🔹 رمان #او_را ...
⚜پارت_شانزدهم⚜
صبحونمو خوردم و به اتاق برگشتم
سه تماس از دست رفته از عرشیا داشتم 📱
شماره مرجانو گرفتم
- الو مرجان
- سلام ... تو چرا اینقدر سحرخیزی دختر ... اه ...
خودت نمیخوابی ، نمیذاری منم بخوابم ! 😒
- باید باهات صحبت کنم. عرشیا رو یادته؟ چندبار راجع بهش گفتم برات.
- همون همکلاسی خوشگله زبان فرانسه؟ 😍
خب ؟؟
ماجرای دیروز رو براش تعریف کردم .
- جدی ؟؟ 😂
چه پررو ...
ولی خوشم میاد از اینا که زود پسر خاله میشن 😂
خیلی راحت میشه سرکارشون گذاشت 😂
- نمیدونم
دودلم
از یه طرف میگم از تنهایی که بهتره ...
از یه طرف میگم اینم یکی لنگه سعید ... 😒
از یه طرف نیاز دارم یکی کنارم باشه
نمیدونم انگار یچیزی گم کردم ...
حالم خوب نیست ، خودت که میدونی !
میگم شاید عرشیا بتونه امید به زندگی رو بهم برگردونه !
- ولی بنظر من تو میخوای حال سعیدو بگیری 😉
- نمیدونم ...
باور کن نمیدونم ...
- حالا هرچی که هست ، امتحانش که ضرر نداره! 😈
دو روز باهاش بمون ، اگه خوشت اومد که اومده
نیومدم ، میگی عرشیا جون هررریییی 😁
- اره ، راست میگی
- فقط ترنم! جون مادرت انصافاً دوباره مثل قضیه سعید نکنی ، بعد تموم کردن نتونم جمعت کنما 😏
هرکاری میکنی عاشق نشو
واقعاً به چشم سرگرمی نگاش کن !
- آخه رابطه بدون عشق به چه درد میخوره ؟؟
- فکر میکنی همه دوست دختر ، دوست پسرا عاشق همن؟ 😏
اگر عاشقن چرا ته همه رابطه ها یا به خیانت میرسه یا به کثافت کاری ؟؟
اگرم خوش شانس باشن ازدواج میکنن ، بعد اون دوباره طلاق میگیرن 😒
- پس اصلا برای چی باهم میمونن ؟؟
- سرگرمی عزیزم
سر گر می !!
مثل الانه تو ، که حوصلت سر رفته😉
- اوهوم . باشه ...
- کی میای ببینمت ؟
- امروز که فکرنکنم ، شاید فردا پس فردا یه سر اومدم ...
- باشه ، خودت بهتری ؟؟
- بهتر ؟؟ 😏
من فقط دارم نفس میکشم !
همین !
- اَه اَه ... باز شروع کرد
برو ترنم جان. برو حوصله ندارم ، بای گلم 👋
- مسخره ....
رفتم سراغ دفترچم که دیشب میخواستم مثلا توش بنویسم اما با دیدن شماره عرشیا ، فراموشم شده بود .
نشستم پشت میز ...
✍️ نوشتن مثل یه مسکنه ! 💉
وقتی نمیدونی چته ،
وقتی زندگیت پر از سوال شده ،
بشین بنویس ،
اینجوری راحت تر به جواب میرسی ✅
نوشته های قبلیمو مرور کردم و رو هر کدوم که راجع به سعید بود ، یه خط قرمز کشیدم .... 🚫
مرجان راست میگفت !
دیگه نباید دل ببندم !
مثل سعید که دل نبسته بود و خیلی راحت گذاشت و رفت ... 🚶♂️
من باید دوباره سرپا میشدم 💪
من چم شده بود ؟؟
باید این مسئله رو حل میکردم ✅
نوشتم و نوشتم و نوشتم ...
تو حال خودم بودم که عرشیا زنگ زد ... 📱
دل دل میکردم که جواب بدم یا نه ...
دستمو بردم سمت گوشی ...
