❪•♥️بھـم‌گفـت:خیـلۍ‌قلبـم‌درد‌میڪنہ! گفتـم‌:دلیلش‌چۍ‌میتونـہ‌بـاشہ؟ گفت:یـہ‌مدتـہ‌حس‌میڪنم‌از‌ حجم‌زیـاد‌گنـاهـامہ‌ڪہ‌قلبـمم‌آروم‌ـنـدارھ))💔 گفتـم:مشتـۍ‌گنـاھ‌نڪن؛خیلۍ‌هم‌ سخت‌نیـست؛)) گفت‌:چنـد‌بـار‌توبـہ‌ڪردم‌ولۍ‌شڪستم خستم‌ـاز‌ـخـود‌‌م🥀•• گفتم‌:ببین‌‌حـاجۍ‌همـین‌ڪہ‌توبہ‌ڪردی یعنۍ‌خ‌ـــدات‌خریـدتت‌،صدات‌ڪرده‌برگردۍ تـا‌نصف‌مسیـر‌ورفتـۍ‌بـا‌ڪمڪ‌خ‌ـــدا از‌این‌نصف‌بہ‌بعـدم‌بـا‌خودتـہ اینڪہ‌پـا‌روۍ‌نفست‌بزارۍ‌وفرمـون‌و ڪدوم‌طـرف‌بچـرخونۍ‌‌‌شـرطہ‌مشتـۍｼ✋🏻•❫

- گل چادر گل دارت ؛ - تب دستای تب دارت - آتیشم زده ..🖤

بگو‌با‌گریه‌های‌مجتبیٰ‌چیکار‌کنم..💔¡

#ارسالی_شما من یه پسر کوچیک ۲ سال و نیمه دارم که در زمان بارداریم بهم گفتن این بچه مشکل داره و کانال نخاعش بسته نشده. اما زمان سقط شرعی و قانونی گذشته بود دکترها می گفتن اگه به دنیا بیاد از کمر به پایین هیچ کنترلی نخواهد داشت. چند روز بعد روضه حضرت مادر دعوت بودیم و من دلشکسته و داغون سپردمش به مادر اصلی. پسرم دنیا اومد و خدا رو هزار بار شکر به لطف مادر اصلیش هیچ مشکلی نداشت. و حتی خیلی خیلی زود و تو ۹ ماهگی راه افتاد. من به همه با افتخار می گفتم سلامتی بچه ام رو از مادر گرفتم. شوهرم اما می خندید و می گفت این که می گفتن این بچه مشکل داره خطای پزشکی بوده اما من مطمئن بودم خطای پزشکی نبود و بهبودش هدیه مادرش بوده. این موضوع گذشت تا تولد ۲ سالگیش سرما خوردگی پیدا کرد بردم دکتر دارو آمکسی کلاس تجویز کرد این بچه دارو رو خورد خوب شد اما ۸ روز بعد از مصرف دارو تمام بدنش کهیر زد طوری که یه جای سالم تو بدنش نبود هر چی دکتر می بردم کورتون می داد و اثر نداشت تا این که کم کم بچه من حرکت پاهاش رو از دست داد و دیگه اصلا اصلا نتونست راه بره بردم بیمارستان عرفان تهران پزشک اطفال گفت این بچه حساسیت دارویی شدید داره که رو نخاع اثر گذاشته ببریدش بیمارستان حضرت علی اصغر. همسرم گفت چقدر طول می کشه پاش به وضع قبل برگرده دکتر نگاه همسرم کرد گفت هیچ وقت. نخاع دچار آسیب شدیده ببر اونجا شاید کنترل بشه و حرکت دستاش حفظ بشه. من و همسرم داغون داغون داغون تو مسیر بیمارستان علی اصغر بودیم که مادر همسرم تماس گرفت و با کلی گلایه یهو وسط صحبتش بهم گفت دیدی خیالات برت داشته گفتی راه رفتن بچه رو از مادرش گرفتی پس چی شد این چه ارزشی داشت اگه قرار بود الآن به این روز بیفته از اول راه نمی رفت که بهتر بود سقط می کردی که بهتر بود . من داغون بودم و داغون تر شدم رسیدیم علی اصغر که جاری و یکی از دختر عموهام که در جریان بودن هم زنگ زدن و سراغ بچه رو گرفتن و وقتی فهمیدن چی شده شبیه همین حرفها رو زدن. دلم خیلی شکست رفتیم اتاق دکتر آزمایش ها و عکس های محمد آریان رو نشونش دادم تا دید گفت نخاع آسیب دیده بخش مغز و اعصاب بستری بشه تا تزریق کورتون رو شروع کنیم آخه قبلش قرص حاوی کورتون می خورد. گفتم بچه ام خوب می شه گفت فقط دعا کن دستاش حرکت کنه . همسرم اجازه بستری کردن نداد گفت نمی خوام بچه رو آورد بیرون گذاشتش تو ماشین تو راه انگار داشت با خودش حرف می زد یهو گفت خودت بخشیدی خودت دادی خودت هم نگهش دار خودت هم برگردون ولی سالم سالم برگردون شروع کرد گریه ماشین و پارک کرد و گفت بیا دوتایی حدیث کسا بخونیم با هم تو ماشین. حدیث کسا خوندیم. شوهرم گفت بیا برای ما، شما مادری کن. وسط دعا خوندن ما پسرم بیدار شد و هی گفت بستنی می خوام. همسرم از ماشین پیاده شد محمد آریان رو گذاشت تو پیاده رو گفت راه برو تا دم سوپری تابرات بستنی بخرم بچه ام اصلا نمی تونست وایسته رو پاش افتاد زمین گریه می کرد که من نخوام نخوام هی منو صدا می کرد و می گفت نخوام. اما همسرم نذاشت برم به خدا الآنم یادش می افتم گریه ام می گیره اما بچه ام چند دقیقه بعد عین بچه ای که تازه راه افتاده راه رفت به خدا راه رفت و اصلا انگار دردی نداشته چیزیش نبوده و به فاصله سه روز همه چی خوب خوب خوب شد. مادری کردن حضرت مادر برای ما اثبات شدست کاش رزق امسال ما افزوده شدن این عشق و ارادت قلبی که بهش داریم باشه. کاش روزی امسال من شیفتگی بچه هان به مادر اصلیشون باشه

خدایا مادرم را کجا می برند؟ شاید برای شفا می برند

https://harfeto.timefriend.net/16699999918863 شنۅا؎حࢪف‌هـٰا؎شمـٰا...✨🌚

حال‌دلتون‌چطوره؟💔🚶🏽‍♂

هعی ، میشه تا فردا ما بشیم 1k ؟؟🚶🏾‍♂

بِ‌سمت‌گودال‌از‌خیمه‌دویدم‌من شمرجلوتربوددیررسیدم‌من سرتودعوابودناله‌کشیدم‌من سرتوروبردنددیررسیدم‌من . .

از داغ دلتون بگین باهم گریه کنیم💔😞 عزاداریامون @Nashenasemone1401