eitaa logo
کانال ماه تابان
1.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
11 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید نواب صفوی _موضوع داستان: اخلاقی و درس زندگی_ به نقل از همسر: یک شب بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار بعدی نداریم؛ حتی نان خشک! هر چه بود؛ امشب افطار تمام شد. مرحوم نواب لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم؛ وقت سحر هم آقا برخاست؛ آبی نوشید و گفتم: دیدید سحر چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! باز آقا لبخندی زد. بعد نماز صبح گفتم و نماز ظهر هم گفتم و تا غروب و مغرب مرتب سر و صدا کردم که هیچ نداریم. تا این که اذان مغرب را گفتند؛ آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: چطور سفره افطار امشب نداریم؟ پاسخ دادم از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم و نیست. آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست. خندیدیم و گفتم صد البته بله. رفتم و از فرط عصبانیت سفره‌ای انداختم و بشقاب و ... آوردم؛ و پارچ آب را جلوی آقا گذاشتم. هنوز لیوان را پر نکرده بود؛ صدای در آمد. طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان نیز بود؛ رفت سمت در و آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند و آشنا، آقا فرمود تعارف کن بیایند. همه آمدند. ‌مهمان ها نشستند؛ آقا فرمود خانم چیزی بیاورید؛ آقایان روزه خود را باز کنند. من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم آقا لبخندی تلخی زد؛ و به مهمانان تعارف کرد؛ تا روزه خود را باز کنند. در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف یعنی همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهد هستند. الحمدالله آب در لوله ها فراوان هست. مرحوم نواب چیزی نگفت؛ یوسف رفت؛ وقتی برگشت و دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد. گفتم: این چیست؟ پاسخ داد: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده و دارند می‌روند؛ گفت: هر چی فکر کردیم این همه غذای پخته را چه کنیم؛ خانمم گفت چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه (سلام الله علیها) می‌دهیم خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارند. آقا یک نگاه به من کرد و خنده کرد؛ و رفت. من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم و .. آن‌ها که رفتند آقا به من فرمود: دو نکته: اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی که فهمیدی تاخیر شد؛ چقدر سر و صدا کردی؟ دوم وقتی هم نعمت رسید؛ چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ بعد فرمود مشکل خیلی‌ها همین است؛ نه سکوتشان از سر انصاف است؛ نه سر و صدایشان. وقت نداشتن جیغ دارند؛ وقت داشتن بخل و غفلت. شادی روح مطهر امام امیرالمومنین علی (ع) صلوات •✾📚 @Dastan 📚✾•
❌سوپرایز ❌سوپرایز ❌سوپرایز ♨️آاااخ دیدی چی شد😍 وارد یه کانال شدم که همیشه حراجی دارن😮 هرچی از ارزون بودن این کانال بگم کم گفتم👌🔻🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/1883439135Cf5e2147ef9 ♥️میتونی وارداین کانال بشی تا لباس زیر بخری💯😍
هدایت شده از سخنان بزرگان
چرا اعصابت خورده زهرا😢🙁 -خسته شدم از دست گرونی ها😡 خریدم شد 150هزار تومن😏😔 +وای چقدر زیاد😳 چرا به من نگفتی یه کانال دارم قیمت 40هزارتومن😍 دارن به لینکشو برات میزارم سریع عضوشو👇😍 http://eitaa.com/joinchat/1883439135Cf5e2147ef9 هم دارن 😍👆
🌷🌷🌷 مهمون امام رضا (ع) ♥️ خادم حرم امام رضا(ع) میگفت: وقتی ماها يه حاجتی رو از آقا طلب می کنيم غذای خودمونو ميدیم به يکی از زوار. اومدم تو صحن. لباس خادمی حضرت به تنم بود و ظرف غذا تو دستم. ديدم يه پيرزنی داره ميره داخل حرم. دويدم ولی بهش نرسيدم. نگاه کردم سمت در. ديدم يه آقايی با بچه اش داره ميره بيرون از حرم. به دلم افتاد غذا رو بدم به بچه اش. خودمو رسوندم بهش. سلام کردم. جواب داد. گفتم اين غذای امام رضاست. مال شما. همون جا روی زمين نشست و بلند بلند گريه ميکرد. گفتم چي شده؟ گفت الان کنار ضريح داشتم زيارتنامه میخوندم. بچه ام گفت من گرسنمه. گفتم صبرکن ميريم هتل غذا می خوريم. ديدم خيلی بی تابی می کنه... گفتم باباجان ما مهمون امام رضاييم. اينجاهم خونه امام رضاست. از امام رضا بخواه. بچه رو کرد به ضريح گفت امام رضا من غذا می خوام. الان شما غذای حضرتو آوردی دادی به اين بچه... اگه با خوندن این متن کبوتر دل شما هم مثل من پر زده سمت امام رضا(ع) و حرمش، شک نکنید شما هم الان، تو همین ثانیه، مهمون امام رضا هستید... شاید دوریم...اما دلمون که نزدیکه. همین که گیر کنیم اول میگیم خدایا بعد امام رضا را صداش میکنیم! امام رضا، تو مهربونی... ضامن آهویی... ضامن دل ما هم باش❤️ ‎‎‌‌‎‎‌•✾📚 @Dastan 📚✾•
یه عمر حسرتِ پوست بی لک و صافِ مردمو خوردیم گفتیم فلانی چقدر خوب مونده!🤐 شما نسبت به سنت نیفتادی! فقط بلد نیستی چجوری به پوست و مو و اندامت برسی😉 یه جا بهت معرفی میکنم قشنگگگگ ۱۰ سال از سنت کمتر بزنی ☺️ بیا❤️👇 +مشاور رایگان فوق حرفه ای پوست و مو😍 https://eitaa.com/joinchat/2765029399C20c902978d چیزی نمونده تا 😳👆
هدایت شده از سخنان بزرگان
یه جاری دارم دقیقا همسن مادرمه ! اونوقت کنارم که تو عروسیا میشینه همه فکر میکنن خاهریم بسکه این لامصب خوب مونده 😳😐 ینی این لعنتی یه پوست و مویی واس خودش نگهداشته آدم میگه فقط پسر باشم برم بگیرمش😐🤦‍♀ جالبیش اینجاس اونروز بهم میگه این این آت آشغالا چیه به اسم لوازم آرایش میمالی سر صورتت زن باید طبیعی خوشگل بمونه😒بلاگرفته رو بزبون گرفتم میگه بیا اینجا عضوشو شبیه پیرزنا کردی خودتو 😅👇 https://eitaa.com/joinchat/2765029399C20c902978d
🔹🔸🔷🔶🔷🔸🔹 🌾🌾🌾🌾 بدون جنگ زمین رسید به مسلمان‌ها، آیه آمد:” از آن‌چه خدا به تو بخشیده؛ حق خویشانت را بده. ” پیامبر زمین را بخشید به دخترش. ابوبکر را که خلیفه کردند، فدک را گرفت. فاطمه رفت پیش او. گفت:” چرا چیزی را که پدرم به من بخشیده از من گرفتید!؟” ابوبکر جواب داد:” اگر مالکی، شاهد بیاور.” علی و ام‌ایمن شهادت دادند. خلیفه نامه نوشت:” فدک مال فاطمه است.” عمر آمد. نامه را که دید، داد زد:” این زمین غنیمت مسلمان‌هاست، در ثانی علی از این ماجرا سود می‌برد، شهادتش قبول نیست، ام‌ایمن هم زن است، شهاد یک زن کافی نیست.” عمر نامه را به زور گرفت، پاره کرد، بعد هم کاری کرد که فاطمه تا آخر عمر حاضر نشد حتا نگاهش کند. 😭😭😭 https://eitaa.com/dastan
هدایت شده از تبلیغات حلال
بو عرق میدی؟💩 موهات وزه 🌀 پوستت جوش داره 🍒 ‌موهات کوتاهه؟😿 ، بلد نیستی موهاتو ببافی!؟💇🏼‍♀ چال گونه نداری؟☺️ دندونات زرده 🐥 تیپت خزه ؟ 🌸 🍓🌤 eitaa.com/joinchat/3642490960C5e767fc2d5🍓🌤 🍓🌤eitaa.com/joinchat/3642490960C5e767fc2d5🍓🌤 همه آموزشارو گذاشته!🤩🍑👆🏻
هدایت شده از سخنان بزرگان
** زدن 👡👗 🍁👗👒🌹 ☃👑👜👛 🦋میکاپ های جدید 🦋 🧚‍♀ های خیابانی عکاسی لاکچری😎 همه وهمه در 😍👇 ** ☘🌺eitaa.com/joinchat/3642490960C5e767fc2d5🍁✨ ☘🌺eitaa.com/joinchat/3642490960C5e767fc2d5🍁✨ ━━━━━━━⊱❥❥❥⊰━━━━━━
پدر _موضوع داستان: اخلاقی_ وقتی که نوجوان بودم یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم. جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بود و به نظر می رسید وضع مالی خوبی نداشته باشند. شش بچه مودب که همگی زیر دوازده سال سن داشتند و لباس هایی کهنه و در عین حال تمیز پوشیده بودند دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان زیادی در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند صحبت می کردند ؛ مادر نیز بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او لبخند می زد. وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند متصدی باجه از پدر خانواده پرسید : چند عدد بلیط می خواهید ؟ پدر خانواده جواب داد : لطفا شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان. متصدی باجه قیمت بلیط ها را اعلام کرد ؛ پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی از فروشنده بلیط پرسید : ببخشید ، گفتید چه قدر ؟! متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد. ناگهان رنگ صورت مرد تغییر کرد و نگاهی به همسرش انداخت ، بچه ها هنوز متوجه موضوع نشده بودند و همچنان سرگرم صحبت درباره برنامه های سیرک بودند. معلوم بود که مرد پول کافی نداشت و نمیدانست چه بکند و به بچه هایی که با آن علاقه پشت او ایستاده بودند چه بگوید. پدرم که متوجه ماجرا شده بود دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت : ببخشید آقا ، این پول از جیب شما افتاد ! مرد که متوجه موضوع شده بود ، همانطور که اشک در حدقه چشمش لق لق میزد گفت : متشکرم آقا. مرد شریفی بود ولی در آن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود کمک پدرم را قبول کرد … بعد از اینکه بچه ها به همراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدند ، من و پدرم آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم و آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم نرفته بودم و فهمیدم که انسان باید ثروتمند زندگی کند تا آنکه ثروتمند بمیرد !!! •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از گسترده امید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگشتات سر سیم کشیدن هات از دس دادی ؟! 🥺☹️😱😱 پ پیشرفت علم برا چیه؟😂🤦‍♀ https://eitaa.com/joinchat/1583677634C173d22bc01 💢 🔥 💢 ⚡️💥 https://eitaa.com/joinchat/1583677634C173d22bc01 بدون مواد مضر و و آلرژی 🌪☄ و کلی محصولات شگفت انگیز دیگر🤩🧨🧨
هدایت شده از سخنان بزرگان
بدون دردسر برق بنداز😍🌪🔥 https://eitaa.com/joinchat/1583677634C173d22bc01 تخــفیفات ویژه اخرررر هفتهههههه💃😍⬆️