به زمین میخورد...!
یا اخا؛ادرک اخا!!
بیا برادر...بیا که منم باید برم دیگھ💔😭
•﴿هَـۆاےِ حُـݭِــ❤ــێْنْ﴾•
اینجا دیگه فقط عباسۜ حرف میزنه...! چون باید بره دیگه!😭
وقتی داشتم به زمین پرت میشد...افتادم در دامن حضرت فاطمھۜ...اون موقع تورا صدا زدم اخا...ای برادر!!!😭
برادر این خون های جلوی چشمم رو ببر کنار میخوام صورتتو برای بار آخر ببینم اخھ...!-💔
چرا اینقدر شکسته شدی یا حسین😭💔
اباعبدالله میپرسھ چرا گریه میکنے!؟
آقای ادب در پاسخ میگه :من برای خودم گریه نمی کنمااا نه !؛من دارم به غریبی تو گریه می کنم...من برای اون لحظه گریه میکنم که الشمر جالس علی صدرڪ💔😭💔
ای برادر تا من زندم منو نبر سمت خیمه ها...اخه خجالت می کشم از بچه ها💔😭