- الو
- سلام ، صبح بخیر 😊
بالاخره بیدار شدین ؟؟ ☺️
- صبح شماهم بخیر ، بله خیلی وقته ...
- عه پس چرا جوابمو ندادید 😳
- عذرمیخوام ، دستم بند بود
- اهان ، خواهش میکنم ...
خوبین؟ دیشب خوب خوابیدین ؟
- ممنونم ، بله
- چه جوابای کوتاه و سردی 😅
فکراتونو کردین ؟
- تا حدودی ...
- خب؟ به چه نتیجه ای رسیدین ؟
- من الان نمیتونم راجع به شما نظر بدم
چون تا الان فقط یک همکلاسی بودین برام و شناختی ازتون ندارم
- خب این شناخت چطور به دست میاد ؟؟
- فکرمیکنم یک رابطه کوتاه امتحانی
- جدی ؟؟؟؟؟؟ 😳
وای من که الان ذوق مرگ میشم که 😅
چشم هرچی شما بگی ...
- خیلی جالبه 😅
موقع صحبت میشم شما ، خانم سمیعی
موقع پیامک میشم ، تو ، ترنم ، عشقم 😂
- خب آخه یکم باحیام 😅
خجالت میکشم
تازه اولشه خب 😉
- بله ...
همه اول رابطه بهترین موجود روی زمین نشون میدن خودشونو 😏
- تیکه میندازی ؟؟
من همیشه بهترین میمونم برات ...
اونقدر که رابطه کوتاه امتحانیت ، بشه یه رابطه ابدی عاشقانه 💕
- بله بله .... کافیه یکمم زبون باز باشن ، دیگه بدتر .... 😆
- بیخیال همه اینا ؛ مهم اینه که به خواستم رسیدم 😍
به رفیقام که قول دادم بهشون شیرینی بدم 🍰
- واقعاً؟ 😂
دیوونه 😂
یه ساعتی با هم حرف زدیم
و قرار شد شام باهاش برم بیرون ...
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
#استوری •••
•~آی رفیـقی که میای هیئت سینه میزنی •••
#شهید_محمدحسین_محمدخانے 🏴
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ وظیفه اصلی یه خانم در منزل از زبان امام خامنه ای
کلیپ #ویژه
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
#عشقولانھ😍
دوٺایے ٺو حرم بودن😌
ٺموم عشق و رویامہ😍
بگم دستٺ درسٺ آقا✌️🏻
دیگہ دسٺش ٺو دسٺامہ🤩
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
یک روز به انتقام هفتادودو شمس😔
با سیصد و سیزده قمر می آید❤....
تا کِی چشم انتظاری؟😔
#اللهم-عجل-ولیک-الفرج
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
جملات ناب از شهدا🌷
ای روشنای خانه امید: ای شهید🥀
ای معنی حماسه جاوید؛ ای شهید❣
چشم ستارگان فلک از تو روشن است💫
ای برتر از سراچهی خورشید؛ ای شهید🌿
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
﷽
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
🌸هردخترباحجابی,بهتره یکی ازاین کانال هاراداشته باشه🌸
🎀اینجاییم برای پیشرفت حجاب دخترخانم ها🎀
✨پس اگه شماهم دوست دارین🧚♀خوشحال میشیم😊درخدمتتون باشیم✨
🌸یه کانال مخصوص دخترای خاص و باحال🌸
💐یک دنیا🌍پراز:
⭐تصویر و جملات زیبا 😍
⭐معما 🤔
⭐آشپزی دخترونه🥘
⭐اسلایم🍭
⭐ تلنگر❗️❓❕
⭐معرفی کتاب📚
⭐️عکس🖼
⭐️انگیزشی💪😌
⭐️اموزش💎🔮
⭐️شعر🎀
⭐️حدیث📖
⭐️بریده ی کتاب📚
⭐️دانستنی🕊
⭐️معرفی شهدا🌤
⭐️چیستان🌹
⭐️مسابقه🎢
و......
