💠ظهر الفساد فـي البـر وا لبحـر بما كسبت ايدی الناس
فساد درخشكي و دريا آشكار شد به واسطه ي همان چيزهايي كه مردم خودشان كسب كردند يعني
اعمال مردم ،باعث فساد درهستي مي شود ،فساد درخشكي ودريا مي شود مثل ضـايع شدن محيط زيست، ازبين رفتن لايه ي اوزون و...
💠صله رحم بايد مبنايى براى زيادتى و رشد ما باشد؛ در نتيجه بايد به نحو برّ (خوبى) باشد نه خوشى: «نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ».
✳️توحيد، مبناى عبوديتى است كه رسالت بر اساس آن شكل مىگيرد و امامت و ولايت را به دنبال دارد. اينجاست كه تو مىتوانى رويش و فلاح داشته باشى.
❇️كافر؛ يعنى چشم پوش، كسى كه به معرفتى رسيده و از آن عدول كرده، كسى كه حرمت ذهن خود را نگه نداشته است. هيچ قانونى و هيچ مبنايى، اين چشم پوشى را امضا نمىكند؛ اينكه به كسانى احترام بگذارى كه حرمت انديشه و آگاهى خودشان را نگه نداشتهاند.!
🌸ولىّ امر» كسى است كه ملائكه و روح از هر امر براى او نازل كردهاند و پايين آوردهاند و در شب قدر، امر را به او سپردهاند و از آنجا كه آنها به امور هر كس و اندازهها و تقديرهاى هر چيز واقف هستند، ولايت آنها بر ما از ولايت ما بر خويش بيشتر است، كه آنها از ما به ما آگاهتر و از ما به ما مهربانتر هستند. اين معرفت و اين محبت مبناى ولايت آنهاست. ولايتى بر انفس كه: «النَّبِىُّ اوْلى بِالْمُؤمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ». و «مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ».
🔵ثبِّتنا على دينك؛ ثبات ما در دين، مبنا و هدف زندگيمان باشد، نه بر كنار و در كنار زندگىمان. ثبِّتنا؛ اين ثبات ما بر اساس دين ما شكل بگيرد.
☘️چه وقت ما دين را اساس قرار مىدهيم؟ ما يك موقع مىگوييم به دين احتياجى نداريم. علم من، تجربهى من، عقل من، فلسفهى من، عرفان من يا غرايز من براى حل و فصل مسائل زندگى من كافى هستند. با اين ديد، من ديگر خدا را، اگر هم باشد، دين را، حتى اگر بپذيرم، لازم الاجراء نمىدانم، يا در محور و در متن زندگىام قرار نمىدهم. بر اساس او كارى نمىكنم. مبنا نمىشود. چيزى است در كناره زندگىام، چون؛ من بدون او مىتوانم. بحث اثبات خدا نيست. خدا هست، پيغمبر هم هست، من به او نياز ندارم.
🔹ادراكات حضورى، شامل درك انسان از وضعيت، از تقدير و از تركيب خويش است. و او وجود را در اين مرحله، از اين دريچهى بلاواسطه احساس مىكند. درك حضورى از وجود مطلق براى او هنوز امكان ندارد؛ كه تجريدها هنوز صورت نگرفته و تحليلها هنوز از راه نرسيدهاند.
از جملهى اين ادراكات حضورى، همان علوم اوليه است كه مبناى تمامى علوم است. اجتماع نقيضين و ارتفاع نقيضين و سپس علّيّت در حوزهى ذهن،كه از علم به يك شىء، علم ديگر نمودار مىشود و داستان معرّف و حجت و گسترش علوم و جمع بندى تجربيات شكل مىگيرد. با اين توجه كه معرّف منطقى، وسيلهى انتقال معلومات است، نه وسيلهى كسب آن. و كسب معلومات تصورى در انسان با كمك علّيّت و ادراكات حضورى و تجربيات جمعبندى شده، در تخيل و تفكر، شكل مىگيرد. همراه اين امكانات، روش شناخت و مواد قابل استفاده براى تفكر و صورت و شكل قضايا و قياسات مشخص مىشود. و اين همراه شناختى است كه انسان از خودش و از جهان بيرون دارد و در رابطهى عاطفى و معرفتى او زمينهى ارزشها و بينشها را براى او فراهم كرده و او را به غناى هستى راهنمون گرديده است و او را به حجت ظاهر پيوند زده است.
به اينگونه ما به تحليل جديدى از انسان و تركيب او مىرسيم و با اين تركيب و خلط، فطرت و ساخت انسان مشخص مىشود و مسألهى سعادت و شقاوت و انتخاب و آزادى انسان شكل مىگيرد؛ كه اين 👈مسألهى تركيب، خود يك كليد اساسى براى مباحث سياسى و حكومتى و حقوقى و اقتصادى و تاريخى و اجتماعى و هنرى است. و حركت عظيم انسان و جامعه و تاريخ را توضيح مىدهد و از همين رهگذر، به شناخت جديد از جهان و نظام و جمال و حق و اجل آن، راه مىبريم و به استمرار حيات و ضرورت معاد مىرسيم.
✳️أَمَا إِنَ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ، فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا.
بهاى تنهاى شما جز بهشت چيزى نيست، پس آن را جز با بهشت سودا نكنيد.
📕الكافي (ط - دارالحديث) ؛ ج1 ؛ ص40
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا