eitaa logo
کانال ماه تابان
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
9 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تست هوش و ترفند
کلیپ جدید سرنا اومد😍 شب یلدا 🙊😂 اصغر هندونه گرفته دستش🤤😂 سرنا میگه . .😳 🤪😜https://eitaa.com/joinchat/3204776047C8c932d7f8f فیلمش تو کانال بالا😍🤣☝️🏽
. وای اصغر رو ببین چیکار کرد😂😂☝️🏾 .
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 آغاز صبح یاد خدا باید کرد خودرا به امید او رها بایدکرد ای با تو شروع کارها زیباتر آغاز سخن ترا صدا بایدکرد صبح زيباتون بخير یکشنبه تون پر بركت خدایا به امیدتو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁پاییز با همہء زیبایےهایش🍁 بارسفربسته و دارد میرود🍁 و زمستان بازیباییهایش در راه است❄️ امیدوارم فرو افتادن هر دانه برف❄️ آمینی باشدبرای آرزوهای زیباتون❄️🙏❄️
🌹تــوجــہ تــوجــہ🌹 📣 داریم تا چادر 🤗 چادر باید 👇 👈سه بُعدی باشه‼️ 👈از بهترین پارچه ها باشه‼️ 👈قیمتش هم مناسب باشه‼️ از همه مهم تر اینکه تولید داخل کشور باشه و به پیشرفت کشور کمک بکنه😍 💢فروش ویژه چادر مشکی و رنگی همراه با هدایای ارزشمند از مشهد مقدس🕌👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469 ارسال به سراسر ایران🇮🇷☝️
🖇📌 درس زندگی...🚻 ✨ﺩﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺗﻮ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟» ﺩﻭﻣﯽ: «ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻇﺮﻑ ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺭﻓﺖ و افتاد رو تخت ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺍﻭﻟﯽ: «ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺎﺗﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ.» از قرار، همسران این دو خانم نیز همکار هم بودند و داشتند درباره دیشب صحبت می‌کردند. ✨ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺮﻭﺯﺕ ﭼﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﻣﯽ: «ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ.» 📌ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ: ✨مهم نوع نگاه ما به زندگی است ✨اگه نگاهمونو عوض کنیم در بدترین شرایط میتوانیم بهترین شرایطو رقم بزنیم... مهم اینه نگاهمون رو به زندگی عوض کنیم... درضمن 📌گول شکل ظاهری زندگی دیگرانو نخورید.شاید شما خوشبختتر از کسی هستید که همیشه حسرت زندگیشو دارید هيچ وقت نگو رسيدم ته خط اگه هم احساس كردی رسيدی ته خط يادت بيار كه معلم كلاس اولت هميشه می گفت: نقطه سر خط .... بعد از هر سختی شروعی دوباره و پر انرژی داشته باش... •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از سخنان بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+آهای خوشگله +😻 قیافت شبیه پشگله 😹 اینارواز کجا میاری؟؟ 😳 -از تیکه کلام 😂👇🏼 ‌ https://eitaa.com/joinchat/2946105430Ca36840eec8 +دنبال تیکه بی ادبی هستی بیا 🤐😂☝️🏻
. شاخ شدم 😳👆🏼 .
✨ ﻣﻐﺮﻭﺭ نشوید . . . ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ 💥 ﺷﺮﺍﯾﻂ با ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ، ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﺮﺳﺪ ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ . . . ﭘﺲ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ کنید •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از تست هوش و ترفند
وقتی در هر عضوی بالا میره شما دچار بیماری میشین: ❌در روده باعث: یبوست ❌در معده باعث: نفخ ❌در مفاصل باعث: روماتیسم و... از جمله موارد تاثیر گذار میشه به کم شدن میل جنسی، ترشحات سفید رنگ رحم اشاره کرد. برای آشنایی با راه رفع بلغم و لاغری بر اساس طب سنتی روی لینک زیر بزنید😍🌹 https://eitaa.com/joinchat/3871670382C7532edfe2a به مناسبت شب یلدا تخفیف هم بگیرید😍
📌✔️ 📌اگر حق با شماست، به خشمگین شدن نیازی نیست؛ 📌و اگر حق با شما نیست، هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید! ✅صبوری با خانواده عشق است، ✅صبوری با دیگران احترام است، ✅صبوری با خود اعتماد به نفس است ✅وصبوری در راه خدا، ایمان است. 💥اندیشیدن به گذشته اندوه، 💥 و اندیشیدن به آینده هراس می آورد؛ ✨ به حال بیاندیش تا لذت را به ارمغان آورد. ✅✨✅ در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا؛ 📌زیرا هر آنچه زیباست، همیشه خوب نمی ماند؛ ✅✨ اما آنچه خوب است، همیشه زیباست.  •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✍ مرد خسیسی بود، کودکی داشت که شیطنت زیادی می‌کرد. روزی با گلدانی بازی می‌کرد و دستش در داخل گلدان رفت و در نیامد.گلدان بسیار قیمتی بود. صدای گریه کودک بلند شد. هر‌چه کرد نتوانست دست کودک را از گلدان در بیاورد. مادر کودک گفت: زمان را از دست نده کودکم از شدت درد و گریه ضعف کرد. چاره‌ای جز شکستن گلدان نداریم. شوهرش گفت: درنگ کن شاید راه‌حلی یافتیم. دایی کودک مرد زرنگ و با‌هوشی بود،از او خواستند تا بیاید و راه‌حلی پیدا کند تا دست کودک را از گلدان خارج کند، دایی کودک گفت: چرا گلدان را نشکنیم؟ پدر گفت: گلدان قیمت کمی ندارد، تدبیر دیگری یقین هست، اندیشه کنیم تا بیابیم.دایی کودک چاره‌ای به ذهنش رسید. به کودک گفت: دست خود را داخل گلدان باز کن و انگشتان خود را به هم بچسبان تا من دست تو را از گلدان بیرون بکشم. کودک به گوش دایی خود گفت: راه‌حل دیگری پیدا کن. در مشتم سکه‌ای هست اگر باز کنم می‌افتد و صدای آن در گلدان بلند می‌شود و پدرم از من می‌گیرد.دایی تبسمی کرد و کت خود پوشید و عذر خواست و از خانه خارج شد، خواهرش پرسید، ای برادر کاری کن. دایی تبسمی کرد و گفت: شوهرت خسیس است و نم پس نمی‌دهد از آن شوهر بهتر از این پسر، به عمل نمی‌آید که سکه پس نمی‌دهد. پدر در فکر گلدان است که نشکند و پسر فکر سکه‌اش که کسی نفهمد از او بگیرد. چاره شما در خود شماست از بیرون کسی را برای حل مشکل خود نیاورید که کسی که می‌آید نه تنها مشکل شما را نمی‌تواند حل کند، بلکه آبروی خود را هم می‌برید. •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از سخنان بزرگان
‼😝وای جــــررررررر🤣🚯🤣 ⛔سم جدید شب یلدا و سفر دور دنیا سرناامینی😂😈😂 https://eitaa.com/joinchat/2310275158C5cd3d32b2b فقط اصغرو چقد لباس عربی بهش میاد لعنتی😐🚷💦 👻‌‌ تو اینستا یک میلیون لایک خورده👇🛑😂 https://eitaa.com/joinchat/2310275158C5cd3d32b2b 😡🙄¿؟؟!!
. وای سرنا رو ببین چه نازی میکنه😂😂👆🏼 .
✨﷽✨ ✍ هم‌نشینی با نادان ✍"خواجه نظام‌الملک" وزیر ملک‌شاه سلجوقی به عللی به زندان افتاد. بعد از مدتی نظام حکومت دچار آشفتگی شد و مجددا از او خواستند به شغل سابق خود برگردد. خواجه فرمان را قبول نکرد و زندان و گوشه‌گیری را به وزارت ترجیح داد. دربار ملک‌شاه دنبال چاره‌ای بودند تا خواجه را راضی به قبول شغل سابقش کنند. در این بین شخصی گفت: خواجه دانشمند است و هیچ‌چیز برای او بدتر از هم‌نشینی با انسان نادان نیست. پس فکری کردند و چوپانی که گله‌ای را به سبب سهل‌انگاری و نادانی به باد داده بود و در زندان به سر می‌برد، به نزد خواجه فرستادند. خواجه مشغول خواندن قرآن بود. چوپان وارد شد و جلوی خواجه نشست. ساعتی به او نگریست و بعد حالش منقلب شد و شروع به گریه کرد. خواجه گمان کرد تازه‌وارد عارفی است آشنا به معارف قرآن. رو به چوپان کرد و پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ چوپان آهی کشید و گفت:داغ مرا تازه کردی. خواجه گفت: چرا؟ چوپان گفت: من بزی داشتم که پیشاهنگ گله من بود و ریشش هم‌رنگ و اندازه ریش شما بود و مثل ریش شما که موقع خواندن تکان می‌خورد، هر وقت علف می‌خورد، ریشش تکان می‌خورد. برای همین یاد بزم افتادم و دلم سوخت. خواجه با شنیدن این سخن حساب کار دستش آمد و از شدت ناراحتی کاغذ و قلم طلبید و به حاکم نوشت: صد سال به کُند و بند زندان بودن در روم و فرنگ با اسیران بودن صد قافله قاف را به پا فرسودن بهتر که دمی همدم نادان بودن و مجددا قبول وزارت کرد و به سر شغل سابق برگشت. •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از تست هوش و ترفند
ایده احمقانه با فاطی 😂👆 با پرتقال بادکنک رو میترکونه 😜🍊 کلیپ پست آخر هست 😍🙉👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/1842151581C2004fe78d0 سممممم جدید از فاطی 💦🤣☝️🏾
- 5 نفر دیگه بیان پاااک میشه ⛔️😈👆🏻 -
‌ 📚 داستان کوتاه يكي بود يكي نبود، يك بچه كوچيك بداخلاقي بود. پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد.بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد.روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد.پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود. پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند.يك زخم فيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است. دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل هستند قلبشان را به روي ما بگشايند.» •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از گسترده چمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای چه کیک بامزه ای😍😍😍😁😁 برا شب یلدا این کیک بامزه هندونه ای🍉 رو رو گاز بپز تو لیوان یه بار مصرف😋 با قابلمه و لیوان یکبار مصرف کیک بپز بانو😍 ‍‌‌http://eitaa.com/joinchat/192544789Ca024ccbaef بیش از ۶۰ نوع کیک بدون فر دارم تو کانال👆 فیلمها و دستورات عالی اینستا رو این کانال ببینید😍👆 اینجا هم گروه رفع اشگال👇 ‍‌‌https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
هدایت شده از تست هوش و ترفند
** جشن تولد دختر بی حجاب در غسالخانه که شب تولدش میمیره 😨😨 این فیلم زندگیمو عوض کرده خیلی وحشتناکه😰 کلیک کن تا پاک نشده😳❌😱 🔴فقط یک تبلیغ نیست یک هشدار است🔴 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340 فیلم سنجاقه👆👆 **
✨﷽✨ 🔴عاقبت طمع و گدایی،در عین بی نیاز بودن! ✍اسماعيل بن احمد مي گويد: سر راه امام حسن عسكري (علیه السلام) نشستم، وقتي كه از نزديك عبور مي كرد،از فقر خود شكايت كردم و در خواست كمك نمودم! گفتم: به خدا يك درهم بيشتر ندارم، صبحانه و شام نيز ندارم!آن حضرت علیه السلام فرموند: به اسم خدا،سوگند دروغ مي خوري... چون تو 200 درهم زير خاك پنهان كرده اي. سپس به غلامش فرموند: هر چه همراه داري به اسماعيل بده. غلامش صد دينار به من داد. سپس امام حسن عسکری علیه السلام به من فرموند: اين را بدان كه هرگاه احتياج بسياري به آن دينارهائي كه در زير خاك نهاده اي پيدا كردي، از آنها محروم خواهي شد. اسماعيل مي گويد: همان گونه كه امام حسن عسگری علیه السلام فرموده بودند، همانطور شد... زيرا 200 دينار در زير خاك پنهان نموده بودم، تا براي آينده ام پس انداز باشد. اما مدتي گذشت نياز شديد به آن پيدا نمودم، رفتم تا آن را از زير خاك بيرون آورم، خاك را رد كردم ديدم پولها نيست. 💥معلوم شد پسرم اطلاع پيدا كرده و آن پولها را از آنجا برداشته و فرار كرده است.. چيزي از آن پولها به دستم نرسيد و طبق فرموده امام حسن علیه السلام در حالت شديد نياز از آن پولها محروم شدم. 📚اصول کافی،باب مايفصل به دعوي المحق و المبطل حدیث14، ص509 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🤩به راحتیِ 🍌🍌🍌 🔴انقدر با ژیلت زدم و خاروندم داغون شده پاهام😔 همه میگن خوب نیس موها برمیگرده😢 دنبال راه چاره بودم بدون هزینه زیاد و بدون از شر موهام راحت بشم 🤔 تا 👇 رو دیدم الان یکساله دنباله رو پستاشم 😍😁 http://eitaa.com/joinchat/2924478494Ca397442506 تازه کلی خرید کردم ازشون چون هم تضمین داره هم خیلی خوب راهنمایی میکنن😍🤩
هدایت شده از تست هوش و ترفند
😌👌🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻❄️با میزنی سیاه میشه☹️ میکنی میشه😏 اپلیدی میکنی سیاه میشه😖 همش سیاه میشه....هرکاری کنی سیاه میشه....اَاااااه ه ه ه... از شوهرم خجالت میکشیدم😢 ✅تا اینکه دوستم این کانال رو بهم معرفی کرد، کانالش حرف نداره❤️ الان دیگه شدم سفید برفی شوهرم😍 http://eitaa.com/joinchat/2924478494Ca397442506
✨﷽✨ 🔴عاقبت طمع و گدایی،در عین بی نیاز بودن! ✍اسماعيل بن احمد مي گويد: سر راه امام حسن عسكري (علیه السلام) نشستم، وقتي كه از نزديك عبور مي كرد،از فقر خود شكايت كردم و در خواست كمك نمودم! گفتم: به خدا يك درهم بيشتر ندارم، صبحانه و شام نيز ندارم!آن حضرت علیه السلام فرموند: به اسم خدا،سوگند دروغ مي خوري... چون تو 200 درهم زير خاك پنهان كرده اي. سپس به غلامش فرموند: هر چه همراه داري به اسماعيل بده. غلامش صد دينار به من داد. سپس امام حسن عسکری علیه السلام به من فرموند: اين را بدان كه هرگاه احتياج بسياري به آن دينارهائي كه در زير خاك نهاده اي پيدا كردي، از آنها محروم خواهي شد. اسماعيل مي گويد: همان گونه كه امام حسن عسگری علیه السلام فرموده بودند، همانطور شد... زيرا 200 دينار در زير خاك پنهان نموده بودم، تا براي آينده ام پس انداز باشد. اما مدتي گذشت نياز شديد به آن پيدا نمودم، رفتم تا آن را از زير خاك بيرون آورم، خاك را رد كردم ديدم پولها نيست. 💥معلوم شد پسرم اطلاع پيدا كرده و آن پولها را از آنجا برداشته و فرار كرده است.. چيزي از آن پولها به دستم نرسيد و طبق فرموده امام حسن علیه السلام در حالت شديد نياز از آن پولها محروم شدم. 📚اصول کافی،باب مايفصل به دعوي المحق و المبطل حدیث14، ص509 •✾📚 @Dastan 📚✾•