هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
موقع اذان ارتعاش زمین به شدت بالاست🌤😱
💠وقت استجابت دعاست🤲🏻
اگر میخوای خواستت خیلی زود برآورده بشه اینکاری که بهت میگم رو به مدت هفت روز انجام بده😍✨🌱
🔹زمانی که صدای اذان رو میشنوی!🌙
۳ تا صلوات بفرست و بعد خواستت رو به خدا بگو و هر کدوم از این چهار تا ذکری که توی کانال گذاشتم رو هفت بار تکرار کن تا معجزه رو با چشمای خودت ببینی:)😍✨🌤
💠اگه دوست داری تکنیک های معنوی و ذهنی بیشتری برای برکت و رزق و روزی یاد بگیری توی کانالمون هرروز تکنیک های قرآنی معنوی داریم👇🏻✨👇🏻✨👇🏻✨
https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
هدایت شده از تست هوش و ترفند
😍ذکر مجرب ثروت حضرت سلیمان🌤
🔹تاحالا شده بخوای وارد چرخه ی پول، ثروت و اتفاقات مثبت بشی:) 🥹✨💵
میخوای از جاهایی که اصلا فکرشو هم نمیکنی، پول وارد زندگیت بشه:) 😍🌱
میخوای خرجهای زندگیت کمتر بشه🪴
💠 اگه میخوای بدونی اون ذکر چیه؟ چه روزی و چه تعدادی و چه زمانی باید این ذکر تکرار بشه کافیه به خانوادمون بپیوندی:)
👇🏻✨👇🏻✨👇🏻✨👇
https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
╔═.🌺.═══◌✤═══╗
اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰
قسمت 6⃣0⃣1⃣
شهادتین و نام بردن چهارده معصوم که تمام شـدصداي رگبارطولانی در بیابان پیچید. دیگر نه پسـرك دیده میشد، نه آن کماندو.گرد و غبـار و دود اطراف آنهـا را پوشانـده بود وتنهـاصـدايدرگبار می آمـد. نمیدانم جثه ي نحیف پسـرك چگونه سـی گلوله ي کلاشینفک را درخودجاي داد.صـداي رگبار قطع شد و کماندو از میان دود و غبار به طرفی رفت. هنوز پسـرك دیده نمی شد.سـرتیپ اسـعدجانی از بلندي سرازیرشـدو بی اعتناطرف موضع رفت. آن چنـدکمانـدو هم با عجله و هول خودشان راجمع و جورکردندو رفتند. من هم بلند شدم و محل وقوع جنایت فجیع را ترك کردم. در راه مکثی کردم و به عقب برگشـتم تا پسـرك را ببینم.جز یک لاشه ي خون آلود و متلاشـی دیده نمی شد. آفتاب غروب کرده و آسـمان سرخ سرخ بود. پسرك درخون تپیده. به حالت سجده، در
خواب ملکوتی فرو رفته بود. وقتی به موضع آمـدم بین سـربازان نجوا بود و بسـیاري از این عمـل وحشـیانه ابراز انزجـار میکردنـدامـاجرئت نداشـتندکه انزجارخویش را به صـراحت بیان کنندزیرا در آنصورت سـرنوشتی مانندآن پسـرك در انتظارشان بود. منهم مانندآنها بودم.شب را تاصـبح نخوابیدم و دائما دست خوش کابوس بودم. فکر مادر و دوخواهر آن پسرك دلیر لحظه اي مرا به حال خود نمی گذاشت. نمیدانم آنهاچه کردند. آیا آن شب توانسـتندبخوابند؟ اما مطمئن هسـتم که مادر این پسرك شجاعحتی لحظه اي چشم روي چشم نگذاشـته است و تاصـبح چشم به در دوخته که پسر قشنگ وشجاعش از راه برسدو آنها را باخود به اهواز یاحمیدیه - نمیدانم، به یک جایی- ببردکه از دسترس درندگان صدام در امن باشند.صبح شد.خسـته و پریشان بلندشدم. قبل از اینکه واحدمان حرکت کندبه طرف قتلگاه پسرك شتافتم. بر بلندي، همانجاکه سرتیپ اسعدجانی ایستاده بود، ایستادم وجثه ي درهم کوفته و مچاله شده ي پسرك را دیدم. همانطور به حالت سجده بود. از روح ملکوتی اوطلب عفوکردم، فاتحه اي خواندم و با او وداع کردم و علیرغم اینکه میخواسـتم ساعتها بنشـینم و نگاه کنم و بیندیشم از بلندي پایین آمدم و به طرف دواحدبرگشتم تاکسی متوجه من نشود. بعدازساعتی واحدحرکت کرد.کسـی بایدبه منطقه ي سـیدمحمدبرود وخانواده ي این پسـرك شـجاع و مؤمن را پیداکند. بایداو را به دنیا بشـناسانید. بایدهمه بدانندپیروان امام خمینی حفظه الله چگونه در مقابل یورش وحشیانه ي صدام مقاومت کرده اند. من مطمئنم که هیچ ملتی چنین فرزندانی نداشته است.اگر روزي به منطقه ي سـیدمحمدرفتیدو مادر وخواهران ستمدیده و پاکدامن این پسرك شجاع و مؤمن را پیداکردیدسلام مرا به آنها برسانیدو بگوییدمرا ببخشـند امیدوارم زنده وسـلامت باشندو باشنیدن چگونگی شهادت پسرشان به داشتن چنین فرزندي مباهات کنند. واحـد درکنارجاده ي اهواز - آبادان مسـتقر شـدوکنترل جاده را به دست گرفت بسـیاري از اهالی نمیدانسـتندکه ما به این زودي و آسانی میتوانیم به این جاده حیاتی برسـیم و آن را تصـرف کنیم.
✅ ادامــــــہ دارد...
╚═◌✤═════.🌺.═╝
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی فکرشو میکرد بدون درد و خونریزی میشه افتادگی پلک رو درمان کرد 😍
افتادگی پلک داری تو فکر جراحی هستی اما از جراحی میترسی 😢؟
خب خب اینکه اصلا نگرانی نداره یه روش برات آوردم هلو😍
✅بدون هیچ عارضه ای
✅بدون درد و خونریزی
✅با کمترین هزینه
مشکل افتادگی پلک برطرف میشه
بدوبیا تا پاک نکردم
https://eitaa.com/joinchat/3720937500Cce62abdffa
هدایت شده از تست هوش و ترفند
👃 ۰ کوچــک کننــده فورے بینـــے ۰
🍒🌙 ⛔دیگه ۶۰ میلیون هزینه عمل جراحی نده ⛔
یه روش بهت یاد میدم ۵۰ روز انجام بده بینیت و یجوری حالت بده
پره هاش جمع بشه و نوکش بره بالا☺️🍓🫧
با روش راحت و خانگی🍃
❤️ سریع داخل کانالمون عضو بشید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3720937500Cce62abdffa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀ای بی نشانه ای که
🖤خدا را نشانه ای
🥀هر سو نشانه توست
🖤ولی بی نشانه ای
🥀شهادت یاس نبی تسلیت باد
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
15.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔴 فرصت ۳ماهه تا معلم شدن 👨🏫
✅ جذب ۲۰ هزارمعلم جدید تا اسفند
✅ مقاطع ابتــدایی ، دبیری و پرورشی
اگر#لیـسانس داری و میـخوای تو آزمون
استخدامی آموزش و پرورش شرکتکنی
برای دیدن شرایط ثبتنام و مدارکلازم
کافیه روی لینک بزنید 👇
https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826
.
هدایت شده از تست هوش و ترفند
🔴آقای کاظمی وزیر آموزش و پرورش:
آزمون جــدید برای جذب معلم#بهمن و
#دی_ماه امسـال ثبت نام میگردد ✅
جزئیــات تکــمیلی خـبر و شــرایط آزمــون
رو در لینک زیر ببینید👇❌
https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826
برنامه جدید مطالعاتی + منابع قبولی
به همراه کتاب ۱۰۰۱ تست 👆⚠️ #888
╔═.🌺.═══◌✤═══╗
اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰
قسمت 7⃣0⃣1⃣
هنوز اتومبیلهاي سواري افراد از این جاده رفت وآمدمی کردند. ما همه را اسـیر میکردیم و به بصـره می فرسـتادیم. برایمان فرق نمیکرد. هرکس در هر لباسـی بود یا اسیر می گرفتیم. یاکشته می شد .حوادث عجیب و تکان دهنده اي در این جاده اتفاق افتادکه من چندنمونه از آنها را برایتان ذکرمیکنم تا ببینیدافرادصدام چه کرده اندوشماچه کرده اید.گاهی اتفاق می افتادکه اتومبیلهایی را میگرفتندکه مثلا افراد یک خانواده در آنها بودند. مردها را به بصـره میفرسـتادندو زنهـا اگر می خواسـتندبـا آنهـا میرفتنـدوگرنه در همان بیابان آواره میشدنـدیا به آبادان بر می گشـتند. اگر به اتومبیلی فرمان ایست داده میشدو نمی ایسـتادشـلیک می کردندو معمولاماشین ازجاده منحرف و واژگون میشدو می سوخت واغلب سرنشینان آن کشته میشدند.یک بار از در یک جیپ ارتشی آواز درجاده ي اهواز - آبادان نمایان شدآن را متوقف کردیم.سرنشینان آن سه نفرسرباز و سه نفرشخصـیبودند. دو نفر ازسربازها پایین آمدندو از ما پرسیدند«شماکی هستید وچراجلوي ما راگرفته اید؟» وقتی متوجه شدندکه عراقی هستیم و تا اینجا آمده ایم بهت زده به هم نگاه کردند. به آنها دسـتور دادیم به آن طرف جاده بروندتا ماشین بیایدو آنها را به بصـره ببرد با هم مشورت کردندو یکی از سـربازها گفت «اجازه بدهیدهرشـش نفرمان با همین جیپ به هرطرف که میگویید برویم.»به آنها گفتیم «مانعی ندارد. همین جاده را بگیریدوجلو بروید.کسانی هسـتندکه شـما را ببیند وبگیرنـد. بهتر است آهسـته برویـدو با فرمان ایست متوقف شویـدوخودتان را معرفی کنید.» آن دوسـرباز قبول کردند وسوارشدند. ما راه را بازکردیم و با دست اشارهکردیم که حرکت کنند.آنها داخل جیپ با یکـدیگر صـحبت میکردنـد.خیلی ناراحت بودند. لحظه اي ساکت شدند.ساکت و بی حرکت ما را نگاه میکردنـد.جیپ ایسـتاده بود وحرکت نمیکرد. ناگهان صـداي انفجار مهیبی همه ي ما را تکان داد.جیپ منفجرشـدو هرتکه اش به گوشه اي پرت شدآتش گرفت. هر شـش نفر تکه تکه شدنـدودر میان آتش سوختنـداما به اسارت ما در نیامدند. فهمیدیم که آنها باخود نارنجکهایی داشـته اندکه براي تن ندادندبه اسارت، بعداز مشورت با هم، آنها را منفجرکرده اند. از این قبیل نشانه ها و علایم بودکه فهمیدیم بیهوده به سـرزمین اسلامی شما یورش آورده ایم. با دیدن این صحنه ها و قدرت مقاومت و استقامت شما بسیاري از نیروهاي عراقی پی بردندکه نمی توانندکاري از پیش ببرند. روحیه ها درهم شکست و توانایی رزمی روزبروز تحلیل رفت تا به همین صورت درآمدکه میبینیدو میدانید. باري، بعدازچندروزکه این جاده به تصرف کامل درآمدو دیگر رفت و آمديدر آن صورت نگرفت ما تغییر موضع دادیم و به سمت دیگرجاده که بیابان برهوتی بود رفتیم.از همان روزهاي اول استقرار، فرمانده مان،که یـک سـروان بود و متأسـفانه نـام او را ماننـدبسـیاري از نامهـاي دیگر فراموش کرده ام، هر روز دسـتور میدادکه یـک گروه گشتی به روسـتاهاي اطراف بروندو هرچه غیر نظامی و روستایی دیدنداسیرکرده به مقر فرماندهی او بیاورند.
✅ ادامــــــہ دارد...
╚═◌✤═════.🌺.═╝
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
🔴 چین و #چروک صورتت را اینجوری صاف کن
‼️ صورتت را تپل و #گوشتی کن بدون دارو و ... با این روش جادویی❗️❗️❗️
🛑 سیاهی زیر بغل ، آرنج و زانو و #نواحی_خاص را به رآحتی سفید و بلوریش کن
💯درمان صدرصد طبیعی و بدون دارو #لک و کک و مک در ۳هفته
http://eitaa.com/joinchat/2148794399Cbcad438a26
⭕️ سریع پاک میشه عجله کن ⭕️
هدایت شده از تست هوش و ترفند
╔═.🌺.═══◌✤═══╗
اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰
قسمت 8⃣0⃣1⃣
میخواست به اصـطلاح اطراف موضع را پاکسازي کنـدوخیالش ازحمله هاي چریکی شـما راحت باشـد. اینکار مـدتها ادامه داشت و هر روز یک کامیون ایفا به اطراف میرفت و روستائیان بیچاره را می آوردسروان دستور میداد آنها را به بصره ببرند. در یکی از این روزها عـده ي زیادي را به موضع آوردند. تقریبا پانزده نفر می شدند. همه را از روسـتاهاي اطراف جمع آوري کرده بودند.شش زن در میان آنان بود و بقیه پیرمرد و بچه هاي کم سن وسال بودند. البته چندجوان هم بودند.
سروان دستور داد همه را به استثناي زنهاسوارکامیون ایفاکنندو به بصره ببرند.
وقتیوپیرمردهـا وجوانهـا و بچه هـاي خردسال راسوارکامیون میکردنـدزنها داد و فریاد به راه انداختنـدو به شـدت گریه و التماس کردنـدکه اجازه داده شود آنها هم همراه فرزندان و افرادخانواده هاشان بروند. یکی از زنها فریاد میزد «بچه هایم به من احتیاج دارند. بایدبه آنها غذا بدهم. بااینهاچکار داریـد؟ مرا هم با آنها ببریـد. مگرشـما انسان نیستیـد؟ مگرخودتان بچه نداریـد؟ مگر نمی دانیدکه بچه احتیاج به مادر دارد؟» وضـمن این حرفهاخودش را میزد وخاك برسـرش می ریخت.سـروان توجهی نـداشت. ماشـین حرکت کرد. زنهـا به دنبـال کـامیون می دویدنـد.سـروان پرخاش کنان آنها را ساکت کردگفت «اگر میخواهیـدبه طرف نیروهاي ایرانی برویداز این سـمت بروید وبیهوده شیون و زاري نکنیدوقتی سروان سمت نیروهاي ایرانی را به زنهاي بیچاره نشان داد متعجب ماندم که مگر یک افسـرصدام چقدر میتواندپست و بی شرف باشد. زنهاشیون کنان حرکت کردندو از موضع دورشدند.من آنها را می پاییدم که ببینم چه اتفاقی می افتد. در نیمه راه چهار تن از زنان جداشدندوظاهرا به طرف روسـتایشان رفتندو دو تن از زنان به طرف نیروهاي ایرانی که سـروان نشانی داده بود - در امتداد موضع ما و یک ماشین سوخته - بی آنکه بدانند وارد میـدان مین شـده انـد. من نگاه میکردم. آنها می رفتندوگرد و غبار از پشت آنها پیدا بود. نمیدانم چقدر در میان مین ها پیشرفته بودندکه ناگهان صداي انفجار بلندشد. هر دو در هوا معلق زدند.جنازه هاشان را دیدم که روي خاك افتاد.حادثه ي دیگرکه باعث شدتصمیم آخرم را براي پیوستن به نیروهاي شما بگیرم حماسه اي بودکه آن سربازگم شده آفرید.روزي یکی ازگروه هاي گشتی ما یک سـربازشـما راکه گم شده بود اسیرکرده به موضع آورد.سربازجوانی بود درحدود بیست تا بیست و دوساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردندچندنفرجمع شدند.سرباز آرام بود وحرف نمی زد اما نارضایتی از اسارت کاملااز چهره اش پیدا بود.سعی میکرد خونسردي خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بودکه چهل پنجاه تن از پرنسل را به مرخصـی ببرد. مقصـدش بصـره بود.سربازها و درجه دارهاکه بطور فشـرده خودشان را در داخل ایفاجاي داده بودنـد عجله داشـتند.خوشـحال بودنـدو می خواسـتندهرچه زودترحرکت کنند. دو نفر از دوسـتان من هم در میان آنها بودند.
سـروان دسـتور دادسـرباز اسـیر ایرانی هم در معیت یک محافظ مسـلح با همان کامیون به بصـره برود و تحویل مقامات داده شود.
✅ ادامــــــہ دارد...
╚═◌✤═════.🌺.═╝