eitaa logo
حیات طیبه
160 دنبال‌کننده
13هزار عکس
10.9هزار ویدیو
152 فایل
🔆خانواده، کلمه‌ای طیبه است. ↫ کلمه‌ی طیبه هم خاصیتش این است که وقتی یک جایی به وجود آمد، مرتب از خود برکت و نیکی می‌تراود . (مقام معظم رهبری) کانال حیات طیبه، کانالی است برای ترویج سبک زندگی اسلامی - ایرانی ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Smh14
مشاهده در ایتا
دانلود
افرادی که واکسن کرونا نزده اند لیاقت پرستش شیطان را ندارند واسه همینه مدام تبلیغش را میکنن حالا ما واکسن نزده ها چیکار کنیم خیلی بد شد، کاش به حرف وزیر بهداشت گوش داده بودیم وا اسفا حالا دیگه شیطان پرست نمیتونیم بشیم😅😅
👆این همون واکسنیه که وزیر بهداشت فعلی و مرندی و... درمورد خطراتش در زمان روحانی نامه نوشته بود. 👈اما حالا مجوز کارآزمایی بر روی انسان براش صادر کردن
💰با خرید دلارهای بدون پشتوانه به بقای حاکمیت ظالمانه آمریکا کمک نکنیم صفوان بن مَهران شتران زیادی داشت که از کرایه دادن آنها، معیشت و زندگی خود را می گذراند و از همین جهت به او جمّال می گفتند. نقل می کند که؛ روزی خدمت حضرت امام موسی کاظم (ع) رسیدم، آن حضرت (ع) به من فرمود: ای صفوان همه چیزِ تو خوب و نیکو است جز یک چیز. سؤال کردم: فدایت شوم آن چیست؟ فرمود: اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون خلیفه وقت) کرایه می دهی‌ عرض کردم:‌ به خدا سوگند من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی کنم، چون او به راه حج می رود، شتران خود را به او کرایه می دهم. خودم هم خدمت او را نمی کنم و همراهش نمی روم، بلکه غلام خود را همراه او می فرستم. امام(ع) فرمود: آیا از او کرایه طلب داری؟ گفتم: فدایت شوم. آری امام(ع) فرمود: آیا دوست داری او باقی باشد تا باقی کرایه ات را به تو برسد؟ گفتم: آری امام (ع) فرمود: کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود. صفوان می گوید: بعد از این گفتگو با امام کاظم (ع)، تمامی شتران خود را فروختم. وقتی این خبر به هارون رسید، او مرا خواست و به من گفت: به من گزارش داده اند که تو شترهای خود را فروخته ای، چرا این کار را کرده ای؟ گفتم: آری فروختم، چون پیر و ناتوان شده ام و غلامانم از عهده این کار برنمی آیند هارون عصبانی شد و گفت: هرگز هرگز می دانم که تو به اشاره موسی بن جعفر‌ (ع) شتران خود را فروخته ای به او گفتم: من را با موسی بن جعفر چکار؟ هارون گفت: بس است دیگر به خدا قسم اگر حق مصاحبت تو با من نبود، تو را می کشتم. (رجال الکشّی، ج۲، ص۷۴۰، ح۸۲۸) بی شک در جنگ ترکیبی و ارزی پیش رو، نمی توان از کسانی که ارداتی به اسلام و نظام اسلامی ندارند انتظاری داشت، اما آندسته از افراد مذهبی و معتقد به نظام که دلار ذخیره می کنند، باید از خود بپرسند که آیا دوست دارند که دلار بدون پشتوانه آمریکا که یکی از سلاح های برنده این کشور در استثمار کشورهای استقلال طلب است، ارزش خود را از دست بدهد؟! 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در نزدیکىِ ابن بابویه در شهر ری، مسجدی بود که معروف شده بود به مسجد آدم‌کُش! مسجدی که امروز به مسجد ماشاالله معروف است. هر کس، چه غریب، چه شهرى، چه خودى و چه بیگانه، اگر شب در مسجد می‌ماند، فردا جنازه او را از آن مسجد می‌آوردند! به این سبب کسی از مردم ری، شب در آن بیتوته نمی‌کرد. غریبه‌ها که از آنجا مطلع نبودند، می‌رفتند و شب در آن مى‌خوابیدند و صبح جنازه و مُرده آن‌ها را بر مى‌داشتند! بالاخره جماعتى از مردم رى جمع شده و خواستند که آن مسجد را خراب کنند. دیگران نگذاشتند و گفتند خانه خداست و محل عبادت و مورد آسایشِ مسافرین و غُرَباست، نباید آن را خراب کرد، بلکه بهتر این است که شب درش را بسته وقف کنید و یک تابلو هم نوشته و اعلام کنید که اگر کسى غریب است و خبر ندارد، شب در این مسجد نخوابد؛ زیرا هر کس شب در اینجا خوابیده صبح جنازه‌اش را بیرون آورده‌اند و این چیزى است که مکرّر به تجربه رسیده و از پدران خود هم شنیده‌ایم و بلکه خود ما هم دیده‌ایم. پس بر تخته‌اى نوشته و به در مسجد آویختند. اتفاقا دو نفر غریب گذارشان به درِ آن مسجد افتاد و آن تابلو را دیده و خواندند. پس یکى از آن‌ها که ظاهرا نامش ماشالله بود می‌گوید: من امشب در این مسجد مى‌خوابم تا ببینم چه خبر است! رفیقش او را مُمانعت مى‌کند و مى‌گوید: با وجود این آگهى که دیده‌اى، باز در این مسجد مى‌روى و خودکشى مى‌کنى؟ آن مرد قبول نکرد و گفت حتما من شب را در این مسجد مى‌مانم. اگر مُردم که تو خبر را به خانواده‌ام برسان و اگر زنده ماندم که نعم المطلوب و سرّى را کشف کرده‌ام. پس قفل را گشود و داخل مسجد شد. تا نزدیک نصف شب توقّف کرد خبر نشد و چون شب از نصف گذشت، ناگاه صدایى مهیب و وحشت‌زایى بلند شد! گوش داد تا ببیند صدا از کدام طرف است، باز‌‌ همان صدا بلند شد و هر لحظه صدا مهیب‌تر و هولناک‌تر میشد. پس آن مرد برخاست و ایستاد و چوب دست خود را بلند کرد و به طرف صدا فرود آورد، که به دیوارِ مسجد خورد و ناگهان دیوار شکافته شد و زر و طلاى بسیارى به زمین ریخت و معلوم شد، دفینه و گنجى در آن دیوار گذارده و طلسم کرده بودند که این صدا بلند می‌شود و آن طلسم به واسطه پر جراتی آن مرد شکست! پس طلاها را جمع کرد و صبح از آن مسجد صحیح و سالم با پول زیادی بیرون آمد و از آن همه پول، املاک خریده و از ثروتمندان گردید و آن مسجد را تعمیر و به نام او، مسجد ماشاالله معروف گردید.
از علامه حسن‌زاده پرسیدند: شنیدیم اگر انسان در نماز متوجه شود کسی درحال دزدیدنِ کفش اوست، می‌تواند نماز را بِشکند و کفشَش را پس بگیرد؛ درست است؟ علامه فرمودند: بله، بله نمازی که در آن حواست به کفش باشد، اصلا باید شکست!
هر کس که «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار مَلِک را بر او مامور می‏‌نماید تا در آن شب از او حفاظت کنند.✨ ✍🏻پیامبراکرم(ص)
بخورید و بیاشامید ولی استوری نکنید! باور کنید ما با گازوئیل کار نمی‌کنیم😂
امیدوارم خدا هر چی بهتون میده، لذتِ استفاده از اون هم بده؛ وگرنه زیادن آدمایی که دستشون پُر از شکلاته اما دیابت دارن :)
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواب دیدم حضرت زهرا(س) بهم گفت: ۵تومن داری؟ گفتم: اره گفت: آدرس میدم برو بچم رو نجات بده! وقتی رفتم، دیدم خانم آدرسِ فاحشه‌ خونه رو داده..😥 🚨پیشنهاد دانلود
🔻خیلی جالبه، حتما بخونید👇🏼 پادشاهی وزیری داشت كه هر اتفاقی می‌افتاد، می‌گفت: خِیر است.. روزی دستِ پادشاه در زمینِ پُر سنگ گیر كرد و مجبور شدند انگشتش را قطع كنند. وزیر در صحنه حاضر بود و گفت: خیر است! پادشاه از درد به خود می پیچید؛ از رفتار وزیر عصبی شد و او را به زندان انداخت. یک سال بعد، پادشاه كه برای شكار به كوه رفته بود، در دامِ قبیله‌ای گرفتار شد كه بنا بر اعتقادات خود، هر سال یک نفر را كه دینش با آنها مختلف بود، سَر می‌بریدند و لازمه اعدام آن شخص این بود كه بدنش سالم باشد. وقتی دیدند اسیر، یكی از انگشتانش قطع شده، وی را رها كردند. آنجا بود كه پادشاه به یاد حرف وزیر افتاد كه زمانِ قطع انگشتش گفته بود: خیر است! پادشاه دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر آزاد شد و ماجرای اسارت پادشاه را از زبان او شنید، گفت: خیر است.. پادشاه گفت: دیگر چرا؟ وزیر گفت: از این جهت خیر است كه اگر مرا به زندان نینداخته بودی و زمان اسارت به همراهت بودم، مرا به جای تو اعدام می‌كردند! در طریقت هرچه پیش سالک آید خِیر اوست، در صراط مستقیم ای دل كسی گمراه نیست.. + خواستم بگم خیر است☺️❤️
✨ فیلم شروع شد نگاهِ همه به پرده سینما بود دو دقیقه گذشت، چهار دقیقه گذشت، هشت دقیقه‌ گذشت اما فقط تصویرِ سقف اتاقی را نشان می‌داد! صدای همه درآمد و اغلب سالنِ سینما را ترک کردند. ناگهان دوربین حرکت کرد و به یک كودک معلولِ قطع نخاعِ خوابیده روی تخت رسید! و این جمله زیرنویس شد: این تنها 8 دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید پس قدر سلامتی و زندگیتان را بدانید🧡🍃
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمازهای قضا رو چطور حساب کنیم؟ اگر دقیق نمی‌دونید چندتا نمازِ قضا دارید، این کلیپ رو ببینید☺️🌸