eitaa logo
⸤هَوای اَنار⸣
41 دنبال‌کننده
72 عکس
4 ویدیو
0 فایل
♡﷽‌‌♡ آنْ میوه ای که #فاطِمه آنْ را طَلَبْ نِمودْ چونْ بابِ مِیْلِ اوسْتْ شُد اینْ میوه تاجْدار❤ 🍃🍃🍃🍃⸤هَوایِ اَنار⸣🍃🍃🍃🍃 #عکاسی_من📷😍
مشاهده در ایتا
دانلود
💙💙 بعدِ یک عمر در اندیشه‌ی «فرهاد» شدن یک نفر عاشق من بود که «شیرین» می زد! 💙💙 🍂🍂🍂 @havaye_anar
♥️♥️ یک یا حسین گفتم و دیدم غمی نماند، تسکین دردهایِ دلِ مضطرم، حسین..! ♥️♥️ 🍂🍂🍂 @havaye_anar
❤❤ چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی کسی از خرابهٔ دل نگرفته باج هرگز تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی به قلمروی محبت در خانه‌ای نرفتی که به پاکی‌اش نرفتی و به سختی‌اش نبستی به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی؟! ز طواف کعبه بگذر، تو که حق نمی‌شناسی به در کنشت منشین تو که بت نمی‌پرستی تو که ترک سر نگفتی ز پی‌اش چگونه رفتی تو که نقد جان ندادی ز غمش چگونه رستی اگرت هوای تاج است ببوس خاک پایش که بدین مقام عالی نرسی مگر ز پستی مگر از دهان ساقی مددی رسد وگرنه کس از این شراب باقی نرسد به هیچ مستی مگر از عذار سر زد خط آن پسر فروغی که به صد هزار تندی ز کمند شوق جستی ❤❤ 🍂🍂🍂 @havaye_anar
❤❤ لبخند زدی فکر انار از سرم افتاد لرزیدم و از شانه‌ی من ارگ بم افتاد تا چشم گشودم دلم از شوق تو سر رفت تا پلک زدی حادثه‌ها پشت هم افتاد تا بافه‌ی گیسوی تو در باد رها شد در کار گره خورده‌ی ما پیچ و خم افتاد با سر نخ یک بوسه به دنبال تو آمد این کودک یک ساله که در هر قدم افتاد بعد از تو که طنازترین فاتح قرنی این قلعه‌ی ویران‌شده در دست غم افتاد بر سنگ مزارم بنویسید فقط «عشق» ای عشق! ببین نام خودم از قلم افتاد☺️☺️☺️ ❤❤ 🍂🍂🍂 @havaye_anar
❤❤ به یاد آن کسى که چشم هایش برده جانم را تفأل میزنم هر شب مَفٰاتیحُ الجَنانَم را   من آن آموزگارم که سؤال از عشق میپرسم ولیکن خود نمیدانم جواب امتحانم را   کمى از درد ها را با بُتم گفتم ، مرا پس زد دریغا که خدایم هم نمى فهمد زبانم را   به قدرى در میان مردم خوشبخت بدنامم که شادى لحظه اى حتى نمى گیرد نشانم را   تو دریایى و من یک کشتى بى رونقِ کُهنه که هى بازیچه میگیرى غرورم ، بادبانم را   شبیه قاصدک هاى رها در دشت میدانم لبت بر باد خواهد داد روزى دودمانم را   دلم مى خواهد از یک راز کهنه پرده بردارم  امان از دست وجدانم که مى بندد دهانم را  ❤❤ 🍂🍂🍂 @havaye_anar
❤❤ بدهم تکیه به تو، شانه شدن را بلدی؟ گرمی ثانیه‌ای خانه شدن را بلدی؟ تو که ویرانه کنندست غمت می‌دانم خوردن غصه و ویرانه شدن را بلدی؟ آن‌قدر سوخته قلبم که قلم می‌سوزد شمع گریان شده، پروانه شدن را بلدی؟ مرغ عشقی شده دل، میل پریدن دارد بال و پر در قدمت لانه شدن را بلدی؟ می‌نویسم من عاشق فقط از قصّه‌ی تو در غزل‌های من افسانه شدن را بلدی؟ اشک شب‌های سحر سوخته‌ام پیش کشت تلخی گریه‌ی مردانه شدن را بلدی؟ ❤❤ 🍂🍂🍂 @havaye_anar
با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت...
❤❤ گر عقل، پشت حرف دل، "اما" نمی‌گذاشت "تردید"، پا به خلوت دنیا نمی‌گذاشت از خیر "هست و نیست دنیا" به شوق دوست می‌شد گذشت، وسوسه اما نمی‌گذاشت اینقدر اگر معطل پرسش نمی‌شدم شاید قطار عشق مرا جا نمی‌گذاشت دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم چون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذاشت شاید اگر تو نیز به دریا نمی‌زدی هرگز به این جزیره کسی پا نمی‌گذاشت گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود ما را در این مبارزه تنها نمی‌گذاشت ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین در خون مرا به حال خودم وا نمی‌گذاشت ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع ای کاش عشق سر به سر ما نمی‌گذاشت ❤❤ 🍂🍂🍂 @havaye_anar
🖤🖤 پیر کشتی آخرش پای علی، ماه علی بی تو میمیرد علی،‌‌ برخیز همراه علی... 🖤🖤 🍂🍂🍂 @havaye_anar