فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به شدت دلم میخواد شما هم اینرو ببینید.
هدایت شده از 🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
زمان، کوتاه بود و زود گذر... ولی برای ما در آن دوران، نمی گذشت... عالَمِ بچگی بود و نوجوانی و خامی... بیداری برای انجام کاری برایمان باری بود بسی سنگین و لحظهای غمگین... بدمان می آمد از بیدار شدن... عالم بچگی همین است... اصلا به خاطر همین است که خیلی ها با سنّ زیادی هم که دارند، هنوز بچهاند... ما هم بچه بودیم... شاید هنوز هم گاهی اوقات هستیم... اصلا آدم بین بچگی و پختگی در نوسان است و می رود و بر می گردد... گاهی هم هوس ماندن در آن دوران را می کند و حسرت بودن در آن لحظه ها را می کشد... اما نمی داند که خود همین آدم بود که در آن دوران، آروزی بزرگ شدن و بالا بودن سنش را می کشید... اصلا چرا انسان همیشه حسرت بودن در یک زمان که در آن نیست را می کشد؟... شاید جوابش در همان بچگی باشد...
من خودم بچه که بودم، آرزوی بزرگ شدن را داشتم... حالا که بزرگ شدهام، آرزوی برگشتن به بچگی را نمی کنم... آدم اصلا چرا باید فکر برگشتن به دورانی را داشته باشد که هیچ معنایی از این دنیا را درک نمی کرده است؟... من نمی گویم که دوران بچگی و آن زمان ها بی معنا بوده است و یا صفایی در بچگی نبوده است، نه... ولی صفای امروز هم کم نیست و ما این معنا را بهتر درک می کنیم... یعنی آن زمان نیز معنایی وجود داشته ولی همانطور که گفتم، ما درک نمی کردیم... بچگی همین است... آدم درک نمی کند... اصلا بخاطر همین است که خیلی ها با سنّ زیادی که دارند هنوز بچهاند...
پ.ن: دیدم اگر بخواهم ریز به ریز آن زمان را بنویسم، زیاد می شود... شاید کم کم بنویسم...
فعلا همین...
#بچگی
#معنا
#گذشته
#متن
#شاید_خودم
@Tanhatarinhaa
ننگ بر شامی که بی غمخواری او خفتهایم
ای دریغا تن بخوابد، بیدلان چون رفتهایم؟
- زهرا.
غوغای جدایی من از خود به خفا رفت
آن ناشنوا دل به پی شاه نوا رفت
آمیخته در شوکت او هجرت و دوریست
یک مملکت از حسرت رویش به کجا رفت!
هرچه قدمی پیش گذاری به تو دور است
غم ماند، حزین کشت و نگویم که وفا رفت
در معرکه با حیله و نیرنگ نه شاید
بر چشم دل صاحب دل خوب به جا رفت
یارا مگر از عشق تنم طالب چیزیست؟
چون روح و دلم سوخت، بدیدم که جفا رفت..
- زهرا هنروران.
فکرهام جزاموار دستهامو بلعیدن و از الان به بعد دیگه چیزی ندارم که باهاش یقه بیچارگیها رو بگیرم؛ چقدر عالی.
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم..
- سعدی.
وقتی بعد از مدت زیادی درگیر بودن با نوعی بدرفتاری ناگهان روند تغییر میکند، آدم نمیداند باید از همان یک ذره تغییر مثبت نهایت استفاده را بکند یا تن به آن ندهد و متظاهر باشد که همه چیز مثل قبل است. تقابل دردناک میل درونی به لذت بردن از آن و واقعیت سخت ماجرا تمام فکر و ذهن را بهم میریزد. آنچنان که نه توانی برای ماندن میماند نه باریکهراهی برای فرار. در واقع هیچکس را در کنار خود ندارم در حالیکه همه خود را نزدیک میخواهند. گاهی شاید فراموشی موهبتی باشد که ناگهان برای ما معجزه میکند، اما سردرگمی بعد آن، بحران هویتی که روان آدم را شمرده و صبورانه خرد میکند، رنجی کمتر از دانستن خاطرات ندارد.
خاطرهی درد، نادیده گرفته شدن، خندیدن، شاد بودن، گریستنهای از ته دل و حتی حقارتهای عمیق، هویت آدم را میسازند. اگر به زور بخواهم یکی را کنار بگذارم و خودم را خفه کنم که یادم برود چه بر من گذشت و چه بلایی به سرم آمد، انگار چاقوی کند روی ران میکشم تا کی بشود و بتوانم جدایش کنم. مسئله بسیار حادتر از آن است که با منحرف کردن ذهن حل شود. من نمیتوانم ذهنم را از آنچه او در زندگیام ساخته پاک کنم؛ نمیتوانم گذشتهام را مسئهای جدا از خود و با قابلیت نادیده گرفته شدن بدانم. نبود خاطرات تکه پازلی از هویت من را گم میکند.
- روزنوشت؛ بیستم تیر هزار و سیصد و نودونه.
هدایت شده از 🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
ماییم و موجی از غم، غرقیم در رهایی...
درماندهاین و عاجز، شرمنده از جدایی...
#شعر
#شاید_خودم
@Tanhatarinhaa
هدایت شده از 🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
ما ز غفلت، رهزنان را، کاروان پنداشتیم
موجِ ریگِ خشک را، آبِ روان پنداشتیم...
#صائب_تبریزی
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
جمله به یاد ماندنی گزارشگر فوتبال ایران و ولز:
مُردیم تا بردیم 😂😂
#تبریک
#جام_جهانی
هدایت شده از توابین | سید مصطفی موسوی
جامعه، مردم، ملت... اینها همیشه کمی دیر متوجه میشوند و قهرمانان و دلیران خود را دیر به جا میآورند.
#کتاب ابن مشغله
نادر ابراهیمی
@ir_tavabin
رو، سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
دردیست غیر مردن، کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن
در خواب دوش، پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن..
- مولانا، آخرین غزلی که در بستر مرگ سروده شد.
حیـّان🇵🇸
رو، سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن ترک من خراب شبگرد مبتلا کن دردیست غیر مردن، کان را دوا نباشد
از صبح که اینو خوندم تو یه حال و هوای دیگهام حقیقتا..