eitaa logo
حیات طیبه
161 دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
11.1هزار ویدیو
152 فایل
🔆خانواده، کلمه‌ای طیبه است. ↫ کلمه‌ی طیبه هم خاصیتش این است که وقتی یک جایی به وجود آمد، مرتب از خود برکت و نیکی می‌تراود . (مقام معظم رهبری) کانال حیات طیبه، کانالی است برای ترویج سبک زندگی اسلامی - ایرانی ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Smh14
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرمایند: «فَیَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ فَقُبْحاً لَکُمْ وَ تَرَحاً »؛ (شگفتا، شگفتا! به خدا سوگند قلب را مى‌میراند و غم و اندوه را به روح انسان سرازیر مى‌کند که آنها در مسیر باطل خود، چنین متّحدند و شما، در طریق حقّتان، اینگونه پراکنده و متفرّق! روى شما زشت باد! و همواره غم و اندوه قرین‌تان باشد!)
Z0000009.MP3
5.83M
طب ضلع چهارم تمدن نوین اسلامی
✨💫✨💫✨💫✨ 💢سوال : ❇ حکم شبکه ای ❇   ✅ پاسخ: 👇👇🔴 آیت الله خامنه ای:  بازاريابى شبكه‌اى صورت شرعی ندارد و اين قبيل موارد بايد بر اساس قوانين مصوّب مجلس شورای اسلامی و مورد تأييد شورای محترم نگهبان باشد و در صورت نبود قانون هم لازم است از طريق مجاری قانونی اقدام شود. ✍🔴 آیت الله مکارم شیرازی: تنها در صورتي که بازاريابي به صورت شبکه اي و زير مجموعه اي نباشد و سود حاصله فقط به بازارياب اول تعلق گيرد اشکالي ندارد و غير آن، اشکال دارد. البته ممکن است در طرح هاي جديد، بعضي از اشکالات اين کار برطرف شده باشد ولي هنوز اشکال اصلي که استفاده بازارياب هاي بالواسطه مي باشد و نوعي اکل مال به باطل است وجود دارد. ✍🔴 آیت الله سیستانی: جایز نیست. ✍🔴 آیت الله فاضل: اگر شرکت های هرمی باشد و به صورت زیر شاخه فعالیت کنند؛ واز افراد برای عضو شدن پول بگیرند فعالیت دراین شرکت ها حرام است. *ء*-----------------*ء* 📚 منبع: استفتاء از سایت مراجع عظام ----------------------   🔺فقط به بگذارید👇 ╭═⊰🍂🌺🌸🍂⊱━╮ http://eitaa.com/joinchat/2371223552Ca5be77fd53 ╰═⊰🍂🌺🌸🍂⊱━╯ 🔴 حداقل برای بفرستید☝️
🔻تجربه تاریخی در عمامه‌پرانی ✍ سید عبدالله هاشمی 🔸 تجربه عمامه‌پرانی در ایران، به صد و اندی سال پیش برمی گردد. روز سیزدهم رجب 1327 قمری یک ساعت و نیم به غروب، میدان توپخانه تهران، جمعیت سوت و کف می زدند و یک ریز فحش و دشنام می دادند. فاتحان تهران درحال رسیدن به فتح الفتوح خود بودند. نادر ترین حادثه سیاسی اجتماعی ایران در حال شکل گرفتن بود. علامه شیخ فضل الله نوری با راهنمایی یکی از فاتحان و با پای مجروح خود با صلابت و پرهیبت، راهی چوبه دار شد. کنار چهارپایه که رسید با خدا و مردم و روحانیت خواب آلوده، سخن گفت: «خدايا تو شاهد باش که من آنچه را که بايد بگويم به اين مردم گفتم... خدايا تو خودت شاهد باش که من برای اين مردم به قرآن تو قسم ياد کردم. گفتند: قوطی سيگارش! بود... در ادامه به خدا گفت که مردم بشنوند: «خدايا تو خودت شاهد باش که در اين دم آخر هم باز به اين مردم مي‌گويم که مؤسسين اين اساس، لامذهبين هستند که مردم را فريب داده‌اند... اين اساس مخالف اسلام است... محاکمه من و شما مردم بماند نزد پيغمبرخدا، محمدبن عبدالله...» 🔹هنوز صحبت شیخ شهید، تمام نشده بود که يوسف‌خان ارمنی به طرز خفت باری عمامه از سر شيخ برداشت و به طرف جمعيت پرتاب کرد. این اولین تجربه عمامه پرانی در ایران بود. طولی نکشید که همه فهمیدند مشکل مشروطه، عمامه شیخ فضل الله نبود و عمامه پرانی شیخ، مقدمه ای برای کلاه پهلوی بود که با خون دل بر سر شاهدان اهانت به شیخ فضل‌الله و ملت ایران گذاشتند. 🔹حاج شيخ با همان صدای بلند و پر طنين خطاب به روحانیت کنار آمده با مشروطه و خواب آلود، گفت: «اين عمامه را از سر من برداشتند از سر همه برخواهند داشت». درست یک سال بعد از شهادت شیخ، سید عبدالله بهبهانی در خانه ترور شد[توسط همانانی که سنگشان را به سینه میزد!]، سه سال بعد ثقة الاسلام تبریزی به همراه هفت تن دیگر در روز عاشورای سال ۱۳۳۰ قمری برابر با ۹ دی‌ماه ۱۲۹۰ خورشیدی توسط روس ها[ی تزاری] به‌دار کشیده شدند. 🔶 این داستان به جایی رسید که نحوست روحانی بخشی از ادبیات عمومی و فرهنگ عامه شد. (فاعتبروا یا اولی الابصار) 🔶 آخرين جمله شيخ که حکايت از بی‌وفایی و در عين حال جهالت مردم زمانه خود داشت و در حقيقت گونه‌ای پيش‌بينی تکرار حوادث صدر اسلام در مشروطه و آينده آن بود عبارت « هذه کوفه الصغيره» بود. پس از آن يپرم ارمنی، طناب دار را در پایتخت جامعه شیعه و در مقابل چشمان مردم بر گردن مرجع اول تهران افکند. شیخ فضل‌الله مرجع اول تهران و محبوب مردم بود. یک شخصیت عادی نبود. این مسأله از نگاه بیگانگان نیز دور نمانده است. ادوارد براون انگلیسی [مأمور سرویس جاسوسی انگلیس در ایران] نیز شیخ فضل‌الله را در اجتهاد «برتر از دیگران» می‌داند و در مورد مقام علمی وی می‌نویسد: «شیخ فضل‌الله از لحاظ علم و آراستگی به کمال معروف بود ... مجتهد سرشناس و عالمی متبحر که از لحاظ اجتهاد برتر از دیگران بود». [زنده یاد جلال] آل احمد درباره شهادت شیخ می نویسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمى مى دانم که به علامت استیلاى غرب‌زدگى، پس از دویست سال کشمکش بر بام سراى این مملکت افراشته شد و اکنون در لواى این پرچم، ما شبیه به قومى از خود بیگانه‌ایم» ❇️ اکنون نیز عمامه پرانی با آموزش بیگانگان برای گذاشتن کلاهی دیگر بر سر مردم است و مقدمه ای برای حذف موانع غربی سازی جامعه ایران است. همه آنچه شیخ پای دار گفت را امروز باید شنید تا دوباره، گرفتار تلخی های آن روز نشویم
📣آپارات در اقدامی عجیب ویدیوی "برای دختر همسایه" را به بهانه نقض قوانین حذف کرد 🔺این در حالی است که ویدیوی اصلی "برای..." که در حمایت از آشوب‌ها تولید شده بود همچنان در این سامانه بارگذاری می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هر وقت به شما گفتند، ایران در زمان پهلوی در جهان عزت و آبرو داشت این کلیپ را نشان دهید. ⭕️ فرح: وقتی در مونیخ گفتیم ایرانی هستیم، گفتند آدم‌خوارید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتک خوردن در حد شهادت!😱😆😂 خاطره ای زیبا و خنده دار از جنگ.😂 بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛  توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب. بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش. با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.  پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛  اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.  دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!  یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!  گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!  یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!  پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!  همگی گفتیم: نه! کجاست؟  پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟  همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!  رفتیم کنار تختش ؛ عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !  با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ یهو همه زدیم زیر خنده. گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !  عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!  بچه ها خندیدند. 😄😄😄   اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:  - وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم... بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂  دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂  عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم: - یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید! صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂  پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون! خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!  عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂 😂
ترکیه شبکه‌های اجتماعی را فیلتر کرد/ انتشار اخبار انفجار ممنوع 🔹درپی انفجار عصر در استانبول، مقام‌های ترکیه اینستاگرام، فیسبوک، توییتر و یوتیوب را محدود کرده‌اند. برخی منابع اعلام کردند که تلگرام نیز به‌طور کامل در ترکیه قطع شده است. 🔹رادیو، تلویزیون و رسانه‌های ترکیه نیز از پخش هر خبر و فیلمی درباره انفجار منع شده‌اند
💠 «اگر یک شخصی را دیدید که از وظیفه اهل علم، از وظیفه انسانی_اسلامی تخطّی می کند، او را کنید. اگر نمی‌شنود، کنار بگذارید.» امام خمینی(ره) | ۱۳۵۸/۴/۵ •••حوزویان محترم! برای خوشامد چند فالوور ضعیف‌الایمان یا برای گرفتن ژستِ روشنفکری، پا روی ضروریات دین نگذارید. اندک احترامِ شما در جامعه بخاطر همان قال‌الباقر و قال‌الصادق است، نه به بیان حرفهای شاذ و پوچ! 📙روحانیت، عامل صلاحها و فسادها¹
📍داستان غم‌انگیز دختر بچه مسلمانی که حضانتش به دو همجنسگرای سوئدی داده شد مریم، دختر بچه مسلمان پنج ساله‌ای است که اداره امور اجتماعی سوئد حق حضانت وی را به زور از خانواده‌اش گرفته و حضانتش را به دو همجنسگرای مرد داده است. 🔻پست بعدی رو بخونید...
📍داستان غم‌انگیز دختر بچه مسلمانی که حضانتش به دو همجنسگرای سوئدی داده ش اخیرا انتشار ویدئویی در رسانه‌های اجتماعی درباره دو همجنسگرا که حضانت یک دختر بچه مسلمان توسط اداره امور اجتماعی سوئد به آنها داده شده، خشم بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی در کشورهای مسلمان را برانگیخته است. پناهجویان در کشورهای اروپایی با رنج و چالش جدیدی مواجه هستند. اداره امور اجتماعی سوئد در صورتی که تشخیص دهد والدین کودک صلاحیت داشتن کودک را ندارند آن را از والدین گرفته و به صلاح‌دید خود به یک خانواده دیگر می‌دهد. اما این تمام ماجرا نیست. در برخی موارد اداره امور اجتماعی سوئد این کودکان را به همجنسگراها می‌دهد. بر اساس گزارش روزنامه «افتون‌بلادت» سوئد، دو همجنسگرا با نامه‌های «جان» و «یوهان» توانستند از اداره امور اجتماعی سوئد، حضانت این دختر بچه را بگیرند. اداره امور اجتماعی سوئد، حق پدر و مادری را از والدین اصلی این دختر بچه مسلمان صلب کرده و این همجنسگراها را واجد شرایط حضانت مریم دانسته است. افتون‌بلادت نوشت که این دو همجنسگرا از اینکه توانسته‌اند حضانت را که در حال حاضر پنج سال دارد بگیرند، بسیار خرسند هستند. این دو نفر حضانت یک بچه دیگر که تنها یک سال دارد را نیز برعهده گرفته‌اند. بر اساس گزارش این روزنامه سوئدی، این دو همجنسگرا می‌گویند که کلمه «پدر» بیشترین کلمه‌ای است که در این خانه رواج دارد که همین مورد درباره سرنوشت مبهم و شرایط اجتماعی و روانی خطرناکی که این دو کودک در نتیجه زندگی در محیطی غیر طبیعی در سایه عدم وجود مادر دارد، هشدار دهنده است. نکته قابل تامل این است که مریم زمانی که تنها 10 ماه داشته از آغوش خانواده خود به زور گرفته شده است و حضانت آن به این دو همجنسگرا داده شده است. 😔 🔻پست بعدی رو بخونید...