🔻 ادامه
مجهول دوم ، حیات معقول است!
یعنی زندگی خردمندانه!
اما سایه سنگین شبهات و اوهام ، ممیزی میان حق و باطل را سخت و دشوار می کند!
و مجهول سوم ، اثر مثبت است!
که تشخیص آن با تشخیص حق ممکن است !
اینک به یک مصداق از حق و یک مصداق از باطل که برای همگان روشن و بدیهی است می پردازیم تا قاعده فوق الذکر را بیازماییم.
مصداق اول تحصیل علم و دانش است .
حال می پرسیم آیا این پدیده برای حیات معقول اثر مثبت دارد؟
قطعا پاسخ خواهیم داد : اثر مثبت دارد.
پس تحصیل دانش یک حق است و دولت بعلاوه جامعه باید تلاش کنند تا شرایط تحصیل علم و دانش برای همگان فراهم گردد.
مصداق دوم ، موضوع مواد مخدر است!
آیا این پدیده برای زندگی خردمندانه اثر مثبت دارد؟
بی تردید خواهیم گفت: نه تنها اثر مثبت ندارد بلکه بسیار مضر می باشد!
بنابراین مواد مخدر امری باطل است و همگان بالاخص دولت موظف است با قاطعیت برخورد کند!
مصادیق حق و باطل ، چه آنهایی که می شناسیم و چه آنهایی که نمی شناسیم و یا در شک و تردید هستیم فراوانند و می توان حقانیت آنها را با همین قاعده ساده جستجو نمود .
آنچه که این روزها ، اذهان مردم را به خود مشغول بلکه نگران نموده است ، پدیده کشف حجاب است.
منصفانه و بدور از بغض و لجاجت پاسخ دهیم !
آیا کشف حجاب ، برهنگی و خدای ناکرده بی حیایی ، بی عفتی ، بی بند باری و فحشا برای حیات معقول اثر مثبت دارد؟
شما پاسخ بفرمایید! کدامیک از اینها حق است ؟ یعنی حقی که عقل ، مظهر کرامت انسانی بر آن صحه بگذارد!
عقلی بدور از جهل و وهم و هر گونه اخلال ادراکی!
سخن آخر آنکه ، هر روز پدیده جدیدی برایمان رخ میدهد که یا حق است و یا باطل !
اگر مطمئن باشیم ، آن پدیده برای زندگی معقول ما اثر مثبت دارد ، باید از آن اسقبال کنیم ، ولی اگر شک داریم باید با احتیاط برخورد کنیم زیرا احتیاط شرط عقل است و عاقل در تاریکی نمی دود !
قدرت الله متین
27 / 2 / 1402
🔸لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/hayatemaaghol
درباره حیات معقول (۴)
🔴 حق فلسفی کدام است؟
در یادداشت قبلی ، پرسیدیم :« حق چیست و چگونه کشف میشود؟»
و از قول مرحوم علامه محمد تقی جعفری (ره) پاسخ دادیم که :
« هر پدیده ای که برای حیات معقول اثر مثبت داشته باشد ، حق است .»
قاعده ای که به راحتی ، هم حق را تعیین و هم کشف مینماید!
حال ممکن است ، این سوال در ذهن مطرح شود که این کدام حق است؟
حق به معنای خاص حقوقی یا حق به معنای فلسفی و عقلی؟
قطعاً غرض از بیان این موضوع ، حق به معنای خاص حقوقی نیست ، زیرا حق حقوقی در جوامع مختلف ممکن است با هم متفاوت باشد.
مثلاً رانندگی در برخی کشورها از سمت چپ قانونی است و در برخی کشورها از سمت راست و دهها قانون که در کشورهای مختلف ، متضاد یا متفاوت با هم هستند!
🔻ادامه
بنابراین آنچه مطمح نظر این یادداشت است ، همان حق فلسفی یا عقلی است که صرف نظر از غرب یا شرق عالم نباید تفاوتی باهم داشته باشند و برای عموم بشر ،اصالت و صلاحیت دارند!
بی تردید خواهید پرسید:« حق فلسفی چیست و چه ویژگیهایی دارد؟»
علامه جعفری(ره) به طور مبسوط به این پرسش پاسخ داده است که این قلم ، به طور خلاصه و چکیده آنها را طرح می کند.
اول آنکه ، مقصود از حق فلسفی ، عموم پدیده های ضروری یا مفید که برای زندگی بشر صرفنظر از آنکه بداند یا نداند یا بخواهد یا نخواهد ، مفید و سازنده اند!