🦋اینجا همه چی داریم🦋
🍀باماهمراه باشید🍀
@doshtar
🎀دختران چادری🌈
منتظرتون هستیم🌹
لایک فراموش نشه😉
#ڪلامبزرگان🌿
دنیا میدان بزرگ آزمایش است کہ
هدف آن جز عشـق چیزۍ نیست!
شھیدچمـران♥️ ✨
.
.
∞| 🌿💨-
[طبیب ٺن را مےنوازد
حبیب روح
امّا ما در پے آنیمـ ڪہ
ما را نوازد...]
#منظومہشمسے✨
♪شمسٺبریزے♪
آفٺابگــــــردوݩ
یہ ڪانال مٺفاوٺ :)
تگ↓
🍃🌻@oAFTABGARDONo🌻🍃
#تلنگر
میدونی چرا توبه قیمت دارہ ؟!
چون وقتی میای که میتونی نیای🙃
مهم اینه که
هر جا هستی و فهمیدی
داری راهُ اشتباه میری
برگردی🤗🌸
#ان_الله_یحب_التوابین🌿
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
استاد پناهیان گفت:
دنیا محلِ داد و ستد است!
یعنی در ازای داشتنِ یک چیز باید از یک چیز دیگرت بگذری...!
این روزها، مدام این سوال در ذهنم مرور میشود؛
حسین جان...
در ازای داشتنِ کدام آرزو یا خواسته یِ دنیائیمان؛
اربعین کربلایت را دادیم..💔
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
✨🏴. .
.
.
شهدا
ازخوابوخوراڪافتادند
تادنیاخوابماننڪند(:"
وایناستمعناےمردانگے
اےڪاش؛مردانہ ... !
قدرمردانگےهایشانرابدانیم🌿°•
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم،💔
قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم،🍂
به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم. 🎋
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
به هر که
هرچه
داشتی بخشیدی🌼
حتی
تیرها هم
از پیکرت🍀
خون
نوشیدند🥀
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
مجاهد فی سبیل الله بزرگتر از آن
است🌷
که گوهر زیبای عمل خود را به عیار زخارف دنیا محک بزند. 😌✌️🏻
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
🔹 رمان #او_را ...
⚜پارت_هفدهم⚜
شب حسابی به خودش رسیده بود.
البته منم کم نذاشته بودم ، اونقدری که همه با چشمشون دنبالم میکردن ...
شب هر دومون از خودمون گفتیم .
عرشیا تا میتونست زبون ریخت و منو خندوند 😂
واقعاً چهره جذابی داشت ...
چشمای طوسی ؛
موهای مشکی که همیشه یه حالت خیلی شیکی بهشون میداد ؛
بینی باریک و بلند و ته ریش
یه چهره ی مردونه و جذاب ...
با این حال به پای خوشگلی و جذابیت من نمیرسید ...😌
عرشیا اونقدر اون شب صحبت کرد که حتی اسم بچه هامونم مشخص کرد !!
قبل خداحافظی یه جعبه کوچیک و خوشگل گذاشت جلوم .
- این چیه ؟؟
- یه هدیه ناقابل برای باارزش ترین فرد زندگیم ... 🎁
- یعنی برای من ؟؟ 😳
- مگه من باارزش تر از توهم تو زندگیم دارم عروسک ؟؟ 😉
-:وای ممنونم عرشیا ...
- قابل شمارو نداره خانومی 😉
حالا نمیخوای بازش کنی ؟؟
- چرا 😉
با دیدن گردنبند برلیان ظریف و خوشگل داخل جعبه چشام برق زد 😍
- وااااایییی ....
عرشیا ... این برای منه ؟؟؟
چقدرررر نازه ....
وای ممنونم ...
- خواهش میکنم عزیزم ...
قیمتش یه بوس میشه 😊
- بی ادب لوس 😠
نخواستم اصلاً ...
- شوخی کردم بابا ....
یعنی تو یه بوسم نمیخوای به ما بدی ؟؟؟
- عرشیا ! یادت نره که این رابطه ، کوتاه مدت و امتحانیه 😡
- باشه بابا ... نده ... فقط با این حرفات دلمو نلرزون ...
لطفا😞
- تقصیر خودته ...
کی تو دیدار اول چنین حرفی میزنه ؟؟
- بله ببخشید ... 😔
- خواهش میکنم حالا 😊
ممنون ، خیلی خوشگله ...
فقط داره دیرم میشه
ممکنه بابام توبیخم کنه
دیگه باید برم
- چقدر زود 😞
باشه عزیزدلم ...
کاش حداقل ماشین نمیاوردی ، خودم میرسوندمت ...
- نه ممنون
زحمتت نمیدم ...
بابت امشب ممنونم
خداحافظ 👋
- من از تو ممنونم که اومدی خانومی ...
دوستت دارم ترنم ...
خداحافظ گل من 👋💋
از پیش عرشیا که برگشتم حالم خوب بود ، چند روزی شارژ بودم ...
تا اینکه رفتم سراغ دفترچم ...
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
#رمان او_را
⚜ قسمت _هیجدهم⚜
دفترچه رو باز کردم و نوشته هامو خوندم ،
آخرین نوشتم نیمه تموم مونده بود ...
همون روزی که رابطم با عرشیا شروع شد ، میخواستم راجع به زندگیم بنویسم که با زنگ عرشیا نصفه موند ...
حالا همون زندگی رو داشتم + عرشیا ✅
دوباره رفتم تو خودم ...
انگار آب داغ ریختن رو سرم ...
هرچی مینوشتم ،
هرچی میگشتم ،
هرچی فکر میکردم ،
هیچی تو زندگیم بهتر نشده بود ❌
فقط عرشیا حواسمو از زندگی پرت کرده بود ✅
همین ...
هیچی به ذهنم نرسید ؛ جز حرف زدن با مرجان
- الو مرجان
- سلام ترنم خانوم !
چه عجب یاد ما کردی !
- ببخشید ... سرم شلوغ بود !
- سر تو قبلاً هم شلوغ بود اما باز یه یادی از رفیق قدیمیت میکردی !
اما انگار یار جدیدت کلا وقتتو پر کرده 😉
- لوس نشو مرجان 😏
خونه ای ؟
میخوام بیام پیشت ...
نیاز دارم باهات صحبت کنم .
- دوباره چت شده میخوای ناله هاتو برام بیاری ؟؟
-مرجان ... خونه ای ؟؟؟
- الان که نه
ولی تا دوساعت دیگه میرم خونه .
اون موقع بیا 😉
- باشه .
کاری نداری ؟؟
- فدای تو ...
بای 👋
تا یه سیگار بکشم ، یکم قدم بزنم و یه دوش بگیرم ، یه ساعت و نیم گذشت .
حاضر شدم و راه افتادم سمت خونه مرجان .
سر کوچشون بودم که دیدم داره میره سمت خونه .
یه بوق زدم تا متوجه شه پشت سرشم .
- عه ، سلام ...
چه به موقع رسیدی
- سلام ، میخوای دیگه نریم خونه ؟
سوار شو بریم پارکی ، جایی ...
- هرچند خسته ام امّا هرچی تو بگی 😉
سوار شد و رفتم سمت بوستان نهجالبلاغه 🌲🌳
خیلی این پارکو دوست داشتم
کلی خاطره ازش داشتم ...
دو تا بستنی گرفتیم و نشستیم رو نیمکت
- خب ؟
باز چته ؟
نکنه این بار صدای به دخترو از گوشی عرشیا شنیدی ؟ 😂
- خیلی مسخره ای مرجان ...
منو نگا که اومدم با کی حرف بزنم !!!
- خب بابا قهر نکن ...
میدونی که شوخی میکنم ، چرا بهت برمیخوره ؟؟
بگو عزیزم ؛ چی شده ؟
- مرجان ...
من ...
حالم خوب نشده ...
حتی با وجود عرشیا هم زندگیم همونجوری مسخرست ...
