eitaa logo
حیات معقول
221 دنبال‌کننده
144 عکس
216 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 نکاتی از صحیفه سجادیه ✍ اصغر آقائی ___________ 💠 ثُمَّ أَمَرَنَا لِیخْتَبِرَ طَاعَتَنَا، وَ نَهَانَا لِیبْتَلِی شُکرَنَا، فَخَالَفْنَا عَنْ طَرِیقِ أَمْرِهِ، وَ رَکبْنَا مُتُونَ زَجْرِهِ: 💠 آنگاه دستوراتش را متوجّه ما فرمود تا فرمان بردن ما را بسنجد؛ و از محرّمات بر حذرمان داشت تا شکر‌کردنمان را بیازماید () 🌀در این فقره از دعای اول علیه‌ السلام چند نکته مرتبط با هم بیان می‌کنند (که البته اصل در عبارت‌ها و دعاهای ائمه معصومین علیهم السلام آن است که فرازهای آن با هم مرتبط هستند). ❇️ این در قالب بررسی می‌شود: 🔻1. چرا با اینکه به معنای اوامر و نواهی خداوند است؛ اما تنها هدف را فقط ابتلاء و شکر بیان فرمود؟ 💢 پاسخ: مدنی رحمه الله علیه در شرح خود چنین پاسخ می‌دهد: 🔹 لما کان الشکر عرفا عباره عن صرف العبد جمیع ما انعم الله علیه به فیما انعم لاجله کان ارتکاب المناهى منافیا للشکر فکان النهى من هذه الجهه لابتلاء الشکر و الى هذا المعنى اشار الصادق (علیه‏ السلام) بقوله: شکر النعمه اجتناب المحارم 🔹 ترجمه: از آنجا که در عرف به معنای تمام نعمت‌های خداوند در آنچه آن نعمت به خاطر خداوند است؛ لذا با شکر دارد (یعنی استفاده‌نکردن نعمت در هدفی که برای آن است) به همین دلیل هدف نهی آزمودن شکر است؛ و علیه السلام نیز به همین معنا اشاره کرده است: شکر نعمت، دوری از محارم الهی است. (📚 ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج‏۱، ص:۳۹۰-۳۷۵). 💠 خداوند نیز در قرآن می‌فرماید: هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ (نمل/40) 🔻 2. چرا مخالفت امر را با ، اما در نهی با کلمه بیان کرد؟ 💢 پاسخ: سید علیخان می‌گوید، از آنجا که راه و سهل را گویند ولی الارض به معنای (عُرَه المسالک) لذا امر از، از نواهی الهی است. ◀️ به نظر می‌رسد این سختی به دلیل همراهی ترک با پرهیز از مختلف نفسانی است؛ و غرائز بشری نیز به دلایل مختلفی بر انسان تحکّم دارند لذا مخالفت با آنها سخت است. 🔻3. چرا امر را بیان کرد، اما در نهی فرمود و به کار برد؟ 💢 پاسخ: سید علیخان مدنی می‌نویسد: 🔹 انما افرد طریق الامر و جمع متون الزجر لان طریق امره تعالى هى طریق الرشد التى لا تختلف و هى واحده و اما متون زجره فمختلفه کثیره لکثره اختلاف طرق الضلال التى نهى سبحانه عن اتباعها کما قال تعالى: «و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله» 🔹 خلاصه ترجمه: طریق امر، یعنی و یکی بیشتر نیست؛ اما گمراهی است که خداوند نیز فرمود: این صراط مستقیم من است، از آن تبعیت کنیم و از راه‌ها مختلف پیروی نکنید که شما را [از آن صراط مستقیم] پراکنده می‌کند. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام‌به‌گام با انسان کامل (۳) ✍ اصغر آقائی ___________________ 🌀 گام اول (با آدم ع): ... افتاد مشکل‌ها 🔻 که پا بگیرد تازه خواهی دانست که راه آنچنان که می‌نماید هموار نیست؛ و حسادت‌ها، کژه‌فهمی‌ها، قضاوت‌ها و ده‌ها مانع از درون بیرون در مسیر پرواز خواهد بود. 🔻 ع بر دو پای خویش ایستاده است. فرشتگانی، نه همه آنها، او را برانداز می‌کنند. فهم و علم ناقص همیشه دردسرساز است و شکوه شروع می‌شود و آن هم شکوه‌ای دوسر: ۱) از یک سو موجود جدید را می‌کوبند "يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ" و ۲) از سویی دیگر خود را بر قلّه عبادت می‌نشانند "وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ" 🔻 شاید همیشه کار حسادت، فضل دیگری را ندیدن، و مانند آن همین بلا را سر فرد می‌آورد: دیگری را بکوب؛ و خود را از نقص بروب. یک‌نوع تفرعن خفته. خدا نصیبمان نکند مگر آنکه قدمی در راه باشد. 🔻 مهم این نیست که ناقص داری یا کامل؛ مهم‌تر آن است که در برابر کامل‌تر، وقتی می‌فهمی حق را کنی و این کار است و فرشتگان چنین بودند؛ لذا آن اعتراض از روی عشق، به فرمان‌پذیری از رو عقل انجامید: "قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا" 🔻 آدم که از دست فرشتگانِ دوست کم‌بصیر نیازمندِ آگاهی رها می‌شود؛ خرامان با حوّایش در بهشتی در گردشند "وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا" که ناگاه پای دیگر می‌رسد. مانعی کاربلد، آگاه، و چون آتش پر جنب و جوش و خستگی ناپذیر. 🔻 نه مانند فرشتگان دردِ عبودیت و حق‌نمک‌شناختن را داشت و نگران جایگاه حق تعالی بود؛ بلکه حسادتی آمیخته به کینه در او موج میزد؛ اما خوب می‌دانست اگر عشق را از عقل جدا کند کارش پیش می‌رود. 🔻 و عشقِ آدم وقتی از پرتو عقل جدا می‌شود و کار خودش را می‌کند و شیطان از این عشق لحظه‌ای جامانده از دامان عقل بهره می‌گیرد "هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَىٰ'" و آدم و حوّا از بهشت اخراج می‌شوند. ... ادامه دارد ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 کودکان درونت را رها نکن ✍اصغر آقائی _______________________ 🌀 معمولاً می‌گویند آنچه برای می‌پسندید، برای هم بپسندید، اما می‌توان گفت آنچه برای دیگران می‌پسندیم، برای خود نیز بپسندیم. 🔸 روزی به دوستی گفتم: آیا در فرزندت هر آنچه او دوست داشته باشد، در اختیارش قرار می‌دهی؟ 🔹 گفت: حتماً نه؛ چون او است و نمی‌تواند همه جوانب یک مسئله را ببیند و تنها از روی خویش چیزی را می‌طلبد. 🔸گفتم: پس چرا به آشتفه درون خویش، هرگاه چیزی می‌خواهند، فوراً بله گفته، در اختیارشان قرار می‌دهی؟ 🔹گفت: هووووممممم؛ متوجه نمی‌شوم چی می‌گویی؟ 🔸 گفتم: وقتی تشنه می‌شوی، فوراً آب می‌نوشی؛ گرسنه می‌شوی، فوراً غذا می‌طلبی؛ خشمگین می‌شوی، فوراً با ناسزا و عملی خاص بروز می‌‌دهی؛ ... و همچنین غرائز دیگر نازپرورده‌ات و ادامه دادم: این یعنی آنکه تو آن کودکی که از روی غریزه خویش، تمنّائی دارد را شایسته منع، با هدف تربیت و رشد او، می‌دانی؛ اما با در برابر کودک‌وار خویش، نه تنها آنها را شایسته تربیت نمی‌دانی، بلکه آنها را یله و لوس بار می‌آوری تا آنجا که هر کدام چون گرگی نامانوس با وجود تو به جان خود تو و دیگران می‌افتند ... 🔻 او در سکوتی نشان از تفکر فرو رفت ... 🔸 و من ادامه دادم: آنچه برای آن کودک، عاقلانه می‌پسندی برای خود هم بپسند؛ و همچنانکه تربیت آن کودک را در غرائز او می‌بینی؛ تربیت خود را نیز در تربیت غرائز خود ببین؛ و غرائزت را بر محور ، تربیت کند. ✔️ و خداوند فرمود: 💠 إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ: 💠 همانا خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان می‌دهد و به بذل و عطاء خویشاوندان امر می‌کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی می‌کند و به شما پند می‌دهد، باشد که موعظه خدا را بپذیرید.» (نحل/90) 🔻 آری ما باید اهل و باشیم؛ اما به چه کسانی؟ به و نزدیکان؛ 🔺 اما سؤال این است: چه کسی نزدیکتر از خود انسان به اوست؟ چرا با خود عادلانه و به نیکوئی برخورد نمی‌کنیم؟ چرا آنچه عاقلانه برای دیگران می‌پسندیم، برای خود نمی‌پسندیم؟ ✅ پس کودکان درون خویش یعنی غرائز خود را، که چون کودکی تنها خود را می‌بینند، نه سرکوب کنیم و نه یله و رها و فرمانده خود کنیم؛ بلکه بر اساس دینی و عقلانی، دهیم؛ تا در ما باشند؛ نه همزاد و خانه‌زادمان. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 نقدی بر هویت‌بخشی در فضای ایزوله ✍ اصغر آقائی ______________________ 🔻برای تعلیم موجودی که و ویژگی ممتاز اوست، بایستی شرایط انتخاب را برای او فراهم کرد؛ نه آنکه او را با آفریده‌شده بر اساس ، قیاس نماییم. 🔻 و شخصیت یک انسان، نه با آموزه‌هایِ یک‌سو، شکلی همگِن می‌گیرد؛ و نه لزوماً با شنیدن و دیدن اندیشه‌های ناهم‌سو، سویی ناهمگِن می‌پذیرد. بگذریم از اینکه معیار همگِنی و ناهمگِنی چیست؟ 🔻پس چه باید کرد؟ پیش از پاسخ به این سؤال به حدیث زیر توجه کنیم: 💠 امام صادق علیه‌السلام فرمود: إنَّ بَني اُمَيَّةَ أطلَقُوا لِلنّاسِ تَعليمَ الإيمانِ و لَم يُطلِقُوا تَعليمَ الشِّركِ؛ لِكَي إذا حَمَلُوهُم علَيهِ لَم يَعرِفُوهُ. 💠 بنی‌اميّه آموختن ايمان را براى مردم آزاد گذاشتند، اما آموزش شرک را آزاد نگذاشتند، تا اگر آنان را به شرك كشاندند، مردم متوجّه نشوند. 🔻 بر اساس این آموزه نورانی، مطلوب تربیتی، دو جهت بنیادین دارد: ۱. آموزش اقتضائاتِ موافق ایمان و ۲. آموزش لوازم مخالف آن؛ یعنی شرک و اقتضائات آن. 🔻 پس نه محیط ایزوله، و نه محیط رها مناسب تربیت است؛ که در عین فراگیرکردن اقتضائات ایمان در جامعه، بایستی به افکار مخالف نیز اجازه عرض اندام داد؛ تا بتوان افراد جامعه را گام به گام به رساند؛ که رشد امری است؛ لذا است که در برخی احادیث عليه‌السلام به عدم صبر توبیخ شده است. 🔻 در احادیث تفسیری ذیل آیه ۸۷ سوره انبیا بیان‌ شده است که یونس عليه السلام سی سال در میان قوم خویش تبلیغ کرد اما چون ۱) صبر بر رفتار و گناهان قوم خویش نداشت؛ و ۲) نسبت به تحمل مسئولیت‌های نبوت، کم‌طاقت بود؛ لذا دچار و نهنگ شد. ✅ لذا هرچند سخن درباره تربیت، در چند سطر نمی‌گنجد؛ اما یکی از نکات مهم آن این است که بهترین محیط تربیتی، نه محیط یک‌سو؛ و نه محیط رها و یله است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای برخی گویی حیات معقول یعنی رفتن در مسیر پر از اصطلاح و پیچ‌درپیچ عقل حسابگر دوبینِ محدود؛ اما واقعی یعنی چو این جوان مسیحی؛ به عشق مادر مسیحی اما مؤمنت، و به خواسته او، با انس بگیری، و گام به گام با آموزه‌های قرآن همراه شوی؛ تا تازه‌ای را با یا تمام وجود دریابی؛ که فرمود "لا عقل لمن لا حیاء له" که رعایت حیا و ادب محضر مادر عاقل، همان زیستن در مسیر عقل و عشق است. و این چنین زندگی‌ات به حیات معقول هوای تازه‌ای می‌یابد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔻 ... ساده اما واقعی. 🔹 می‌گویند عقل و عشق با هم در جنگند و ناسازگار ... 🔻اما وقتی ریشه در حق داشته باشی، همیشه قلبت پر از اندوه خواهد بود؛ اندوهِ و غائب‌شده و این همان است. 🔻 ... و این اندوه از عقل و عشقِ در هم تنیده‌، نه جدا از هم‌ات، سرچشمه می‌گیرد که عقل و عشق جداافتاده، با یکدیگر در جنگند و ناسازگار، و هر یک به تنهایی جز و آبی گل‌آلود چیز دیگری نیست؛ و هر یک جدا از دیگری افسردگی بی‌پایان با خود به ارمغان می‌آورد که درمان ندارد؛ اما اندوهِ برآمده از عشق و عقلِ در هم آمیخته، خود آغاز درمان است؛ و عقلِ عشق‌ستیز همان میزان گل‌آلود است که عشقِ عقل‌گریز است؛ و فرقی نمی‌کند عاشق هیأت باشی یا گردش لب دریا؛ که هر دو بی‌عقل خانمان‌سوز و ویرانگرند؛ و نیز تفاوتی ندارد که عقل بر فراز علم باشی که بدون عشق، در عمق تاریکی جهل هستی؛ و اساسا من باور نمی‌کنم عاقل باشی اما عاشق نه و یا عاشقِ چیزی باشی که هیچ فهمی و تعقلی از آن نداری؛ 🔻 ... و این‌چنین عشق و عقل در هم تنیده‌ات، که آن را گویند، با اندوهی شیرین می‌سرایند: 💠 مَتَی تَرَانَا وَ نَرَاكَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔻 یعنی: ✔️ مطیع محور منطبق بر اوامر حق بودن؛ ✔️ مطیع ؛ ✔️ مطیع به او بودن ✔️ یعنی مطیع بودن؛ و این اطاعت همراهی است؛ که بدون این دو حرکت در مسیر ممکن نیست؛ صالح کسی است که عاشق است و عاقل؛ حتی اگر باشد، که عشق و عقل را معلمی دیگر است. یعنی و نه هر که علم آموخت، عاقل باشد که در مقابل و گمراهی است؛ عالم رشدنایافته، ضالّ است و مضلّ. ✅ و این اطاعت و رشدیافتگی است که تام ، ولیّ عصر را محقق خواهد کرد. ان شاءالله 🔹آیت الله می‌فرماید: مردم کشور ما ظهور بودند. منتها می‌دانستند وقتی که شاه می‌رود، یک دفعه امام زمان نمی‌آید. حسین بن علی علیه السلام هم وقتی می‌خواهد وارد کربلا شود، با اینکه عشق و علم به شهادت دارد، اما چون جزء اصول و برنامه‌اش است، قبلاً بن عقیل را می‌فرستد. طبیعی است که (عج) هم یکباره خودش برای وارد قضایا نشود. از نزدیکتر به او، احدی نیست که به دست او بیافتد تا مردم ببینند می‌توانند از حکومت فقیه حمایت کنند یا نه؟ ... این شهدا نمایشی از فروکش کردن آن طوفان بی اعتنایی و خودخواهی‌ها[ی صدر اسلام در برابر ولیّ] است. امروزه می‌گویید ببینیم چه می‌گوید. ملاک ایمان را مطیع بودن نسبت به اوامر ولی می‌دانیم. حال ولی فقیه باشد یا امام عصر (عج) باشد یا خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله. اطاعت اوست. @haerishirazi ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۱) ✍ اصغر آقائی ______________________ 🌀 گام سوم: با ادریس ع 🔻همراهیِ نوح با تمام فراز و فرودش به پایان رسید. گاه با خود می‌پرسم این سفر طولانی، چرا؟ مگر این نیست که خداوند انسان را عاقل آفریده است؛ پس چرا باید رنج این سفر را تحمّل کنم؟ 🔻این پرسش درونی من را یاد خاطره‌ای در شهر انداخت. در آن شهر در پی لباسی نو برای ادامه سفر بودم و این بهانه خوبی بود تا کمی با ، جدّ نوح ع، همراه شوم. 🔻سلام کردم و پاسخی گرم، شنیدم. می‌دانستم او فردی است که صبر صفت ممتاز رهروان مسیر حق تعالی است؛ چه رسد که باشی «وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ ۖ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ» 🔻 و من با پرسش‌هایی مقابلش نشستم. 🔻ادریس پارچه را به تنم قواره کرد و مشغول دوخت شد. برش پشت برش، کوک پشت کوک. چنان با دقت کار خویش را انجام می‌داد که گویی در دنیا تنها و تنها همین یک کار را دارد، دوختن لباسی برای من. تلاش و کوشش او به من آموخت که مؤمن بی‌کار و تنبل نمی‌شود و هر کاری انجام دهد، دقیق انجام می‌دهد. «رحم الله امرا عمل عملا فاتقنه» 🔻این اثنا ناگهان سوزن سرانگشت پرمهارت او را خراشید و من یک لحظه از جا بلند شدم. با بلند شدنم ذهنم نیز گویی تکانی خورده، به عصر ما، قرن بیستم، برگشت. 🔻 در حالی که بر انگشت او ضماد می‌نهادم، در ذهنم از خود می‌پرسیدم: این قرن ما کجا و زحمت سوزن پشت سوزن کجا؟ اگر این مردی که روبه‌روی من است برتر دارد، چرا چون انسان‌های عصر ما فراوان نمی‌کند؟ گویی محسور تکنولوژی شده و یک‌سو به قصه می‌نگریستم. 🔻وقتی کارم تمام شد و انگشت زخم‌خورده ادریس را ضماد نهادم، او به دیوار تکیه کرد و نگاهی عمیق به چشمانم کرد. گیرایی چشمانش تا عمق وجودم نفوذ کرد و ناگاه سر به زیر افکندم. نمی‌دانم این چه سرّی است که نگاه در چشم انسان کامل، همیشه در طول سفر برایم سخت بود؛ آری نگریستن به خورشید چشمان ولیّ خدا، تاب خود را می‌طلبد. 🔻با نگاه او ذهنم گویی به جای خود بازگشت و من پرسش‌هایم را در سینه حبس کردم؛ که پرسش همیشه نشانه عقل نیست، که گاه فریب است. 🔻ادریس شروع به سخن می‌کند و من گوش می‌دهم که و بررسی به گوش شنوا نیاز دارد. 🔻پاسخ او خیره‌کننده بود و چه صادقانه و دلسوزانه سخن گفت؛ گویی پدری مهربان با فرزندش سخن می‌گوید «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا» 🔻من آموختم که هرچند برای زندگی لازم است، اما مهم‌تر از آن استفاده از آن است. از او آموختم که اگر قرار بود تمامِ آنچه در طول تاریخ بشر، خود انسان به راهنمایی و یافته و ساخته‌ است را، تنها خود انبیا، می‌ساختند، آیا اختیار و امتحان و ... معنا داشت؟ 🔻تمام تلاش انبیا، ساخت انسان است که انسان بدون ابزار هم انسان است؛ اما با ابزار ولی بدون هویّت، نه انسان است و نه از ابزار در مسیر حق استفاده خواهد کرد. 🔻انسان کامل در جامعه بشری محوری است که باید افراد بشر به خود سوی او روند و او را با عقل خویش بفهمند و سخنانش را دریابند و به کار بندند. 🔻اینجا بود که قلب و ذهنم آرام‌ گرفتند. با راهنمایی او آنچه در عمق وجودم بود گویی جوشش کرده است و من با خود گفتم: راستی اگر همه ابزارها را در طول تاریخ فقط انسان کامل با می‌ساخت و در اختیار دیگران قرار می‌داد، این روش مورد اعتراض انسان‌ها واقع نمی‌شد و آنها در وجود خود احساس پوچی نمی‌کردند؟ و آیا چنین جایی تنها یک نمی‌شد؟ 🔻انسان کامل نه دنبال‌ و نه دنبال ، که در پیِ ارتقای فهم و افراد بشر است تا آنان خود در کنار انسان کامل، به قسط و و بهبود زندگی بشر قیام کنند «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» 🔻و این قیام هزینه دارد، و تلاش مستمر و مبارزه با بدی‌ها و کژفهمی‌ها و نیرنگ‌ها نیاز دارد «وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ» 🔻در حالی که لباس دوخته‌شده‌ی ادریس را به تن می‌کردم، زبان شاکر او مرا به واداشت و بر هنر بی‌بدیل دستان آفرین گفتم و شکر کردم و دانستم که هرچند انسان کامل در میان مردم و چون مردم می‌دوزد و می‌پوشد، تا مردم در مسیر حرکت انسانی خویش او را خیلی تاخته جدابافته ندانند، اما جایگاه رفیع آنان همیشه یگانه است، 🔻و آموختم ارتقای انسان در همراهی است. 🔻و ادریسِ عاقل و عاشق بر جایگاه بلندی نظاره‌گر تاریخ شد. «وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا» ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۵) ✍ اصغر آقائی ____________ 🌀 گام سوم: با ابراهیم ع: در معبد (۵) 🔻 که گویی از چیزی نگران است، نگاهی به اطراف کرد و آرام به ابراهیم گفت: ، من تو را فردی عاقل می‌دانستم! امیدوارم آنچه که شنیده‌ام درست نباشد. شنیده‌ام درباره بت‌ها چیزهایی گفته‌ای که هم خدای خدایان، بت بزرگ را به خشم آورده است و هم مردمان از گستاخی تو سخت ناراحت شده‌اند. 🔻هرچند او نگفت بت بزرگ که سخن نمی‌گوید، چگونه خشم خویش را به او گفته است. 🔻ابراهیم که خدای مهربان قلب او را به لطف خویش هدایت کرده، ویژه خود را نصیب او کرده بود تا در طوفان‌های روزگار، هادی مردمان باشد «وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ»، نگاهی به کاهن کرد و گفت: این تراشیده، این تمثال‌ها و بت‌های بی‌جان چیست که می‌پرستید؟ «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ» 🔻کاهن با لبخندی، که بیشتر به نیشخند می‌ماند، گفت: ابراهیم این چه حرفی است؟ و وطن‌پرستی‌ات کجا رفته؟ فکر نمی‌کردم جوانی چون تو چنین به میراث اجدادی قوم خویش پشت کند؟ ما پشت در پشت، آنان را می‌کرده‌اند؟ «قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ» 🔻ابراهیم چون استادی کاربلد که گویی از زبان کاهن حرف می‌کشد و می‌خواهد ضعف او را برای حاضران آشکار کند، گفت: این چه سخنی است کاهن بزرگ؟ چرا فکر می‌کنی هر آنچه گذشتگان انجام داده‌اند درست است؟ چه اشتباهی از این بزرگتر که بت‌های دست‌ساز خود را تنها به علت آنکه گذشتگان آنها را می‌پرستیدند، ما هم باید بپرستیم؟ نباید تفکر کرد؟ آیا گمراه‌تر از این حالت می‌توان یافت؟ «قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» 🔻گویی که تیر رهاشده از چلّه کمان و درایت ، بر هدف نشست. کاهن رفتاری آشنا داشت. بارها و بارها در طول سفر دیده بودم که انبیا در برابر استدلال آنان تنها و تنها می‌کردند و یا از تعصبات کورکورانه مردم شهر، برای سرکوب انبیا بهره می‌گرفتند. 🔻اصلا یادم نمی‌رود روزی در میدان شهر با گروهی از مردم نشسته بود. او پر شور و هیجان از آفرینش و نظم و خدای جهان‌آفرین می‌گفت. «أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا* وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا* وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا» 🔻نوح گفت و گفت، و من دیگر مطمئن شدم که آنان ایمان خواهند آورد؛ که ناگهان با شیهه‌ بلند اسبی، ارّابه‌ای ایستاد. هنوز ارابه کامل نایستاده بود که فردی از آن بیرون پرید و بدون سؤالی گفت: های مردم! به شماااااااا مگر نگفتمممممممممم نوووووووووووح دیوااااانهههههههه شده استتتتتتتت. چند بار باید بگویم خدایان از شما ناراضی هستند؟ 🔻او که نگفت خدایان چگونه به او نارضایتی خود را گفته‌اند با حالتی حق به جانب و بغض‌آلود ادامه داد: چرااااااااااا چراااااااااا خدایان را رها می‌کنید، خدایان اجدادی‌تان را؟ شما را چه شده است که به آیین اجدادی خود پشت کرده، به سخن دیوانه‌ای گوش فراداده‌اید «وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا» 🔻نوح آرام گفت: عزیزان من، هم‌شهریان و هم‌قبیله‌ای‌های من! من نیستم؛ من تنها فرستاده پروردگار جهانیان هستم. «قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ» 🔻آن فرد یکی از سران قوم نوح بود. 🔻دیگر رفتار کاهنان و مخالفان انبیا تا حد بالایی دستم آمده است. تحقیر و استهزا و سوءاستفاده از جهل و احساسات بدون پشتوانه تعصبات قوم و ... . 🔻کاهن، حق‌به‌جانب، ادامه داد: ابراهیم جااان وقت مرا نگیر. باید به امورات مردم برسم. سخنی داری بگو. که جای و کودکانه و بی‌اساس نیست. «قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ» 🔻ابراهیم که فریبکاری او را می‌دانست بدون آنکه در دام هوچیگری او بیافتد گفت: پروردگار شما، همان پروردگار آسمان‌ها و زمین است. معنا ندارد که شما را خدایی و آسمان و زمین را خدایی دیگر باشد. مثلا بگوییم ما را بت‌های بی‌جان آفریده‌اند و آسمان و زمین را خدایی دیگر ... کدام عقل این را قبول می‌کند. «قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ» 🔻کاهن که دیگر سخنی نداشت، گفت: او را از معبد بیرون کنید؛ جوان گستاخ! در برابر ما به خدایان توهین می‌کند! 🔻امّا کاهن نگفت ابراهیم چه توهینی کرده است؟ آیا پرسش از علّت پرستش بت‌های سنگی، توهین است؟ ... سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 جایگاه عقل‌گرایی و فلسفه برای ارتقای جامعه 🔻 اگر می‌خواهیم در تمام نهادهای جامعه از جمله ، ایجاد کنیم باید به و اهمیت بدیم. جامعه رشدیافته، جامعه‌ای اصطلاح‌زده، کثرت‌گرا، و مدیریت‌محور (به معنای منتظر بخشنامه و ... ماندن) نیست؛ جامعه‌ای است که او، یعنی ، به ترتیب برایش مهم است. 🔻 فرمود: اگر آموزش و پرورش در یک کشور ارتقاء پیدا بکند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محیط زیست، مرگ و میر، باروری، زیبایی و هنر، رفتارهای گوناگون مردم در سطح جامعه با یکدیگر، و فراتر از همه‌ی اینها، در دین، فلسفه و اخلاق تأثیر خواهد گذاشت. امروز در دنیا به زبان کودکی به کودکان فلسفه می‌آموزند؛ یعنی چیزی که از نظر بعضی از طراحان کشور ما بی‌معنی است؛ فکر می‌کنند فلسفه مخصوص آدمهای ریش و سبیل‌دار و کسانی است که یک سنی از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حیات، امروز پیشروان علمی دنیا را به اینجا رسانده که باید فلسفه را از دوره‌ی دبستان به کودکان تعلیم داد؛ البته با زبان کودکی. پ.ن: عکس: ، . ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 تنگ‌نظری، مانعی در راه اصلاح اجتماعی ✍ اصغر آقائی ________________ 🔻بر اساس احصای بنده، در کریم درباره ، به ویژه اصلاحات اجتماعی، حدوداً ۲۵۰ عامل و روش اصلاح، ۱۰ مصداق اصلاح، و ۹۲ مانع در راه اصلاح بیان شده است. 🔻یکی از موانع مهم اصلاح در قرآن کریم، «تنگ‌نظری» است. 🔻خداوند متعال یکی از عوامل مهم را «تنگ‌نظری‌ها و بخل‌ورزیدن‌ها» می‌داند. 🔻با و گسترشِ روشمندِ این معیار به جامعه، می‌توان گفت یکی از عوامل مهم مشکلات اجتماعی و از موانع اصلاح آن، عامل پیش‌گفته است. 🔻خداوند متعال در آیه ۱۲۸ سوره نساء می‌فرماید: 💠وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا 💠 اگر چه مردم (طبق غریزه ، در این گونه موارد) بخل می‌ورزند. (لکن باید از تنگ‌نظری فاصله گرفت لذا) و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید (و بخاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد). 🔘نتیجه: وقتی افراد ۱) صبر شنیدن سخنان مخالف را ندارند، و ۲) با شنیدن سخن مخالف فرد را متهم می‌کنند، و یا ۳) همدیگر را تخریب می‌کنند، اینها باید از دست برداشته، را ارج نهند تا جامعه بتواند به برسد که اختلاف روشمند به از اتحاد ناسالم است. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul