایش در این دنیا بماند. آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود. نیامده ایم تا جمع کنیم، آمده ایم تا ببخشیم، آمده ایم تا عشق را ؛ ایمان را ، دوستی را با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم آمده ایم تا جای خالی ای را پر کنیم که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس! بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت. آمده ایم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم... پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاریم... •✾📚 @Dastan 📚✾•
مناظره امام و جاثليق مسيحي در اين مناظره حضرت رضا(ع) به روشي شگفت و زيبا دانشمند مسيحي را وادار به پذيرش يكتايي خدا مي‏كند و توحيد را از طريق آنچه مورد قبول آنان است، اثبات مي‏فرمايد. بدين گونه كه حضرت در اثناء مناظره فرمود: من هيچ گونه ناپسندي از عيسي(ع) سراغ ندارم مگر آنگه نماز و روزه حضرتش اندك بود. دانشمند مسيحي برآشفت و گفت دانش خويش را ضايع كردي زيرا عيسي هميشه روزها را روزه و شبها به عبادت مي‏گذراند. حضرت فرمود براي كسي نماز و روزه انجام مي‏داد در اينجا كلام دانشمند مسيحي قطع گشت و از سخن باز ايستاد زيرا متوجه شد كه قبول نماز و روزه از حضرت عيسي كه در كتابهايشان نيز آمده است‏بيانگر اين است كه آن حضرت خود را بنده خداوند مي‏دانسته است‏سپس حضرت فرمود چرا نمي‏پذيري كه حضرت عيسي با اذن خدا مرده را زنده مي‏كرد دانشمند مسيحي در پاسخ گفت از اين جهت كه كسي كه مرده را زنده مي‏كند و كور مادرزاد و پيس را خوب مي‏كند او خدا است و شايسته پرستش است‏حضرت فرمود: اليسع پيامبر همين كار عيسي را انجام داده است روي آب راه رفت و مرده زنده كرد و كور مادرزاد و پيس را خوب كرد مردم او را خدا نگرفتند و حزقيل پيامبر نيز آنچه را از عيسي صادر شده است انجام داد و سي و پنج هزار نفر را زنده كرد. و ابراهيم خليل الرحمن چهار مرغ را ريزه ريزه كرد و هر قمستي را بر سر كوهي نهاد و مرغان را صدا كرد و همه به سوي او آمدند و موسي بن‏عمران كه با هفتاد نفر از اصحاب خود به سوي كوه «طور» رفته بودند پس از اينكه گفتند كه ما هرگز به تو ايمان نياوريم مگر اينكه خدا را آشكارا به ما بنمايي. صاعقه آنها را فرو گرفت و همگي سوختند. موسي عرضه داشت; پروردگارا من هفتاد نفر از بني‏اسرائيل را برگزيدم اگر تنها مراجعه كنم و اين خبر را به آنان بدهم مرا تصديق نخواهند كرد پس خداوند همه آنان را زنده ساخت. اي جاثليق هيچ يك از آنچه را كه بيان شد، نمي‏تواني منكر شوي زيرا كه اينها در تورات و انجيل و زبور و قرآن ذكر شده است اگر هر كس مرده‏اي زنده كرد و خوب نمايد كورمادرزاد و پيس و ديوانگان را شايسته پرستش باشد پس تمامي اينها را خدايان خود بگير، چه مي‏گويي؟ جاثليق گفت: حق با شماست و جز خداي يكتا خدايي نيست. •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌟🔰🌟🔰🌟🔰🌟 🔵شخصي آمد به نزد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)شكايت از فقر و نداري كرد حضرت فرمود: مگر نماز نمي‌خواني عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا مي‌كنم، حضرت فرمود: مگر روزه نمي‌گيري عرض كرد سه ماه روزه مي‌گيرم. آن حضرت فرمود امر خدا را نهي و نهي خدا را امر مي‌كني يا به كدام معصيت گرفتاري عرض كرد يا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرموده‌ي خدا را بكنم حضرت متفكرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل نازل شد عرض كرد يا رسول الله حق تعالي ترا سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد در همسايگي اين شخص باغيست و در آن باغ گنجشكي آشيانه دارد و در آشيانه او استخوان شخص بي‌نمازي مي‌باشد به شومي آن استخوان از خانه‌ي اين شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است. حضرت به او فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار، بينداز دور. به فرموده‌ي آن حضرت عمل كرد بعد از آن توانگر شد. مکیال المکارم ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ⚜ حکایت‌های پندآموز⚜ 🔹پادشاه و تخته سنگ🔹 ✍ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﺨﻔﯽﮐﺮﺩ .ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﺪﯾﻤﺎﻥ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ .ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻏﺮﻭﻟﻨﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪﻧﻈﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ .ﺣﺎﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻋﺠﺐ ﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﻋﺮﺿﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ..… ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺷﺖ .ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻏﺮﻭﺏ، ﯾﮏ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺘﺶ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﻮﻩ ﻭﺳﺒﺰﯾﺠﺎﺕ ﺑﻮﺩ، ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﺷﺪ، ﺑﺎﺭﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ . ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩﺑﻮﺩ، ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﻥ ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﻃﻼ ﻭ ﯾﮏﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ. 👑ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺭﺁﻥ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : ﻫﺮ ﺳﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻌﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﯾﮏ ﺷﺎﻧﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ!!زندگی عمل کردن است .این شکر نیست که چای را شیرین میکند بلکه حرکت قاشق چای خوری است که باعث شیرین شدن چایی میشود.....! 📚مجموعه شهر حکایات •✾📚 @Dastan 📚✾•
تعارف شاه عبدالعظیمی از کجا اومده ؟ قدیما که تهرانی‌ها با ماشین دودی میرفتن زیارت شاه عبدالعظیم پول رفت و برگشت ماشین رو باید اول میدادن، برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودن اینا چون پول بلیط رو قبلا دادن حتما برمیگردن خونه هاشون الکی تعارف میکردن که تو رو خدا شب پیش ما باشین •✾📚 @Dastan 📚✾•
💚👈یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط (ره) می گوید: شبی وارد جلسه شدم،کمی دیر شده بود و شیخ مشغول مناجات بود.چشمم که به افراد جلسه افتاد،یکی را دیدم که ریشش را تراشیده بود،در دل ناراحت شدم و پیش خود اعتراض کردم که چرا این شخص چنین کرده است. 💚👈جناب شیخ که رو به قبله و پشت به من بود،ناگهان دعا را متوقف کرد و گفت: ✨به ریشش چه کار داری؟ ببین اعمالش چگونه است، شاید یک حسنی داشته باشد که تو نداری! 📚 کیمیای محبت •✾📚 @Dastan 📚✾•
برای محافظت کردن از انرژی و روح خود : اشکالی ندارد به یک تماس پاسخ ندهید اشکالی ندارد که نظر خود را تغییر دهید اشکالی ندارد که بخواهید تنها باشید اشکالی ندارد که یک روز را مرخصی بگیرید اشکالی ندارد که برای مدتی کاری انجام ندهید اشکالی ندارد که بخواهید برای مدتی از محیط کار فاصله بگیرید. اشکالی ندارد “نه” بگویید اشکالی ندارد بابت مشکل خود “صحبت” کنید اشکالی ندارد “رها” کنید زیرا شما لایق آرامش و عشق هستید و نیاز هست که جاری باشید.🌿 •✾📚 @Dastan 📚✾•