به هوای سیل
و ناخدایی می کنی همچنان حسین! ما را دریاب که غریب کش شده ایم... @havaseil @delkeshide
و تو طوفانی خودت حسین...
شبِ توست. شب کوچکترین مهتاب نورانی کربلا. حجتی نورانی تر از مهتاب. بتاب بر قلب جهان. بتاب ای مهتابی ترین سرباز حسین علیه السلام.
@havaseil
به هوای سیل
شبِ توست. شب کوچکترین مهتاب نورانی کربلا. حجتی نورانی تر از مهتاب. بتاب بر قلب جهان. بتاب ای مهتابی
خدایا دل های مردم را به حسین هدایت نما!
خدایا مرگ دل هایمان را ببین!
سینه ام شده تابوتی گوشتی، که قلب مُرده ام را در میان گرفته!
خودت به فریادم برس...به علی اصغرِ حسین.
😭
هدایت شده از حیدر جهان کهن (پیاده)
به نام خدا
راز
مداح هر چه خواند کسی گریه نکرد. از گودال و خیمه ها و خار مغیلان و هرچه بلد بود. پیرمردی که کنار مداح بود گفت:
- پسرم تا گلو تر کنی من چند بیت بخوانم؟
مداح گفت:
- بله پدر جان، بفرمایید.
پیرمرد شروع کرد:
- علی اکبر من شبه پیمبر من...
جمعیت زیرورو شد. مثل ابر بهار گریه میکردند. مداح از دهیار پرسید:
- کربلایی این پیرمرد را میشناسید؟
دهیار گفت:
- پدر چهار شهید است.
حیدر جهان کهن #پیاده
هدایت شده از بهشت
دهه هفتاد را خیلیها یادشان نمیآید!
همهی رسانه جریان حزباللهی، خلاصه میشد در نیمصفحه کیهان و یک تیتر کممصرف در رسالت!
گاهی دهنمکی و مهدی نصیری هم هفتهنامهای میزدند اما به چند شماره نرسیده توقیف میشد! تا حزبالله بنشیند و حرص بخورد که در سینما و مطبوعات چگونه انقلاب را به تاراج گذاشتند!
اینجا بود که کار حزبالله شد تجمع و تحصنهای اعتراضی؛ آنهم کفنپوش! یک روز جلوی وزارت ارشاد، یک روز در نمازجمعه و روز دیگر در برابر ساختمان وزارت کشور.
چندی بعد «گروه فشار» هم از دل جریان انقلابی سربرآورد!
کار «گروه فشار» حمله به روزنامههای اصلاحیون، برهمزدن سخنرانیها و بعضا پایین کشیدن فیلمها از پرده سینما بود!
حزبالله درمانده شده بود!
از جنگبرگشتهها، عمری را در جنگ بودند، و حالا تهاجم فرهنگی افتاده بود به جان خسته و نالانشان!
همه چیز را از دست رفته میدیدند. مهمترین نیروهای ایدئولوژیک انقلاب، در جنگ خونین ۸ساله، پروبالشکسته شده بودند.
اما «طرف» دیگر در پشت جبهه، سر حوصله سینماگر و روزنامهچی تربیت کرده بود.
اما این طرف، فقط حاتمیکیا و «آژانس شیشهای» بود و آقارسول ملاقلیپور و فیلمهایش.
گرچه نصیری و دهنمکی هم در مطبوعات و گاه با مستند «فقر و فحشا» هلک و هلکی میکردند.
این، همه زور جریان حزبالله بود.
دهه ۸۰ نیز کم و زیاد به همین منوال گذشت.
اما دهه ۹۰ موجی در جریان انقلابی آمد که همچنان خروشان است.
اوج، خانه مستند، جشنواره عمار، مرکز فیلم سوره، میثاق، سفیرفیلم و... در مستندسازی، گوی سبقت را از بیبیسی هم ربودند.
این وسط اما اوج در سینمای داستانی پیشتاز است.
چند روز پیش چشمم به گزارشی از «رادیو فردا» درباره احسان حسنی رییس اوج افتاد.
انصافا گزارش عالیست!
حق مطلب را بخوبی ادا کرده! آنجا که نوشته حسنی به پشتوانه سپاه و روابط ویژه با سردار تازه ترور شده، رخنه کرده در سینما.
رخنه را اما در ساختن فیلمهای بادیگارد، ایستاده در غبار، بهوقت شام و پایتخت۵ تعریف کرده.
رادیو فردا تولد جریان حزبالله در سینما را بخوبی دریافته.
تغییر رفتار حزبالله از انفعال در تحصن و کفنپوشی به ساخت فیلم، همان چیزیست که بسیاری را دستپاچه کرده.
این روزها جریان انقلابی باید مراقب باشد، که انتقادهای ولو بحق به تولیدات جبهه فرهنگی انقلاب، موجب فراموشی عصر انفعال در دهه ۷۰-۸۰ نشود.
تازه یک دهه از این خروش گذشته و «طرف» فهمیده و سعی در اختلافافکنی دارد.
حزبالله!
جاده لغزنده است!
بااحتیاط انتقاد کنید!
✍ #جواد_موگویی
@hvasl_ir
@alfavayedolkoronaieh🌱
هدایت شده از 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷
دو پسر دارم و پیرم می کند نگاه کردن بهشان این شب ها.
#مونولوگ
هدایت شده از 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷
+چرا باید پسرم را روزی بهم بدهد که توی دهه محرم شش ماهش باشد؟
- شاید یک روز یک جا دلت برای علی اصغر سوخته باشد و گفته باشی معرفت این غم را می خواهی.
#دیالوگ
هدایت شده از 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷
- سفیدترین چیزی که ناراحتت می کند چیست؟
+ زیر گلوی پسر شش ماهه ام.
#دیالوگ
هدایت شده از 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷
- مات شدن چیه؟
+ بچه شش ماهه ات تشنه شده تا حالا؟
#مونولوگ
به هوای سیل
ایستاده لشکر به تماشایِ شَه و شَهزاده، همه گفتند حسین جان داده! @havaseil
شبِ توست. شب علی. بزرگترین علی کربلا. ابراهیم داغ اسماعیل را ندید. داغ حسین را دید. و حسین داغ تو را...