#شناخت
📌مردها اهل شعارند.
مردها باید مورد #تایید قرار بگیرند. وقتی تصمیمی می گیرد، او را تأیید نمایید بعد نتیجه خوب آن را ببینید.
اما اگر مرد حرف غلطی زد یا تصمیم اشتباهی گرفت، تأیید نکنید اما تکذیب هم نکنید، مخالفت هم نکنید بلکه حالت جریان را عوض کنید.
👈 توجه نمایید که مردها شعاراشون یادشون میره. مردها خیلی از مواقع که حرفی میزنند، ، شعار میدهند
اگه شما برخورد لحظه ایی کنید به اون شعارشون عمل می کنند بنابراین موقعی که شعار میده و تصمیم اشتباهی گرفته شما بالافاصله جریان را عوض کنید.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#مردها 😭
مردان هم به شنیدن دوستت دارم نیاز دارند.
درمیان زوج هایی که زنان به همسرشان ابراز احساس نمیکنند میزان طلاق ۲برابراست.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#به_داد_هم_برسیم تا آمرزیده بشیم
🔹كسي كه برای برآوردن حاجت شخص بيماري کوشش کند -خواه آن حاجت برآورده شود یا نه- همه گناهانش آمرزيده ميشود، همانند روزي كه از مادر متولد شده است
💠پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
🔹منْ سَعَى لِمَرِيضٍ فِي حَاجَةٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ يَقْضِهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ
📚وسائل الشیعة ج2 ص427
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🎀 #سیاست
شوهرتان را بابت کارهایی که انجام میدهد #تحسین کنید
👈🏻به طور مثال اگر او اتومبیل را تعمیر میکند به او بگویید چقدر خوش اقبالید که همسری را دارید که از استعداد و تواناییهای مکانیکی تا این حد بالا برخوردار است.
👈🏻اگر او با بچهها بازی میکند، به او بگویید بچهها چقدر خوشبختند که پدری چون تو دارند.
👈🏻اگر او اهل ورزش است به او بگویید چقدر عالی است که مردی با هیکل متناسب دارید و به ورزش کردن اهمیت میدهد.
👈🏻اگر او شما را در رفاه گذاشته است به او بگویید در رؤیاهایتان هم نمیگنجید شیوۀ زندگی را که او برایتان فراهم آورده است داشته باشید
اینم چند نمونه تحسین (☝️🏻)
ببینم بازم بهانه دارید که نتونستین همسرتون رو تحسین کنید
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🌸 #رمان_دختران_آفتاب #فصل_سوم #پارت_شانزدهم دوباره برگشتم طرفش که ببینم حالا در چه وضعی است،دیدم
🌸 #رمان_دختران_آفتاب
#فصل_سوم
#پارت_هفدهم
راحله چیزي نگفت. فقط مجله اي را لوله کرده بود، می کوبید کف دست چپش. فهیمه من و منی کرد و گفت:
- منم حرف هاي فاطمه خانم رو قبول دارم. اصلًا ببینین این مشکلاتی که راحله درباره اش حرف زد، مشکلات فردي بود؛ یعنی مشکلی بود که فقط براي بعضی از افراد پیش می آد و توي همه خانواده ها نیست. همین طور که در خانواده ما چنین مسائلی نبود. این مشکل در ارتباطات بین دو فرد خاص وجود داشته. ولی مسئله این جاست که تازه این مشکل ما نیست. از مشکلات فردي که بگذریم که در انواع مختلفش وجود داره و قصه راحله یکی از انواع اون بود، بخشی « همه »
از مشکلات ما برمی گرده به مشکلاتی که در ارتباط با جامعه داریم و براي همه هم مشترکه.
راحله که کمی آرام تر شده بود و دیگه بغضش فرو نشسته بود، آخرین ذرات اشکش را پاك کرد و سرش را تکان داد.
- درسته! آفرین فهیمه جون! فکر می کنم شدت و وخامت اون مشکلات هم در مجموع تاثیرش کمتر از مشکلات فردي نباشه.
- ببینید! اولین مشکل و بزرگ ترین مشکل مادر راحله چی بود؟ محدودیت در انتخاب. یعنی انتخاب آینده اش، انتخاب سرنوشتش، انتخاب راه زندگیش دست خودش نبود.تا قبل از ازدواجش دست پدرش و بعد از اونم دست شوهرش بود.
- می دونین که این مشکل فقط منحصر به من و مادر من نبوده.
به نظر من این مشکل همه ماست. فقط شاید شدت و حدتش در مورد افراد مختلف و بنا به فرهنگ خانواده ها فرق داشته باشه.
فهیمه دیگر حالا با هیجان بیشتري حرف می زد. دماغش را خاراند و گفت:
- مثلًا کدوم یک از ما در ازدواجمون کاملًا آزادیم؟!بله. ممکنه بعضی از ما باشیم که خانواده مون حق انتخاب رو هم کاملًا به دختر واگذار کنن تا از میون خواستگارهاش، هر کسی رو خواست انتخاب کنه. ولی خود این هم یعنی محدودیت! یعنی این که دختر باید منتظر باشه تا شاید پسر ایده الش به
خواستگاریش بیاد و شاید هم نیاد.
عاطفه گفت: - به قول قدیمی ها گشنگی نکشیدي که عاشقی یادت بره! تو هنوز فکر این دماغ
سوختگی رو نکردي که ممکنه جایی بري خواستگاري و راهت ندهند! وگرنه هیچ وقت چنین آروزیی نمی کردي.
- بله! ولی بقیه انتخاب ها چی؟ انتخاب شغل و تحصیلات؟ مثلًا بعضی از رشته ها ورودش براي دخترها ممنوعه، در بعضی دیگر هم فقط درصد خاصی از دخترها رو قبول می کنن. دیگه انتخاب شغل که صد پله بدتره. اولًا که دخترها و زن ها رو به خیلی از مشاغل راه نمی دن. ثانیاً حالا با هزار مکافات شغلی گیرآوردي، به خاطر مسائل بچه داري و این حرف ها نمی تونی خوب به کارت برسی و به همین دلیل پیشرفت هم نمی تونی بکنی.
یک لحظه جاي مامانم را پیش خودم خالی کردم. البته پیش من که نه،ما خودمون سه نفر
بودیم. شایدبهتربود که کنار راحله و فهیمه بنشیند. راحله که انگار از صحبت هاي فهیمه نیرو گرفته بود،گفت:
- البته اینها چیزهاییه که گاهی به چشممون می خوره.ممکنه بعضی وقتها اعتراض کوچکی هم بهشون بکنیم.بگذاریم که ازروي اجبار قبولشون کردیم وگذشتیم ،چون راه چاره اي هم نداریم. ولی مسائلی هست،محدودیت هایی هست که به چشم نمی آد. ما هم اصلًا بهش توجه نمی کنیم، چه برسد به اعتراض!مثلًا اینکه دخترها حق ندارند توي کوچه وخیابان بدوند،حتی اگه مهمترین کار دنیارو داشته باشن یا دیرشون شده باشه.چرا؟ چون مردم فکر می کنن عجب دختربی حیاییه!حتی حق نداریم تو خیابون همدیگه رو بااسم کوچک صدا بزنیم یا بخندیم. وضع بعض هامون در مورد رفت وآمد کردن به خانه اقوام ودوست هامون که دیگه نگفتنیه! هزار دنگ وفنگ داره. حالا پسرها هم چنین محدودیت هایی دارند؟
سمیه با لحن طعنه آمیز گفت: - فکر می کنم چیزي داریم به نام حیاي زنانه یا دخترانه!
فهیمه عینکش را که پایین آمده بود،بالاتر گذاشت وگفت: - پس فشارها ومحدودیت هایی که بقیه برامون ایجاد می کنن چی؟
عاطفه دیگر مهلت نداد که فهیمه چیزي بگوید،ناله اي کردوگفت: - آي قربون اون دهنت برم فهیمه جون که گل گفتی،فدات بشم.زدي توي خال!مدینه گفتی وکردي کبابم.آقا!من یکی طرف فهیمه ام!چون فهمم داره چی می گه.
#ادامه_دارد...
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
❤️ کمک کردن به همدیگر رو جدی بگیریم ❤️
💠پیامبر اکرم (ص):
🔹كسي كه برای برآوردن حاجت شخص بيماري کوشش کند -خواه آن حاجت برآورده شود یا نه- همه گناهانش آمرزيده ميشود، همانند روزي كه از مادر متولد شده است
🔹منْ سَعَى لِمَرِيضٍ فِي حَاجَةٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ يَقْضِهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ
📚وسائل الشیعة ج2 ص427
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
📞 تماس تلفنی میرحسین با ترامپ
میرحسین: الو... دونالد...
ترامپ: جونم؟
میرحسین: خودتی؟
ترامپ: آره ...
میرحسین: خود خودت؟ توئیترت هم دست خودته؟
ترامپ: آره داداش... تو چطوری از حصر زنگ زدی؟
میرحسین: اینجا که همه چیز هست... تو چرا اون توئیت رو زدی؟ اون حرفا چی بود گفتی؟
ترامپ: چی؟
میرحسین: همینکه گفتی معترضا برگردن خونهشون دیگه...
ترامپ: بابا ضایع بود ناموسا میر! ریختن توی ساختمون سنا...
میرحسین: ضایع چی چیه مرد حسابی؟ تو هم لات کوچه خلوتی ها! تازه اول ماجراست...
ترامپ: نه جون داداش! دیگه هرچیزی حدی داره... چند نفر کشته شدن...
میرحسین: چند نفر! چند نفر؟ اینجا کلی آدم کشته شدن، حتی خیلیها هم کشته نشدن، من گفتم کشته شدن الکی!
ترامپ: جان من؟ الکی تعداد کشتهها رو بردی بالا؟
میرحسین: آره... حتی ختم یکیشون هم رفتم... سعیده پورآقایی... بعدا معلوم شد زنده اس دختره... البته ختمش خوب بود... موز دادن، پرتقال دان...
ترامپ: بابا تو دیگه چه یولی هستی... اینکه خیلی خیطی داره مشتی...
میرحسن: خیطی چیه بابا؟ اینا رو خودتون بهم یاد دادید دیگه... حالا که نوبت خودتون شد، جا زدی؟
ترامپ: نه... ببین... چیزه... بالاخره اینجا مهد دموکراسیه، چشم دنیا به ماست. امنیت ملی هم خط قرمزه... نمیشه که اونجوری وحشی بازی دراورد!
میرحسین: وحشی باباته مردک!
ترامپ: (میخندد) حالا عصبانی نشو میر جون...
میرحسین: عصبانی نشو چیه بُشکه! آبروی من رفته... میگن حتی ترامپ هم از تو شعورش بیشتر بود... مردم رو دعوت به آرامش کرد...
ترامپ: خب خدایی شعورم بیشتره دیگه... قبول کن...
میرحسین: زرشک! از کروبی شاید بیشتر باشه.، ولی از من بیشتر نیست!
ترامپ: آخ آخ آخ کروبی... اون چی میگفت با سیصد هزار تارای آخه... (میخندد)
میرحسین: نخند بابا... لااقل بگو بیبیسی چهار تا پخش مستقیم بره... دو تا ساخت کوکتل مولوتوف پخش کنه... چیه راز بقا و موسیقی... بیطرفه خیر سرش...
ترامپ: برو بابا... توئیتر خود من محدود شده... فاکسنیوز حرفام رو قطع میکنه... بگم بیبیسی ساخت کوکتل مولوتوف بره... بعد ده سال هنوز مشنگی ها... نگرفتی ماجرا رو... حتما فکر میکنی این تلفنی هم که دارم باهاش حرف میزن پاناسونیکه! گاگول... کاری نداری؟
میرحسین: دونالد... ناموسا یه کاری بکن... آبروی من رفته... الو... دونالد... ای ری... پس کلهتون...
#افول_آمریکا
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🌸 #رمان_دختران_آفتاب #فصل_سوم #پارت_هفدهم راحله چیزي نگفت. فقط مجله اي را لوله کرده بود، می کوبید
🌸 #رمان_دختران_آفتاب
#فصل_سوم
#پارت_هجدهم
راحله زیر لب زمزمه کرد:
- چه عجب!
ولی عاطفه نشنیده گرفت.شاید وقت جواب دادن به اورانداشت.
- آقا ما تو خونه یه داداش داریم،بابامون رو درآورده. انگار شکم آسمون سوراخ شده وآقا از اونجا اجلال نزول کرده اند توي خونه ما. ماکه حق هیچ کاري نداریم،هیچ جا هم نباید بریم، به جاي خود. آقا هم در همه امورشون آزادن،به جاي خود.اصلًا انگار من وآبجی ام هم کلفت اونیم. یه ذره بچه،یه سال هم از من کوچیکتره، اما چپ می ره وراست میآد، دستور می ده. کی جرات داره که خرده فرمایشات آقا رو انجام نده،اون وقت خربیار وباقالی بارکن!اصلًا انگار نه انگار که ما هم آدمی،چیزي هستیم.
فاطمه گفت: - فکر می کنی تقصیر کیه؟
سمیه تک انگشتش رااز لاي دندان هایش در آورد وگفت: - تقصیر خودمونه. وقتی که خود ما زنها،خودمون رو دست کم می گیریم وبه خودمون ظلم می کنیم،دیگه چه توقعی از بقیه است؟
عاطفه دوکف دستش را بهم کوبید: - درست شد!همین یه قلم رو کم داشتیم. عالم وآدم که توسرمون می زنن،فقط همینمون مونده بود که خودمون هم بزنیم توي سر خودمون.
دهانم را باز کردم چیزي بگویم، ولی زود پشیمان شدم. اما فاطمه دید.
- از اول تا حالا این دوروبري ها حرف زدن و نظراتشون رو گفتن، جز خانم عطوفت و شاهرخی. بد نیست فعلًا نظر مریم خانم رو بشنویم و بعد هم نظر ثریا خانم رو.
کمی مکث کردم. صورتم داغ شد. فکر کنم خیلی سرخ شده بودم. از زیر چشم نگاهی به ثریا کردم. خواستم ببینم او در چه حالی ست؟هیچ! اصلًا انگار نه انگار که چیزي شنیده یا می خواهد بگوید. شاید اصلًا پیشنهاد فاطمه را نشنیده بود! مگه کره؟ لبم را گزیدم و بالاخره به حرف آمدم.
- خب! منم فکر می کنم که بچه ها راست می گن. یعنی ... یعنی این که فکر می کنم خود ما زن ها هم همدیگه رو قبول نداریم. یعنی...یعنی این که خودمون هم به خودمون اعتماد نداریم. چه طوري بگم؟! یعنی فکر می کنم دکتر هم اگر بخوایم بریم، دوست داریم پیش دکتري بریم که مرد باشه. یا براي آموزش رانندگی هم همین طور. فکر می کنم مربی مرد رو ترجیح می دیم و فکر کنم در مورد اساتید دانشگاه هم اوضاع همین طوره!
عاطفه رو به من کرد و گفت: - می بخشین، من فکر می کنم چیزي از حرف هاي شما سر در نیاوردم. من فکر می کنم راجع به کارهاي برادرم حرف زدم، ولی فکر می کنم شما چیز دیگه اي به هم بافتین. بد نیست فکر کنین
و ارتباط بین این دو رو بگین.
احساس کردم از کویر بخار بلند می شه. یا این که نه، شاید هم از کف جاده بود. هر چی بود که خیس عرق شدم. زیر چشمی به بچه ها نگاه کردم. فاطمه سقلمه اي به عاطفه زد. راحله و فهیمه هم به لبخندي اکتفا کردند. سمیه
چشم غره اي به عاطفه رفت. ولی ثریا؛ هیچ! انگار واقعاً صد ساله که کره! سعی کردم به روي خودم نیاورم و وانمود کنم که متوجه طعنه عاطفه نشده ام.
گفتم: - منظورم اینه که... اینه که تو خانواده شما هم، مادرت با این که زنه و باید طرف تو باشه، اما هواي برادرت رو داره. یعنی اون هم به تو توجهی نداره. فکر می کنم اون هم تو رو دست کم می گیره.
فقط وقتی که بچه ها خندیدند،فهمیدم که گند زدم . همه اش تقصیر این تکیه کلام « فکر کنم »بود!
دستمال کاغذیم را از جیب مانتویم درآوردم و عرقم را پاك کردم. سمیه صبر نکرد تا خنده بچه ها تمام شود وسط خنده هایشان حرفش را شروع کرد:
- البته موقعی که گفتم زن ها خودشونو دست کم می گیرن، دقیقاً منظورم حرف هاي مریم خانم نبود، اگر چه بی ارتباط هم نیست.
بچه ها ساکت شدند.
#ادامه_دارد...
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
.
یه ضرب المثل جالبی هست
که میگه
اگر فریاد بزنی
به صدایت گوش میدهند واگر
آرام بگویی به حرفت گوش میدهند!
قدرت کلماتت را بالا ببر
نه صدایت را
این باران است که باعث رشد
گلها میشود
نه رعد و برق
سلام روزتون بخیر 🌸
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💌عکس نوشته های
داستانی سردار دلها شهید سپبهد حاج قاسم سلیمانی🇮🇷
#فقط_برای_خدا
#مرد_میدان #حاج_قاسم
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💌عکس نوشته های
داستانی سردار دلها شهید سپبهد حاج قاسم سلیمانی🇮🇷
#فقط_برای_خدا
#مرد_میدان #حاج_قاسم
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#سبک_زندگی_دینی
روایتی که توی تصویر هست رو حتما بخونید 👆🌸
خیلی مهمه که
حواسمون باشه که
داریم چیکار میکنیم
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