eitaa logo
حیات معقول
221 دنبال‌کننده
144 عکس
216 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 غربتِ مؤمن "الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ" ✍ اصغر آقائی _______________________ 🌀 فهم دقیق روایت به چند بخش مرتبِ با هم وابسته است: 🔹 ۱. معناشناسی ایمان و مراتب آن؛ 🔹 ۲. معناشناسی غریب و عوامل غربت؛ 🔹 ۳. تببین عوامل غربت مؤمن بر اساس معناشناسی این دو اصطلاح؛ 🔹 ۴. بیان نتایج بحث. 💠 ۱. معناشناسی ایمان: هویت اصلی ایمان به قلبی در برابر است که یا و یا و یا هر دو به فرد ارائه می‌دهند؛ لذا سه لایه دارد: ۱. ایمان باطنی؛ ۲. ایمان ظاهری و ۳. ایمان باطنی و ظاهری ◀️ نتایج این لایه ایمانی: 🔻۱. تمام افرادِ پایبند به ایمانی (مانند خدا، فرشتگان، پیامبران و ...) و احکام عقلانی مؤمن هستند؛ 🔻۲. ایمان و عقلانیت مختلفی دارد؛ 🔻۳. بنابراین کسانی که در عقلانیت هستند، ایمان و عقلانیت را درک نمی‌کنند و به همین علت پیامبر ص فرمود ما انبیاء بر میزان عقلانیت و فهم افراد با آنان سخن می‌گوییم؛ 🔻۴. واقعی به هر توحیدی، مؤمن است؛ لذا مثلا هر مسیحیِ متدینی مؤمن است و هکذا؛ به شرط آنکه پیامبر بعدی را دانسته انکار نکند؛ 🔻۵. هر عاقلی که به احکامِ حقیقی عقل چون قبح ظلم عمل می‌کند مؤمن است؛ به شرط آنکه پیامبران را دانسته انکار نکند. 💠 ۲. معناشناسی غریب و عوامل آن: 🔻 مختلفی دارد؛ مانند: نامأنوس، بیگانه، غیر متجانس، کلامِ سخت‌فهم، و ... 🔻 ۱) گاه دارد و ۲) گاه ؛ یعنی گاه چیزی یا فردی، به دلیل ویژگیِ درونی خاصی، غریب می‌شود و گاه عاملِ بیرونی غربت را برای شیئ و یا کسی ایجاد می‌کند؛ مثلا دینی گاه به دلیل روشِ بیان نادرست (عامل درونی)، غریب و ناشناخته و نامأنوس برای مردم می‌شود؛ و گاه به دلیل تبلیغات ضد دینی (عامل بیرونی)، غریب می‌شود؛ 💠 ۳. تبیین عوامل غربت مؤمن: ✔️۱. گاه ایمان، عامل غربت مؤمن است؛ ✔️۲. گاه آن عامل غربت او است؛ ✔️۳. گاه بیرونی عامل غربت او است؛ ✔️۴. و گاه درونی یا بیرونی در کنار هم، عامل غربت است؛ و شاید بتوان گفت معمولا اینگونه هست. ◀️ بنابراین مؤمن به چند دلیل و عامل درونی یا بیرونی غریب است: 🔻۱. گاه ایمان در مؤمن خاص ایجاد می‌کند که او خود را از دیگران ممتاز و نامأنوس می‌بیند؛ مثلا از هستی دارد که دیگران ندارند و این عامل غربت اوست؛ 🔻۲. ایمان در او دارد که با سخن دیگران ممتاز است؛ مثلا از احسان در برابر بدی می‌گوید و این برای غیر مؤمن نامأنوس است؛ 🔻۳. ایمان در او دارد که با عمل دیگران متمایز است؛ مثلا به کوچکتر از خود سلام می‌دهد، و این برای غیر مؤمن عامل تعجب است؛ 🔻۴. این در سخن و عمل به دلیل نبود و در دیگران سبب نامتجانس‌شدنِ مؤمن با دیگران می‌شود؛ مانند مثال‌هایی که عرض شد؛ 🔻۵. این تجانس گاه به ، گاه به ، گاه به و مانند آنها می‌انجامد؛ که در و و مصادیق فراوانی دارد. 💠۴. بیان نتایج حاصل از عوامل یادشده: ✔️ ۱. هر مقدار بر فرد در دینی خاص، به دینی آن بیشتر باشد، از متدینان دیگرِ آن دین نامتجانس‌تر و غریب‌تر می‌شود؛ ✔️ ۲. هر مقدار ایمانی در دینی بیشتر باشد، مؤمنان به آن دین، غریب‌تر خواهند شد؛ مانند نسبت به ادیان دیگر و یا نسبت به فرقه‌های دیگر ✔️ ۳. انسان نیز به دلیل این‌همانیِ عقل و ایمان در مصداق، به همان میزانی که بر او افزوده می‌شود؛ است؛ مثلا یک فرد عاقل در میان افراد احساس غربت می‌کند؛ ✔️ ۴. از آنجا که ایمان هر میزان شود، خاص این مؤمن نیز بیشتر می‌شود، سبب غربت او نیز می‌شود؛ ✔️ ۵. ایمان هرچقدر بیشتر، آن مؤمن غریب‌تر؛ بنابراین معصوم ع غریب‌ترین فرد حتی میان مؤمنان است؛ زیرا هرچند اطراف او را گرفته‌اند، اما او را کامل نمی‌کنند؛ لذا مرتبه‌ای ویژه از غربت مخصوص و است؛ 🔸به تعبیر : هرکسی از ظنّ خود شد یار من از درون من نجست اسرار من ✔️۶. هر مؤمنِ نیز غریب و نامأنوس خواهد بود؛ بنابراین مثلاً افرادی چون بن عبدالرحمن حتی میان اصحاب و شیعیان امام ع غریب بود؛ و عارفان بزرگی چون نیز میان افرادی غریب است چون برتر بیان می‌کند. ◀️ پس غربت_مؤمن مراتب مختلفی دارد. 🔹 سلام خدا بر غریب‌ترین مرد تاریخ، اميرالمؤمنين 😔😭 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 باخودی و بی‌خودی: عقل و عشق 🔻وقتی در خود محدود می‌شود، نه عقل است و نه عشق‌آفرین؛ اما وقتی از خود فراتر می‌رود، هم است و هم . 🔻 دو یار دیرین هستند که گاه بی‌رحمانه از هم دور افتاده‌اند. 🔻 نه عشق بدون ، عشق است و نه عقلانیتِ بدون عشق، عقل. 🔻پس عقل می‌گوید منفعت خود را ببین؛ و عشق هم همین را می‌گوید، اما در پیش چشمان عقل، گستره‌ای قرار می‌دهد که منفعت خویش را در از خود، و به دیگران می‌بیند. ✅ سراغ حضرت برویم تا نتایج باخود و درخود بودن و بی‌خود و از خود گذشتن را ببینیم: آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت وان نفسی که بی‌خودی یار چه کار آیدت آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشه‌ای وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت آن نفسی که باخودی بسته ابر غصه‌ای وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت آن نفسی که باخودی یار کناره می‌کند وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت آن نفسی که باخودی همچو خزان فسرده‌ای وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت جمله بی‌قراریت از طلب قرار تست طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت جمله ناگوارشت از طلب گوارش است ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت جمله بی‌مرادیت از طلب مراد تست ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد از مه و از ستاره‌ها والله عار آیدت رحمةاللَّه‌علیه ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 حقیقت محمّدی و خاتمیت ✍ اصغر آقائی _______________________ 🔻در  زیارت نبی اکرم ص می‌خوانیم: "أَوَّلِ النَّبِيِّينَ مِيثاقاً، وَآخِرِهِمْ مَبْعَثاً" 🔻چند نکته درباره این جایگاه نبوی: ✔️ ۱. هر اسمی از اسماء الله، عینی ثابت دارد و مظهری در دنیا می‌طلبد، این اسم جامعِ الله، است، و مظهر آن است؛ پس تمام انبیا به یمن حقیقت محمدی رزق نبوت خویش را گرفته‌اند؛ ✔️ ۲. پیامبر هم دارد همان حقیقت محمدی است؛ و هم که همان پیامبر مبعوث است. همچنانکه خداوند در ذات خویش "الحق" است و هم جنبه حقی دارد و وقتی در آیات و مظاهرش آشکار می‌شود، جنبه خلقی می‌گیرد؛ یعنی خداوند یک حیثیت حقی با وحدت اطلاقی دارد که از هر قیدی حتی قید اطلاق رها است و یک حیثیت خلقی دارد که مقید به حدود همان مظهری است که در آن ظاهر شده است. 🔻حضرت رحمة الله علیه این جایگاه رفیع نبی اکرم را چنین معرفی می‌کند: از درم‌ها نام شاهان بر کنند نام احمد تا ابد بر می‌زنند نام احمد نام جمله انبیاست چون که صد آمد، نود هم پیش ماست 🔻 وی در جایی دیگر خاتم‌بودن ایشان را چنین توصیف می‌کند: بهر این خاتم شده‌ست او که به جود مثل او نبود و، نه خواهند بود چون که در صنعت برد استاد، دست نه تو گویی ختم صنعت بر تو است در گشادِ ختم‌ها تو خاتمی در جهانِ روح بخشان، حاتمی هست اشارات محمد اَلمراد گل گشاد اندر گشاد اندر گشاد 🔻 پس: و مبعوث آخربودن پیامبر صلی الله علیه وآله نشان از فضل و جایگاه خاص ایشان است و به تعبیر عرفی، حرف آخر و تام و فصل الخطاب را جنبه زمینی وی که لباس رسالت پوشیده است، می‌زند. 🔸 نثار روح تمام کسانی که به ما معرفت آموختند از جمله حضرات عارفان چون و در صدر تمام آنان، با فاصله‌ای بسیار، حضرت صلواتی تقدیم می‌کنیم و به خاطر آن وجود نورانی چنین می‌گوییم: الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الْهَلَكَةِ، وَهَدَانَا بِكَ مِنَ الضَّلالَةِ، وَنَوَّرَنا بِكَ مِنَ الظُّلْمَةِ، فَجَزاكَ اللّٰهُ يَا رَسُولَ اللّٰهِ مِنْ مَبْعُوثٍ أَفْضَلَ مَا جَازَىٰ نَبِيّاً عَنْ أُمَّتِهِ، وَرَسُولاً عَمَّنْ أُرْسِلَ إِلَيْهِ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللّٰهِ زُرْتُكَ عارِفاً بِحَقِّكَ، مُقِرّاً بِفَضْلِكَ، مُسْتَبْصِراً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَكَ وَخَالَفَ أَهْلَ بَيْتِكَ، عارِفاً بِالْهُدَىٰ الَّذِي أَنْتَ عَلَيْهِ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي وَنَفْسِي وَأَهْلِي وَمالِي وَوَلَدِي، أَنَا أُصَلِّي عَلَيْكَ كَما صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَ صَلَّىٰ عَلَيْكَ مَلائِكَتُهُ وَ أَنْبِياؤُهُ وَرُسُلُهُ صَلاةً مُتَتابِعَةً وافِرَةً مُتَواصِلَةً لَاانْقِطاعَ لَها وَلَا أَمَدَ وَلَا أَجَلَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ كَما أَنْتُمْ أَهْلُهُ. ✅ توضیح دو اصطلاح: ۱. عین ثابت: صورت‌ها و حقائق عنداللهی تمام موجودات ۲. جنبه حقی و جنبه خلقی: جنبه حقی، جنبه حقی و ذاتی و باطنی خداوند است؛ جنبه خلقی، جنبه ظاهری و به تعبیری دنیایی خداوند است. یعنی آنچه موجود می‌شود یک جنبه باطنی عنداللهی دارد که همان جنبه حقی است؛ و تمام حق، خداوند است ؛ و یک جنبه خلقی دارد که ظاهر است و محدود و به میزان خود نمایندگی اسماء الله را دارد و مظهر و آیه آنها است؛ لذا مظهر تام الله، انسان کامل و ولیّ است. پس همه موجودات از آن جهت که مظهر و آیه و نشان خداوند هستند، هم حق هستند و جدای از او نیستند؛ ولی از آن جهت که جنبه حقی خداوند نیستند، محدودند و تمام خدا نیستند؛ تا گفته شود ، همه‌خدایی است. این اصطلاح یعنی در دار هستی تنها خداوند است و مظاهر او. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul