⚜️ زیارت، بهشتی است که وقتی واردش می‌شویم از صندوق بهشتی بهره‌مند می‌شویم. امام رضا(علیه‌السلام): «به خدا قسم آن بقعه(حرم امام رضا علیه‌السلام) باغی است از باغ‌های بهشت» 📚من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۵. #امام_رضا #مشهد ✅@Aminikhaah

﷽ 🔰 بهشت را به بها دهند نه به بهانه ✍🏻 ابن عماره از امام صادق(علیه‌السلام) سوال کرد: «در مورد اصحاب امام حسین(علیه‌السلام) بفرمایید چطور این‌ها این‌گونه به کام مرگ رفتند و باکی از مرگ نداشتند؟ ▫️حضرت در پاسخ فرمودند: «إِنَّهُمْ كُشِفَ لَهُمُ اَلْغِطَاءُ حَتَّى رَأَوْا مَنَازِلَهُمْ مِنَ اَلْجَنَّة» پرده از جلو چشمانشان برداشته شد، خانه خود را در بهشت دیدند.» [1] 🔖 این پرده را چه زمانی از جلوی چشم این‌ها برداشت؟ شب عاشورا. وقتی امام حسین(علیه‌السلام) به آن‌ها فرمود از اینجا بروید. همان اول که بهشت را به آن‌ها نشان نداد. ✍🏻 صبر کردند، پای امام حسین(عليه‌السلام) ایستادند، سختی‌ها را تحمل کردند و بعد از اینکه حضرت اصحاب را امتحان کرد، آنجا حضرت بهشت را نشان ایشان داد. [1]‌ علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۹. 📌 برگرفته از جلسات «شوق بهشت» ✅️@Aminikhaah

﷽ ✨ راه رستگاری 🔰 امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «ایمان چهار ستون دارد؛ صبر، یقین، عدالت، جهاد. صبر نیز چهار رکن دارد؛ شوق، اشفاق(کناره‌گیری از چیزی)، زهادت(بی‌تمایلی)، ترقب» [1] ✍🏻 اگر کسی شوق به بهشت، کناره‌گیری از جهنم، بی‌رغبتی به دنیا، حواس جمعی نسبت به مرگ را داشته باشد، صبور می‌شود. و در صورتی مؤمن خواهد شد که صبر، یقین، عدالت و جهاد داشته باشد. ⬅️ کسی هم که

مؤمن

بشود رستگار دنیا و آخرت می‌شود؛ «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» (سوره مؤمنون، آیه۱). 📌 برگرفته از جلسات «شوق بهشت» ✅️@Aminikhaah

﷽ 🔘 بی‌تفاوت‌های قاتل 🔰 در داستان کربلا مردم با معیارهای خود ارزش‌گذاری کردند: برخی به یزید و عبیدالله رأی دادند، و برخی دیگر بی‌تفاوت بودند و برخی به نفع منافع شخصی به نفع عبیدلله فعالانه کنشگری کردند، زیرا عبیدالله برایشان فایده داشت و امام حسین(علیه‌السلام) هزینه. ▫️این بی‌تفاوتی‌ها و منافع شخصی موجب شد که امام حسین(عليه‌السلام) به شهادت برسد. ✍️🏻 امام حسن(علیه‌السلام) به امام حسین(علیه‌السلام) فرمود: چرا مصیبت تو بزرگ‌تر از مصیبت من است؟ چون سی هزار نفر با قصد قربت علیه تو شمشیر می‌کشند. اگرچه بسیاری از مردم کوفه حتی از خانه‌هایشان بیرون نیامده بودند، اما واقعیت این است که همه‌ آن‌ها در این فاجعه سهم داشتند. 📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی» ✅️@Aminikhaah

﷽ 🔰 باید بمیریم ✍🏻 در مقایسه بین خدای رب العالمین یا بت چوبی ساخته‌ دست بشر یا در انتخاب میان موسی یا سامری، تشخیص صحیح، سخت نیست. ▫️اما تشخیص حق از باطل زمانی دشوار می‌شود که انسان، دستگاه تشخیص خود را خراب کرده و ذائقه‌اش را تغییر داده است. چرا که چنین فردی برای انتخاب درست باید از باورهای غلطی که به اشتباه در وجود خود جایگزین کرده، گذر کند که این گذشتن برای او مثل مرگ است. در حقیقت عبور از امتحانات معادل مرگ است. ✍🏻 هر توبه و بازگشت، به همراه مرگی صورت می‌پذیرد. و برای آدمی سخت است از هویتی که با وجود و فکرش برای خود ساخته بگذرد. این عبور به معنای آتش زدن خود است. 📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی» ✅️@Aminikhaah

امشب تل‌آویو ✌️✌️✌️

ته حقارت و بدبختی فقط کومله ها که طبق توافقنامه امنیتی ایران و عراق، خلع سلاح شدن و فرستادنشون تو کانکس زندگی کنند.

یادمه مقطع راهنمایی بودم و زمان جنگ تحمیلی بود،تعدادی از خانواده‌ام در جبهه بودند .برادرم در کردستان بود توسط نشریه پاسدار اسلام از جبهه کردستان خبرها رو دریافت میکردیم ، یک زمانی خبر وحشتناکی رسید که جلوی پای یک عروس کومله تعدادی پاسدارو روحانی رو ذبح کردند جالب اینکه عروس در خواست ذبح بیشتری رو می‌کنه ، خبر این واقعه دلخراش تا مدتها حالمون رو گرفته بود . جنایات کومله و دمکرات در کردستان خیلی وحشتناک هست ،واین خبر مرهمی بر زخم هست .🕊🥀

بابا در استفاده از وقت خیلی منظم بود و خساست به خرج می داد. مثلا شب ها از ساعت ۹:۴۵ تا ۱۱:۲٠ دقیقه مطالعه می کرد. به ما هم توصیه می کرد: «دوست دارم صبح ها ورزش کنید و همه کارهاتون مرتب و منظم باشه و وقت تون را هدر ندید». اما هیچ گاه وادارمان نمی کرد مثل خودش باشیم. روی همین حساب، تلویزیون خیلی کم می دید. بیشتر اخبار و تحلیل های سیاسی را دنبال می کرد و بعضی سریال هایی مثل امام علی (ع) و مردان آنجلس. حسرت به دلم مانده بود یک بار بیاید و هم پای ما بنشیند فیلمی سریالی نگاه کند. یک بار خیلی اصرارش کردم و قربان صدقه اش رفتم که بیاید همراه ما تلویزیون ببیند. بالاخره آمد و نشست. اما چه نشستنی؟! مثل اینکه روی میخ نشسته باشد. بعد از یک ربع گفت: «ببخشید! نمی خوام ناراحت تون کنم. اما وقتی پای تلویزیون می نشینم انگار وقتم داره تلف میشه. باید اون دنیا جواب بدم که وقتم را برای چی مصرف کردم. نمی تونم بنشینم و این برنامه را نگاه کنم. می شه من برم؟». لب و لوچه مان آویزان شد. گفتم: باباجان! نمی خواستیم اذیت بشید. فقط می خواستیم پیش ما باشید. معذرت خواهی کرد و رفت به اتاقش. 🌷شهید صیاد شیرازی