📚#لباس_بهشتی
روایت شده که جماعتی از يهود عروسى داشتند و خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم رسیدند و عرض کردند که بین ما حق همسایگی است و درخواست كردند كه اجازه دهد فاطمه سلام الله علیها در مجلس عروسى در خانه آنها شرف حضور پيدا كند.
حضرت فرمود: فاطمه شوهر دارد و اختيار فاطمه با اوست.
درخواست كردند كه شما به امیرالمومنین علی علیه السلام بفرمائيد تا اجازه بدهد.
و زنان يهود چندانكه در توان آنها بود از لباسهاى زرباف و اطلس و ديبا و زينتهاى طلا براى خود مهيا كرده بودند و خويش را كاملا به آن زينتها مزين ساخته بودند و چنان گمان مىكردند كه فاطمه سلام الله علیها با آن چادر وصلهدار و لباس كهنه بر آنها وارد مىشود و او را مورد سخريه و استهزاء قرار مىدهند و شماتت و سرزنش مىنمايند.
در آن حال جبرئيل حاضر شد با انواع و الوان لباسهاى بهشتى و زينتهاى گوناگون كه هيچ ديده آن را نديده بود. اين وقت فاطمه علیها السلام خود را به آن زينتها مزين نمود و لباسهاى بهشتى را دربر فرمود.
چون به زنان يهود وارد گرديد بىاختيار به سجده افتادند و بسیار تعجب كردند و به اين سبب جماعت بسيارى از يهود به شرف اسلام مشرف شدند.
📚بحار الأنوار ج 43 ص30
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از « تبلیغات گسترده صداقت »
با مدل موهات مشکل داری؟! 😁
عروسی و جشن دعوتی نمیدونی موهاتو چی کارکنی؟ :/ 😐
یه کانال آوردم عالی 😍🔥
تو 5 دقیقه مدل مو خوشگلو با کلیپ یاد میده 😇🌸❤️
اینجا آرایشگر میشی 😻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/470876264Cfe1a73ec9f
ورود پسر ها ممنووووع 🤬🤬📛☝️🏼
هدایت شده از سخنان بزرگان
خانمی که عقد شوهرم بود🔥
اوایل زندگیمون بود و شوهرم همیشه به شوخی بهم میگفت آخرش من یه هوو براتو میارم تا جمعمون جمع بشه،منم که میدونستم شوخی میکنه میگفتم به جای یکی دوتا بیار،چند مدتی ازاین حرف ها می گذشت اما کم کم احساس کردم که شوهرم دیگه اون آدم سابق نیست و داره یه چیزهایی رو از من مخفی میکنه،یک روز صبح زود خودش منو برد خونه مادرمو گفت امروز مرخصی گرفتم و جایی کار دارم اما نگفت کجا و چه کار داره،بعداز نیم ساعت که خونه مادرم بودم یه حسی بهم دست داد که خونمون یه خبراییه و اومدم سمت خونه،تا کلید انداختم در اتاق و باز کردم شوهرمو دیدم که با...😳😳
https://eitaa.com/joinchat/1217003671Ca757e75241
#یک_داستان_یک_پند
✍عید قربان است، در محلّ دو سه نفر از حجّاج در خانه قربانی خود را انجام میدهند و گوشت را به سه قسمت تقسیم کرده و تا دو ماه از قصاب بینیاز میشوند و بعد از تقسیم گوشت همدیگر را در آغوش گرفته و میگویند: حاجی قبول باشد..... اینها غافل هستند که با ذبح گوسفند و تقسیم آن در بین خودشان این کار نزد خدا قربانی محسوب شود، بسیاری هستند که برای به صرفهشدن هر چند ماه، چند نفر اینگونه گوسفند ذبح میکنند پس باید آنها خیلی به خدا نزدیک شده باشند چون عید قربان، عید قرب و نزدیکی به خداوند است در حالی که اینها به جای پخش کردن آن بین نیازمندان، گوشت را به منزل خود بردهاند و به جای خدا به هوایِ نفس خود تقرّب جستهاند. همسایههای متوسط هم جمع شده و گوسفندی برای ذبح در کوچه حاضر کردهاند.
🌾مشهدی محمّد گوسفند را خریده و منتظر است همسایهها در گوشت سهیم شوند تا مبلغ را بین سهیمشدگان تقسیم کند. درب منازل را میزنند و صاحبخانه را برای سهیمشدن به کوچه دعوت مینمایند. چند نفری در این کوچه هستند که فقیرند و درآمدی ندارند و از شرم درب منزلشان را بستهاند تا همسایگان گمان کنند که در منزل نیستند و تا زمانی که گوشت تقسیم نشده است از ترس آبروی خویش که فقرشان بر همسایگان اظهار نشود خود و فرزندانشان را در خانه زندانی کردهاند.... این عید قربان اغلب ما در کشور است، حال برمیگردیم به عید قربان واقعی از دیدگاه اسلام:
📖در کتاب ثواب الأعمال، ص59 از نبی مکرم اسلام (ص) روایت شده است: إنَّما جَعَلَ اللّه الأضحی لِشبَعِ مَساکِینِکُم مِنَ اللَّحمِ فَأطعِمُوهُم
🌟خداوند عید قربان را برنهاد تا مستمندان از گوشت سیر شوند؛ پس از گوشت قربانی به ایشان بخورانید.
🌏در حالی که در عید قربان شکم یک فقیر هم در کوچه و محلّه اغلب سیر نمیشود و از حدیث بر میآید در عید قربان خانهٔ مساکین باید از گوشت پُر شود تا آنان از حسرت گوشت خارج شوند، در حالی که عید قربان عزای فقراء برای حفظ آبرویشان در محلّ و نزد فرزندانشان شده است.
📜در روایات از ائمه معصومین (ع) بیان شده که یکسوم قربانی را به همسایگان، یکسوم آن را به نیازمندانی که درخواست داشتند و یکسوم باقی مانده را برای خانوادۂ خود نگه میداشتند؛ از این رو مستحب است كه قربانى سه قسمت شود؛ یكسوم آن را خودش بخورد؛ یكسومش را صدقه بدهد و یكسومش را هدیه کند و احتیاط آن است كه چیزى از آن بخورد؛ اگر چه واجب نیست. حال اگر یکسوم را به همسایگان بدهیم در ساختار شهری ما این امر جای اشکال است چرا که در زمان اهلبیت (ع) شهرها، بالاشهر و پایینشهر و فقیرنشین و منطقهٔ مرفّه نداشتند، در حالی که وقتی کسی در منطقهٔ فقیرنشین اندکی رشد اقتصادی و غنی میشود به منطقهٔ بالاشهر و مرفّهنشین نقل منزل میکند، پس در همسایگی هم اگر بخواهیم گوشت تقسیم کنیم باید همسایگان نیازمند که مدّنظر حدیث است لحاظ شوند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
🔴🔴 اگه برای عید امسال یه خرید شیک و متفاوت می خواید یا کارای سنتی و اصیل
💢 حتما به این کانال سر بزن
💥همراه تخفیف های مناسبتی و ویژه💥
💫 امکان خرید اقساطی و سبد خرید
💢 مطمئن باش مثل این کانال توی ایتا دیگه پیدا نمیکنی⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/849281115C509b1c950e
هدایت شده از سخنان بزرگان
❌❌ فوری فوری ...
معتبرترین کانال مانتو و پوشاک زنانه
مطمئن باش مثل این کانال توی ایتا دیگه پیدا نمیکنی 👇👇👇 👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/849281115C509b1c950e
#ڪرامات_شھدا
🌷حق همسایگی🌷
قرار بود در نزديكي منزل ماپنج شهيد گمنام را به خاك بسپارند.من يكي از مخالفين دفن شهدا بودم!با اينكه به شهدا ارادت داشتم اما حس ميكردم منزل ما در كنار قبرستاان قرار خواهد گرفت در نتيجه ارزش مالي خود را از دست خواهد داد لذا پيگيري كردم كه شهدا در جايي ديگر دفن شونداما پيگيري من عملي نشد!پنج شهيد گمنام در كنار منزل ما در شهرك واوان در اطراف تهران به خاك سپرده شدند.من هم بسيار ناراحت!فشار رواني وناراحتي من بيشتر بخاطر پسرم بود .پسر ۱۲ساله من مدتها بود كه از ناحيه استخوان پا دچار مشكل بود به طوري كه قادر به راه رفتن نبود .بعد از دفن شهدا بيشتر ناراحت بودم وبه كساني كه در كنار مزار شهدا بودند به چشم حقارت مي نگريستم ...
تا اينكه يك شب در عالم خواب ديدم جواني خوش سيما نزديك من آمد .چهره بسيجيان زمان جنگ را داشت .ايشان جلو آمد .سلام كرد .وگفت:ما حق همسايگي را خوب ادا مي كنيم !اگرچه نمي خواستي ما دركنار منزل شما دفن شويم اما حالا كه همسايه شديم حق گردن ما داريد!بعد در مورد فرزند مريضم صحبت كردوگفت:براي شفاي پسرت روبه قبله بايست وسه مرتبه باتوجه بگو الحمدالله !در همين حال هيجان زده از خواب پريدم روبه قبله ايستادم باتوجه وحضور قلب سه بار گفتم :الحمدالله بعد هم نماز خواندم وخوابيدم.صبح پسرم مرا از خواب بيدار كرد !به راحتي راه مي رفت !انگار تاكنون هيچ مشكلي نداشته ،بيماري پسرم به طور كامل برطرف شده بود .اين عنايت خدابود كه ما همسايگان به اين خوبي پيدا كرديم
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از تبلیغات گسترده موج 🌊
اگه دنبال ایده های ناب 👌😍 برای بافتنی می گردی اینجارو از دست نده 👇👇👇👇
بافتینهای الان کجا و بافتنیهای قدیمی کجا 😅
http://eitaa.com/joinchat/2735996945Cf7c9089658
کلی ایده داره براتون 👍👍👍
‼️‼️بزرگترین کانال بافندگی در پیام رسان ایتا ومعتبر زیر نظر مربی ستیا خانم 😍
http://eitaa.com/joinchat/2735996945Cf7c9089658
‼️ کسب درآمد کنید 😍
هدایت شده از سخنان بزرگان
💫💫💫کارآفرینی بانوان در منزل😍😍
‼️شرایط بسیار عالی برای درآمد بانوان در منزل 🤑
👌زیر نظر مربی بافندگی درهمه رشته های بافندگی برای کارآفرینی بانوان برگذار میکند
http://eitaa.com/joinchat/2735996945Cf7c9089658
‼️ بزرگترین کانال بافندگی در پیام رسان ایتا ومعتبر😍😍😍
📚 داستان کوتاه
در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد. دکتر گفت: «در را شکستی! بیا تو.»
در باز شد و دختر کوچولوی نه سالهای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید: «آقای دکتر! مادرم!» و در حالی که نفس نفس میزد، ادامه داد: «التماس میکنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است.»
دکتر گفت: «باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم.»
دختر گفت: «ولی دکتر، من نمیتوانم. اگر شما نیایید او میمیرد!» و اشک از چشمانش سرازیر شد.
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود. دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.
دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با آمپول و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد. او تمام طول شب را بر بالین زن ماند؛ تا صبح که علائم بهبود در او دیده شد.
زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.
دکتر به او گفت: «باید از دخترت تشکر کنی. اگر او نبود حتما میمردی!»
مادر با تعجب گفت: «ولی دکتر، دختر من سه سال است که از دنیا رفته!» و به عکس بالای تختش اشاره کرد.
پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد. این همان دختر بود! فرشته ای کوچک و زیبا!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#داستان
مگر می شود این عالم خدایی نداشته باشد
✍پادشاهی بود دهری مذهب. وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت.هرچه ادله و براهین برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین را خدا خلق کرده و ممکن نیست این بناهای به این عظمت بدون صانع و خالق موجود شود و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و استاد و معمار ساخته شود، پادشاه قبول نمی کرد.
بنابراین وزیر، بنای یک باغ و درخت ها و عمارتی در بیرون شهر گذارد.بعد از اینکه تمام شد، یک روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد.چون چشم پادشاه بر آن عمارت عالی افتاد متعجب شد.
از وزیر پرسید این عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است؟ وزیر گفت کسی نساخته، خودش موجود شده است. پادشاه اعتراض شدیدی کرد. گفت این چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون معمار ساخته شود؟ وزیر جواب داد چگونه یک بنایی کوچک بدون معمار غیر معقول است؟ چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها و گردش ماه و خورشید و ستاره ها بدون صانع و خالق موجود شده باشد؟ آن وقت پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا🙏
✨مهربان دوست داشتنی
🌟هیچ کس را از
✨ نعمت دوستی با
🌟 خودت محروم نکن.
✨آنجا که تو هستی،
🌟تنهایی معنایی ندارد…
✨آمین یا رَبَّ 🙏
❤️خدا خیلی وقته منتظره که😊
بازهم بشی بندهی خوبِ خودش ✨
#شبتون_آروم_و_سرشار_از_یاد_خدا❤️🙏