- خب ؟
- ببین عرشیا فقط تونسته حواس منو از زندگیم پرت کنه
وگرنه هیچ تغییری برام به وجود نیاورده ...
- میخوای چی بگی ؟؟
- فقط سعید میتونست زندگی منو قشنگ کنه 💕
- سعیدم نمیتونست ...
- چی؟ کی گفته ؟
من با سعید حالم خوب بود ... 😢
- یکم عقلتو به کار بنداز !
تو از اول همینجوری بودی !
سعیدم مثل عرشیا فقط حواستو پرت کرده بود ! 😒
مثل من که بهزاد ، کامران ، شهاب ، ایمان ، سروش و ...
همه شون فقط حواسمو از زندگی پرت میکنن ....
- یعنی چی ؟
- تو با سعید احساس خوشبختی میکردی ؟
- خب آره !
- پس چرا دم به دقیقه کارت رپ گوش دادن و گریه های شبانه بود ؟؟؟
پس چرا گاهی با قرص خوابت میبرد؟؟
- خب بخاطر مشکلاتی که تو زندگیم دارم ...
- بعد سعید چرا حالت بد شد ؟
-همون مشکلات + تنهایی + خیانت دیدن
- خب الانم با وجود عرشیا همون دو تا چاله ی آخری برات پر شده !
اون چاه هنوز سر جاشه !!
- تو اینا رو از کجا میدونی ؟؟
- چون منم تو همون لجن دست و پا میزنم !!
- پس چرا حالت همیشه خوبه ؟ 😳
- نیست ؛ فقط سعی میکنم بهش فکر نکنم
از یادم میبرمش تا اذیتم نکنه !
ولی تو همش داری بهش فکر میکنی ! 😒
بخاطر همینم عذاب میکشی !
- خب آخه من نمیتونم مثل تو باشم !
من رو بی هدف بودن آزار میده !
- پس اینقدر آزار بکش تا دق کنی !
کدوم هدف ؟؟
ما همه تو این دنیا تو لجن دست و پا میزنیم !
هیچکس خوشبخت نیست !
همه فقط اداشو درمیارن !
اینقدر تو مخ تو فرو کردن پیشرفت هدف ترقّی ، که باورت شده این دنیا جای رشده !! 😏
اینجا هیچی نیست جز یه صحنه تئاتر و ما هم همه عروسک خیمه شب بازی !!
حرفای مرجان مثل پتک کوبیده میشد رو سرم !
حالم داشت بد میشد ...
بلند شدم و مرجانو رسوندم خونش و خودمم رفتم خونه ...
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
تا حالا بہ معنے #توبہ فکرکردے⁉️🤔
♥️توبہ یعنے⇐بستن عهدےکہ هرگزوبہ هیچ قیمتےحاضربہ شکستنش نیستے••❌••
♥️توبہ یعنے⇐نہ گفتن بہ وجود مادےو خاکےخودت••⛔️••
♥️توبہ یعنے⇐پشت منظره زیبایےکہ شیطان برات ترسیم کرده، بدبختےها، شکستها و حسرتهاےخودتوببینے👀🤞🏻
♥️توبه یعنے⇐براےترڪ و بازگشت بہ روزهاےخوب زندگیت زحمت بکشےوازدل و جون مایہ بذارے😌🦋✨
🍯با تحمل سختےهاےتوبہ، خدا یہ جور دیگهاےنگاټ میکنه😍👌🏻
🍯ثمره تلخےهای توبہ رو بعدها بہ صورت موفقیتهاےبیشماردرزندگیت حس میکنے!🎁-🎊
°•طعـــم شیــریـن تـرڪ گنــاه•°
#اللهمعجل لولیک الفرج و فرجنا به🌱🌿
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
شهادت؛
عشق به
وصال
محبوب
ومعشوق
در زیباترین
شکل است. 💔
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
شهید، باران رحمت الهی است💦
که
به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد.🌱
عشق شهید، عشق حقیقی است❣
که
با هیچ چیز عوض نخواهد شد.🧡
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