مانند ایمان، دانش ، بینش ، عدالت ، اختیار ، حق تعیین سرنوشت ، ایثار ، وفا به عهد ، عشق به خانواده ، عشق به وطن ،احساسات مشترک و ...
دوم آنکه معنای فلسفی حق ، معادل است با اصلاح و سازندگی و معنای فلسفی باطل معادل است با اضمحلال و فروپاشی .
بطوریکه هر گاه بگوییم دانش حق است مانند آن است که بگوییم دانش سازنده است یا اگر بگوییم برهنگی باطل است ، گویا گفته ایم که برهنگی یعنی فروپاشی!
سوم آنکه ، حق موجودی ثابت و لایتغیر است ، کما اینکه در لغت گفته می شود: «الحق الموجود الثابت»
به این معنا که هیچکس در هیچ زمانی حق ندارد ، حق دیگران را تغییر دهد که هر گونه تغییر ، تعدی و تجاوز به حساب می آید !
چهارم آنکه ، انسان برای تحقق حق فلسفی خود که اصطلاحاً قطب عینی حق گفته میشود ، باید به حرکت درآید و اگر این حرکت در مجرای حیات معقول قرار گیرد ، بی شک بر قطب ذاتی حق که حقایق هستی هستند منطبق خواهد شد.
حقایق هستی ، همان حقوقی هستند که نباید مورد تعرض قرار گیرند .
برای درک بهتر این مسئله به چند نمونه اشاره میشود :
- در صدر اسلام ، پیامبر اسلام (ص) به سربازان ، رزمندگان و جهادگران تاکید می نمود که حق ندارند برای کسب پیروزی به زنان ، کودکان ، پیران ، درختان و حتی حیوانات تعرض نمایند!
- در جنگ صفین ، امیرمومنان علی علیه السلام ، وقتی شنید که برخی از سربازانش به سربازان معاویه ناسزا و دشنام می دهند آنها را به شدت نهی نمود و گفت به جای ناسزا دعا کنید تا خونی به ناحق ریخته نشود!
- در واقعه کربلا ، وقتی امام حسین لشکر طلیعه ابن زیاد به فرماندهی حر ریاحی را دید ، که هم خودشان و هم اسبانشان تشنه اند آنها را سیراب نمود در حالیکه سیراب کردن دشمن امری علی الظاهر صحیح نیست !
همه این مسائل نشان میدهد که حق عینی باید تعارضی با حقایق هستی نداشته باشند و جامعه باید برای احقاق حقوق خود :
۱- حق را بشناسد.
۲- برای احقاق حقوق خود حرکت کند.
۳- هر وسیلهای را برای رسیدن به حق خود توجیه ننماید ، بلکه خط قرمز او رعایت تمام حقایق هستی و در یک کلام حرکت در مجرای حیات معقول باشد!
این یاداشت همچنان ادامه دارد...
قدرت الله متین
۱۴۰۲/۲/۲۹
🔸لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/hayatemaaghol
روز چهارم خرداد !
روز مقاومت و پایداری گرامی باد !
🔴 یک پیشنهاد برای دولت سیزدهم! استانی بنام استان مقاومت!
👈 این اولین بار نبود که مردم دزفول در دفاع از هستی و هویت خود در مقابل هجوم ددمنشانه بعثیان چون کوه مقاومت و از خودسرسختی نشان دادند تا جایی که همه ایرانیان دریافتند که داستان مردم دزفول داستانی متفاوت و متحیرکننده است.
👈 اما داستان مقاومت این شهر در مقابل انواع هجمه ها، ریشه در تاریخ این سرزمین دارد و سینه به سینه و نسل به نسل تا امروز، نقل و نبات محافل خانگی بوده است.
🔻🔻🔻 ادامه
البته هنوز سند مشخصی درباره علت این مقاومت بی نظیر ارائه نشده است بعضی علت را، آموزه های مکتب جاویدان دانسته که از هزاران سال پیش در این دیار کهن، رایج بوده و اکابر، بزرگان و علمای این شهر طی قرون متمادی آن را مانند خون در شریان های فرهنگی مردم جاری نمودند.
برخی دیگر، میان خاک این سرزمین و خاک سایر سرزمینها، تفاوت معنوی خاصی قائل شده اند و معتقدند که مامورانی آسمانی توجه و نظارت دارند.
عدهای دیگر بر این باورند که فلان نقطه از دزفول، دیدگاه یا نشیمنگاه امام زمان (عج) است و هموست که روزانه در آن محل جلوس می کند و مواظب اعمال و رفتار ماست.
و بالاخره برخی دیگر، اعتقادات عمیق مردم نسبت به آموزههای تشیع و بالاخص نهضت امام حسین (ع) را عامل این مقاومت سرسختانه معرفی می کنند.
👈 صرفنظر از اینکه علت چیست، خوشبختانه موضوع مقاومت مردم دزفول را، نه مردم دزفول، بلکه همه رزمندگان و مسئولان کشوری و در راس همه حضرت امام (ره) و پس از او مقام معظم رهبری اعلام نمودند و آوازه این مقاومت، حتی به کشورهای منطقه کشیده شد تا جایی که کشورهای عربی دزفول را، بلدالصواریخ یا سرزمین موشک ها نامیدند.
👈 مقاومت برای مردم دزفول امری عادی بود، زیرا بر همگان بنا به هر آموزه فرهنگی و تاریخی، محرز بود که باید از هستی و هویت خود دفاع کنند اما برای آنانی که چنین مقاومتی را ندیده بودند و یا انتظار نداشتند، امری عجیب و حیرت انگیز بود.
قطعاً همانهایی که در ایام دفاع مقدس، دزفول را در بحران شلیک توپ ها و موشک های مکرر دیده بودند که چگونه خود را به یاری مصدومان می رساندند در حالیکه امکان شلیک مجدد بود و در آن همان شرایط دشوار، موشکهای ۱۲ متری دشمن را به تمسخر می گرفتند، پیشنهاد دادند تا دزفول شهر مقاومت نامیده شود.
البته ما مردم دزفول، از آن افراد نیک سرشت، که فقط خدا میداند چه کسانی بودند سپاسگذاریم، اما این پرسش هنوز در ذهن ما جولان می دهد، که اگر مقاومت مردم دزفول چنین ارزش و بهایی برای سرنوشت جنگ داشته است:
- چرا نظام تا کنون به اهمیت و علت اساسی فرهنگ مقاومت که ریشه تاریخی دارد نپرداخته است تا بتواند الگویی برای سایر مناطق مستعد کشور معرفی کند! آیا شاهدی زنده تر از مردم دزفول وجود دارد؟
- چرا نسبت به شهری که در هر خانه اش شهید، جانباز یا آزاده ایی دارد، نه بیشتر از سایر شهرها، بلکه به اندازه سایر شهرها، بدان توجه نشده است!
ای کاش همانند سایر استان های جدیدالتاسیس، حداقل امتیاز یک استان به مرکزیت دزفول را به دلیل مقاومت بی نظیرش صادر می کردند تا امروز عده ای ولو اندک، از باب شیطنت و یا از باب سادگی نگویند:
حیف از آن همه شهیدی، که دادیم!
هنوز هم دیر نشده است!
باور کنید تاسیس یک استان بنام استان مقاومت، میتواند برکات زیادی برای استمرار فرهنگ مقاومت و امنیت آنهم در راهبردی ترین منطقه کشور داشته باشد.
تفاوت اساسی دولت سیزدهم با سایر دولتهای قبلی لااقل در نگاهش به موضوع مقاومت و رزمندگان است و فرض بر آن است که این دولت خود را از جنس همان رزمندگان هشت سال دفاع مقدس می داند.
از سوی دیگر در این مقطع تاریخی دزفولی های صاحب مقام در مراکز قدرت و تصمیم گیری کم نیستند و مهمترین مقام دولتی پس از ریاست جمهوری یعنی معاون اول رئیس جمهور، امروز در اختیار فرزندی از این شهرستان است، لذا همان گونه که حضرت امام خمینی (ره) فرمود: دزفول دین خود را به اسلام و انقلاب ادا نمود، جا دارد تا دولتمردان دولت مردمی نیز دین و بدهی دولتهای گذشته را به مردم شریف دزفول ادا نمایند!
اگر به دزفول امتیازی مانند مرکزیت استان عطا شود؛ آنگاه خدا را سپاس خواهیم گفت و برای دولت سیزدهم که این حق مسلم را ادا نموده است دعای خیر و آرزوی موفقیت میکنیم .
دولت سیزدهم باید قدر دعای مردم دزفول را مغتنم بشناسد و در ادای این حق کوشا شود .
انشاالله.
قدرت الله متین
1402/3/1
🔸لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/hayatemaaghol
🔴 سرمایه داران وطن گریز؛ دست نامرئی استعمار!!
اشاره: در بهار سال ۱۳۹۶ کتابی را تحت عنوان
" انقلاب اسلامی ؛ نظمی در عرض نظم نوین جهانی " نوشتم و در بخشی از این کتاب، مسئله ای به نام "ماموریت آفاقی انقلاب " را طرح و تاکید نمودم که این نظم جدید در بطن خود، استعداد زایش یک تمدن را دارد! و ضمن ارائه دلایل مثبته، موانع پیش روی این تمدن را بر شمرده و به چند تهدید تمدنی پرداختم. اگرچه این بحث نسبتاً مفصل است، اما در این یادداشت، چکیدهای از آن را تقدیم علاقه مندان بالاخص دلسوزان انقلاب اسلامی مینمایم تا بدانند، یک جریان خزنده از درون، می تواند زمینه ساز هدر رفتن همه تلاش ها و زحمات فرزندان انقلاب در چهل و چهار سال گذشته باشد!
اخیراً تحلیلگران از پدیده ای به نام جنگ اقتصادی یا جنگ ترکیبی استکبار جهانی علیه ایران اسلامی یاد میکنند و در تحلیل های خود به علل و اسبابی اشاره می کنند که در خط مقدم این جنگ حضور دارند، اما سخنی از عقبه آنها گفته نمی شود، در حالی که بندناف همه این مسائل به همان عقبه بسته است!
🔻ادامه
مثلاً از تحریم ها و کارشکنیهای استکبار گفته می شود و یا از خرابکاری های سرویس های اطلاعاتی آنها و پادو هایی مانند منافقین، کومله، سلطنت طلب ها و عدهای فریبخورده!
در حالی که پشتیبان اصلی این فساد ها، نارضایتیها، شورشها، سوء مدیریت و حتی ناهنجاریهای اخلاقی، یک جریان خزنده در قلب اقتصاد ایران است که این قلم بدون هیچ گونه تعارفی نام آن جریان را سرمایهداران وطن گریز می نامد!
سرمایهداران وطن گریزی که البته مستهضر به حمایت و پشتیبانی برخی از سیاسیون و تکنوکراتهای مکتب شیکاگو هستند!
بی تردید ریشه این تهدید را باید در آموزه های مکتب اباحه گری یا سکولاریسم و دقیق تر، لیبرالیسم، جستجو نمود!
برخی تصور میکنند که خطر اصلی برای جوامع بشری، لیبرالیسم فرهنگی یا لیبرالیسم سیاسی است و معمولاً از لیبرالیسم اقتصادی غفلت میکنند!
بیتردید، لیبرالیسم سیاسی و فرهنگی مانند دو بال هستند که لیبرالیسم اقتصادی را به پرواز در می آورند و در حقیقت هدف اصلی، چپاول ثروت ملل جهان است.
به عبارت دیگر، آنهائیکه در کشور ما و یا سایر کشورها نقش لیبرالبسم سیاسی و فرهنگی را ایفا می کنند، عمله پادوهایی هستند که جاده صاف کن غارت ملت خود، به نفع لیبرالیسم اقتصادی می شوند! چه بدانند و چه ندانند! چه استاد دانشگاه باشند ؛ چه جوانی فریب خورده با شعار زن، زندگی، آزادی!
راستش را گفت آنکس که شعار داد: میخواهم گاوی باشم در چمن زار اروپا!
در قرن ۱۸ میلادی , یک اقتصاددان انگلیسی به نام آدام اسمیت، نظریه ای را تحت عنوان ثروت ملل ارائه داد، که در آن، دو اصل را مطرح نمود .
اصل اول : اصل عرضه و تقاضا .
اصل دوم : اصل اقتصاد بدون مرز.
وقتی دول استعمارگر، متوجه منافع ناشی از این دو اصل شدند، با تئوریزه کردن این اصول در مفاهیم اقتصادی و قرار دادن آنها در علم اقتصاد، آنهم در مهمترین دانشگاههای خود و پذیرش نخبگان کشورهای جهان سوم؛ دیگر نیازی به قشون کشی نظامی نداشتند !
این بار دست نامرئی استعمار از آستین نخبگان همان کشورهای هدف ، ثروت ملل را چپاول و غارت میکرد.
زیرا در این فرایند، قرار است دخالت دولتها در کنترل بازار کاملا حذف یا منوط به شرایط اضطراری گردد و کشف قیمت نه از طریق قاعده انصاف که عبارت است از قیمت تمام شده بعلاوه سود منصفانه، بلکه از طریق عرضه و تقاضا صورت پذیرد!
پشت پرده این حرف به ظاهر منطقی، سیاستی خطرناک و شیطانی قرار دارد.
این سیاست می گوید بازاریان باید آزاد باشند تا نه تنها، تعیین کننده نرخ کالایی باشند که در انحصار آنهاست، بلکه باید دستشان برای احتکار، گرانفروشی، خالی کردن جیب طبقه متوسط و پایین تر از متوسط باز باشد.
یعنی بازار اسلام که مبتنی است بر حلال، حرام و انصاف تعطیل و بازار مکاره که اصالتش بر فایده بدون رعایت حلال و حرام است، بر پا گردد.
اما این مولفه، مقدمه ساز موضوعی خطرناکتر را فراهم می کند و آن اقتصاد بدون مرز است!
این نظریه میگوید: هر سرمایه داری حق دارد تا سرمایه خود را در هر جای دنیا که بخواهد، انتقال دهد و هیچ دولتی نباید مانع از آن شود!
به عبارت دیگر عشق به وطن، عشق به مردم و به طور کلی، حب الوطن نباید برای فعالان اقتصادی محلی از اعراب داشته باشد !
امروز اگر دولت با تمام یال و کوپال خود نمی تواند تورم را مهار کند، دلیل اصلی آن همین سرمایه داران وطن گریزند که هزینههای خود را با ریال پرداخت و کالاهای خود را با دلار عرضه می کنند!
باز همین سرمایه داران وطن گریز هستند که صادرات را نه به نفع وطن و میهن بلکه به نفع دول استعمارگر، انجام و دلار هایشان یا به کشور باز نمی گردد و یا اندکی از آن برمی گردد.
امروزپشت هر اباحه گری مانند ربا، احتکار و سایر محرمات که در جامعه رخ می دهد باید دست نامرئی این سرمایه داران وطن گریز را جستجو نمود!
اگر پول ما تقویت نمی شود!
اگر تولید حمایت نمی شود!
اگر واردات اصل است!
اگر فساد اداری مانند رشوه و اختلاس وجود دارد! و به طور کلی اگر شکاف فقیر و غنی روز به روز در حال گسترش است، ناشی از نفوذ و سلطه این سرمایه داران وطن گریز است!
بیخودی عرصه را بر کاسبان، بازاریان تجار و تولیدکنندگان با وطن تنگ نکنید، بلکه میدان را برای این قشر مومن و صالح که هرچه امر خیر است از این افراد است باز کنید!
همان هایی که سرشان درد می کند برای خدمت به میهن و مردم!
و سخن آخر اینکه، اقتصاد ایران، آرام نمی گیرد مگر آنکه دست سرمایهداران وطن گریز و تکنوکرات های مکتب شیکاگو از بازار ایران کوتاه گردد!
والعاقبه للمتقین
قدرت الله متین 1402/3/7
🔸لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/hayatemaaghol
درباره حیات معقول (5)
🔴 روشی هوشمندانه برای مناظره و گفتگو
« نقدی به گفتگوی دبیرمحترم شورای عالی انقلاب فرهنگی با جمعی از جوانان درباره حجاب »
در بحث پیشین تاکید شد که اولا حق در این مباحث ، حق فلسفی یا عقلی است و ثانیا احقاق این حقوق نباید با حقایق هستی در تعارض باشد .
در چنین صورتی ، حرکت ما در مجرای حیات معقول قرار می گیرد .
آنچه باعث شده است که این قلم در خصوص حیات معقول مطلبی ولو مختصر و کوتاه بیان کند صرفاً طرح مسائل فلسفی نبوده، اگرچه معتقدم جامعه بالاخص نخبگان و فرهیختگان باید روابط و گفتمان های اجتماعی خود را مبتنی بر مبانی عقلی و فلسفی قرار دهند تا گفتگو ها و مناظره ها ناظر به قوانین و قواعد عقلی شود .
در این یادداشت به برنامهای میپردازم که از شبکه چهار سیمای جمهوری اسلامی پخش گردید و در آن دبیر محترم شورای انقلاب فرهنگی طی مناظره با تنی چند از جوانان به مباحثی درباره حجاب پرداخته بود .
در این مناظره یکی از مدعوین مدعی بود که موضوع حجاب مطلقاً فرهنگی است و نباید با زور و اجبار پیاده شود و جناب دکتر خسروپناه معتقد بود که موضوع حجاب حکم قانونی دارد و حکم قانونی یعنی زور و اجبار؛ اگرچه قبول داشت ۹۰ درصد برخوردها باید با کارکرد فرهنگی صورت گیرند !
🔻ادامه
از آنجائیکه مناظره مذکور ماهیتی فرهنگی با سمت و سوی تعلیم و تربیت داشت، برای آنکه نشان دهم نظریه حیات معقول فقط بحثی فلسفی و عقلی نیست بلکه معتقدم که میتواند بسیار کاربردی و امری مفید برای زندگی روزمره باشد؛ این مناظره را در چهارچوب مبانی حیات معقول بازآفرینی می کنم با این تذکر که ای کاش صدا و سیمای جمهوری اسلامی که متعلق به همه آحاد جامعه است در هر مناظرهای، اصولی مبتنی بر مبانی حیات معقول بنا می نهاد تا جامعه بداند به غیر از روشهای معمول روش دیگری هم وجود دارد که مبتی بر اصول حق و عقل است و طرفین نمی توانند از آن عدول نمایند.
این مبانی که قبلاً به آنها اشاره شد عبارت بودند از:
1- حق را معلوم کنیم.
2- برای احقاق حق، مواظب باشیم تا مزاحم حقایق هستی نشویم .
لذا در چنین مناظراتی که عموما ناظر به آزادیهای اجتماعی و اجبار قانونی است، اولاً: نباید ما در موضعی قرار گیریم که مجبور شویم اشتباهات یا کمکاریهای دیگران یا ضعف های قانونی را توجیه کنیم.
ثانیا: صحیح تر آن است که مباحث مناظره ای با مبانی عقلی صورت گیرند نه با مباحث سیاسی یا قانونی !
حال در این مناظره ، چه خوب بود اگر ابتدا فرض بر این میشد، در جامعهای زندگی میکنیم که در آنجا، نه دولتی حاکم است و نه قانونی و نه اجباری!
حال می پرسیم :
اگر در این جامعه عدهای بخواهند محجب و با پوشش و عدهای بخواهند بدون حجاب و برهنه ظاهر شوند ، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟!
اگر طرف مقابل پاسخ دهد :
مثل خیلی از کشورهای خارجی موسی به دین خود، عیسی به دین خود! خواهیم پرسید: آیا موسی به دین خود عیسی به دین خود در آن کشور قانون هست یا نیست؟
قطعا خواهد گفت: قانون است !
آنگاه خواهیم گفت: بحث ما درباره آنجا و اینجا نیست. بحث ما در باره جامعه ای است که هیچ دولت و قانونی در کار نیست !
احتمالا ً خواهد گفت دو حالت ممکن است اتفاق افتد؛ یکی آن که با هم به صورت مسالمت آمیز زندگی کنند و یا اینکه با هم در خواهند افتاد!
بعد خواهیم پرسید: اگر با هم در افتادند چه میشود؟
خواهد گفت: بالاخره یکی پیروز میشود !
خواهیم پرسید: آن که پیروز می شود چه خواهد کرد؟
میگوید: حکم خود را به زور حاکم میکند !
آنگاه خواهیم گفت : پس نهایتاً به قانون و اجبار میرسیم !
و او مجبور است بگوید: آری!
در این مرحله ما راه سومی را پیشنهاد می دهیم و آن، راه حیات معقول است. بدین معنا که عقلای جامعه اعم از موافق یا مخالف دور هم جمع شوند و ابتدا تبعات منازعه که آخرش اجبار و تحمیل است را برای خود تبین نموده تا بالاخره به حکم عقل در مجرای حیات معقول قرار گیرند.
بدین گونه که از همدیگر بپرسند :
آیا حجاب حق است یا نیست ؟
آیا برای حیات معقول اثر مثبت دارد یا ندارد ؟
آیا عدم حجاب باعث تحریک انگیزه های جنسی جوانان می شود یا نمی شود ؟
آیا عدم حجاب باعث تعرض و تجاوز می شود یا نمی شود؟
آیا عدم حجاب سبب فروپاشی خانواده میشود یا نمیشود ؟
اگر عقلای جامعه پذیرفتند که حجاب حق است؛ یعنی سازنده و مفید است، آنگاه باید برای احقاق این حق برنامهریزی کنند؛ آموزش دهند؛ مبانی عقلی دفاع از حجاب را تحکیم کنند و خود را ملتزم به رعایت حجاب نمایند، همانگونه که ایرانیان باستان چنین نمودند.
و اگر احتمالاً حجاب در جایی مانند اماکن ورزشی و یا در محل کار و یا در محیط خانواده با سایر حقایق هستی تعارض داشت ، اصلاح کنند.
سخن پایانی آن که اگر شما در چنین مناظرهای شرکت نمودید، می توانید روش خود را ، روش حیات معقول قرار دهید تا مجبور نباشید توجیه گر کمکاریهای مسئولان و یا ضعف قوانین شوید !
از همه مهمتر اینکه کسی نمیتواند با حواشی سازی حول مسئله ، که همان کمکاریهای مسئولان و یا قوانین غیر بازدارنده و یا تعمد برخی مسئولان سکولار منش ریش دار است، بهره برداری سیاسی نماید.
هوشمندی در این روش آن است که طرف مورد مناظره را درگیر عقل خود کنیم تا تسلیم خرد و منطق خود شود ، که اگر نشود، لا اقل دستش برای تحت تاثیر قرار دادن اذهان عمومی خالی بماند.
این یاداشت همچنان ادامه دارد....
قدرت الله متین 1402/2/30
🔸لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/hayatemaaghol
گرامی باد سالروز رحلت حضرت امام خمینی ره و قیام پانزده خرداد 1342
🔴 امام خمینی(ره) منجی تاریخ سرگردان ایران!
مرحوم حمید سبزواری شاعر پرآوازه انقلاب اسلامی، در گفتگویی با سیمای جمهوری اسلامی گفت: امام خمینی منجی تاریخ سرگردان ایران بود!
این جمله کوتاه که مرحوم سبزواری درباره آن توضیح نداد، مرا به فکر فرو برد!
تاریخ سرگردان یعنی چه؟
چه رازی در آن نهفته است؟
از خود پرسیدم چه کسانی، عامل سرگردانی تاریخ یک ملت اند، بطوریکه نیاز به یک منجی باشد؟
تنها جوابی که یافتم: مستکبران عالم و حاکمان نالایق و جامعه خواب آلود می توانند عامل سرگردانی تاریخ یک ملت باشند!
به عبارات صریح تر، مستکبران از طریق حاکمان نالایق، عامل خوابآلودگی جامعه میشوند و حاکمان نالایق از طریق خواص بی بصیرت و یا خودفروخته، چنین بلایی را بر سر جامعه خود وارد میکنند تا بستر برای چپاول مستکبران فراهم شود !
و تاریخ از این پس، همانند توپی سرگردان می شود که می توان آنرا به هر سویی پرتاب نمود !
آنچه حضرت امام(ره) به تعبیر مرحوم سبزواری با ایران کرد این بود که: جامعه را از خواب گران بیدار نمود، سپس طومار حاکمان نالایق را پیچاند و بالاخره هر لگدی که مستکبران عالم به ملت میزدند را با لگد دور نمود تا شکوه و جلال تاریخ ایرانیان از سرگردانی نجات یابد!
درود خدا بر او باد!
کلام آخر آنکه: تاریخ اگر میخواهد پویا و سرزنده بماند، باید جامعه بیدار و هوشیار باشد و جامعه بیدار یعنی جامعهای که حاکمان لایق را برمیگزیند و حاکمان لایق، شکوه و جلال تاریخ را رقم خواهند زد.
قدرت الله متین
1396/2/9
https://eitaa.com/hayatemaaghol
🔴 مکتب شهید سلیمانی، جوانه ای از مکتب امام خمینی!
هرکس، یک جو غیرت داشته باشد، نمیتواند در این ایام که سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (ره) است، ساکت بماند یا بی تفاوت از کنارش بگذرد، گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است؛ در حالی که جهان را باید به دو فصل تقسیم نمود: جهان قبل از خمینی و جهان پس از خمینی!
کسی تصور نکند که این تقسیم بندی، مصنوع این قلم است، بلکه حقیقتی است که صاحب نظران عالم آن را بیان نموده اند.
لطفاً به چند بیت از این شعر که نویسنده و فیلسوف اسپانیایی به نام آلبالو رومینز آنرا سروده است توجه فرمایید:
تیغ کلام تو فرو ریختند عطایای شاهنشاهان که ریشه هزاران ساله داشتند!
در این کشور و کشورهای دیگر نیز مثال امام خمینی انتشار می یابد و شناخته میشود تا جهادی تازه را پایهریزی کنند!
🔻 ادامه
امام خمینی روح پیشرو، انسان وارسته، شخصیت قرن که با درخشش خیره کننده جلوه می کند!
هرچه بخواهید از این نوع اظهار نظرات عالمانه در سراسر دنیا در وصف امام و انقلاب مطرح شده که در این یادداشت کوتاه مجالی نیست آنها را عرضه نمایم.
لذا آنچه رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود به همین مناسبت فرمودند که دستاوردهای انقلاب اسلامی نه تنها برای ملت ایران بلکه برای ملل مسلمان و سایر ملل جهان ارزشمند و مفید بوده است، یک واقعیت انکارناپذیر است . برای نمونه بعد از فرو پاشی دیوار برلین، استراتژیستهای آلمان شرقی نوشتند: این ایرانی ها بودند که به رهبری [امام] خمینی به صورت آمریکاییها سیلی زدند و ما هم جرأت پیدا کردیم تا به صورت شوروی ها سیلی بزنیم!
اروپایی ها هم باید مدیون ایران باشند که بعد از انقلاب اسلامی، جرات کردند اتحادیه اروپا و پول واحد تاسیس کنند علیرغم مخالفتهای امریکاییها!
همچنین کلیسای اروپا، که با احیا مجدد دین توسط انقلاب اسلامی، بنام مسیحیت اقدام به تاسیس احزاب دمکرات مسیحی نمودند و توانستند بار دیگر خود را در مدار قدرت بازسازی کنند!
به عبارت صحیح تر، این حضرت امام خمینی (ره) بود که اباهت ابر قدرت ها را شکست و اولین شکاف یا گسل را در قدرت جهنمی آنها به وجود آورد و از این شکاف، بیداری و هوشیاری ملت ها سر در آورد و از آن روز تا امروز ما شاهد تغییر معادلات جهان به نفع ملت ها هستیم و به حول قوه الهی دیری نخواهد پائید، نظم جدیدی که هم اکنون جوانه هایش از دل خاک بیرون آمده، شکل خواهد گرفت!
اما قصد من از نوشتن این یادداشت تکرار مکررات نیست و اگر مقدمه ای نقل شد، خواستم تا بستر را برای طرح یک مهم فراهم نمایم.
اینکه انقلاب اسلامی عامل فروپاشی رژیم پهلوی، قدرت یافتن ایران در منطقه، خودکفایی در انواع تکنولوژی ها و یا تاسیس محور مقاومت بوده است یک طرف و به زعم این قلم، مکتب امام خمینی ره که از دل آن مکتب شهید سلیمانی جوانه می زند، هم یک طرف! زیرا مکتب شهید سلیمانی علیرغم داشتن میراث مکتب خمینی (ره)، خود مکتبی جذاب و نو است!
مکتبی که نه تنها تعارضی با مکتب امام ندارد بلکه دقیقاً در امتداد همان مکتب است. گویا این مکتب، نسل جدیدی از مکتب امام است که با شرایط زمان متحول شده است.
آنچه یک مکتب را استمرار و یا حتی ابدی می کند برخورداری از استعداد زایش و تولد جدید است و آنچه یک مکتب را می میراند، عقیم بودن آن مکتب است!
مکتب سلیمانی نشان داد که مکتب خمینی هرگز نخواهد مرد و این استعداد، استمرار خواهد یافت!
بی تردید، استکبار جهانی از قدرت منطقهای ما میترسد؛ از موشکها و پهبادهای ما میترسد؛ از رونق اقتصادی ما میترسد؛ اما میداند که میتواند با این پیشرفت ها، چگونه مقابله به مثل نماید و مانعی در راه رشد و تعالی مادی ما باشد!
ولی آنچه را که نمی داند: کی، کجا و چگونه ظهور می یابد یا متولد میشود قدرت مکتب زایی ماست!
استکبار با خود می گوید، اگر امروز این استعداد در لبنان، یمن، سوریه، عراق، فلسطین و کشورهای اسلامی میتواند منافعش را به خطر بیاندازد، از کجا معلوم که فردا در حیاط خلوت آمریکا، نتواند چنین کند؟
ایران هراسی، شیعه هراسی و اسلام هراسی، سه تدبیری هستند که استکبار جهانی برای مبارزه با مکتب خمینی، در دستور کار خود قرار داد.
این استعداد همان قدرت نرمی است که باید همانند چشمه ای زلال بجوشد و همه را از معارف این مکتب که همان مکتب اهل بیت (ع) است، سیراب نماید . سخن آخر آنکه مکتب سلیمانی نباید در حد شعار باقی بماند بلکه باید در ماموریت آفاقی خود تا تاسیس یک تمدن ایرانی اسلامی، جاری و ساری بماند. انشاالله.
قدرت اله متین
۱۴۰۲/۳/۱۴
https://eitaa.com/hayatemaaghol