eitaa logo
『 حضرت‌عشق 』🇵🇸
302 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
31 فایل
بسم‌رب‌المهدے🌿•• سربازان‌امام‌زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشـریف) ازهیچ‌چیزجزگناهان‌خویش‌نمی‌هراسند ッ♥️ -شهید‌آوینی🕊 بخون‌از‌ما🗒 『 @sharayet_hazraateeshgh313https://daigo.ir/secret/991098283 گَـــر سخـنی باشــد‌👆🏼…
مشاهده در ایتا
دانلود
أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﻟﺎﻱ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﻧﻨﮕﺮﻳﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻴﺎﺭﺍﺳﺘﻴﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻴﭻ ﺷﻜﺎﻑ [ ﻭ ﻧﺎﻣﻮﺯﻭﻧﻲ ]ﻧﻴﺴﺖ ؟ به آسمون نگاه کردی ؟ ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
°•🌸😍🌙•° 🌸 از امام حسن علیه‌السلام سؤال شد: 🌸 زهد چیست؟ 🌸 فرمود: دلدادگى به تقوا و دل برگرفتن از دنیا. [تحف‌العقول، ص۲۲۵] __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
+ گناه کردی؟ ___________________________😔 +میبخشمت . به گناه عادت نکن . +عادت کردی؟ ___________________________😔 +میبخشمت . دیگه تکرارش نکن . + تکرارکردی؟ ___________________________😔 +میبخشمت . تو فقط صدام کن. ___________________________😶 +صدام نمیکنی؟ ___________________________😶 + عیبی نداره . خودم صدات میکنم : ✨حیّ علی الصّلاة ✨حیّ علی الصّلاة _😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 ______________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 ‌@hazraate_eshgh
🍃🌺 مهم‌ترین چیزی که بشر به آن احتیاج دارد، آرامــش است. سعادت انسان در این است که از تلاطم و اضطراب روحی در امان و آرامش روحی داشته باشد. این را خانواده به انسان می‌دهد. [۱۳۷۶/۷/۳۰ - رهبرانقلاب] __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
بسم رب الشهداء و الصدیقین (❤️) •|شهیـــده زیـــنب ڪمایے|• شَهادَت فَقَط دَر جِبهہ هاےِ جَنگ نیـــست ؛ اَگر اِنسان براےِ خُدا ڪار ڪند ۅَ بہ یـــادِ اۅ باشد ۅَ بِمیـــرَد ، شَهیـــد اَست...✨ زنده نگه داشتن‌ یاد شهدا ڪمتر از شهادت نیست ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
آیدی تبادل مون 🍃👇 https://eitaa.com/goleyas1098
•💚• بخش سوم: *اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام* اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است. از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [در شب هجرت] در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، پذیرفت که جان خود را فدای من کند. 💚 دوازده.روز.تا.عید.غدیـر.خم😍 __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
✨🌱 •°{اَز آدَما سَمْت حُسِیـ♥️ــن فَرار ڪن }°• ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
|🖤| به غربت علـی و خاندان او سوگنـد امـام ما ز جهان رفت با دلی مغـموم همـاره قصه مظلومی‌اش به خـاک بقیع بـود ز غربت قبـرش برای ما معلوم شهادت امام محمد باقر را تسلیت می گوییم. #اجرک‌الله‌یا‌صاحب‌الزمان ______________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 🕊 💞 قسمت ساکش آماده بود. انگار همیشه آماده ی ماموریت بود. هر چه اصرار می کرد استراحت کنم قبول نکردم. ناهار فسنجان درست کردم. خیلی دوست داشت. به زهرا بانو و باباهم گفتم بیایند. توی اتاق تنها بودیم. کیفم را آوردم و تسبیح را به او نشان دادم. ــ صالح جان... این تسبیح رو خانوم یکی از شهدای مدافع حرم بهم داده. دفعه ی قبلی که رفتی، باهاش برای سلامتیت صلوات می فرستادم. با خودت ببرش.😔 دستم را بوسید و گفت: ــ ای شیطون... از همون موقع دلتو دادی رفت؟؟!!😍 می خوام پیش خودت باشه که دوباره برا سلامتیم صلوات بفرستی. تسبیح را به تخت آویزان کردم. بغض داشتم و صالح حال دلم را می فهمید.😢😞 دستش را زیر چانه ام گرفت و گفت: ــ قول میدم وقتی برگردم هر چقدر دوست داشتی مسافرت ببرمت. تو فقط منو ببخش. بخدا دست خودم نیست. اعلام اعزام کنن باید بریم.😊 بغضم ترکید و توی آغوش مردانه اش جا گرفتم. ــ تو فقط برگرد.😭 سالم و سلامت بیا😭 پیشم من قول میدم ازت هیچی نخوام. 😭مسافرت فدای یه تار موی تو. من صالحمو می خوام، صحیح و سالم... نوازشم کرد و آنقدر بی صدا مرا در آغوشش گرفت که خودم آرام شدم و از او جدا شدم و به آشپزخانه رفتم که غذا را وارسی کنم. همه هوای دلم را داشتند و زیاد پا پیچم نمی شدند. غذا خورده شد، چه خوردنی.😖 فقط حیف و میل شد و همه با غذایمان بازی می کردیم. حتی صالح هم میل چندانی نداشت. بخاطر دل من بیشتر از بقیه خورد اما مشخص بود که رفتارش تصنعی ست. هر چه از لحظه ی بدرقه بگویم حالم وصف ناشدنی ست. زیر لب و بی وقفه صلوات می فرستادم و آیة الکرسی می خواندم. قرآن و کاسه ی آب آماده بود. رفتم از توی اتاق کوله اش را بردارم که خودش آمد و گفت: ــ سنگینه خوشگلم .خودم بر می دارم. به گوشه ای رفتم و به حرکاتش دقیق شدم. چشمانم می سوخت و گونه ام خیس شد. هر چه سعی کردم نمی توانستم جلوی اشکم را بگیرم.😭 ــ مهدیه.. 😔 تو رو خدا گریه نکن. بند دلم پاره میشه اشکتو می بینم.😢 سریع اشکم را پاک کردم و لبخندی زورکی به لبم نشاندم. ــ قولت که یادت نرفته؟☺️ برایم احترام نظامی گذاشت و گفت: ــ امر امر شماست قربان...😍✋ گونه اش را بوسیدم و گفتم: ــ آزاد... و هر دو خندیدیم. میلی به خداحافظی نداشتیم. بی صدا دست هم را گرفتیم و از اتاق بیرون آمدیم. این بار بابا هم با پدر صالح همراه شد. برگشته بود و از توی شیشه ی عقب اتومبیل، آنقدر نگاهم کرد که پیچ کوچه را رد کردند. دلم فرو ریخت و سریع به داخل خانه و اتاقمان دویدم.💔 زجه زدم و های های گریه کردم. انگار بی تابی سلما اینبار به من رسیده بود. سری قبل، من محرم دلتنگی سلما بودم و حالا زهرا بانو و سلما هر چه می کردند نمی توانستند مرا آرام کنند. حالم خیلی بد بود و انگار اتاق برایم تنگ و تنگ تر می شد. روی تخت نشستم و چنگ انداختم به تسبیح. 💚اللّٰهُمَ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدِاً وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ...💚 ادامه دارد... ✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀ ✍به قلمـ؛ بانو طاهره ترابی ✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀ _______________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh