نشـد کھ اربعین بیـــآم
سمتــــ حرم😔🥀
#حسین_من
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#بین_الحرمینت
#دردِفراق
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #پای_درس_شهید ♥️
- خسته نشدی!؟
+ اگر آدم بدونه چیڪار میخواد بڪنه ، توش خستگی نداره!
#مربی_شهید_محمد_عبدی 🌷
🎥کلیپ تصویری از شهید عزیز پانزده روز قبل از شهادت🕊
شهیدی که #محمدحسین اسم جهادیش رو از این شهید بزرگوار گرفته بود🌺
#شهید_محمدحسین_محمدخانے 🏴
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
↫همیشہ ڪہ شهادتــ♡ بہ "رفتݩ👣" نیستـــ ❌
↫گـاهے شهادتـــ در "ماندݩ" استـــ•••
↫گاهے شهادتـــ با زیر آتش🔥دشمن
"سوختن" میسر نمے شود•••
با هر روز " سوختن و ساختن"
در این دنیـ🌏ـا میسر مے شود•••
↫همیشه ڪہ شهادتـ♡ بہ "خونے"💔 شدن نیستـــ
↫گاهے شهادتـــ بہ ⇦"خاڪے"⇨ شدن استـــ•••
↫و شهادتـــ بہ "آسمان رفتن نیستـــ"
ڪہ بہ "خود آمدن" استـــ•••
و براے شهید شدن نیازے بہ "باݪ"🕊 ندارے
↫بݪڪہ نیاز بہ "دݪ" ♥️دارے•••
و شهادتـــــ🍃 !
رحمتـــ خاص خداستـــــ✨
و بارانے🌧 استـ ڪہ بر هر ڪس نمی بارد
#آسمانی شو
#شهیدمحمدحسین محمدخانی
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
چه رازیه؟!
این روزا سهم نوکرت،فقط #فراقه...
فراقه کربلا...
فراقه امامش...🥀😔
فراقه رفقای شهیدش...
#ادرکنیآقاکهخرابم
:
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
🍃 شیخ رجبعلی خیاط می گفت:
من هر وقت که نماز می خواندم، نمازهایی مثل نماز امام زمان علیه السلام یا نماز جعفر طیار، از خداوند حاجتی می خواستم.
یک روز گفتم: «بگذار یک بار برای خود خدا نماز بخونم و حاجتی نخواهم.»
همان شب رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند:« چرا دیر آمدی؟!»
گفت : یعنی چه؟ یعنی تو باید سی سال پیش به فکر این کار می افتادی، حالا سر پیری باید بفهمی و نماز بخوانی و حاجتی طلب نکنی!
ما هر وقت با خدا کار داریم خدا را صدا می زنیم. چه قدر خوب است که وقتی هم که کاری نداریم، بگوییم:
🍃 خـــــــدا 🍃
📚منبع: در محضر مجتهدی ، صفحه 337
#پندانه
#در_محضر_بزرگان
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
«حرفدلنشین»
همہمـا
عاشقآفریدهشدهایم
امــا
معشوقمانراخودمانانتخابمیکنیم
#انتفۍقلبیحسین♥️
سَرْبازانِ آتَشْ بِه اِخْتیاْر
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
🌼🍃🌼
گفتم :
دگر قلبم شوق شهادت ندارد !
گفت :
مراقب ِنگاهت باش ...
اَلعَین بَریدُ القَلب ؛
چشم پیغام رسان دل است .
🌼🍃
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
🔹 رمان#او_را
⚜پارت_پانزدهم⚜
- سلام. فکراتونو کردید 😅 ؟
- تو همین نیم ساعت ؟؟
- برای من که اندازه نیم قرن گذشت !
نمیخوای یه نفر عاشقت باشه ؟
دوستم نداری ، نداشته باش !
فدای سرت ...
ولی بذار من دوستت داشته باشم و دورت بگردم ...
لیلای من شو ...
قول میدم مجنون ترین مجنون بشم ❣️
- آقای کیانی من هنوز وقت نکردم حتی به پیشنهادتون فکر کنم !! 😶
- میشه بگی عرشیا ؟؟
میشه بهت بگم عشقم:؟؟
همونجوری که تو رویام صدات میزنم ....
- موقع صحبت پشت گوشی خیلی خوددار تر بودین !😳
- آخ....
قربون این ناز کردنت برم من ... 😍
هیچوقت نتونستم کسیو مثل تو دوست داشته باشم ...
مگه اعتراف به عشق گناهه ؟؟
چقدر نیاز داشتم دوباره یکی باهام اینجوری صحبت کنه ...
مثل سعید ...
اشک از گوشه چشمام سر میخورد و تو آبشار موهام غرق میشد !
- من خیلی خسته ام ...
میخوام بخوابم
شب بخیر !
- ای جانم ...
کاش من به جات خسته بودم خانومی ...
باورم نمیشه دارم با تو صحبت میکنم ترنم ...
بخواب عشق من !
تو مال منی ، حتی اگر منو نخوای !
شبت بخیر ترنمم ...
حرفاش دلمو قلقلک میداد !
حتی از سعید هم قشنگ تر حرف میزد 💕
به مغزم فشار آوردم تا قیافشو یادم بیارم ...
انگاری قیافشم از سعید خوشگل تر بود !
یعنی عشق جدید سعید هم از من خوشگل تره ؟؟
سعید که میگفت هیچ دختری به نازی من نمیرسه ... 😭
همیشه با خودم رو راست بودم ...
بدون اینکه بخوام با خودم لج کنم و مزخرف تحویل خودم بدم ، بهش فکر کردم ...
به عرشیا
به سعید
سعید هرچند زباناً خیلی عاشقم بود ولی صداقت تو حرفای عرشیا خیلی بیشتر بود؛...
نمیدونم !
شایدم زبون باز تر بود !
بی رودربایستی ازش بدم نیومد !
حداقل یکی بود که سرگرمم کنه و حوصلم کمتر سر بره !
هرچی بود از تنهایی بهتر بود !
همه اینا بهونه بود
میخواستم به گوش سعید برسه تا فکر نکنه تونسته نابودم کنه ! 👿
نمیدونم ، شایدم واقعاً عرشیا میتونست آرامش از دست رفتمو بهم برگردونه !
سرم داشت میترکید
باید میخوابیدم !
فردا جمعه بود و میتونستم هرچقدر که میخوام بهش فکر کنم !
حوالی ساعت ۸ بود که چشامو باز کردم
برای صبحونه که پایین رفتم ،
از دیدن مامان تعجب کردم 😳
- سلام 😳
- سلام صبح بخیر عزیزم ☺️
-وصبح شماهم بخیر! چی شده این موقع روز خونه اید ؟
- آره ، یه قرار کاری داشتم که دو ساعت انداختمش عقب. گفتم امروز رو باهم صبحونه بخوریم 😊
البته پدرت نتونست جلسشو کنسل کنه یا به تعویق بندازه . برای همین عذرخواهی کرد و رفت 😉
- خواهش میکنم 😐
- چی میل داری دخترم ؟
مربا ، خامه ، عسل ؟؟
- شما زحمت نکشید خودم هرچی بخوام برمیدارم 😄
- بسیارخب ...
ترنم جان باید باهات صحبت کنم !
- بله ، متوجه شدم که بی دلیل خونه نموندین. بفرمایید ؟
- عزیزم نزدیک عیده و حتماً هممون دوست داریم مثل هرسال بریم مسافرت !
ولی متاسفانه من و پدرت یه سفر کاری به خارج از کشور داریم و حدود ده روز اول سال رو نمیتونیم کنارت باشیم !
البته اگر بخوای میتونی باهامون بیای !
اگر هم دوست نداری میبریمت خونه ی مادربزرگت 😊
- شما از کل سال فقط یه عید رو بودید،اونم دیگه نیستید ؟؟ 😏
مشکلی نیست ، من عادت کردم !
جایی هم نمیرم. همین جا راحتم.
با مرجان سعی میکنیم به خودمون خوش بگذرونیم 😏
- یعنی تنها بمونی خونه ؟؟
فکر نمیکنم پدرت قبول کنه !
- مامان! من بزرگ شدم !
بیست و یک سالمه !
دیگه لازم نیست شما برام تعیین تکلیف کنید 😕
- اینقدر تند نرو ...
آروم باش !
با پدرت صحبت میکنم و نظرشو میپرسم و بهت میگم نتیجه رو.
حالا هم برم تا دیرم نشده 😉
مراقب خودت باش عزیزم،خداحافظت 👋
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
🔹 رمان #او_را ...
⚜پارت_شانزدهم⚜
صبحونمو خوردم و به اتاق برگشتم
سه تماس از دست رفته از عرشیا داشتم 📱
شماره مرجانو گرفتم
- الو مرجان
- سلام ... تو چرا اینقدر سحرخیزی دختر ... اه ...
خودت نمیخوابی ، نمیذاری منم بخوابم ! 😒
- باید باهات صحبت کنم. عرشیا رو یادته؟ چندبار راجع بهش گفتم برات.
- همون همکلاسی خوشگله زبان فرانسه؟ 😍
خب ؟؟
ماجرای دیروز رو براش تعریف کردم .
- جدی ؟؟ 😂
چه پررو ...
ولی خوشم میاد از اینا که زود پسر خاله میشن 😂
خیلی راحت میشه سرکارشون گذاشت 😂
- نمیدونم
دودلم
از یه طرف میگم از تنهایی که بهتره ...
از یه طرف میگم اینم یکی لنگه سعید ... 😒
از یه طرف نیاز دارم یکی کنارم باشه
نمیدونم انگار یچیزی گم کردم ...
حالم خوب نیست ، خودت که میدونی !
میگم شاید عرشیا بتونه امید به زندگی رو بهم برگردونه !
- ولی بنظر من تو میخوای حال سعیدو بگیری 😉
- نمیدونم ...
باور کن نمیدونم ...
- حالا هرچی که هست ، امتحانش که ضرر نداره! 😈
دو روز باهاش بمون ، اگه خوشت اومد که اومده
نیومدم ، میگی عرشیا جون هررریییی 😁
- اره ، راست میگی
- فقط ترنم! جون مادرت انصافاً دوباره مثل قضیه سعید نکنی ، بعد تموم کردن نتونم جمعت کنما 😏
هرکاری میکنی عاشق نشو
واقعاً به چشم سرگرمی نگاش کن !
- آخه رابطه بدون عشق به چه درد میخوره ؟؟
- فکر میکنی همه دوست دختر ، دوست پسرا عاشق همن؟ 😏
اگر عاشقن چرا ته همه رابطه ها یا به خیانت میرسه یا به کثافت کاری ؟؟
اگرم خوش شانس باشن ازدواج میکنن ، بعد اون دوباره طلاق میگیرن 😒
- پس اصلا برای چی باهم میمونن ؟؟
- سرگرمی عزیزم
سر گر می !!
مثل الانه تو ، که حوصلت سر رفته😉
- اوهوم . باشه ...
- کی میای ببینمت ؟
- امروز که فکرنکنم ، شاید فردا پس فردا یه سر اومدم ...
- باشه ، خودت بهتری ؟؟
- بهتر ؟؟ 😏
من فقط دارم نفس میکشم !
همین !
- اَه اَه ... باز شروع کرد
برو ترنم جان. برو حوصله ندارم ، بای گلم 👋
- مسخره ....
رفتم سراغ دفترچم که دیشب میخواستم مثلا توش بنویسم اما با دیدن شماره عرشیا ، فراموشم شده بود .
نشستم پشت میز ...
✍️ نوشتن مثل یه مسکنه ! 💉
وقتی نمیدونی چته ،
وقتی زندگیت پر از سوال شده ،
بشین بنویس ،
اینجوری راحت تر به جواب میرسی ✅
نوشته های قبلیمو مرور کردم و رو هر کدوم که راجع به سعید بود ، یه خط قرمز کشیدم .... 🚫
مرجان راست میگفت !
دیگه نباید دل ببندم !
مثل سعید که دل نبسته بود و خیلی راحت گذاشت و رفت ... 🚶♂️
من باید دوباره سرپا میشدم 💪
من چم شده بود ؟؟
باید این مسئله رو حل میکردم ✅
نوشتم و نوشتم و نوشتم ...
تو حال خودم بودم که عرشیا زنگ زد ... 📱
دل دل میکردم که جواب بدم یا نه ...
دستمو بردم سمت گوشی ...
- الو
- سلام ، صبح بخیر 😊
بالاخره بیدار شدین ؟؟ ☺️
- صبح شماهم بخیر ، بله خیلی وقته ...
- عه پس چرا جوابمو ندادید 😳
- عذرمیخوام ، دستم بند بود
- اهان ، خواهش میکنم ...
خوبین؟ دیشب خوب خوابیدین ؟
- ممنونم ، بله
- چه جوابای کوتاه و سردی 😅
فکراتونو کردین ؟
- تا حدودی ...
- خب؟ به چه نتیجه ای رسیدین ؟
- من الان نمیتونم راجع به شما نظر بدم
چون تا الان فقط یک همکلاسی بودین برام و شناختی ازتون ندارم
- خب این شناخت چطور به دست میاد ؟؟
- فکرمیکنم یک رابطه کوتاه امتحانی
- جدی ؟؟؟؟؟؟ 😳
وای من که الان ذوق مرگ میشم که 😅
چشم هرچی شما بگی ...
- خیلی جالبه 😅
موقع صحبت میشم شما ، خانم سمیعی
موقع پیامک میشم ، تو ، ترنم ، عشقم 😂
- خب آخه یکم باحیام 😅
خجالت میکشم
تازه اولشه خب 😉
- بله ...
همه اول رابطه بهترین موجود روی زمین نشون میدن خودشونو 😏
- تیکه میندازی ؟؟
من همیشه بهترین میمونم برات ...
اونقدر که رابطه کوتاه امتحانیت ، بشه یه رابطه ابدی عاشقانه 💕
- بله بله .... کافیه یکمم زبون باز باشن ، دیگه بدتر .... 😆
- بیخیال همه اینا ؛ مهم اینه که به خواستم رسیدم 😍
به رفیقام که قول دادم بهشون شیرینی بدم 🍰
- واقعاً؟ 😂
دیوونه 😂
یه ساعتی با هم حرف زدیم
و قرار شد شام باهاش برم بیرون ...
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
#استوری •••
•~آی رفیـقی که میای هیئت سینه میزنی •••
#شهید_محمدحسین_محمدخانے 🏴
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ وظیفه اصلی یه خانم در منزل از زبان امام خامنه ای
کلیپ #ویژه
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
#عشقولانھ😍
دوٺایے ٺو حرم بودن😌
ٺموم عشق و رویامہ😍
بگم دستٺ درسٺ آقا✌️🏻
دیگہ دسٺش ٺو دسٺامہ🤩
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
یک روز به انتقام هفتادودو شمس😔
با سیصد و سیزده قمر می آید❤....
تا کِی چشم انتظاری؟😔
#اللهم-عجل-ولیک-الفرج
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
جملات ناب از شهدا🌷
ای روشنای خانه امید: ای شهید🥀
ای معنی حماسه جاوید؛ ای شهید❣
چشم ستارگان فلک از تو روشن است💫
ای برتر از سراچهی خورشید؛ ای شهید🌿
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
﷽
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
🌸هردخترباحجابی,بهتره یکی ازاین کانال هاراداشته باشه🌸
🎀اینجاییم برای پیشرفت حجاب دخترخانم ها🎀
✨پس اگه شماهم دوست دارین🧚♀خوشحال میشیم😊درخدمتتون باشیم✨
🌸یه کانال مخصوص دخترای خاص و باحال🌸
💐یک دنیا🌍پراز:
⭐تصویر و جملات زیبا 😍
⭐معما 🤔
⭐آشپزی دخترونه🥘
⭐اسلایم🍭
⭐ تلنگر❗️❓❕
⭐معرفی کتاب📚
⭐️عکس🖼
⭐️انگیزشی💪😌
⭐️اموزش💎🔮
⭐️شعر🎀
⭐️حدیث📖
⭐️بریده ی کتاب📚
⭐️دانستنی🕊
⭐️معرفی شهدا🌤
⭐️چیستان🌹
⭐️مسابقه🎢
و......
🦋اینجا همه چی داریم🦋
🍀باماهمراه باشید🍀
@doshtar
🎀دختران چادری🌈
منتظرتون هستیم🌹
لایک فراموش نشه😉
#ڪلامبزرگان🌿
دنیا میدان بزرگ آزمایش است کہ
هدف آن جز عشـق چیزۍ نیست!
شھیدچمـران♥️ ✨
.
.
∞| 🌿💨-
[طبیب ٺن را مےنوازد
حبیب روح
امّا ما در پے آنیمـ ڪہ
ما را نوازد...]
#منظومہشمسے✨
♪شمسٺبریزے♪
آفٺابگــــــردوݩ
یہ ڪانال مٺفاوٺ :)
تگ↓
🍃🌻@oAFTABGARDONo🌻🍃