eitaa logo
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
2.4هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
58 فایل
اُدع إلى سبیلِ ربکَ بالحکمةِ والمَوعظةِ الحسنه(نحل.125) مطالب کانال: همسرداری، خانواده امام زمانی گالری حوا: (لباس زنانه) https://eitaa.com/joinchat/3479896174Cf95aff1aa3 ادمین تبلیغ،تبادل،نظرات: https://eitaa.com/joinchat/2501836925C9798fab0cf
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝منو_ماه_رمضان 👈هر روز نپرسید چی درست کنم 😉 👇پیشنهاد برای افطار و سحری تا آخر ماه مبارک 😋 6⃣2⃣ روز بیست و ششم به نیت حضرت فاطمه بنت اسد(س) افطار، فرنی و کوکو ؛ و سحری خورش قورمه سبزی 7⃣2⃣ روز بیست و هفتم به نیت حضرت نفیسه خاتون(س) افطار، سوپ رشته ؛ و سحری خورش مرغ با آلو 8⃣2⃣ روز بیست و هشتم به نیت حضرت مسلم بن عقیل(ع) افطار، کشک بادمجون ؛ و سحری خورش کرفس 9⃣2⃣ روز بیست و نهم به نیت ۱۲۴هزار پیامبر افطار، کوکو سیب زمینی ؛ و سحری زرشک پلو با مرغ 0️⃣3️⃣ روز سی ام به نیت شهدا هرچی دوست دارید😉 ✅به عنوان مثال : روز ۲۶ام به نیت سفره ی حضرت فاطمه بنت اسد(س) برای اهل خانه نذری میپزید. بعد فاتحه و سه صلوات هم هدیه میکنید🌹 👈 هدف از این کار و نوشتن این منوها، این بود ، عادت کنیم هر غذایی که برای خونواده درست میکنیم به نیت نذری باشه، هر روز به نیت یک امام... ⚠️ ضمن اینکه در غذای نذری شفا هست. 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥬 تزئین کم نظیر سالاد 👌 اصلا ما اینیم دیگه، خیلی خاص و شیک همه کارامونو میکنیم😉 حتی برای درست کردن یه سالاد ساده🥗 آخه کی اینهمه وقت داره که بذاره واسه درست کردن سالاد😤 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
🔴 حکم مسافرت قبل و بعد از ظهر شخصی که قصد مسافرت دارد، حکم روزه او چه قبل از ظهر و چه بعد از ظهر چگونه است؟ پاسخ: اگر فردی که قصد مسافرت دارد، بعد از اذان ظهر بخواهد به سفر برود، باید روزه آن روز را به اتمام برساند و روزه او درست است اما اگر قصد دارد پیش از اذان ظهر سفر کند روزه او باطل می شود. 💞دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🍃🍂🍃 📜 📌پارت بیست و چهار همونی شد که ریحانه گفت، اصلا نتونستم باهاش صحبت کنم. اما بالاخره ساعت ۷ شد، دیگه کم کم باید پیداش بشه و بریم خونشون... با گوشیم بازی می‌کردم تا زمان بگذره. ساعت حدودا ۷ونیم بود که اومد تو اتاق... در حالیکه دکمه های مانتوشو باز میکرد گفت : _ حسابی حوصله ات سر رفت ، ببخشید _ نه بابا، خودم خواستم.. _ پس قبول داری😅 _ بجای خندیدن زودتر بپوش بریم. دل تو دلم نبود واسه شروع بحث، عالی شد. ریحانه گوشی شو به دست گرفت و یه کارایی کرد، با خودم گفتم شاید داره به مامانم پیام میده اما وقتی گذاشتش رو میز، متوجه شدم داره اسنپ میگیره..عینه برق گرفته ها از جام بلند شدم و "لغو سفر" رو زدم. ریحانه چشماش گرد شد و داشت چادرش رو سرش میکرد که گفت: _ وا، چرا اینجوری میکنی، چرا اسنپ رو کنسل کردی! _ خوشم نمیاد، سه ساعت باید وایسیم تا بیاد، دست آخر که اومد، باید بدوبدو کنیم کُنتر نندازه! خودم هم میدونستم دارم حرف بیخود میزنم اما واقعا ترسیده بودم، گفته بودن با اسنپ جایی نرم! _ نه تو یه چیزیت شده، تو که دم به دقیقه اسنپ میگرفتی حالا... _ ول کن دیگه، میریم بیرون با کمال آرامش دربست میگیریم _ من که از کارات اصلا سر در نمیارم..! خیلی خب بریم... از اتاق که اومدیم بیرون، با هرکس که خداحافظی میکرد می‌پرسیدم که کیه! یکی سرپرستار بود، یکی دکتر ، یکی مسئول بخش... همه ارو به خاطر سپردم. گوشیمو گرفتم دستم که تا نشستیم تو تاکسی شروع کنم به پرسش.. رفتیم بیرون و تو خیابون وایستادیم. دو سه تا ماشین رفتن، تا یکی ایستاد. سوار شدیم و من صحبتهامو شروع کردم. 🚙 تاکسی _ راستی چرا از بابات پرسیدم گفتی ادامه نده؟ خیلی آهسته بیخ گوشم گفت : _ بابا شغلش حساسه، هر جایی نباید درباره اش صحبت کنم گوشی گذاشتم رو ضبط صدا،اما اگر قرار باشه اینجوری آهسته حرف بزنه که چیزی ضبط نمیشه. هندزفری رو از کیفم درآوردم، زدم به گوشی، آره، بهترین راه همینه، بند هندزفری رو انداختم دور گردنم. به حالتی که مثلا دارم آهنگ گوش میدم، گهگاهی درمی‌آوردم‌ از تو گوشم و سمت ریحانه میگرفتم و با این ترفند صداشو راحت تر ضبط میکردم. مجدد شروع کردم اما به حالتی که انگار بهم برخورده.. _ یه جوری باهام حرف میزنی انگار من میخوام جاسوسیتونو بکنم..کنجکاو شدم که این چه شغلیه که دور روز میاد پیشتون و دو ماه میره...فک نمیکردم اینقدر منو غریبه بدونی... _ دیونه شدی! من تورو میشناسم ، اونایی که تو اتاق بودنو که نمیشناسم.. بابا سوریه میره، فرمانده است، تو عملیات‌های مهم حتما باید باشه، در غیر این عملیات هم خودش دوست داره بره _ واقعا؟ چرا هیچی راجع به بابات تاحالا بهم نگفتی؟ _ سوال نکردی، منم دلیلی نمیدیدم بگم به نفس راحتی کشیدم و ضبط گوشی رو خاموش کردم. چشمامو بستم تا رسیدن به خونه ریحانه اینا یکم تمرکز کنم، ببینم چی بپرسم ازشون، چیکار کنم! ادامه دارد... 📚رمان اختصاصی کانال حوای آدم کپی فقط با لینک (فوروارد) 🍂🍃🍂🍃 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 مشترک گرامی🕊 بسته سی روزه شما رو به اتمام است... پس از پایان حجم باقی‌مانده عبادات شما با نرخ عادی محاسبه می‌شود دیگر قرائت یک آیه قرآن ، برابر با ختم قرآن نخواهد بود‼️ دیگر نفس هایتان تسبیح پروردگار محاسبه نمیشود‼️ دیگر خوابتان عبادت شمرده نمیشود‼️ تمدید این بسته تا سال دیگر امکان پذیر نیست از فرصت باقیمانده استفاده کنید✅ و هرگز ناامید نباشید هیچکس تنها نیست همراه اول و آخر ،‌ خدا... «‎‎‌‌‎‎‌‌ممنون که همراهید» ‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 تندخوانی جزء بیست و پنجم ، قرآن کریم 🎧 همچنین می‌توانید به صورت آنلاین گوش بدید: http://j.mp/2brImlf التماس دعا🤲 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا