eitaa logo
از تولدی دوباره تا حیات طیبه
58 دنبال‌کننده
9 عکس
5 ویدیو
29 فایل
دوره تربیتی همدان
مشاهده در ایتا
دانلود
💠قدرت ها به خاطر بهره‏بردارى راحت از منابع و منافع هنگفت. اگر مصلحت نبينند كه مستقيم عمل كنند، به ايجاد اختلاف و درگيريهاى قومى و مذهبى و يا سياسى و حكومتى روى مى ‏آورند و با شاخه ‏هايى كه براى ديگران مى ‏تراشند، آنها رابه تسليم و يا تقسيم مى ‏كشانند. چه بسا از اين اختلاف‏ ها بهره نبرند، آنجاست كه به ايجاد جنگ‏ هاى تحميلى و لشكر كشى‏ هاى بزرگ روى مى ‏آورند، تا بتوانند، از اين ميانه به خواسته‏ ها و منافع خويش برسند و خر مراد را سوار شوند. درسهايى از انقلاب (قيام)، ص: 56
💠انسان بايد همراه بيّنات و كتاب و ميزان، به شناسايى و استخراج و ساخت و رهبرى خويش روى بياورد و خود را نه بر اساس هوس كه براساس قدر و اندازه‏ ها و هماهنگ باهدف‏ ها و مطابق با نظام، بسازد و شكل بدهد و اين گونه تشكل، همان تدين است كه مى ‏تواند، به استعدادهاى عظيم انسان و راه دراز او و نقش مهم او كه لذت و رفاه نيست، بل حركت اوست و آن هم حركتى هماهنگ با استعداد و مطابق با نظام هستى، توجه داشته باشد و او را از تمامى فتنه ‏ها و درگيرى‏ هاى مزاحم برهاند و از ابتذال و انحراف نجات بدهد. انسان پس از آزادى از تمامى بت‏ ها و اسارت ‏ها، بايد از خود آزادى هم آزاد شود و اين نيروى عظيم به تشكل و حركت و نور منتهى شود. وگرنه همچون آبى كه پس از تبخير، هرز برود و توربين ‏ها را نگرداند و حركت و نور نيافريند، همچون تبخير هرز، از دست مى‏ رود و به كار نمى ‏آيد. دين، شكل انسان آزاد است. و انسان پس از آزادى به دين مى ‏رسد و اين شكل و اين تدين، شكلى است كه با قدر و استعداد و با نظام هستى و جهانى كه در آن زندگى مى ‏كنيم و با مقصدى كه استعداد عظيم ما از آن حكايت دارد. با اين هر سه، هماهنگى دارد. و فتنه ‏اى راه را بر آن نمى‏ بندد، كه مى‏ فرمايد: «و قاتِلُوهُم حَتَّى لاتَكُون فِتْنَةٌ وَ يَكونَ الدينُ للَّهِ»، با آنها كه بر سر راه اين انسان سنگ مى‏ اندازد و نمى ‏گذارد كه او خودش را شناسايى و استخراج كند و شكل بدهد و رهبرى نمايد، بجنگيد، تا فتنه ‏اى باقى نماند و انسان به آن شكلى كه مطابق با نياز و استعداد و راه و هدفِ هماهنگ با اوست، دست بيابد. و اين شكل را و اين دين را از خداى خود بگيرد، كه تنها او بر اين همه احاطه دارد و ديگران بى ‏خبر هستند و فتنه ‏هاى راه هستند و به دنبال منافع خويش هستند. و از آدم‏ ها براى خودشان، مركب مى‏ سازند و به خاطر مقاصد خودشان گام برمى ‏دارند. ⏺با اين تحليل، بر اساس انگيزه ‏هايى كه در بينش و ايمان و توحيد مبارزِ مجاهد، ريشه داشتند. هدف قيام و مبارزه مى‏شود، زمينه سازى براى قيام انسان و برپا ايستادن انسان، آن هم قيامى به قسط نه به هوس كه بر اساس بيّنات و كتاب و ميزان. و آن هم همراه آهن و مبارزه‏ اى كه فتنه‏ ها را برمى ‏دارد و انسان آزاد را براى ساخت و رهبرى خويش بر اساس قدر و هدف و نظام هستى، كمك مى ‏نمايد. درسهايى از انقلاب (قيام)، ص: 88
💠آنچه امروز نسل جوشنده‏ ى ديروز را در برگرفته، اين فتنه ‏ها و سستى ‏ها و حساسيت‏ ها كه بر دل خيلى ‏ها چنگ انداخته، 👈گذشته از دنيا طلبى فرصت طلب‏ ها و سردرگمى دسته‏ هاى ديگر،👈 در همين شروع ‏هاى مبهم و حركت ‏هاى سطحى و ضعف ‏هاى خودشان ريشه دارد، كه با دنيا طلبى و سستى اين و آن، به سستى مى ‏رسند و از پاى مى ‏افتند، در حالى كه در شب بايد روشنى افروخت و در تنهايى بايد توليد كرد و پرورش داد و بارور ساخت. اگر ديگران شكاف‏ ها را رها كردند و به غنايم روى آوردند، اين باعث نمى ‏شود كه تو رسول را تنها بگذارى و رهبر را به دشمن بسپارى و دين و راه خودت راكه از جان بيشتر دوست داشته‏ اى، به شيطان ببخشايى، بلكه بايد همچون على در اين غربت و تنهايى، پروانه‏ ى وجود رسول باشى و حتّى در برابر خشم رسول‏كه تو را هم به رفتن و فرار كردن مى‏خواند «1» به دفاع از خود نپردازى كه بايد به حمايت بيشتر پرداخت و جاهاى خالى را پر كرد و شمشيرهاى شكسته و از غلاف در نيامده را، جبران نمود و ضربت‏هاى فرود نيامده را فرود آورد. كه نصرت خدا اين گونه غريبانه مى‏ رسد و همين‏ فوج زخمى و شكسته بايد كه به تعقيب سركش ‏هاى مست قدرت بپردازند. «2» __________________________________________________ (1) اشاره به گفت و گوى رسول با على در جنگ احد _________________________________________________ (2) اشاره به دستور رسول پس از جنگ احد، به تاريخ مجاهدات آية الله والد مراجعه شود.
💠علامت ‏ها ی نفاق و بر اساس همين عامل است كه علامت‏هاى تزلزل، «1» حيرت، «2» ترس، «3» دروغ، «4» زدوبند، «5» جاسوسى، «6» فتنه‏گرى «7» و عذر تراشى «8» آشكار مى ‏شوند. هنگامى كه موقعيت ‏ها متزلزل است، انسانِ وابسته به موقعيت‏ ها و نه حاكم بر آن‏ ها، سخت متزلزل و متحير و در عين حال ترسو خواهد شد و خويشتن را از دست خواهد داد. و در اين لحظه به دروغ و زد و بند و به جاسوسى و فتنه ‏گرى رو خواهد آورد. و هزار گونه عذر خواهد تراشيد و بعد از نجات از حادثه، كار خود را توجيه خواهد كرد، كه: انَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ. «9» در حالى كه جز خويشتن را از دست نداده و جز از خود نكاهيده است؛ كه منافق از مايه مى‏ خورد و خود را گرو مى ‏گذارد و منافق خويشتن را به تمسخر مى ‏گيرد. اصولا شكارچى، پيش از آن كه شكارى بگيرد، خود شكار شده و از دست رفته است. «10» او پيش از آن كه اسيرى بگيرد، خود به اسارت آمده است. __________________________________________________ (1)- كُلَّما اضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فيهِ وَ اذا اظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا. (بقره، 2) وابسته به موقعيت‏ها هستند (2)- مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا الى‏ هؤُلاءِ وَ لا الى‏ هؤُلاء (نساء، 143) (3)- يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ انْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِم سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فى‏ قُلُوبِهِم (توبه، 64) (4)- انَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ. (منافقون، 1) (5)- انَّا مَعَكُمْ (بقره، 14) (6)- لاتَتَخِذُوا عَدُوّى وَ عَدُوَّكُم اوْلياء، (ممتحنه، 1) درباره حاطب بن ابى يلتعه. (7)- وَ لَأَوْضَعُوا خِللَكُمْ يَبْغونَكُمُ الْفِتْنَةَ (توبه، 47) (8)- شَغَلَتْنا اموْالناوَ اهْلُونا (فتح، 11)؛ انَّ بيُوتَنا عَوْرَةٌ (احزاب، 33) (9)- بقره، 14 (10)- يُخادِعُونَ اللَّه وَ هُوَ خادِعُهُمْ. (نساء، 142)؛ اللَّهُ يَسْتَهْزِىُ بِهِمْ. (بقره، 15) اين‏ها شكارى بدست نمى‏آورند و شكار حادثه‏ها مى‏شوند. اين نيرنگ خداست و اين هم طنز او✳️
💠در خطبه 50 آمده است: «انَّما بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْواءٌ تُتَّبَعُ وَ . بعد از آن، نامه 37 است كه خطاب به معاويه است: «ما أَشَدَّ لُزومَكَ لِلْأَهْواءِ الْمُبْتَدِعَةِ وَ الْحَيْرَةِ الْمُتَّبِعَةِ مَعَ تَضْييعِ الْحَقائِقِ وَ اطِّراحِ الْوَثائِقِ» «2» . اين‏ها مضامينى است كه در اين قسمت از بيانات حضرت مطرح شده است. منشأ فتنه‏ها و فسادها پيروى از خواهش‏هاى نفس و احكامى است كه بر خلاف شرع‏صادر شده است و كتاب خدا با آن مخالف است .. 👈فتنه: آزمايش، فريب، غرور. 📔مشكلات حكومت دينى، ص: 124 📔 تطهير با جارى قرآن، ج‏3، ص: 318
💠ظهر الفساد فـي البـر وا لبحـر بما كسبت ايدی الناس فساد درخشكي و دريا آشكار شد به واسطه ي همان چيزهايي كه مردم خودشان كسب كردند يعني اعمال مردم ،باعث فساد درهستي مي شود ،فساد درخشكي ودريا مي شود مثل ضـايع شدن محيط زيست، ازبين رفتن لايه ي اوزون و...
💠صله رحم بايد مبنايى‏ براى زيادتى و رشد ما باشد؛ در نتيجه بايد به نحو برّ (خوبى) باشد نه خوشى: «نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ».
✳️توحيد، مبناى‏ عبوديتى است كه رسالت بر اساس آن شكل مى‏گيرد و امامت‏ و ولايت‏ را به دنبال دارد. اينجاست كه تو مى‏توانى‏ رويش‏ و فلاح‏ داشته باشى.
❇️كافر؛ يعنى چشم پوش، كسى كه به معرفتى رسيده و از آن عدول كرده، كسى كه حرمت ذهن خود را نگه نداشته است. هيچ قانونى و هيچ مبنايى‏، اين چشم پوشى را امضا نمى‏كند؛ اينكه به كسانى احترام بگذارى كه حرمت انديشه و آگاهى خودشان را نگه نداشته‏اند.!
🌸ولىّ امر» كسى است كه ملائكه و روح از هر امر براى او نازل كرده‏اند و پايين آورده‏اند و در شب قدر، امر را به او سپرده‏اند و از آنجا كه آنها به امور هر كس و اندازه‏ها و تقديرهاى هر چيز واقف هستند، ولايت آنها بر ما از ولايت ما بر خويش بيشتر است، كه آنها از ما به ما آگاه‏تر و از ما به ما مهربان‏تر هستند. اين معرفت و اين محبت مبناى‏ ولايت آنهاست. ولايتى‏ بر انفس‏ كه: «النَّبِىُّ اوْلى‏ بِالْمُؤمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ». و «مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ».
🔵ثبِّتنا على دينك‏؛ ثبات ما در دين، مبنا و هدف زندگيمان باشد، نه بر كنار و در كنار زندگى‏مان. ثبِّتنا؛ اين ثبات ما بر اساس دين ما شكل بگيرد. ☘️چه وقت ما دين را اساس قرار مى‏دهيم؟ ما يك موقع مى‏گوييم به دين احتياجى نداريم. علم من، تجربه‏ى من، عقل من، فلسفه‏ى من، عرفان من يا غرايز من براى حل و فصل مسائل زندگى من كافى هستند. با اين ديد، من ديگر خدا را، اگر هم باشد، دين را، حتى اگر بپذيرم، لازم الاجراء نمى‏دانم، يا در محور و در متن زندگى‏ام قرار نمى‏دهم. بر اساس او كارى نمى‏كنم. مبنا نمى‏شود. چيزى است در كناره زندگى‏ام، چون؛ من بدون او مى‏توانم. بحث اثبات خدا نيست. خدا هست، پيغمبر هم هست، من به او نياز ندارم.
🔹ادراكات حضورى، شامل درك انسان از وضعيت، از تقدير و از تركيب خويش است. و او وجود را در اين مرحله، از اين دريچه‏ى بلاواسطه احساس مى‏كند. درك حضورى از وجود مطلق براى او هنوز امكان ندارد؛ كه تجريدها هنوز صورت نگرفته و تحليل‏ها هنوز از راه نرسيده‏اند. از جمله‏ى اين ادراكات حضورى، همان علوم اوليه است كه مبناى‏ تمامى علوم است. اجتماع نقيضين و ارتفاع نقيضين و سپس علّيّت در حوزه‏ى ذهن،كه از علم به يك شى‏ء، علم ديگر نمودار مى‏شود و داستان معرّف و حجت و گسترش علوم و جمع بندى تجربيات شكل مى‏گيرد. با اين توجه كه معرّف منطقى، وسيله‏ى انتقال معلومات است، نه وسيله‏ى كسب آن. و كسب معلومات تصورى در انسان با كمك علّيّت و ادراكات حضورى و تجربيات جمع‏بندى شده، در تخيل و تفكر، شكل مى‏گيرد. همراه اين امكانات، روش شناخت و مواد قابل استفاده براى تفكر و صورت و شكل قضايا و قياسات مشخص مى‏شود. و اين همراه شناختى است كه انسان از خودش و از جهان بيرون دارد و در رابطه‏ى عاطفى و معرفتى او زمينه‏ى ارزش‏ها و بينش‏ها را براى او فراهم كرده و او را به غناى هستى راهنمون گرديده است و او را به حجت ظاهر پيوند زده است. به اين‏گونه ما به تحليل جديدى از انسان و تركيب او مى‏رسيم و با اين تركيب و خلط، فطرت و ساخت انسان مشخص مى‏شود و مسأله‏ى سعادت و شقاوت و انتخاب و آزادى انسان شكل مى‏گيرد؛ كه اين 👈مسأله‏ى تركيب، خود يك كليد اساسى براى مباحث سياسى و حكومتى و حقوقى و اقتصادى و تاريخى و اجتماعى و هنرى است. و حركت عظيم انسان و جامعه و تاريخ را توضيح مى‏دهد و از همين رهگذر، به شناخت جديد از جهان و نظام و جمال و حق و اجل آن، راه مى‏بريم و به استمرار حيات و ضرورت معاد مى‏رسيم.
✳️أَمَا إِنَ‏ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ، فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا. بهاى تن‏هاى شما جز بهشت چيزى نيست، پس آن را جز با بهشت سودا نكنيد. 📕الكافي (ط - دارالحديث) ؛ ج‏1 ؛ ص40