eitaa logo
『 حضرت‌عشق 』🇵🇸
309 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
31 فایل
بسم‌رب‌المهدے🌿•• سربازان‌امام‌زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشـریف) ازهیچ‌چیزجزگناهان‌خویش‌نمی‌هراسند ッ♥️ -شهید‌آوینی🕊 بخون‌از‌ما🗒 『 @sharayet_hazraateeshgh313https://daigo.ir/secret/991098283 گَـــر سخـنی باشــد‌👆🏼…
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸✨🌿 شَـــبِ جُمعِــہ ڪَربَـــلا غوغــایے ست باز هَم طالِع وَ تَقدیـــر حَسَن تَنهایے ست 🌸✨🌿 السلام علیڪ یا حسن بن علے (💚) السلام علیڪ یا حسین بن علے (❤️) ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤هوای حـسـیـن❤ ❤هوای حـرم❤ شب جمعست هوایت نکم میمیرم😔😭 __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
بسم رب المهدی 💫
دُعایِ روزِ بیسْتُ هَشْتُمِ ماهِ مُبـ ❤ ـارَڪِ رَمضان __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
‏قَسَمْ بِه فَتْحْ قُــدْسْ کِـهـ خُونْ بَهایِ تُوسْتْ... ‎ __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
«تقوا» آن نيست؛ که با يک «تق»، وا برود! __________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
📚 🔸نام کتاب : اسم تو مصطفاست (زندگینامه و خاطرات شهید مصطفی صدرزاده به روایت همسر شهید ) 🔹نویسنده : راضیه تجار 🔸ناشر : روایت فتح ♦️قسمتی از کتاب : ساعت ده شب بود که مادرت زنگ زد : گفتن فردا آب قطع میشه ، برقم همینطور ! مامان که شنید زد تو صورتش : وای خاک عالم ، حالا چیکار کنیم سجاد؟ سجاد و سبحان آمدند پیش تو . نیم ساعت بعد سه تایی باهم آمدید با یه تانکر . تانکر را در پارکینگ گذاشتید و بنا کردید به شستنش . تا دیر وقت صدای قهقهه تان شنیده می شد. _کف تانکر پر از خزه س . دوماد آستینا بالا ، خودت زحمتش رو بکش ! تو را کرده بودند داخل تانکر و دادت بلند بود : بابا چرا شلنگ رو گرفتین رو سرم ، مظلوم گیر آوردین! مامان تو آشپزخانه غذا درست می کرد . زرشک پلو با مرغ و خورشت فسنجان . عطر و بوی غذا در خانه پیچیده بود . صدای جیغ و داد و گریه و خنده بچه ها بلند بود. تا نیمه شب همه بیدار بودند . دورتادور پارچه قند سابی را با هویه گل زدم. _بابا این تانکر سوراخه! شلیک خنده شما از پایین می آمد . آن شب دو سه ساعت بیشتر نخوابیدیم ..... ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
سردار عزیزم خون بهایت آزادی قدس است. دشـمنِ پسـت بداند که مسـلمان هستیم از تبار علی(ع) و میثم و سلمان هستیم عهد بستیـم که تسلیـم شیاطیـن نشویم تا نفس هست همه بر سر پیمان هستیم بیشـمــارند در این عرصـه سـلیمــانی ها پس بدانید در این خاک فـراوان هستیم چنـد سـالی اسـت که با کـلّ قـوا منتظـرِ یک خـطا از طرف دشمــنِ نادان هستیم راه "قـدس" از حـرمِ کـرب و بـلا می‌گذرد فکر ملحق شدن "قدس" به تهران هستیم ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
♥️✨🌿 ما جُـز پِسَرِ فاطِــمِهـ اَربابــــ نَداریـــمـ تاصُبـحِ ظُهور پِسَـرَشـ خـواب نَداریـــمـ تارَهبـَرفَرزانِـه ےِ ما"سِیـــــدعَلـے"هَستـ باکے بِہ دِل اَزدُشمَـن نابــاب نَداریـــمـ ♥️✨🌿 السلام علیـــڪ یا زینب ڪبرے ڪلنا عباسک یا زیـــنب شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
تـلـنـگـر...😔😭 عکس حتما باز شود👆🏻👆🏻 __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
سربازان امام زمان (عج) از هیچ چیز جز گنـــاهان خود نمی ترسند...💙 ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
پروفایل... گناه یعنے:خداحافظ مهدی !!! __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
پروفایل... پُروفایل مَهدَوی __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
عشق یـــعنے یڪ خمیـــنے سادگی عشق یـــعنے با علـــے دلدادگـــے عشق یـــعنے دست تـــو پرپر شده عشق یـــعنے یک علـــے رهبر شده عشق یـــعنے لافتــی الا علــــــے عشق یـــعنے رهـــبرم سیـــد علے ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
سلام همراهان گرامی کم کاری بنده رو به دلیل دو روز فعالیت نکردن ببخشید ....
زهد، «نداشتن» نیست، بلکه «در بند داشته ها نبودن» است. __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
اگر کسانی برای حفظ جانشان یا شغل وپول و مقامشان ویا محبت نزدیکانشان راه خدا را ترک کنند وآنجا که باید حق بگویند، نگویند، آن وقت حسین بن علی ها به مسلخ کربلا کشیده خواهند شد. رهبر انقلاب ۱۳۵۷/۳/۲۰ __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
- بدرود که چه بسا گناهان که از نامه عمل ما زدودى و چه بسا عیبها که پوشیده داشتى. **** -بدرود اى ماهى که هیچ ماه دیگر را توان همسرى با تو نیست. **** بدرود اى ماهى که تا تو بودى، امن و سلامت بود... 😔 فراز های از دعای وداع با ماه مبارک رمضان __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
الوداع ای یا علی یا عظیم الوداع ای یا غفور یا رحیم الوداع ای سفره پیغمبری الوداع ای اشکهای حیدری عیدتان مبارک! __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
پروفایل امام زمانی و عید فطر
🌸✨بسم رب المهدی✨ 🌸
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ [ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻭ ]ﭼﻜﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﮔِﻞ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ سوره مبارکه مؤمنون آیه ١٢ __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
اِمام صادِق (ع): نیـــتِ خوب روزے را اَفزایـــش مےدَهَد.....❤️ ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
°💚🖇° بار خدایا! حقیقت هر باطل را که شیطان در چشم ما می آراید به ما بشناسان... و از خواب غفلت بیدارمان ساز که بدو نگرویم. امام سجاد (ع) صحیفه سجادیه دعای هفدهم __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
♥️✨🌿 حَسَن (ع) زیباتَریـــن اِسمِ دو دُنیـــاسٺ ڪِرامَٺ اَز سَراپایَـــش هُوِیـــداســــٺ اَگَرچِہ عالَــــــمے هَـسٺ ریـــزه خوارَش وَلے مَظلوم تَریـــن فَرزَندِ زَهـــرا (س) سٺ ♥️✨🌿 السلام علیڪ یا ڪریم اهل بیت (ع) ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
بسم رب الشهداء و الصدیقین (❤) من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد شهید مدافع حرم مهدی صابری ولادت : فروردین ۱۳۶۸ در مشهد شهادت : اسفند ۱۳۹۳ در درعا ، سوریه علت شهادت : مبارزه با گروهک های تکفیری_صهیونیستی در دفاع از حریم اسلام نحوه شهادت : اصابت گلوله مزار شهید : قم_بهشت معصومه (س)_قطعه ۵۳ برشی از وصیت نامه شهید : همیشه آرزو داشتم این روضه ها همه به سرم بیایند خدا کند. یعنی می شود؟ رسیدن به سن ۳۰ سال، بعد از آقا علی اکبر(علیه السلام) برایم ننگ است. تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی اکبر(علیه السلام)؛ اصلاً نمی توانم تصور کنم. فرق سالم را بعد از آقا علی اکبر(علیه السلام) نمیخواهم. چقدر خوب میشد سر در بدنم نداشته باشم. چقدر جالب و رؤیایی و زیباست وقتی ارباب می آیند بالای سرم. تن تکه تکه ام برایشان آشنا باشد و با دیدن شباهت های بدن من و شهزاده علی اکبر(علیه السلام) کمی از آن غم و غصه بدن اربا اربا تسلی پیدا کند. خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم.......🌷 ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
🌺 گفتم که به پیری رسم و توبه کنم آنقدر جوان مرد و یکی پیر نشد سخنرانی مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی __________________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
چَشمِ مَنو اَمرِ وَلے عاشِقِتَم سِیـــد عَلے....❤ {💚} ___________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
✍️ 💠 دیگر نمی‌خواستم دنبال سعد شوم که روی شانه سالمم تقلاّ می‌کردم بلکه بتوانم بنشینم و مقابل چشم همه با گریه به پای سعد افتادم :«فقط بذار امشب اینجا بمونیم، من می‌ترسم بیام بیرون!» طوری معصومانه تمنا می‌کردم که قدم رفته به سمت در را پس کشید و با دست و پایی که گم کرده بود، خودش را بالای سرم رساند. کنارم نشست و اشک چشمم قفل قلدری‌اش را شکسته بود که دست زیر سر و گردنم گرفت و کمکم کرد تا دوباره در بستر بخوابم و نجوا کرد :«هرچی تو بخوای!» 💠 انگار می‌خواست در برابر قلب مرد غریبه‌ای که نگرانم بود، تصاحب را به رخش بکشد که صدایش را بلندتر کرد تا همه بشنوند :«هیچکس به اندازه من نگرانت نیست! خودم مراقبتم عزیزم!» می‌فهمیدم دلواپسی‌های اهل این خانه به‌خصوص مصطفی عصبی‌اش کرده و من هم می‌خواستم ثابت کنم تنها من سعد است که رو به همه از حمایت کردم :«ما فقط اومده بودیم سفر تا سعد رو به من نشون بده، نمی‌دونستیم اینجا چه خبره!» 💠 صدایم از شدت گریه شکسته شنیده می‌شد، مصطفی فهمیده بود به بهای عشقم خودزنی می‌کنم که نگاهش را به زمین کوبید و من با همین صدای شکسته می‌خواستم جان‌مان را نجات دهم که مظلومانه قسم خوردم :«بخدا فردا برمی‌گردیم !» اشک‌هایم جگر سعد را آتش زده و حرف‌هایم بهانه دستش داده بود تا از مخصمه مصطفی فرار کند که با سرانگشتش را پاک کرد و رو به من به همه طعنه زد :«فقط بخاطر تو می‌مونم عزیزم!» 💠 سمیه از درماندگی‌ام به گریه افتاده و شوهرش خیالش راحت شده بود میهمانش خانه را ترک نمی‌کند که دوباره به پشتی تکیه زد، ولی مصطفی رگ دیوانگی را در نگاه سعد دیده بود که بی‌هیچ حرفی در خانه را از داخل قفل کرد، به سمت سعد چرخید و با خشمی که می-خواست زیر پرده‌ای از صبر پنهان کند، حکم کرد :«امشب رو اینجا بمونید، فردا خودم می‌برم‌تون که با پرواز برگردید تهران، چون مرز دیگه امن نیست.» حرارت لحنش به حدی بود که صورت سعد از عصبانیت گُر گرفت و نمی‌خواست بازی بُرده را دوباره ببازد که با سکوت سنگینش تسلیم شد. با نگاهم التماسش می‌کردم دیگر حرفی نزند و انگار این اشک‌ها دل سنگش را نرم کرده و دیگر قید این قائله را زده بود که با چشمانش به رویم خندید و خیالم را راحت کرد :«دیگه همه چی تموم شد نازنین! از هیچی نترس! برمی‌گردیم سر خونه زندگی‌مون!» 💠 باورم نمی‌شد از زبان تند و تیزش چه می‌شنوم که میان گریه کودکانه خندیدم و او می‌خواست اینهمه دلهره را جبران کند که با مهربانی صورتم را نوازش کرد و مثل گذشته نازم را کشید :«خیلی اذیتت کردم عزیزدلم! اما دیگه نمی‌ذارم از هیچی بترسی، برمی‌گردیم تهران!» از اینکه در برابر چشم همه برایم خاصه¬خرجی می‌کرد خجالت می‌کشیدم و او انگار دوباره عشقش را پیدا کرده بود که از چشمان خیسم دل نمی‌کَند و نگاهم می‌کرد. دیگر ماجرا ختم به خیر شده و نفس میزبانان هم بالا آمده بود که برایمان شام آوردند و ما را در اتاق تنها گذاشتند تا استراحت کنیم. 💠 از حجم مسکّن‌هایی که در سِرُم ریخته بودند، چشمانم به سمت خواب خمیازه می‌کشید و هنوز خوابم نبرده بود که با کابوس ، پلکم پاره می‌شد و شانه‌ام از شدت درد غش می‌رفت. سعد هم ظاهراً از ترس اهل خانه خوابش نمی¬برد، کنارم به دیوار تکیه زده و من دیگر می‌ترسیدم چشمانم را ببندم که دوباره به گریه افتادم :«سعد من می‌ترسم! تا چشمامو می‌بندم فکر می‌کنم یکی می‌خواد سرم رو ببره!» 💠 همانطور که سرش به دیوار بود، به سمتم صورت چرخاند و همچنان در خیال خودش بود که تنها نگاهم کرد و من دوباره ناله زدم :«چرا امشب تموم نمیشه؟» تازه شنید چه می‌گویم که به سمتم خم شد، دستم را بین انگشتانش گرفت و با نرمی لحنش برایم لالایی خواند :«آروم بخواب عزیزم، من اینجا مراقبتم!» چشمانم در آغوش نگاه گرمش جا خوش کرد، دوباره پلکم خمار خواب شد و همچنان آهنگ صدایش را می‌شنیدم :«من تا صبح بالا سرت میشینم، تو بخواب نازنینم!» و از همین ترنم لطیفش خوابم برد تا هنگام که صدایم زد. 💠 هوا هنوز تاریک و روشن بود، مصطفی ماشین را در حیاط روشن کرده، سعد آماده رفتن شده و تنها منتظر من بود. از خیال اینکه این مسیر به خانه‌مان در تهران ختم می‌شود، درد و ترس فراموشم شده و برای فرار از جهنم حتی تحمل ثانیه‌ها برایم سخت شده بود. سمیه محکم در آغوشم کشید و زیر گوشم خواند، شوهرش ما را از زیر رد کرد و نگاه مصطفی هنوز روی صورت سعد سنگینی می‌کرد که ترجیح داد صندلی عقب ماشین پیش من بنشیند... ✍️نویسنده: ______________ ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh