eitaa logo
هوای وصال(حضرت آیت الله محمد شجاعی "قدس سره")ت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
248 ویدیو
19 فایل
نشرگزیده آثارعالم فرزانه حضرت آیت الله محمد شجاعی "ره" آرشیوصوتی⬇️ @sedaye_sokhaneeshgh حُسن عفاف⬇️⁩ @hosne_efaf هوای وصال⬇️ http://sapp.ir/havayee_vesal https://ble.im/havayee_vesal https://iGap.net/havayee_vesal ادمین⬇ @ghalbee_salim "تبادل نداريم"
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️بازگشت اول حق ، جلوه اى از حب او نسبت به عبد است▫️ 🔷 .. آنجا كه مقام ربوبى نظر خاصى به بنده خود دارد و مى خواهد او را بسوى خود جذب نموده و فاصله بين خود و او را كم كرده و در نهايت اين فاصله را از ميان برداشته و او را به جوار خود راه دهد و از لقاء و شهود جمال خود بهره مند سازد و او را از وجود عاريتى او پاك كند و به حيات و بقاء برساند و به عين جمع و نايل گرداند ، با رحمت و عنايت خود بازگشت بر او مى كند و بطرف خود مجذوب مى گرداند و بنده روى به جانب حق آورده و بر مى گردد. اين بازگشت و جذب از جانب مقام ربوبى ، همان حب او نسبت به عبد است ، و دوست داشتن او جز اين نيست كه بنده ی خود را به خود مجذوب گردانيده و فاصله را از ميان بردارد. كدام محبتى بالاتر از اين؟!! و كدام رأفت و رحمتى ، و نظر و عنايتى برتر از اين ؟!!. آنكس كه به او برسد و شاهد جمال او ، و ساكن جوار او ، و فانى در وجه او ، و باقى به بقاء او باشد ، چه چيز را ندارد و چه فقدانى براى وى باقى مانده است ؟؟!!. 🔘 اين جمله ها را در دعاى حضرت سيدالشهداء حسين بن على " صلوات الله عليه " مى بينيم كه مى فرمايند : «ما ذا وجد من فقدك و ما....» يعنى : « خدايا ، چه چيز يافته ، كسى كه تو را فاقد گشته است؟! و چه چيز را از دست داده ، كسى كه تو را يافته است. آنكه غير از تو را انتخاب كرده و به آن راضى گرديده ، ضرر برده و به هلاكت افتاده است ، و در خسران قرار گرفته آنكه روى از تو بسوى اغيار برگردانيده است »... 📚 منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ٨١ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " قدس سره الشريف " ▪ التماس دعا▪ @havayee_vesal
💠 حضرت سیدالشهداء حسین بن علی " صلوات الله علیه " با آن منزلت عبودی که داشت و خدا می داند و بس ، به تناسب و به اقتضای مرتبت خویش که برای ما و امثال ما هرگز معلوم و مفهوم نمی باشد ، در قسمتی از مناجات روز اش در حالی که سخت گریه می نمود ، می گویند ؛ (( الهی من کانت محاسنه.....)) یعنی ؛ (( ای خدا ، کسی که خوبیهایش بدیهاست ، پس چگونه بدیهای وی بد نخواهد بود ، و کسی که حقیقتهای وی دعویهای باطل است ، پس چگونه دعویهای بی حقیقت وی ، دعوی باطل نخواهد بود)). البته بطوری که اشاره کردیم ، فهم مقاصد عالیهٔ آنحضرت در این قسمت از گفتار ، مانند همه قسمتهای دقیق دیگر که در مقام و مناجات دارد ، با توجه بر مقام و منزلت آنحضرت، و با توجه بر مقام محمود مطلقه ، برای عقول نارسای ما قابل درک و هضم نیست. همینقدر می دانیم هر مقامی برای خود وظایفی دارد ، و گفتار آنحضرت به تناسب منزلت عبودی خود اوست.... 🔷 با توضیحی که گذشت ، متوجه این حقیقت شدیم که ارباب و آنان که بیدار نگشته اند ، به حقیقت گناه و به بزرگی آن ، و خطر فوق تصور آن ، آگاهی ندارند ، و این ، یقظه و بیداری است که چنین آگاهی و شناختی را به دنبال خود می آورد و انسان را وادار به تطهیر خود از گناهان گذشته و حال و آینده ، و اجتناب سخت از و جُرم می کند . 🔘 در مراتب مختلف ، حقیقت گناه و جرم در درجات مختلف و در منازل متنوع را برای سالک می شناساند و خطر آن را در هر مرحله ای معلوم نموده و به دوری از آن وادار می کند. 📚 منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۴۹ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان اللّه علیه " @havayee_vesal
#عبودیت #توسل #یقظه @havayee_vesal
«بشر حافی » كه لقب «حافى» بخود گرفت، از جمله آنهاست. گفته‏اند: او در زمان حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر "سلام الله عليه" و در بغداد ميزيسته است. در اول امر خود مردى غوطه ور در دنيا و غرق در اوهام و اهل عيش و نوش بوده است. در يكى از روزها كه او با مأنوسان خود در منزل خويش مجلس عشرت برگزار نموده و مشغول بود، در همان حال گذر آن حضرت از كنار منزل وى افتاد و صداى ساز و آواز و نى و رقص از آنجا شنيد و در همان هنگام هم كنيزى كه خدمتگزار بود از داخل منزل وى براى بيرون ريختن خاكروبه خارج شد. امام به آن كنيز فرمود: صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز گفت: آزاد است. امام فرمود : راست گفتى، زيرا اگر بنده بود از مولاى خود مى‏ ترسيد. اين مكالمه تا حدودى موجب تأخير در برگشت همان كنيز خدمتكار گرديد و طبعاً وقتى داخل منزل شد، بشر در حالى كه در سر سفره شراب بود پرسيد، چه چيز باعث گرديد كه دير آمدى؟ او جريان گفت و گوى خود با آن حضرت را براى وى نقل كرد. جملاتى كه امام فرموده بود، چنان در وجود «بشر» و در دل او اثر گذاشت كه از همان سر سفره با سرعت و با پاى برهنه بيرون دويد و به محضر آن حضرت شتافت. همين كه امام را مشاهده نمود ، گريه كرد و شرمنده شد و عذر خواست و به دست شريف امام نمود. از همين لحظه او بخود آمده و «يقظه» و «انتباه» يافت و راه خود را در پيش گرفت. صحبت جمله يا جمله‏ ها نيست بلكه ، نور و انتباه ، و توجه و نظر كارساز امام "سلام الله عليه" كه اين نور را با خود همراه داشت او را يكسره برخلاف انتظار از آن وادى سراپا و هم و خيال و از آن ورطه و ظلمت بيرون آورده و در عالم ديگرى قرار داد. والا چه بسيار كسانى كه از اين جمله‏ ها از آن حضرت و از حضرات ديگر معصومين به گوش آنان مى‏ خورد وليكن آن نمى‏ شود كه در خصوص «بشر» شد. بالاخره از سويى توجه خاص است و از سوى ديگر، آمادگى. اين استعداد و آمادگى چه بوده است و چه مى‏ باشد؟ چيزى است كه آنچنان كه بايد، خدا مى‏ داند، و شايد هم جهاتى به نظر بيايد. بشر را «حافى» مى‏ گفتند و «بشر حافى» مى‏ ناميدند و اين چنين نيز معروف شد. كلمه «حافى» بمعنى «پا برهنه» است. او هميشه و تا آخر عمر پا برهنه بود و اين بدان جهت بود كه با پاى برهنه در همان روز بيدارى خويش به خدمت امام شتافت و حيات خود را به دست آن حضرت يافت. بعضى گفته‏ اند كه از خود او سر پا برهنگى او را پرسيدند، در جواب گفت: «والله جعل لكم الارض بساطا» و ادب نباشد كه بر بساط بزرگان يا كفش روند 📓 منبع : کتاب مقالات صفحه ۳۵ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal
🔲 سعی در جلب نظر خاصّ صاحبان مطلقه 🔲 ▪️... برای نجات یافتن از وهم و خیال ، و برای حصول یقظه که در الی اللّه اولین مسئله می باشد و تا آن نباشد ، سر نهادن در طریق به تحقق نخواهد رسید ، باید از به دست آوردن توجه و نظر خاصّ مقام ولایت ، و از به حضرات معصومین " صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین " ننمود ، کما اینکه در همه مراحل بعدی سلوک نیز اینچنین است. 🔘 چه بهتر که خوب بفهمیم و بدانیم وجود آنان بزرگترین نعمت حقّ ، و ظهور حقایق نوری آنان در هیاکل بشری از منن بزرگ اوست. ▪️ تا با شفیع قرار دادن آنان در محضر حضرت حقّ و با جلب نظر اسرار آمیزشان ، از نور و جذب خاصّ الهی بهره مند گردیم و راه نزدیکتر و صراط مستقیم را از دست ندهیم. ▫️و چه بهتر که بدانیم این توفیق نیز از خدای متعال خواهد بود و جز او فاعل و مؤثری در نظام وجود نیست. از او بخواهیم که به ما معرفت مقام ولایت و بهره مند شدن از آثار و برکات این مقام را عنایت بفرماید. در آخر زیارت جامعه می خوانیم ؛ ▪️اسئلک ان تدخلنی فی جملة العارفین .....▪️ یعنی ؛ 🔘 پروردگارا ، از تو می خواهم مرا از آنان قرار دهی که به مقام حضرات معصومین و به حقّ آنان معرفت دارند ، و مرا در زمره آنها که با شفاعت معصومین مشمول رحمت خاصّهٔ تو می شوند ، داخل کنی . پروردگارا ، تویی ارحم الراحمین 🔘 چه کم بوده اند و هستند آشنایان و بهره مندان ؟!! و چه بسیار بوده و هستند غافلان و محرومان ؟!!. ▫️ ناگفته نماند که استفاده از انفاس ارباب باطن و صاحبان نَفَس در تحصیل ( یقظه) نیز در حد خود از مسائلی است که نباید نادیده گرفت . زیرا انفاس آنان هم در جای خود حامل انوار و نغمه های یقظه آور است. ▪️ 📓منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۳۸ ، حضرت استاد آیت اللّه محمد شجاعی " رضوان اللّه علیه " @havayee_vesal
🔲 سعی در جلب نظر خاصّ صاحبان مطلقه 🔲 ▪️...برای نجات یافتن از وهم و خیال ، و برای حصول یقظه که در الی اللّه اولین مسئله می باشد و تا آن نباشد ، سر نهادن در طریق طلب به تحقق نخواهد رسید ، باید از به دست آوردن توجه و نظر خاصّ مقام ولایت ، و از به حضرات معصومین " صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین " ننمود ، کما اینکه در همه مراحل بعدی سلوک نیز اینچنین است. 🔘 چه بهتر که خوب بفهمیم و بدانیم وجود آنان بزرگترین نعمت حقّ ، و ظهور حقایق نوری آنان در هیاکل بشری از منن بزرگ اوست. ▪️ تا با شفیع قرار دادن آنان در محضر حضرت حقّ و با جلب نظر اسرار آمیزشان ، از نور یقظه و جذب خاصّ الهی بهره مند گردیم و راه نزدیکتر و صراط مستقیم را از دست ندهیم. ▫️و چه بهتر که بدانیم این توفیق نیز از خدای متعال خواهد بود و جز او فاعل و مؤثری در نظام وجود نیست. از او بخواهیم که به ما معرفت مقام و بهره مند شدن از آثار و برکات این مقام را عنایت بفرماید. در آخر زیارت جامعه می خوانیم ؛ ▪️اسئلک ان تدخلنی فی جملة العارفین.....▪️ یعنی ؛ 🔘 پروردگارا ، از تو می خواهم مرا از آنان قرار دهی که به مقام حضرات معصومین و به حقّ آنان معرفت دارند ، و مرا در زمره آنها که با شفاعت معصومین مشمول رحمت خاصّهٔ تو می شوند ، داخل کنی . پروردگارا ، تویی ارحم الراحمین 🔘 چه کم بوده اند و هستند آشنایان و بهره مندان ؟!! و چه بسیار بوده و هستند غافلان و محرومان؟!!. ▫️ ناگفته نماند که استفاده از انفاس ارباب باطن و صاحبان نَفَس در تحصیل ( ) نیز در حد خود از مسائلی است که نباید نادیده گرفت . زیرا انفاس آنان هم در جای خود حامل انوار و نغمه های یقظه آور است. ▪️ 📓منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۳۸ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal
⚪️ نظر صاحبان مطلقه حامل نور يقظه مى‏ باشد ⚪️ ⬛️ ...چه بسا در مواردى كاملا تعجب آور و تحير آور باشد و كسانى با توجه و نظر آنان بخود آمده و بيدار گشته و متنبه شده باشند كه بظاهر و طبق محاسبات معمولى چنين انتظارى نمى‏ رفت. و اين در حقيقت بدان جهت است كه نور الهى و جذب حق كه اصل مسئله است و از طريق آنان به ظهور مى‏ رسد ، چنين نيست كه حد و حدودى داشته باشد، بلكه ، نور او ، نور قاهر ، و مشيت او ، مشيت غالب است. ▪️ماشاء الله كان و مالم يشأ لم يكن▪️. نمونه‏ هاى زيادى در اين باب نقل گرديده و ديده شده است، چه از آنهايى كه در زمان خود حضرات معصومين "صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين " ، بوده‏ اند، و چه از آنهايى كه در زمانهاى بعدى و در هر زمانى بوده‏اند و مشمول عطف و نظر خاص پروردگار شده و از ورطه اوهام و غفلت و اسارت نجات يافته و بخود آمده و سر در طريق نهاده‏ اند، بنحوى كه چنين انتظارى نمى‏ رفت. « بشر حافی » كه لقب «حافى» بخود گرفت، از جمله آنهاست. گفته‏ اند: او در زمان حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر "سلام الله عليه" و در بغداد ميزيسته است. در اول امر خود مردى غوطه ور در دنيا و غرق در اوهام و اهل عيش و نوش بوده است. در يكى از روزها كه او با مأنوسان خود در منزل خويش مجلس عشرت برگزار نموده و مشغول بود، در همان حال گذر آن حضرت از كنار منزل وى افتاد و صداى ساز و آواز و نى و رقص از آنجا شنيد و در همان هنگام هم كنيزى كه خدمتگزار بود از داخل منزل وى براى بيرون ريختن خاكروبه خارج شد. امام به آن كنيز فرمود: صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز گفت: آزاد است. امام فرمود : راست گفتى، زيرا اگر بنده بود از مولاى خود مى‏ ترسيد. اين مكالمه تا حدودى موجب تأخير در برگشت همان كنيز خدمتكار گرديد و طبعاً وقتى داخل منزل شد ، بشر در حالى كه در سر سفره شراب بود پرسيد، چه چيز باعث گرديد كه دير آمدى؟ او جريان گفت و گوى خود با آن حضرت را براى وى نقل كرد. جملاتى كه امام فرموده بود ، چنان در وجود «بشر» و در دل او اثر گذاشت كه از همان سر سفره با سرعت و با پاى برهنه بيرون دويد و به محضر آن حضرت شتافت. همين كه امام را مشاهده نمود ، گريه كرد و شرمنده شد و عذر خواست و به دست شريف امام نمود. از همين لحظه او بخود آمده و «يقظه» و «انتباه» يافت و راه خود را در پيش گرفت. صحبت جمله يا جمله‏ ها نيست بلكه ، نور و انتباه ، و توجه و نظر كارساز امام "سلام الله عليه" كه اين نور را با خود همراه داشت او را يكسره برخلاف انتظار از آن وادى سراپا و هم و خيال و از آن ورطه و ظلمت بيرون آورده و در عالم ديگرى قرار داد. والا چه بسيار كسانى كه از اين جمله‏ ها از آن حضرت و از حضرات ديگر معصومين به گوش آنان مى‏ خورد وليكن آن نمى‏ شود كه در خصوص «بشر» شد. بالاخره از سويى توجه خاص است و از سوى ديگر، آمادگى. اين استعداد و آمادگى چه بوده است و چه مى‏ باشد؟ چيزى است كه آنچنان كه بايد، خدا مى‏ داند، و شايد هم جهاتى به نظر بيايد. بشر را «حافى» مى‏ گفتند و «بشر حافى» مى‏ ناميدند و اين چنين نيز معروف شد. كلمه «حافى» بمعنى «پا برهنه» است. او هميشه و تا آخر عمر پا برهنه بود و اين بدان جهت بود كه با پاى برهنه در همان روز بيدارى خويش به خدمت امام شتافت و حيات خود را به دست آن حضرت يافت. بعضى گفته‏ اند كه از خود او سر پا برهنگى او را پرسيدند، در جواب گفت: «والله جعل لكم الارض بساطا» و ادب نباشد كه بر بساط بزرگان يا كفش روند 📓 منبع : کتاب مقالات صفحه ۳۵ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal
🔳 نور و جذب حقّ متوجه همه می باشد و قلوب انسانهاست که یا استعداد قبول را دارند ، و یا چنین استعدادی را نداشته و پذیرای آن نمی باشند ، آنهم بلحاظ حُجُب و موانعی که صاحبان این قلوب به دست خویش در دلهای خود ایجاد کرده اند . 🔹 نفحات ربوبی به سراغ همه می آید ، لیکن همه استعداد دریافت را ندارند و خود ، به خود ظلم نموده اند ‌... ▫️بنابراین باید نمود و از خدا خواست ، و به در آیات و تفکر در آیات وجود پرداخت ، و سعی در رفع موانع از قلب نمود ، تا نور یقظه بر بتابد و جذب الهی روی آورده و تنب‍ّه حاصل شود و زمینهٔ سفر آماده گردد. در دعای می خوانیم که : 🔹 الهی اُطلبنی برحمتک حتّی أصل الیک و اجذبنی بمنّک حتی اُقبل علیک🔹 یعنی : 🔘 پروردگارا ، به رحمت خود مرا بخواه تا جایی که به تو برسم ، و بر من منّت گذار و مجذوبم گردان تا بر تو روی آورم 🔘 📖 منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۳۲ ، حضرت استاد آیت‌ الله محمد شجاعی « رضوان الله علیه » ▪️ التماس دعا ▪️ @havayee_vesal
▫️ حضرت سیدالشهداء حسین بن علی " صلوات الله علیه " با آن منزلت عبودی که داشت و خدا می داند و بس ، به تناسب و به اقتضای مرتبت خویش که برای ما و امثال ما هرگز معلوم و مفهوم نمی باشد ، در قسمتی از مناجات روز اش در حالی که سخت گریه می نمود ، می گویند ؛ (( الهی من کانت محاسنه.....)) یعنی ؛ (( ای خدا ، کسی که خوبیهایش بدیهاست ، پس چگونه بدیهای وی بد نخواهد بود ، و کسی که حقیقتهای وی دعویهای باطل است ، پس چگونه دعویهای بی حقیقت وی ، دعوی باطل نخواهد بود)). البته بطوری که اشاره کردیم ، فهم مقاصد عالیهٔ آنحضرت در این قسمت از گفتار ، مانند همه قسمتهای دقیق دیگر که در مقام و مناجات دارد ، با توجه بر مقام و منزلت آنحضرت، و با توجه بر مقام محمود مطلقه ، برای عقول نارسای ما قابل درک و هضم نیست. همینقدر می دانیم هر مقامی برای خود وظایفی دارد ، و گفتار آنحضرت به تناسب منزلت عبودی خود اوست.... 🔷 با توضیحی که گذشت ، متوجه این حقیقت شدیم که ارباب و آنان که بیدار نگشته اند ، به حقیقت گناه و به بزرگی آن ، و خطر فوق تصور آن ، آگاهی ندارند ، و این ، یقظه و بیداری است که چنین آگاهی و شناختی را به دنبال خود می آورد و انسان را وادار به تطهیر خود از گناهان گذشته و حال و آینده ، و اجتناب سخت از و جُرم می کند . 🔘 در مراتب مختلف ، حقیقت گناه و جرم در درجات مختلف و در منازل متنوع را برای سالک می شناساند و خطر آن را در هر مرحله ای معلوم نموده و به دوری از آن وادار می کند. 📚 منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۴۹ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal
🔲 سعی در جلب نظر خاصّ صاحبان ولایت مطلقه 🔲 ▪️...برای نجات یافتن از وهم و خیال ، و برای حصول یقظه که در الی الله اولین مسئله می باشد و تا آن نباشد ، سر نهادن در طریق به تحقق نخواهد رسید ، باید از به دست آوردن توجه و نظر خاصّ مقام ولایت ، و از به حضرات معصومین " صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین " ننمود ، کما اینکه در همه مراحل بعدی سلوک نیز اینچنین است. 🔘 چه بهتر که خوب بفهمیم و بدانیم وجود آنان بزرگترین نعمت حقّ ، و ظهور حقایق نوری آنان در هیاکل بشری از منن بزرگ اوست. ▪️ تا با شفیع قرار دادن آنان در محضر حضرت حقّ و با جلب نظر اسرار آمیزشان ، از نور یقظه و جذب خاصّ الهی بهره مند گردیم و راه نزدیکتر و صراط مستقیم را از دست ندهیم. ▫️و چه بهتر که بدانیم این توفیق نیز از خدای متعال خواهد بود و جز او فاعل و مؤثری در نظام وجود نیست. از او بخواهیم که به ما معرفت مقام و بهره مند شدن از آثار و برکات این مقام را عنایت بفرماید. در آخر جامعه می خوانیم ؛ ▪️اسئلک ان تدخلنی فی جملة العارفین.....▪️ یعنی ؛ 🔘 پروردگارا ، از تو می خواهم مرا از آنان قرار دهی که به مقام حضرات معصومین و به حقّ آنان معرفت دارند ، و مرا در زمره آنها که با شفاعت معصومین مشمول رحمت خاصّهٔ تو می شوند ، داخل کنی . پروردگارا ، تویی ارحم الراحمین 🔘 چه کم بوده اند و هستند آشنایان و بهره مندان ؟!! و چه بسیار بوده و هستند غافلان و محرومان؟!!. ▫️ ناگفته نماند که استفاده از انفاس ارباب باطن و صاحبان نَفَس در تحصیل ( ) نیز در حد خود از مسائلی است که نباید نادیده گرفت . زیرا انفاس آنان هم در جای خود حامل انوار و نغمه های یقظه آور است. ▪️ 📓 منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۳۸ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal
⚪️ نظر صاحبان مطلقه حامل نور يقظه مى‏ باشد ⚪️ ⬛️ ...چه بسا در مواردى كاملا تعجب آور و تحير آور باشد و كسانى با توجه و نظر آنان بخود آمده و بيدار گشته و متنبه شده باشند كه بظاهر و طبق محاسبات معمولى چنين انتظارى نمى‏ رفت. و اين در حقيقت بدان جهت است كه نور الهى و جذب حق كه اصل مسئله است و از طريق آنان به ظهور مى‏ رسد ، چنين نيست كه حد و حدودى داشته باشد، بلكه ، نور او ، نور قاهر ، و مشيت او ، مشيت غالب است. ▪️ماشاء الله كان و مالم يشأ لم يكن▪️. نمونه‏ هاى زيادى در اين باب نقل گرديده و ديده شده است، چه از آنهايى كه در زمان خود حضرات معصومين "صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين " ، بوده‏ اند، و چه از آنهايى كه در زمانهاى بعدى و در هر زمانى بوده‏ اند و مشمول عطف و نظر خاص پروردگار شده و از ورطه اوهام و غفلت و اسارت نجات يافته و بخود آمده و سر در طريق نهاده‏ اند، بنحوى كه چنين انتظارى نمى‏ رفت. « بشر حافی » كه لقب «حافى» بخود گرفت، از جمله آنهاست. گفته‏ اند: او در زمان حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر " سلام الله عليه " و در بغداد مي زيسته است. در اول امر خود مردى غوطه ور در و غرق در اوهام و اهل عيش و نوش بوده است. در يكى از روزها كه او با مأنوسان خود در منزل خويش مجلس عشرت برگزار نموده و مشغول بود، در همان حال گذر آن حضرت از كنار منزل وى افتاد و صداى ساز و آواز و نى و رقص از آنجا شنيد و در همان هنگام هم كنيزى كه خدمتگزار بود از داخل منزل وى براى بيرون ريختن خاكروبه خارج شد. امام به آن كنيز فرمودند : صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز گفت: آزاد است. امام فرمودند : راست گفتى، زيرا اگر بنده بود از مولاى خود مى‏ ترسيد. اين مكالمه تا حدودى موجب تأخير در برگشت همان كنيز خدمتكار گرديد و طبعاً وقتى داخل منزل شد ، بشر در حالى كه در سر سفره شراب بود پرسيد، چه چيز باعث گرديد كه دير آمدى؟ او جريان گفت و گوى خود با آن حضرت را براى وى نقل كرد. جملاتى كه امام فرموده بود ، چنان در وجود «بشر» و در او اثر گذاشت كه از همان سر سفره با سرعت و با پاى برهنه بيرون دويد و به محضر آن حضرت شتافت. همين كه امام را مشاهده نمود ، گريه كرد و شرمنده شد و عذر خواست و به دست شريف امام نمود. از همين لحظه او بخود آمده و «يقظه» و «انتباه» يافت و راه خود را در پيش گرفت. صحبت جمله يا جمله‏ ها نيست بلكه ، نور و انتباه ، و توجه و نظر كارساز امام "سلام الله عليه" كه اين نور را با خود همراه داشت او را يكسره برخلاف انتظار از آن وادى سراپا وهم و خيال و از آن ورطه و ظلمت بيرون آورده و در عالم ديگرى قرار داد. والا چه بسيار كسانى كه از اين جمله‏ ها از آن حضرت و از حضرات ديگر معصومين به گوش آنان مى‏ خورد وليكن آن نمى‏ شود كه در خصوص «بشر» شد. بالاخره از سويى توجه خاص است و از سوى ديگر، آمادگى. اين استعداد و آمادگى چه بوده است و چه مى‏ باشد؟ چيزى است كه آنچنان كه بايد، خدا مى‏ داند، و شايد هم جهاتى به نظر بيايد. بشر را «حافى» مى‏ گفتند و «بشر حافى» مى‏ ناميدند و اين چنين نيز معروف شد. كلمه «حافى» بمعنى «پا برهنه» است. او هميشه و تا آخر عمر پا برهنه بود و اين بدان جهت بود كه با پاى برهنه در همان روز بيدارى خويش به خدمت امام شتافت و حيات خود را به دست آن حضرت يافت. بعضى گفته‏ اند كه از خود او سرّ پا برهنگى او را پرسيدند، در جواب گفت: «والله جعل لكم الارض بساطا» و ادب نباشد كه بر بساط بزرگان يا كفش روند 📓 منبع : کتاب مقالات صفحه ۳۵ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal
▫️ حضرت سیدالشهداء حسین بن علی " صلوات الله علیه " با آن منزلت عبودی که داشت و خدا می داند و بس ، به تناسب و به اقتضای مرتبت خویش که برای ما و امثال ما هرگز معلوم و مفهوم نمی باشد ، در قسمتی از مناجات روز اش در حالی که سخت گریه می نمود ، می گویند ؛ (( الهی من کانت محاسنه.....)) یعنی ؛ (( ای خدا ، کسی که خوبیهایش بدیهاست ، پس چگونه بدیهای وی بد نخواهد بود ، و کسی که حقیقتهای وی دعویهای باطل است ، پس چگونه دعویهای بی حقیقت وی ، دعوی باطل نخواهد بود)). البته بطوری که اشاره کردیم ، فهم مقاصد عالیهٔ آنحضرت در این قسمت از گفتار ، مانند همه قسمتهای دقیق دیگر که در مقام و مناجات دارد ، با توجه بر مقام و منزلت آنحضرت ، و با توجه بر مقام محمود مطلقه ، برای عقول نارسای ما قابل درک و هضم نیست. همینقدر می دانیم هر مقامی برای خود وظایفی دارد ، و گفتار آنحضرت به تناسب منزلت عبودی خودشان است. ... 🔷 با توضیحی که گذشت ، متوجه این حقیقت شدیم که ارباب و آنان که بیدار نگشته اند ، به حقیقت گناه و به بزرگی آن ، و خطر فوق تصور آن ، آگاهی ندارند ، و این ، یقظه و بیداری است که چنین آگاهی و شناختی را به دنبال خود می آورد و انسان را وادار به تطهیر خود از گناهان گذشته و حال و آینده ، و اجتناب سخت از و جُرم می کند . 🔘 در مراتب مختلف ، حقیقت گناه و جرم در درجات مختلف و در منازل متنوع را برای سالک می شناساند و خطر آن را در هر مرحله ای معلوم نموده و به دوری از آن وادار می کند. 📚 منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۴۹ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal
🔳 نور و جذب حقّ متوجه همه می باشد و قلوب انسانهاست که یا استعداد قبول را دارند ، و یا چنین استعدادی را نداشته و پذیرای آن نمی باشند ، آنهم بلحاظ حُجُب و موانعی که صاحبان این قلوب به دست خویش در دلهای خود ایجاد کرده اند . 🔹 نفحات ربوبی به سراغ همه می آید ، لیکن همه استعداد دریافت را ندارند و خود ، به خود ظلم نموده اند ‌... ▫️بنابراین باید نمود و از خدا خواست ، و به در آیات و تفکر در آیات وجود پرداخت ، و سعی در رفع موانع از قلب نمود ، تا نور یقظه بر بتابد و جذب الهی روی آورده و تنب‍ّه حاصل شود و زمینهٔ سفر آماده گردد. در دعای می خوانیم که : 🔹 الهی اُطلبنی برحمتک حتّی أصل الیک و اجذبنی بمنّک حتی اُقبل علیک🔹 یعنی : 🔘 پروردگارا ، به رحمت خود مرا بخواه تا جایی که به تو برسم ، و بر من منّت گذار و مجذوبم گردان تا بر تو روی آورم 🔘 📖 منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۳۲ ، حضرت استاد آیت‌ الله محمد شجاعی « رضوان الله علیه » ▪️ التماس دعا ▪️ @havayee_vesal
💐 نظر صاحبان مطلقه حامل نور يقظه مى‏ باشد 💐 💎 ...چه بسا در مواردى كاملا تعجب آور و تحيّر آور باشد و كسانى با توجه و نظر آنان بخود آمده و بيدار گشته و متنبه شده باشند كه بظاهر و طبق محاسبات معمولى چنين انتظارى نمى‏ رفت. ...... ✨.. « بشر حافی » كه لقب «حافى» بخود گرفت ، از جمله آنهاست. گفته‏ اند: او در زمان حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر " سلام الله عليه " و در بغداد مي زيسته است. در اول امر خود مردى غوطه ور در دنيا و غرق در اوهام و اهل عيش و نوش بوده است. ♦️در يكى از روزها كه او با مأنوسان خود در منزل خويش مجلس عشرت برگزار نموده و مشغول بود، در همان حال گذر آن حضرت از كنار منزل وى افتاد و صداى ساز و آواز و نى و رقص از آنجا شنيد و در همان هنگام هم كنيزى كه خدمتگزار بود از داخل منزل وى براى بيرون ريختن خاكروبه خارج شد. 💎 امام به آن كنيز فرمودند : صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز گفت: آزاد است. امام فرمود : راست گفتى ، زيرا اگر بنده بود از مولاى خود مى‏ ترسيد. ✨اين مكالمه تا حدودى موجب تأخير در برگشت همان كنيز خدمتكار گرديد و طبعاً وقتى داخل منزل شد ، بشر در حالى كه در سر سفره شراب بود پرسيد، چه چيز باعث گرديد كه دير آمدى؟ او جريان گفت و گوى خود با آن حضرت را براى وى نقل كرد. جملاتى كه امام فرموده بودند ، چنان در وجود «بشر» و در دل او اثر گذاشت كه از همان سر سفره با سرعت و با پاى برهنه بيرون دويد و به محضر آن حضرت شتافت. همين كه امام را مشاهده نمود ، گريه كرد و شرمنده شد و عذر خواست و به دست شريف امام نمود. از همين لحظه او بخود آمده و «يقظه» و «انتباه» يافت و راه خود را در پيش گرفت. 💎صحبت جمله يا جمله‏ ها نيست بلكه ، نور و انتباه ، و توجه و نظر كارساز امام " سلام الله عليه " كه اين نور را با خود همراه داشت او را يكسره برخلاف انتظار از آن وادى سراپا وهم و خيال و از آن ورطه و ظلمت بيرون آورده و در عالم ديگرى قرار داد. و الّا چه بسيار كسانى كه از اين جمله‏ ها از آن حضرت و از حضرات ديگر معصومين به گوش آنان مى‏ خورد وليكن آن نمى‏ شود كه در خصوص «بشر» شد. بالاخره از سويى توجه خاص است و از سوى ديگر ، آمادگى. اين استعداد و آمادگى چه بوده است و چه مى‏ باشد؟ چيزى است كه آنچنان كه بايد ، خدا مى‏ داند ، و شايد هم جهاتى به نظر بيايد. بشر را «حافى» مى‏ گفتند و « بشر حافى » مى‏ ناميدند و اين چنين نيز معروف شد. كلمه «حافى» بمعنى «پا برهنه» است. او هميشه و تا آخر عمر پا برهنه بود و اين بدان جهت بود كه با پاى برهنه در همان روز بيدارى خويش به خدمت امام شتافت و حيات خود را به دست آن حضرت يافت. بعضى گفته‏ اند كه از خود او ، سرّ پا برهنگى او را پرسيدند ، در جواب گفت: 🔅والله جعل لكم الارض بساطا🔅 و ادب نباشد كه بر بساط بزرگان با كفش روند 📚 منبع : کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۳۵ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal
⚪️ نظر صاحبان مطلقه حامل نور يقظه مى‏ باشد ⚪️ ⬛️ ...چه بسا در مواردى كاملا تعجب آور و تحير آور باشد و كسانى با توجه و نظر آنان بخود آمده و بيدار گشته و متنبه شده باشند كه بظاهر و طبق محاسبات معمولى چنين انتظارى نمى‏ رفت. و اين در حقيقت بدان جهت است كه نور الهى و جذب حق كه اصل مسئله است و از طريق آنان به ظهور مى‏ رسد ، چنين نيست كه حد و حدودى داشته باشد، بلكه ، نور او ، نور قاهر ، و مشيت او ، مشيت غالب است. ▪️ماشاء الله كان و مالم يشأ لم يكن▪️. نمونه‏ هاى زيادى در اين باب نقل گرديده و ديده شده است، چه از آنهايى كه در زمان خود حضرات معصومين "صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين " ، بوده‏ اند، و چه از آنهايى كه در زمانهاى بعدى و در هر زمانى بوده‏ اند و مشمول عطف و نظر خاص پروردگار شده و از ورطه اوهام و غفلت و اسارت نجات يافته و بخود آمده و سر در طريق نهاده‏ اند، بنحوى كه چنين انتظارى نمى‏ رفت. « بشر حافی » كه لقب «حافى» بخود گرفت، از جمله آنهاست. گفته‏ اند: او در زمان حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر " سلام الله عليه " و در بغداد مي زيسته است. در اول امر خود مردى غوطه ور در و غرق در اوهام و اهل عيش و نوش بوده است. در يكى از روزها كه او با مأنوسان خود در منزل خويش مجلس عشرت برگزار نموده و مشغول بود ، در همان حال گذر آن حضرت از كنار منزل وى افتاد و صداى ساز و آواز و نى و رقص از آنجا شنيد و در همان هنگام هم كنيزى كه خدمتگزار بود از داخل منزل وى براى بيرون ريختن خاكروبه خارج شد. "علیه السلام" به آن كنيز فرمودند : صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز گفت : آزاد است. امام فرمودند : راست گفتى، زيرا اگر بنده بود از مولاى خود مى‏ ترسيد. اين مكالمه تا حدودى موجب تأخير در برگشت همان كنيز خدمتكار گرديد و طبعاً وقتى داخل منزل شد ، بُشر در حالى كه در سر سفره شراب بود پرسيد، چه چيز باعث گرديد كه دير آمدى؟ او جريان گفت و گوى خود با آن حضرت را براى وى نقل كرد. جملاتى كه امام فرموده بود ، چنان در وجود «بشر» و در او اثر گذاشت كه از همان سر سفره با سرعت و با پاى برهنه بيرون دويد و به محضر آن حضرت شتافت. همين كه امام را مشاهده نمود ، گريه كرد و شرمنده شد و عذر خواست و به دست شريف امام نمود. از همين لحظه او بخود آمده و «يقظه» و «انتباه» يافت و راه خود را در پيش گرفت. صحبت جمله يا جمله‏ ها نيست بلكه ، نور و انتباه ، و توجه و نظر كارساز امام "سلام الله عليه" كه اين نور را با خود همراه داشت او را يكسره برخلاف انتظار از آن وادى سراپا وهم و خيال و از آن ورطه و ظلمت بيرون آورده و در عالم ديگرى قرار داد. و الا چه بسيار كسانى كه از اين جمله‏ ها از آن حضرت و از حضرات ديگر معصومين به گوش آنان مى‏ خورد وليكن آن نمى‏ شود كه در خصوص «بشر» شد. بالاخره از سويى توجه خاص است و از سوى ديگر ، آمادگى. اين استعداد و آمادگى چه بوده است و چه مى‏ باشد؟ چيزى است كه آنچنان كه بايد ، خدا مى‏ داند، و شايد هم جهاتى به نظر بيايد. بشر را «حافى» مى‏ گفتند و « بشر حافى » مى‏ ناميدند و اين چنين نيز معروف شد. كلمه «حافى» بمعنى «پا برهنه» است. او هميشه و تا آخر عمر پا برهنه بود و اين بدان جهت بود كه با پاى برهنه در همان روز بيدارى خويش به خدمت امام شتافت و حيات خود را به دست آن حضرت يافت. بعضى گفته‏ اند كه از خود او سرّ پا برهنگى او را پرسيدند، در جواب گفت: «والله جعل لكم الارض بساطا» و ادب نباشد كه بر بساط بزرگان يا كفش روند 📓 منبع : کتاب مقالات صفحه ۳۵ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal
🔳 نور و جذب حقّ متوجه همه می باشد و قلوب انسانهاست که یا استعداد قبول را دارند ، و یا چنین استعدادی را نداشته و پذیرای آن نمی باشند ، آنهم بلحاظ حُجُب و موانعی که صاحبان این قلوب به دست خویش در دلهای خود ایجاد کرده اند . 🔹 نفحات ربوبی به سراغ همه می آید ، لیکن همه استعداد دریافت را ندارند و خود ، به خود ظلم نموده اند ‌... ▫️بنابراین باید نمود و از خدا خواست ، و به در آیات و تفکر در آیات وجود پرداخت ، و سعی در رفع موانع از قلب نمود ، تا نور یقظه بر بتابد و جذب الهی روی آورده و تنب‍ّه حاصل شود و زمینهٔ سفر آماده گردد. در دعای می خوانیم که : 🔹 الهی اُطلبنی برحمتک حتّی أصل الیک و اجذبنی بمنّک حتی اُقبل علیک🔹 یعنی : 🔘 پروردگارا ، به رحمت خود مرا بخواه تا جایی که به تو برسم ، و بر من منّت گذار و مجذوبم گردان تا بر تو روی آورم 🔘 📖 منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۳۲ ، حضرت استاد آیت‌ الله محمد شجاعی « رضوان الله علیه » ▪️ التماس دعا ▪️ @havayee_vesal
💐 نظر صاحبان مطلقه حامل نور يقظه مى‏ باشد 💐 💎 ...چه بسا در مواردى كاملا تعجب آور و تحيّر آور باشد و كسانى با توجه و نظر آنان بخود آمده و بيدار گشته و متنبه شده باشند كه بظاهر و طبق محاسبات معمولى چنين انتظارى نمى‏ رفت. ...... ✨.. « بشر حافی » كه لقب «حافى» بخود گرفت ، از جمله آنهاست. گفته‏ اند: او در زمان حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر " سلام الله عليه " و در بغداد مي زيسته است. در اول امر خود مردى غوطه ور در دنيا و غرق در اوهام و اهل عيش و نوش بوده است. ♦️در يكى از روزها كه او با مأنوسان خود در منزل خويش مجلس عشرت برگزار نموده و مشغول بود، در همان حال گذر آن حضرت از كنار منزل وى افتاد و صداى ساز و آواز و نى و رقص از آنجا شنيد و در همان هنگام هم كنيزى كه خدمتگزار بود از داخل منزل وى براى بيرون ريختن خاكروبه خارج شد. 💎 امام به آن كنيز فرمودند : صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز گفت: آزاد است. " علیه السلام" فرمودند : راست گفتى ، زيرا اگر بنده بود از مولاى خود مى‏ ترسيد. ✨اين مكالمه تا حدودى موجب تأخير در برگشت همان كنيز خدمتكار گرديد و طبعاً وقتى داخل منزل شد ، بشر در حالى كه در سر سفره شراب بود پرسيد، چه چيز باعث گرديد كه دير آمدى؟ او جريان گفت و گوى خود با آن حضرت را براى وى نقل كرد. جملاتى كه امام فرموده بودند ، چنان در وجود «بشر» و در دل او اثر گذاشت كه از همان سر سفره با سرعت و با پاى برهنه بيرون دويد و به محضر آن حضرت شتافت. همين كه امام را مشاهده نمود ، گريه كرد و شرمنده شد و عذر خواست و به دست شريف امام نمود. از همين لحظه او بخود آمده و «يقظه» و «انتباه» يافت و راه خود را در پيش گرفت. 💎صحبت جمله يا جمله‏ ها نيست بلكه ، نور و انتباه ، و توجه و نظر كارساز امام " سلام الله عليه " كه اين نور را با خود همراه داشت او را يكسره برخلاف انتظار از آن وادى سراپا وهم و خيال و از آن ورطه و ظلمت بيرون آورده و در عالم ديگرى قرار داد. و الّا چه بسيار كسانى كه از اين جمله‏ ها از آن حضرت و از حضرات ديگر معصومين به گوش آنان مى‏ خورد وليكن آن نمى‏ شود كه در خصوص «بشر» شد. بالاخره از سويى توجه خاص است و از سوى ديگر ، آمادگى. اين استعداد و آمادگى چه بوده است و چه مى‏ باشد؟ چيزى است كه آنچنان كه بايد ، خدا مى‏ داند ، و شايد هم جهاتى به نظر بيايد. بشر را «حافى» مى‏ گفتند و « بشر حافى » مى‏ ناميدند و اين چنين نيز معروف شد. كلمه «حافى» بمعنى «پا برهنه» است. او هميشه و تا آخر عمر پا برهنه بود و اين بدان جهت بود كه با پاى برهنه در همان روز بيدارى خويش به خدمت امام شتافت و حيات خود را به دست آن حضرت يافت. بعضى گفته‏ اند كه از خود او ، سرّ پا برهنگى او را پرسيدند ، در جواب گفت: 🔅والله جعل لكم الارض بساطا🔅 و ادب نباشد كه بر بساط بزرگان با كفش روند 📚 منبع : کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۳۵ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal
⚪️ نظر صاحبان مطلقه حامل نور يقظه مى‏ باشد ⚪️ ⬛️ ...چه بسا در مواردى كاملا تعجب آور و تحير آور باشد و كسانى با توجه و نظر آنان بخود آمده و بيدار گشته و متنبه شده باشند كه بظاهر و طبق محاسبات معمولى چنين انتظارى نمى‏ رفت. و اين در حقيقت بدان جهت است كه نور الهى و جذب حق كه اصل مسئله است و از طريق آنان به ظهور مى‏ رسد ، چنين نيست كه حد و حدودى داشته باشد، بلكه ، نور او ، نور قاهر ، و مشيت او ، مشيت غالب است. ▪️ماشاء الله كان و مالم يشأ لم يكن▪️. نمونه‏ هاى زيادى در اين باب نقل گرديده و ديده شده است، چه از آنهايى كه در زمان خود حضرات معصومين "صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين " ، بوده‏ اند، و چه از آنهايى كه در زمانهاى بعدى و در هر زمانى بوده‏ اند و مشمول عطف و نظر خاص پروردگار شده و از ورطه اوهام و غفلت و اسارت نجات يافته و بخود آمده و سر در طريق نهاده‏ اند، بنحوى كه چنين انتظارى نمى‏ رفت. « بشر حافی » كه لقب «حافى» بخود گرفت، از جمله آنهاست. گفته‏ اند: او در زمان حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر " سلام الله عليه " و در بغداد مي زيسته است. در اول امر خود مردى غوطه ور در و غرق در اوهام و اهل عيش و نوش بوده است. در يكى از روزها كه او با مأنوسان خود در منزل خويش مجلس عشرت برگزار نموده و مشغول بود ، در همان حال گذر آن حضرت از كنار منزل وى افتاد و صداى ساز و آواز و نى و رقص از آنجا شنيد و در همان هنگام هم كنيزى كه خدمتگزار بود از داخل منزل وى براى بيرون ريختن خاكروبه خارج شد. "علیه السلام" به آن كنيز فرمودند : صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز گفت : آزاد است. امام فرمودند : راست گفتى، زيرا اگر بنده بود از مولاى خود مى‏ ترسيد. اين مكالمه تا حدودى موجب تأخير در برگشت همان كنيز خدمتكار گرديد و طبعاً وقتى داخل منزل شد ، بُشر در حالى كه در سر سفره شراب بود پرسيد، چه چيز باعث گرديد كه دير آمدى؟ او جريان گفت و گوى خود با آن حضرت را براى وى نقل كرد. جملاتى كه امام فرموده بود ، چنان در وجود «بشر» و در او اثر گذاشت كه از همان سر سفره با سرعت و با پاى برهنه بيرون دويد و به محضر آن حضرت شتافت. همين كه امام را مشاهده نمود ، گريه كرد و شرمنده شد و عذر خواست و به دست شريف امام نمود. از همين لحظه او بخود آمده و «يقظه» و «انتباه» يافت و راه خود را در پيش گرفت. صحبت جمله يا جمله‏ ها نيست بلكه ، نور و انتباه ، و توجه و نظر كارساز امام "سلام الله عليه" كه اين نور را با خود همراه داشت او را يكسره برخلاف انتظار از آن وادى سراپا وهم و خيال و از آن ورطه و ظلمت بيرون آورده و در عالم ديگرى قرار داد. و الا چه بسيار كسانى كه از اين جمله‏ ها از آن حضرت و از حضرات ديگر معصومين به گوش آنان مى‏ خورد وليكن آن نمى‏ شود كه در خصوص «بشر» شد. بالاخره از سويى توجه خاص است و از سوى ديگر ، آمادگى. اين استعداد و آمادگى چه بوده است و چه مى‏ باشد؟ چيزى است كه آنچنان كه بايد ، خدا مى‏ داند، و شايد هم جهاتى به نظر بيايد. بشر را «حافى» مى‏ گفتند و « بشر حافى » مى‏ ناميدند و اين چنين نيز معروف شد. كلمه «حافى» بمعنى «پا برهنه» است. او هميشه و تا آخر عمر پا برهنه بود و اين بدان جهت بود كه با پاى برهنه در همان روز بيدارى خويش به خدمت امام شتافت و حيات خود را به دست آن حضرت يافت. بعضى گفته‏ اند كه از خود او سرّ پا برهنگى او را پرسيدند، در جواب گفت: «والله جعل لكم الارض بساطا» و ادب نباشد كه بر بساط بزرگان يا كفش روند 📓 منبع : کتاب مقالات صفحه ۳۵ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه " @havayee_vesal