چرا اسبها که حیوانات فهمیده و نجیبی هستند، روز عاشورا بر پیکر مطهر #امام_حسین علیه السلام تاختند؟!
حدود هشتاد سال پیش یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند ، دهه اول محرم بوده ، به يكى از روستاهای اطراف منبر می رود. آن روز برف سنگينى مى آمده است.
وقتى روضه اش تمام مى شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود.
نقل می کند : عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى آمد. مقدارى كه آمدم احساس کردم ، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من ، دارد مى آيد.
حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد.
بعد آن آقا كه پشت سر من مى آمد گفت : « آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم».
گفتم : « سلام عليكم» .
گفت : «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟)
گفتم : « بفرماييد».
گفت : « آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟
گفتم : « بله من در تاريخ خوانده ام كه چنین کاری کرده اند.
آن آقا گفتند : « و اسب ها هم بر بدن رفتند؟»
گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.»
مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. باز آن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟»
گفتم : بله سعى كرد كه از بين ببرد».
گفت : « گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟»
گفتم : من در تاريخ خوانده ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند.
گفت « چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و قبر را از بين نبرند؟!»
آقا سید می گوید:
من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى كردم.
گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد.
گفتم : « البته اين قضيه يك جوابى دارد».
گفتند : « چى هست؟»
گفتم : « روز #عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند.
اما در جريان متوكل، اينها مى خواستند آثار حضرت را از بين ببرند.
نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند».
آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« درست است.»
آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده ام، نيست...(فهمیدم آقا امام زمان علیه السلام بوده اند) / م_رضا یوسفی
گیاهان ممنوعه دوران بارداری
لیست بعضی از گیاهانی که مصرف آنها در دوران بارداری ممنوع میباشد و با مصرف آنها احتمال سقط جنین بوجود می آید:
🔶زعفران
🔷قهوه
🔶اسفند
🔷دارچین
🔶رازیانه
🔷جعفری
🔶زیره
🔷فلوس
🔶سیاهدانه
🔷مریم گلی
🔶بابونه
🔷پونه ونعناع کوهی
🔶زرشک
🔷فلفل سیاه
🔶گلپر
🔷تخمه آفتابگردان
🔶بابا آدم
🔷حنا
🔶سداب
🔷کنجد
🔶کاکنج
🔷افسنطین
🔶گنه گنه
🔷تخم پیاز
🔶بومادران
🔷بولاغ اوتی
❌بهتر است از مصرف گیاهان نامبرده در بالا حتی با دز مصرفی پایین نیز استفاده نشود
گاهي آرامش در نديدن و نشنيدنهاست!!
اصلا به این فکر نکن که دیگران بــرای تو چه فکری میکنند. حتی بـرایت مهم نباشد چطور و چگونه قضاوت میشوی، کاری که دوست داری و میدانی درست است را بکن و مسیرِ خودت را برو
بگذار دیگران هم یاد بگیرند به جــای اینکه زمانشان را به پای حسادت و قضاوت و تقلید ، تلف کنند؛ دنبالِ اهداف و آرزوهایشان باشند.
گاهی تــو به آسیب پذیریِ قــرص جوشان میشوی و آدم ها با حرف ها و قضاوت هایشان مانندِ آب ، نزدیکشان که می شوی؛ نابودت میکنند !
لازم است کمی دورتــر بایستی و در سکوت ، کارِ خودت را بکنی. که گاهی آرامشِ انسان، در همین ندیدن ها و نشنیدن هاست
اون دوست و رفیق و برادر حسینی مون که در شهرهای بزرگ و کوچک در میان خیل دوستداران اهل بیت علیهم السلام شب و روز #محرم ، همه جا رو سیاه پوش و غرق در عزای سیدالشهدا میبینی، حتما خدارو بابت این نعمت بزرگ شکر کن و قدر بدون...
در همین مرز و بوم شهرهایی داریم که شیعیان در آن غریب اند، در تمام شهر شاید یک مسجد یا حسینیه داشته باشند و مراسم عزاداری شان به زحمت به ۱۰۰ نفر برسد!
البته که مزد و ارزش و عیار شیعه علی و عزادار #امام_حسین بودن در چنین مناطقی بسیار بالاتر است نسبت به شهرهایی که هر کدام کلی هیئت و مسجد و حسینیه دارند..!
پ ن: ما از برادران اهل سنت هم کم نداریم که محب حسین علیه السلام و فرزندان آنحضرت باشند ولی بهرحال برخی شهرها هم هستند که در آنها عرصه بشدت برای شیعیان و حسینیان تنگ است و یا حسین گفتن و مشکی پوشیدن برای پسرفاطمه در آنجاها واقعا جهاد فی سبیل الله است!
پ ن ۲: تصویر مربوط به یکی از شهرهای مرزی استان کردستان می باشد
🔰اهمیت پرهیز از #پرخوری
♻️پیامبر اكرم (ص) میفرمایند:
⬅️ مادر همه داروها كمخوری است
⬅️ و در جایی دیگر نیز میفرمایند كمخوری باعث شادابی چهره میشود
♻️در حدیثی دیگر حضرت علی (ع) میفرمایند: ⬅️كمخوری مانع بسیاری از بیماریهای جسم میشود و هر كس در خوردن به كم بسنده كند، سلامتش بیشتر شده و اندیشهاش به سامان میرسد
✍عمده مشكلات و بیماریهای جسمی و همچنین تا حدودی روانی، مستقیم یا غیر مستقیم به پرخوری و یا بدخوری مرتبط میشود، ولی كمخوری این مشكلات را در پی ندارد
✍ مردم عصر امروز اکثرا سیستم گوارش ضعیفی دارند و از یک طرف قوای هاضمه (هضم غذا)، جاذبه (جذب غذا) و دافعه در خیلی از افراد ضعیفتر از قدیم است، اما از طرف دیگر متاسفانه حجم و تنوع غذاها در یک وعده و همچنین بدخوری، امروزه خیلی بیشتر از گذشته میباشد
⏪پس دوعامل منفی در وضعیت تغذیهای افراد وجود دارد که این امر باعث افزایش بروز بیماریها شده است
⏪ در حالی كه كمخوری این امكان را به بدن میدهد كه حتی اگر شخص ضعیف است و گوارش هاضمه ضعیفی دارد؛ بتواند غذا را هضم کرده و از آن مواد قابل استفاده سلولها و انرژی تولید كند👌
بسم الله الرحمن الرحیم
❓برای بچه ها کتاب خارجی بخریم یا نه؟
📚 استاد قرائتی: یکبار کانون پرورش فکری از تشکیلات آموزش و پرورش استفتاء کردند از امام (رحمة الله علیه) که آقا ما کتابهای خارجیها را برای بچه هایمان بخریم یا نه؟
📚 ایشان جواب داد که حتی الامکان از کتابهایی باشد که اگر از خارج هم می آید نویسندهاش مسلمان باشد
📚 و اگر هم لازم شد که مسلمان نیست کتابهایی بخرید که تایید غیرمسلمانها نشود. 👈یعنی عنایت داشت که پرورش بچههای ما دست دیگران نیفتد. روی عزت خیلی حساب میکرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا نیامرز از اون حرفه ای ها بود!
.
با آخوندا هم اگه مشکل داشت سر همین چیزا بود!
.
اگه نبودن چهار نفر که دین شناس باشن، خودشو امام زمانم جا میزد!
.
بعد میگن شاه ادعای دین نداشت که!!!!
.
به اسم دین پدر ملت رو درمیاورد!
.
ناخن میکشید ولی خیلی مردمش رو دوست داشت!
.
گنگش بالا بود ولی برای ملتش ارباب بود پیش بقیه چیزی حساب نمی شد!
.
تحریف تاریخ کار سختی نیست فقط کافیه کمی جاهل باشیم!
.
▪️🔳▪️
⚠️ افرادی که در معرض آسیب میکروب و ویروس هستند و یا در حقیقت شیطان به آنها نزدیک است و بر آنها سلطه دارد .
🔰 چه ویژگی هایی دارند؟
🍂 افراد کاهل نماز ، وسواس یا وسوسه فکری دارند .
🍂 نطفه ی آنها بدون بسم الله ، یا در اول یا وسط یا آخر ماه منعقد گردیده است .
🍂 افرادی که اذان و اقامه در گوش آنها خوانده نشده است .
🍂 با دست و دهان نشسته میخوابند .
🍂 بسم الله کمتر میگویند .
🍂 کمتر از شر شیطان به خدا پناه میبرند .
🍂 کمتر قرآن میخوانند .
🍂 کمتر تسبیح حضرت زهرا میگویند .
🍂 کمتر روزه میگیرند .
🍂 کمتر صدقه میدهند.
🍂 با مومنان کمتر ملاقات میکنند .
🍂 سجدهایشان کوتاه است .
🍂 میوه کهنه با نو نمیخورند .
🍂 آب باران نمینوشند .
🍂 درها و پنجره ها را اول شب و اول طلوع آفتاب نمیبندند .
🍂 روغن زیتون را نه میخورند و نه به بدن میمالند .
🍂 انار کمتر میخورند .
🍂 محاسن را شانه نمیزنند یا میتراشند.
🍂 سبیلها را بلند رها میکنند .
🍂 موی زائد بدن را دیر به دیر میتراشند .
🍂 دوست ندارند در خانه مرغ یا کبوتر نگهداری کنند.
🍂 با سر برهنه وارد دستشوئی میشوند .
🍂 در خانه از اسپند یا دود اسپند استفاده نمیکنند .
🍂 تنها میخوابند .
🍂 ایستاده ادرار میکنند .
🍂 علاقه به خوردن خاک دارند .
🍂 علاقه به خوردن غذای داغ دارند .
🍂 علاقه به لباسهای سرخ دارند و اصولا لباسهای قرمز میپوشند .
🍂 به رو میخوابند .
🍂 عجول هستند .
🍂 اهل خمیازه هستند و از هم کشیدگی دارند .
🍂 با صدای بلند میخندند .
🍂 مردانی که بیشتر زن صفتند .
🍂 بی حیا هستند .
🍂عصبانی میشوند ، ادامه میدهند .
🍂 روز نمیخوابند ، قیلوله ندارند .
🍂 اول شب بیرون خانه هستند .
🍂 دوست دارند سقف خانه بلند باشد .
🍂 ادرار و مدفوعشان را نگه میدارند .
❗️آسیب میکروب ، ویروس و یا شیطان ممکن است به شکل تب ، بیماریهای واگیر دار ، عفونت ، التهاب ، ورم شش ،مننژیت ، هپاتیت ،اسهال ، ایدز ، صرع ، جنون ، بی عقلی ، کم عقلی ، دیوانگی ، سیپی ، وسواس ، عصبانیت زیاد ، عدم کنترل باد ، خواب آلودگی و امثال اینها ظاهر بشود .
🔴 حمله به سلمان رشدی در نیویورک
🔸سلمان رشدی، نویسنده مرتد کتاب آیات شیطانی که به ساحت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اهانت کرده بود هنگامی که در نیویورک قصد سخنرانی داشت هدف حمله قرار گرفت.
📌#غذای_گفتاری
🔰امام جواد (ع) میفرماید: آشکار کردن چیزی پیش از آنکه استوار گردد موجب تباهی آن میشود
⬅️مثال:
قرار است ماشین بخریم، اظهار علنی کنیم قبل از خرید باعث میشود حسد حسودان مشکل ایجاد کند
🔰انرژی منفی حسودان
⬅️مثال:
میخوام باردار شوم، بعد میبینی اظهار علنی کردی مشکل ایجاد میشود
🔰با کلمات مثبت صحبت کنید
⬅️ در قانون معجزه بیان بر اساس پایستگی انرژی هر کلامی را زیاد تکرار کنی اتفاق میافتد
⬅️مثلا ۴۰ بار بگویی یا قاضی الحاجات اتفاق مثبت میافتد
⬅️مثلا حرف طلاق رو نزن، اتفاق می افتد
و.......
✨مراقب حسد حسودان باشیم
✨مراقب کلمات خود باشیم
#سودا
#درمان_عمومی
⭕️پیادهروی یکی از درمانهای مفید سوداست
⭕️اصلاح تغذیه
⭕️سرکنگبین( با آب ولرم مصرف شود)
⭕️نوره مالی بدن هفتهای یکبار پنج شنبهها
⭕️بوئیدن گلاب شبانگاه
⭕️مالیدن دو قطره روغن بادام شیرین روی ملاج و پشت گوشها( در صورت فکر و خیال)
⭕️انفیه هفتهای یکبار(برای زنان باردار و افرادی که تازه عمل کردن و بچه های زیر ۴ سال ممنوع)
⭕️نگاه کردن به سبزه
⭕️مصرف روغن زیتون
⭕️مصرف انجیر روزی سه الی پنج عدد در گلاب یا روغن زیتون خیسانده شود
⭕️مصرف غذاهای با مزاج گرم وتر
و.......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توزیع قمه و پرچم عزاداری توسط سفارت انگلیس در ماه محرم برای دستهجات عزاداری!
اینو میزارم اگه قبل محرم نیتی داریم ازالان شروع کنیم بسم الله...
نقل میکرد:
این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.😭
زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه.
بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود
😭 😭 😭 😭 😭 😭
میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.
گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.
همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:
دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.
رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:
دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟
*آبرومونو بردی حالا برو جواب بده...*
*بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.*
*تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر...*
*اذان مغرب شد...*
*وایستادن نماز خوندن...*
*عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم...*
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
*میگفت:*
*شام خوردن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا* *خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.شال و کلا کردم برم نجف.*
*رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین...*
*من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم...*
*میرم نجف و تو کربلا نمیمونم...*
*فقط تو کربلا یه کار دارم!*
*زنم گفت: چی کار؟*
*گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس...*
*به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی...*
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
*هرچی زنم گفت: بمون نرو...*
*منو تنها نزار. محل* *نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه...*
*(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)*
*خیلی تعجب کردم، گفتم:ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.*
*تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه...*
*آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم...*
*خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو*
*آسید حسین سلام علیکم جوابمو داد سلام علیکم.*
*گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟*
*بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!*
*اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت گفت:*
*چی میخوای؟*
*گفتم: چیو چی میخوام؟*
*گفت:برای روضت چی لازمته؟*
*گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیازمیخوام.فلان و *فلان و فلان میخوام ...*
*بهم گفت: بیا بردار برو گفتم: چیو بردارم برم؟ گفت:*
*همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،*
*نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام...*
*گفتم: من پول ندارم آسید حسین*
*گفت: کی پول خواست از تو؟*
*سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار بروهمه چیو بار گاری زدیم تموم شد*
*گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نذاشتی آبروم بره...ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟*
*اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش*
*روشو کرد طرف حرم حسین صدا* *زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید*
*تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا...*
*تا این موقعم بیدارن شاگرداش...*
*خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره*
*وقتی اومد دیدم دوتا شمع دونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن. نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟*
😭 😭 😭 😭 😭 😭
*اینقدر خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم...*
*بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم* *میکرد.گفتم: میرم* *اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.*
*رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال