eitaa logo
کانال ماه تابان
1.3هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
11 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گسترده ‌"شما'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاش کوچولو به ایتا اومد😍🎨 📌صفر تاصد نقاشی در کانال زیر🎖 آموزش نقاشی با مداد سیاه✏️ آموزش نقاشی با خودکار🖊 آموزش نقاشی با گواش🎨 آموزش نقاشی با ماژیک🖍 اگر باور نمیکنی خودت بیا بیین😒👇 https://eitaa.com/joinchat/3534225464Cc71cd8840b
هدایت شده از سخنان بزرگان
سلام من😊 یه زن مذهبی هستم با شوهری مذهبی مدتی بود شوهرم از روابطمون راضی نبود و دلیلشم این بود که من خیلی خجالت میکشیدم از شوهرم و برام سخت بود خواسته هاشو برآورده کنم تااینکه یه بار یکی از دوستانم کانالی رو معرفی کرد به نام ❣ آغوش❣ از وقتی که تو این کانال عضو شدم به کلی دیدگاهم به روابط زوج‌ها تغییر کرده کلی اطلاعاتم زیاد شده شوهرم ازم خیلی راضیه و تمام اینارو مدیون این کانال هستم🌹 ✅کانال همسرداری آغوش❤️👇 https://eitaa.com/joinchat/1731264529C6b7f30c3c7
❣صبحی را آرزو می‌کنم که بیدار شویم و ببینیم؛ بی‌خیال‌ترین آدمِ رویِ زمین شده‌ایم و هیچ چیز، برای‌ِمان مهم نیست! بی‌تفاوت شده باشیم به غصه‌ها، به رنج‌ها و مصیبت‌ها. لم داده باشیم گوشه‌ای و همین‌طور بی‌دلیل؛ حال‌ِمان خوب باشد...🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😄روزش مهم نیست 🍇همه چیز به خنده 😊اول صبحت بستگي دارد 🍇کافیست بخندي تا 😉تمام روز را در آسمان قدم بزني
هدایت شده از گسترده ‌"شما'
دیگه نیازی به آرایشگاه رفتن نیست عزیزم👌 ✔️اینجا آموزشایی بهت یاد میده که هوش از سر همه میبره😍 🔥آموزش برداشتن ابرو 🔥مدل طراحی ناخن ساده و جذاب💅 🍀آرایش 😊💄 🔴آموزش مدل موبسیارشیک وزیبا والبته آسان👌😉 https://eitaa.com/joinchat/1995243537Ca3dc513cfb 🤨خودت آرایشگر خودت باش🤨
هدایت شده از سخنان بزرگان
اوووووف یواشکی بزن رو فلفل های آتیشی🔥 🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🔞جوووووووووووووووووننن💦🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶 حواست باشه کسی دوروبرت نباشه زیر22سالته نیا😳😱😱😱😱😱 بدووووجانموونی🏃‍♀😍🏃‍♀😍🏃‍♀
‌ 📚داستان کوتاه « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن » هنوز صدایش در گوشم هست مادربزرگم را می‌گویم آن روز‌ها هنوز مدرسه نمی رفتم پول هایم را جمع کرده بودم برای خریدن یک توپ چهل تیکه ی واقعی چند ماه طول کشیده بود تا پول هایم جمع شود پول هایم را گرفتم دستم و به سمت مغازه رفتم تمام مسیر را در فکر لذت رسیدن به آن توپ بودم آنقدر غرق رویا بودم که متوجه افتادن پول هایم نشدم وای که چقدر سخت بود قبول کردن این حقیقت حقیقتی که می گفت پول هایت گمشده ، آرزو هایت پریده تمام مسیر را برگشتم وجب به وجب را با بغض نگاه کردم نبود که نبود انگار کسی قبل از من پول ها را برداشته بود پول هایی که برای من بودند حالا دست نفر دیگری بود دوس داشتم تا سر حد مرگ گریه کنم ولی فقط بغض داشتم چند بار مسیر را رفتم و‌ برگشتم از هر که رد می شد سراغ پول هایم را می گرفتم ولی خبری نبود که نبود مثل یک ماتادور زخمی و خسته به خانه برگشتم بغضم ترکید مادر گفت فدای سرت پدر پول داد و گفت با هم می رویم توپ را می خریم ولی مادربزرگ گفت « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن » از آن شب سال های زیادی می گذرد هر شب وقتی همه خوابند من گذشته ام را قدم‌ می زنم وجب به وجب می‌گردم تا کسانی را که گم کرده ام پیدا کنم تا بگویم شما برای من هستید بگویم من برای داشتن شما سختی کشیده ام من فقط لحظه ای شما را گم کردم اما وقتی گذشته ام را قدم میزنم آن ها را پیدا نمی کنم انگار کسی قبل از رسیدن من آن ها را برای خود برداشته کاش پدرم آن توپ را برایم نمی خرید نمی خرید تا می فهمیدم اگر از دست بدهی دیگر به دست نمی آوری هر شب صدای مادر بزرگم در گوشم هست « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن » •✾📚 @Dastan 📚✾•
میخوای بدونی عشقت با کیا چت میکنه؟! میخوای مچشو بگیری؟! بیا عشقتو هک کن ببین باکیا میچته😳😭‼️ تلگرام💙 ایتا 🤍 روبیکا 💛 واتساپ💚 ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌♥️ @ShatSecret 🙀 ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌ ♥️ @ShatSecret 🙀 ‌‌‌‌ ‌‌‌♥️ @ShatSecret 🙀 ✅ رایگان و کاملا واقعی 😎👌
هدایت شده از سخنان بزرگان
مامانم فهمید اومدم اینجا گوشیمو گرفت 😈 بچه مچه نیاد😋❌ دهن سرویس تر ازین کانال ندیدم https://eitaa.com/joinchat/1970536510Ca603ce450b با پستاش جررر خوردم 😂😐🤣
شب قدر جبهه ها اولين بار بود که می رفتم جبهه شب قدر كه رسيد ، به اتفاق چند تا از بچه ها رفتیم مراسم احیاء جمعیت رو که دیدیم تعجب کردیم از مجموع 350 نفر افراد گردان ، فقط بيست نفر اومده بودن شب دوم هم همين طور بود برام سؤال شده بود كه چرا بچه ها برا احيا نیومدن با خودم گفتم نكنه خبر نداشته باشن...؟! ... از محل برگزاری احیاء اومدم بیرون پشت مقر ما صحرايي بود كه شيارها و تل زيادي داشت به سمت صحرا حركت كردم نزديك شيارها که رسيدم ، ديدم در بين هر شيار، رزمنده اي رو به قبله نشسته قرآن رو روی سرش گرفته و زمزمه مي كنه مراسم احياء از بلندگو پخش ميشد بچه ها صدا رو می شنيدن و توی تنهايی و تاريكی حفره ها ، با خدا راز و نياز می كردن تازه فهمیدم داستان اون جمعیت کم توی محل برگزاری مراسم چیه... راوی: شهید رضا صادقی یونسی •✾📚 @Dastan 📚✾•
اومده بود خونمون تا هامو دید داشت از در میومد☺️😍 ✨انقدر از های رنگی اومده بود که خدا میدونه😍✅ 🎁ازم پرسید با این که تو رو خدا بگو از کجا خریدی💸🛍 ✨منم گفتم همه رو از اینجا زیر قیمت بازار خریدم😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2691760149C505dd3e785 انقدر بود که کلی ازم کرد و3تا سفارش داد🎁✅
هدایت شده از سخنان بزرگان
یکی از مهم‌ترین خواص حرز امام جواد(؏) بخت گشایی و ایجاد مهر و محبت بین زن و شوهره با توسل به آن حضرت روی کبوترای حرم کلیک ببین دارن کجا میرن😍👇 🕊 ✨ 🕊 🕊 ✨ 🌺 🕊 🕊 🌸 🌺 🌺 🕊 🕊 🌺 🕊 🕊 ✨ 🌺 🌺 🌺 🌺 🕊 🕊 🌺 🌺 ✨ 🕊 🕊 🌺 🌺 ✨ 🕊 🕊 ✨ 🕊 🕊 ✨ 🕊 تخفیفات ویژه یکی بخر دوتا ببر😍👆
📚برکت در اموال امام کاظم (علیه السلام)در مورد برکت در مال حلال فرمود: گوسفند درسال یکبار زایمان می کند وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد. سگ در سال دو بار زایمان میکند و هربار هم حداقل 7-6 بچه. به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است. ولی در واقع برعکس است. گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ درکنار آنها.. چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت .با اینکه مردم فراوان گوسفند را ذبح می کنند و از گوشت آن استفاده می کنند. ‌علاوه بر اینکه تمام اجزای گوسفند قابل استفاده است بخلاف سگ، مال حرام اینگونه است. فزونی دارد ولی برکت ندارد.» از اینجاست که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هولناکترین بلا بعد از من رواج حرام خواری و رباخواری در امتم است! 📚الكافي، كلينى، جلد5 ،صفحه125 •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ 🔴 برشی از تاریخ در جنگ جمل وقتی امیرالمومنین (علیه‌السلام)در مقابل زبیر قرار گرفت به او داستانی را متذکر شدند: زبیر آیا به یاد داری روزی رسول الله به تو در حالیکه با محبت بمن مینگریستی فرمودند: زبیر آیا علی را دوست داری؟؟؟ تو با تعجب پاسخ دادی بله یا رسول الله رسول الله فرمودند: اما روزی فرا می‌رسد که تو در مقابل او به جنگ خواهی ایستاد در حالیکه [حق با علی است] و تو از ظالمانی امیرالمومنین فرمودند: ای زبیر آیا این واقعه را بخاطر داری؟؟؟ حال زبیر دگرگون شد و رنگش تغییر کرد و با صدای لرزانی گفت: این واقعه از خاطرم پاک شده بود ولی اکنون تو آنرا بخاطرم آوردی به نظرتون زبیر چیکار کرد؟؟؟ بدترین کار ممکن به جای اینکه در کنار امیرالمومنین بایسته و توبه کنه و اعتراف به اشتباهش کنه و آتش فتنه ای رو که بین مسلمانان روشن کرده خاموش کنه از جنگ کناره گیری کرد و اتفاقاً توسط یکی از فتنه گران بقتل رسید و مستقیم به قعر جهنم سقوط کرد.... •✾📚 @Dastan 📚✾•
حکایت ! سگی نزد شیر آمد گفت: بامن کشتی بگیر! شیر سر باز زد و نپذیرفت. سگ گفت: نزد تمام سگان خواهم گفت که شیر از مقابله با من می هراسد!! شیر گفت: سرزنش سگان راخوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند که با سگی کشتی گرفته ام ...! یادمان باشد هر کاری و هر سخنی ارزش جواب دادن ندارد... •✾📚 @Dastan 📚✾•
تنـبیـه . ....نگهبانی شب در آن شرایط بسیار حیاتی بود. یک شب که نگهبان‌ها پستشون رو بدون اجازه ترک کرده بودند؛ به دستورِ محمود باید وسط محوطه سینه‌خیز می‌رفتند و غَلت می‌زدند تا تنبیهی اساسی بشن و حساب کار دستشون بیاد. تنبیهِ نگهبان‌ها که شروع شد، یه مرتبه دیدیم محمود هم لباسش را درآورد و همراه آن‌ها شروع کرد به سینه خیز رفتن. محمود که نگاه‌های متعجب ما را دیده بود، گفت: «یه لحظه احساس کردم که از روی هوای نفس می‌خوام اینا رو تنبیه کنم؛ به همین خاطر کاری کردم که غرور، بر من پیروز نشه». 📗مجموعه رسم خوبان، کتــاب مقصود تویی، ص 46-45 •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
سنگسار عروس ۱۸ساله شیعه در پاکستان😱 http://eitaa.com/joinchat/4276355086C61eebb7b85 افرادی که ناراحتی قلبی دارند وارد نشوند🔞🔞اینجا بزنید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4276355086C61eebb7b85 💯همین الان تماشا کنید☝️ http://eitaa.com/joinchat/4276355086C61eebb7b85
هدایت شده از سخنان بزرگان
🔞خبر_فوری | عجیب زن از همسرش در تهران😳 ♨️زن 45 ساله ای که بشدت با همسرش اختلاف داشت در نهایت نقشه انتقام از همسرش را با دو مرد خلافکار کشید و یک روز که او در خانه تنها بود.... 🚨شرح کامل خـبـر + تصویــر👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1108541492Cddb04de246
‌ 📚داستان کوتاه « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن » هنوز صدایش در گوشم هست مادربزرگم را می‌گویم آن روز‌ها هنوز مدرسه نمی رفتم پول هایم را جمع کرده بودم برای خریدن یک توپ چهل تیکه ی واقعی چند ماه طول کشیده بود تا پول هایم جمع شود پول هایم را گرفتم دستم و به سمت مغازه رفتم تمام مسیر را در فکر لذت رسیدن به آن توپ بودم آنقدر غرق رویا بودم که متوجه افتادن پول هایم نشدم وای که چقدر سخت بود قبول کردن این حقیقت حقیقتی که می گفت پول هایت گمشده ، آرزو هایت پریده تمام مسیر را برگشتم وجب به وجب را با بغض نگاه کردم نبود که نبود انگار کسی قبل از من پول ها را برداشته بود پول هایی که برای من بودند حالا دست نفر دیگری بود دوس داشتم تا سر حد مرگ گریه کنم ولی فقط بغض داشتم چند بار مسیر را رفتم و‌ برگشتم از هر که رد می شد سراغ پول هایم را می گرفتم ولی خبری نبود که نبود مثل یک ماتادور زخمی و خسته به خانه برگشتم بغضم ترکید مادر گفت فدای سرت پدر پول داد و گفت با هم می رویم توپ را می خریم ولی مادربزرگ گفت « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن » از آن شب سال های زیادی می گذرد هر شب وقتی همه خوابند من گذشته ام را قدم‌ می زنم وجب به وجب می‌گردم تا کسانی را که گم کرده ام پیدا کنم تا بگویم شما برای من هستید بگویم من برای داشتن شما سختی کشیده ام من فقط لحظه ای شما را گم کردم اما وقتی گذشته ام را قدم میزنم آن ها را پیدا نمی کنم انگار کسی قبل از رسیدن من آن ها را برای خود برداشته کاش پدرم آن توپ را برایم نمی خرید نمی خرید تا می فهمیدم اگر از دست بدهی دیگر به دست نمی آوری هر شب صدای مادر بزرگم در گوشم هست « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن » •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
اگه میخواے به طرفت تیکه بندازے😉❗️ اگه دلــتنگ عشقت میشے و نمیخواے حرف بزنے⁉️😐 بیا اینجا حرف دلــتو باپــــروفایلت بزن❤️👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2324758590C8489f6a186 ❌❌مغرور باش حرف نزن❌❌ 🚫 فقط مغــرورا 🚫
هدایت شده از تست هوش و ترفند
وقتی شوهرت یا مامانت خونه نبود گوشیتو باز کن و خیلی آروم بزن ر بادمجونا😁 ببین کجا میبرتتت🙈 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 سورپرایز داریم♨️ ⛔️بچه مچه نیاد⛔️
‌ 🔴🌖 مردی مادری پیر داشت که همیشه از دست مادرش می‌نالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی وراه رفتن ضعف داشت. مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چاره‌ای به او نشان دهد. شیخ به او گفت، مادرت هست و مراقبت از ان وظیفه‌ی توست او تو را بزرگ کرده و از تو مراقبت کرده الان وظیفه‌ی توست که ازاو مراقبت کنی. مرد گفت ده‌ها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیده‌ام هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از آن برایش کرده‌ام ودیگر نمی‌توانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم. شیخ که این حرف‌ها را از او شنید به او گفت، تفاوتی مهم بین مراقبت‌ کردن تو و مراقبت کردن مادرت است و آن اینست که مادرت تورا برای ادامه زندگی بزرگ ومراقبت کرد وتواز او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد. پس تا عمر داری هرکاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی... •✾📚 @Dastan 📚✾•
باورتون میشه اینجا یه خونس😳😍👆 🌀این گروه پر از س که خیلی نرم و نامحسوس دور از چشم خارشوعر و مادرشوهر و جاری پاری اینجا عضون و کلی حسود دارن☺️🙈 هر روز کلی ایده از تمیزی و نظافت وشیطنتهای خانمانشون اینجا به اشتراک میزارن که بدنیست شمام یچیزایی یادبگیرید😅 بیاید عالیه خانما😜👇 https://eitaa.com/joinchat/1300103172C8e745f750f ایده های جالب برای خونه های کوچک👆
هدایت شده از سخنان بزرگان
درکابینت جاریم باز کردم 😲 شدم اخه مگه میشه ۲۰سالشه مثل یه زن ۴۰ساله خونه داری کنه😬 مادرشوهرم همیشه میگه عروس نگرفتم که جواهره😕 تا اینکه فهمیدم این دختر ازکجا اینارو یاد میگیره 😍 اتفاقی ازاین کانال برای من چیزی فوروارد کرد😈 حالا منم ازش کلی گرفتم 😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1300103172C8e745f750f
‌ ‍ 🔥 آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد نقل می کرد: شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید. از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟ رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد و صدا از یک حجره می آید.. دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد. از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است! دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند. و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد. ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی ! اصلا نگفت : تو کی هستی؟ این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ولی خواب از سرم بکلی پرید نشستم تا صبح شد حال نماز خواندن نداشتم . رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟ حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟ ! گفتم من همچو چیزی دیدم. گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید. این مکاشفه است. 🔥آن رفیق بازاری شما رباخوار بود و در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد. من تاریخ برداشتم . بعد خبر آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است... 📘کتاب شرح حال آیت اللّه العظمى اراکى,ص 299. •✾📚 @Dastan 📚✾•