#پروفایل ✨
شکسته بال و پر من😔✋
ولی دلم تنگ استـ ـ ـ
سفر به #کرببلا را
خــودت درستـش کنـ ـ ـ💔
صلی الله علیک یا اباعبدالله
___________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#یک_آیه
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ
ﻛﻪ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺭﻭﺯ ﺟﺰﺍ ] ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ، ﺭﺍﺳﺖ ﻭﻳﻘﻴﻨﻲ ﺍﺳﺖ .
سوره مبارکه ذاریات آیه ۵
___________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
امام صادق (ع) :
کسی که خدا خیر خواه او باشد ، محبت حسیـــن و شوق زیارتش را در دل او مے اندازد.......❤
___________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
بسم رب الشهداء و الصدیقین
#پای_درس_شهدا (❤)
هرکه را صبح شهادت نیست شام مرگ هست
بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می کند
•|شهید حسن باقرے |•
اگہدوچیزرارعایتکنے
خداشهادترانصیبتمیڪنہ..
یکےپُر تلاشباش
دوممخلص..
ایندورادرستانجامبدی
خداشهادتراهمنصیبتمیڪند
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#راز_شهادت
_______________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
♡•♡•♡•♡•♡•♡
ڪاشطورۍزندگۍڪنیمڪہ
خـــــــــدا تہ قصہمونبنویسہ
شھادت✨♥️
باز پنج شنبه و یاد شهدا با #صلوات
#پنجشنبه_های_شهدایی
_______________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#رهبرانه |🌸🍃|
لقمان (ع) در اندرز به فرزندش - فرمود:
فرزندم! در روزها و شبها و ساعات زندگی خود بهره ای برای تحصیل علم در نظر گیر؛ زیرا تو هرگز برای خودت ضایعه ای مانند ترک علم نخواهی یافت.
روایت نمیگوید سهم بگذار برای طلب علم (میفرماید:)
اولا طلب علم را برای هیچ مرحله ای فراموش نکن و ثانیاً برای خودت یک نصیبی، یک عائدی (بهره ای) برای طلب علم بگذار.
این که ما به جوان ها می گوئیم هر چه می توانند کتاب بخوانند روی همین جهت است.
و فقط آن کتابی که نباید بخوانند کتاب های مضر است. (بنابراین میفرماید: ) از روز و شب و ساعتت نصیبی را برای طلب علم بگذار.
و در اینجا مطلق *علم* مراد است.
گرچه بهترین علم، علم الهی است.
[شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج - ۱۳۹۶ ]
__________________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
『 حضرتعشق 』🇵🇸
السلام علیک یا اباعبدالله
به من مرده یه جون تازه دادی 😔
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
#کلیپ_تصویری
______________________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
『 حضرتعشق 』🇵🇸
همین آرزومه...
همینه مسیرم...
حـسـیـنـی بـمـونم...
حـسـیـنـی بـمـیـرم...🌷
با صدای:محمدحسین پویانفر
🌹شب جمعه ست، هوایت نکنم میمیرم🌹
_______________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#پیام_معنوی
💌نتیجه ی بهترین سفر
___________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#یک_آیه
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! [ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺣﻮﺍﺩﺙ ]ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﻛﻨﻴﺪ ، ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﻭﺍﺩﺍﺭﻳﺪ ، ﻭ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ [ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺑﻠﺎ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻱ ] ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ ﺗﺎ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﻮﻳﺪ .
سوره مبارکه آل عمران آیه ٢٠٠
___________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
دَستِ مَن گیر ڪہ این دَست هَمان اَست که من
ســـال ها از غم هِجـــران تــو بَر سَـــر زده ام
#جمعه_های_دلتنگی
یا فارس الحجاز ادرڪنے
___________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#رهبرانه |🍃🌺|
حقیقت این است که شیعیان وقتی منتظر مهدی موعودند، منتظر آن دست نجاتبخش هستند و در عالم ذهنیات غوطه نمیخورند؛
یک واقعیتی را جستجو میکنند که این واقعیت وجود دارد حجت خدا در بین مردم زنده است با مردم زندگی میکنند مردم را می بیند با آنهاست؛
دردهای آنها، الام آنها را حس میکند.
انسان ها آنهایی که سعادتمند باشند، ظرفیت داشته باشند، در مواقعی به طور ناشناس او را زیارت می کنند.
او وجود دارد؛ یک انسان واقعی، مشخص، با نام معین، با پدر و مادر مشخص، و در میان مردم است با آنها زندگی میکند این خصوصیت عقیده ما شیعیان است.
[قسمتی از کتاب انسان ۲۵۰ ساله، بیانات مقام معظم رهبری]
__________________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعه ها،در کنار یاد و نام حجت ابن الحسن (عج)
مگر میشود شما را فراموش کرد..😭😭😔😔
❤سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانے❤
حاج قاسم خـیـلـی دلـتـنـگـیـم😭😔
___________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
بسم الله القاصم الجباریـــن
#ایران_قوی (🇮🇷)
وضعیت علمی جمهوری اسلامی ایران بر اساس گذارش سایماگو
رُتبہ جَهانے تولیـــد عِلم دَر رِشتہ بیوتڪنولوژی از ۵۶ اُم جهان بہ ۱۴ اُم ارتقاء یافتہ است. (افزایـــش تعداد مقالات از ۱۱ بہ ۶۱۸)
تا ثریـــا راهے نیست.....
___________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_هشتم
💠 عقب ماشین من و مادرش در آغوش هم از حال رفته و او تا #حرم بیصدا گریه میکرد. مقابل حرم که رسیدیم دیدم زنان و کودکان آواره #داریا در صحن حرم پناه گرفته و حداقل اینجا خبری از #تروریستها نبود که نفسم برگشت.
دو زن کمی جلوتر ایستاده و به ماشین نگاه میکردند، نمیدانستم مادر و خواهر سیدحسن به انتظار آمدنش ایستادهاند، ولی مصطفی میدانست و خبری جز پیکر بیسر پسرشان نداشت که سرش را روی فرمان تکیه داد و صدایش به هقهق گریه بلند شد.
💠 شانههایش میلرزید و میدانستم رفیقش #فدای من شده که از شدت شرم دوباره به گریه افتادم. مادرش به سر و صورتم دست میکشید و عارفانه دلداریام میداد :«اون حاضر شد فدا شه تا #ناموسش دست دشمن نیفته، آروم باش دخترم!»
از شدت گریه نفس مصطفی به شماره افتاده بود و کار ناتمامی داشت که با همین نفسهای خیس نجوا کرد :«شما پیاده شید برید تو #صحن، من میام!»
💠 میدانستم میخواهد سیدحسن را به خانوادهاش تحویل دهد که چلچراغ اشکم شکست و نالهام میان گریه گم شد :«ببخشید منو...» و همین اندازه نفسم یاری کرد و خواستم پیاده شوم که دلواپس حالم صدا زد :«میتونید پیاده شید؟»
صورتم را نمیدیدم اما از سفیدی دستانم میفهمیدم صورتم مثل مرده شده و دیگر #خجالت میکشیدم کسی نگرانم باشد که بیهیچ حرفی در ماشین را باز کردم و پیاده شدم.
💠 خانوادههای زیادی گوشه و کنار صحن نشسته و من تنها از تصور حال مادر و خواهر سیدحسن میسوختم که گنبد و گلدستههای بلند حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) در گریه چشمانم پیدا بود و در دلم خون میخوردم.
کمر مادرش را به دیوار سیمانی صحن تکیه دادم و خودم مثل جنازه روی زمین افتادم تا مصطفی برگشت. چشمانش از شدت گریه مثل دو لاله پر از #خون شده بود و دلش دریای درد بود که کنارمان روی سر زانو نشست و با پریشانی از مادرش پرسید :«مامان جاییت درد میکنه؟»
💠 و همه دلنگرانی این مادر، #امانت ابوالفضل بود که سرش را به نشانه منفی تکان داد و به من اشاره کرد :«این دختر رنگ به روش نمونده، براش یه آبی چیزی بیار از حال نره!» چشمانم از شرم اینهمه محبت بیمنت به زیر افتاد و مصطفی فرصت تعارف نداد که دوباره از جا پرید و پس از چند لحظه با بطری آب برگشت.
در شیشه را برایم باز کرد و حس کردم از سرانگشتانش #محبت میچکد که بیاراده پیشش درددل کردم :«من باعث شدم...»
💠 طعم تلخ اشکهایم را با نگاهش میچشید و دل او برای من بیشتر لرزیده بود که میان کلامم عطر عشقش پاشید :«سیده سکینه شما رو به من برگردوند!»
نفهمیدم چه میگوید، نیمرخش به طرف حرم بود و حس میکردم تمام دلش به سمت حرم میتپد که رو به من و به هوای #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) عاشقانه زمزمه کرد :«یک ساله با بچهها از #حرم دفاع میکنیم، تو این یکسال هیچی ازشون نخواستم...»
💠 از شدت تپش قلب، قفسه سینهاش میلرزید و صدایش از سدّ بغض رد میشد :«وقتی سیدحسن گوشی رو قطع کرد، فهمیدم گیر افتادین. دستم به هیچ جا نمیرسید، نمیدونستم کجایید. برگشتم رو به حرم گفتم سیده! من این یکسال هیچی ازتون نخواستم، ولی الان میخوام. این دختر دست من امانته، منِ #سُنی ضمانت این دختر #شیعه رو کردم! آبروم رو جلو شیعههاتون بخر!» و دیگر نشد ادامه دهد که مقابل چشمانم به گریه افتاد.
خجالت میکشید اشکهایش را ببینم که کامل به سمت #حرم چرخید و همچنان با اشکهایش با حضرت درددل میکرد. شاید حالا از مصیبت سیدحسن میگفت که دوباره نالهاش در گلو شکست و باران اشک از آسمان چشمانش میبارید.
💠 نگاهم از اشک مصطفی تا گنبد حرم پر کشید و تازه میفهمیدم اعجازی که خنجرشان را از تن و بدن لرزانم دور کرد، کرامت #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بوده است، اما نام ابوجعده را از زبانشان شنیده و دیگر میدانستم عکس مرا هم دارند که آهسته شروع کردم :«اونا از رو یه عکس منو شناختن!» و همین یک جمله کافی بود تا تنش را بلرزاند که به سمتم چرخید و سراسیمه پرسید :«چه عکسی؟»
وحشت آن لحظات دوباره روی سرم خراب شد و نمیدانستم این عکس همان #راز بین مصطفی و ابوالفضل است که به سرعت از جا بلند شد، موبایلش را از جیبش در آورد و از من فاصله گرفت تا صدایش را نشنوم، اما انگار با ابوالفضل تماس گرفته بود که بلافاصله به من زنگ زد.
💠 به گلویم التماس میکردم تحمل کند تا بوی خون دل زخمیام در گوشش نپیچد و او برایم جان به لب شده بود که اکثر محلههای شهر به دست #تکفیریها افتاده بود، راه ورود و خروج #داریا بسته شده و خبر مصطفی کارش دلش را ساخته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
__________________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_نهم
💠 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل میشنیدم در چشمان #نگران او میدیدم.
هنوز نمیدانستم چه عکسی در موبایل آن #تکفیری بوده و آنها بهخوبی میدانستند که ابوالفضل التماسم میکرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری #تهران، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت #داریا.»
💠 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را میگرفت که ابوالفضل مرتب تماس میگرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم میچرخید.
مادرش همین گوشه #صحن، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمیبرد. رگبار گلوله همچنان شنیده میشد و فقط دعا میکردیم این صدا از این نزدیکتر نشود که اگر میشد صحن این #حرم قتلگاه خانوادههایی میشد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) شده بودند.
💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمههای شب، زمزمه کم آبی در #حرم بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد میکرد و دلم میخواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود.
چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی میخواند که خواب سبکی چشمان خستهام را در آغوش کشید تا لحظهای که از آوای #اذان حرم پلکم گشوده شد.
💠 هنوز میترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم #نماز میخواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود.
خواست به سمتم بچرخد و نمیخواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بیخبر از بیداریام با پلکهایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمیتونم تحمل کنم...»
💠 پشت همین پلکهای بسته، زیر سرانگشت #عشقش تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و میترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!»
نمیتوانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش میزد و او دوباره با #مهربانی صدایم زد :«خواهرم، نمازه!»
💠 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند.
از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را میدیدم و این خلوت حالش را بههم ریخته بود که #آشفته از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد.
💠 تا وضوخانه دنبالمان آمد، با چشمانش دورم میگشت مبدا غریبهای تعقیبم کند و تحمل این چشمها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف میکشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند.
آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلولهای که تن و بدن مردم را میلرزاند.
💠 مصطفی لحظهای نمینشست، هر لحظه تا درِ #حرم میرفت و دوباره برمیگشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمیترسی که؟»
و مگر میشد نترسم که در همهمه مردم میشنیدم هر کسی را به اتهام #تشیّع یا حمایت از دولت سر میبرند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانوادهها تمام شد.
💠 دست #مدافعان خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به #داریا در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بیمعطلی از داریا خارج شویم که میدانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد.
حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان میداد و من اشکهایم را از چشمانش مخفی میکردم تا کمتر زجرش دهم.
💠 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه میدیدیم کوچههای داریا #مقتل مردم شده است. آنهایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکرهای پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود.
مصطفی خیابانها را به سرعت طی میکرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم #مظلوم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا میزد. دستههای ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلمبرداری میکردند...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
__________________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#پیام_معنوی
💌قلبت را گرم کن!
_______
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#یک_آیه
بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ
[ ﻧﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ] ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺷﻚ ﺍﻧﺪ [ ﻭ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭﺷﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﻳﻖ ] ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ .
سوره مبارکه دخان آیه ٩
___________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
💕🌿💕
🌿
کسی که *کردارش* او را به جایی نرساند 💕
*افتخارات خاندانش*
او را به جایی نخواهد رساند ✋
[نهجالبلاغه حکمت ۲۳]
__________________
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh