eitaa logo
حضرت زهراس وشهیدهادی
5.6هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.8هزار ویدیو
11 فایل
یا علی یا علی یاعلی یا علی یا علی مادر همه شهیدان شده ای؟؟؟ می شود مادر ما هم بشوی؟؟! به کانال حضرت زهرا سلام الله و شهدا خوش اومدید🍃💜♥️ #اینجامهمان_حضرت_زهراس_هستین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بزرگوار تلویزیون ایران داره پخش می کنه بعدا من بگم نگاه نکنید؟ بعدا شما بگین اونا نگاه نکنن چی را نگاه کنن؟؟ چه فیلمی را نگاه کنن ماهواره نگاه کنن یا بشینن سرگوشی و مجازی و صد تا کوفت دیگه اگر فیلم برای دشمن هم باشه باید از قسمت های خوبش استفاده کرد تمام کشورهای غیر مسلمان دارن کارهایی که پیامبران و امامان ما گفتن را پیاده می کنن همین شکر گذاری که در قرآن اومده چقدر از یهودی ها اومدن و دارن برای مسلمان ها کلاس های جور وا جور می ذارن که اینطوری شکر گذاری کنید و به قیمت بسیار بالا بعدا شما میگین دارین تبلیغ فیلم جومونگ می کنید؟ وفا داری را از اون فیلم یاد بگیرین چطوری دشمن چیزهای خوب ما را یاد گرفتن دین ما هرچی داشته چه براشون مفید بوده یاد گرفتن و به شیوه مختلف دارن استفاده می کنن عین وفا داری عین احترام عین ادب و...... اینا را یاد گرفتن بچه هامون از دیدن این فیلم احترام به پدر و مادر را یاد می‌گیرند خیلی زیبا داره توضیح میده حالا فیلم ایرانی می سازند پسره به ننه باباش محل نمیده چون اگر محل بده می گن مادر شوهر بد و پدر شوهر بد واینجوری گوش بچه هارا پر می کنن که باید بزرگ شدین زیاد به پدر و مادر اهمیت ندین ولی اونایی که دشمن هستن دارن قرآن مارا حتی روی فیلم هاشون سبک زندگیشون پیاده می کنن البته این فیلم ساخت کره هست حالا کار گردانش یهودی هست ولی مجبور شده سبک زندگی خوبی را نشون بده من گفتم فقط قسمت های خوبی داره و لازم نیست بهش به صورت سیاسی نگاه کنید این که بهش سیاسی نگاه می کنن برای آدمهایی هست که می دونن نه برای مردم عادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃 روز خود را با سلام به مادر شهیدان (س) آغاز کنیم... ♥️ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا ♥️السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ ♥️السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن ان شاءالله با دعای خیر مادرانه حضرت زهرا(س)بتونیم به خدا برسیم... https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام ✋ دوباره دل زِ کمند گناه می‌گیرم در آسمان خراسان پناه می‌گیرم نگاه لطف شما بر همه نمایان است که سهم خود را از این نگاه می‌گیرم 💚 ⛅️ https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم‌خوانی سرود دانش‌آموزان در دیدار امروز با آقا با نوای حاج مهدی رسولی فلسطین راه عزت برگزیده خورشید غیرت از بامش دمیده دوران کمپ دیویدش گذشته فصل طوفان الاقصایش رسیده ✊ https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۱ با دست دیگرش دستم روی روبنده قرار داد و نجوا کرد _اینو روش محکم نگه دار! و باز به راه افتاد.. و این جنازه را دوباره دنبال خودش میکشید.. تا به در فلزی قهوه ای رنگی رسیدیم... او در زد.. و قلب من در قفسه سینه میلرزید.. که مرد مُسنی در خانه را باز کرد... با چشمان ریزش به صورت خیس و خونی ام ماند.. و سعد میخواست پای فرارم را پنهان کند که با لحنی توضیح داد _تو کوچه خورد زمین سرش شکست! صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت.. و به گریه هایم کرده بود که با تندی حساب کشید _چرا گریه میکنی؟.. ترسیدی؟ خوابیده در صدا و صورت این زندان بان جدید جانم را به لبم رسانده بود... و حتی نگاهم از ترس میتپید.. که 🔥سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید _نه🔥 ابوجعده! چون من میخوام برم، نگرانه! بدنم به قدری میلرزید.. که از زیر چادر هم پیدا بود و 🔥دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بی روح ارشادم کرد _شوهرت داره عازم میشه، تو باید افتخار کنی! سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم.. و این خانه برایم میداد.. که به سمت سعد چرخیدم و با لب هایی که از ترس میلرزید، کردم _توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته میکنم! دستم سُست شده و دیگر نمیتوانستم روی زخمم را بگیرم.. که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد... نفس هایش به تپش افتاده.. و در سکوتی ساده نگاهم میکرد، دلش به رحم آمده که هر دو دستش را... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۲ هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم... _بذار برم،.. من از این خونه میترسم... و هنوز نفسم به آخر نرسیده،.. صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد _اینطوری گریه میکنی، اگه پای شوهرت برای بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه! نمیدانست سعد به ترکیه میرود.. و دل سعد هم شده بود.. که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد _بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟ شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را میدیدم، باانگشتان سردم به دستش چنگ زدم.. ... و با هق هق گریه قسم خوردم _بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر! روی نگاهش را پرده ای از اشک پوشانده و شاید دلش ذرهای نرم شده بود که دستی چادرم را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم... به سرعت به سمت در چرخیدم.. و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد _از خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟ سعد دستانش را از دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد.. و به جای اون زن دستم را گرفت.. و با یک تکان به داخل خانه کشید. راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد... وحشت زده صورتم را به سمت در چرخاندم، سعد با غصه نگاهم میکرد.. و دیگر فرصتی برای التماس نبود.. که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید... باورم نمیشد.. سعد رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۳ که تنم یخ زد... در حصار دستان زن پر و بال میزدم تا خودم را دوباره به در برسانم.. و او با قدرت مرا به داخل خانه میکشید و سرسختانه نصیحتم میکرد _اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن جهاد! باید محکم باشی تا خدا خودش رو رقم بزنه! و من بی پروا ضجه میزدم.. تا کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد _خفه شو!.. کی به تو اجازه داده جلو نامحرم صداتو بلند کنی؟ با شانه های پهنش روبرویم ایستاده.. و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند. که نفسم در سینه بند آمد..و صدایم در گلو خفه شد. زن دوباره دستم را کشید.. و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد _تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای جهاد کنی؟ میان اتاق رسیده بودیم.. و دستم هنوز در دستش میلرزید که به سمتم چرخید و تکلیفم را مشخص کرد _تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن ارتش آزاد به داریا، ما باید رو تو این شهر خشک کنیم! اصلاً نمیدید... صورتم غرق اشک و خون شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانه ام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد _این لالهِ؟ ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد.. و از چشمانش میبارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد _افغانیه! بلد نیس خیلی عربی صحبت کنه! و انگار زیبایی و تنهایی ام قلقلکش میداد.. که به زخم پیشانی ام اشاره کرد و بی مقدمه پرسید _شوهرت همیشه کتکت میزنه؟ دندان هایم از ترس به هم میخورد.. و خیال کرد ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۴ خیال کرد از سرما لرز کرده ام که به همسر جوانش دستور داد _ 🔥بسمه!..یه لباس براش بیار، خیس شده! و منتظر بود او تنهایمان بگذرد.. که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید _اگه اذیتت میکنه، میخوای طلاق بگیری؟ قدمی عقب رفتم.. و تیزی نگاه داشت جانم را میگرفت.. که صدای بسمه در گوشم شکست _پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن! و اینبار صدای این زن.. فرشته نجاتم بود که به سمت اتاق فرار کردم.. و او هوس شوهرش را حس کرده بود... که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد _من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد! و ای کاش.. به جای این هیولا سعد در این خانه بود.. که مقابل چشمان وحشی اش با همان زبان دست و پا شکسته عربی به گریه افتادم _شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین... اجازه نداد حرفم تمام شود... که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد _اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون! نفهمیدم چه میگوید.. و دلم خیالبافی کرد میخواهد فراری ام دهد.. که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد _اگه شده شوهرت رو تا به تو برسه! احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند.. که قفسه سینه ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای داریا نقشه ای کشیده بود و حکمم را خواند _اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا! و بهانه خوبی بود تا... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
✨بسم رب الشهداء و الصدیقین ✨ 💠 معرفی شهید مهمان: شهید سید مهدی یحیوی 🌱 ولادت: ۱۳۴۱/۰۱/۱۲ البرز، کرج 🌷 شهادت: ۱۳۶۲/۰۱/۲۳ فکه، شرهانی 🔲 مزار مطهر شهید: گلزار شهدای امامزاده محمد (ع) کرج ✨بارها گفته بود که در خواب ائمه را دیده و به او گفته ‏اند: « به جبهه بیا تا ما را زیارت كنی. » 🍃در همان روزها، به عنوان محافظ و پاسدار بیت امام انتخاب شد. او جزء اولین گروهی بود که عازم لبنان شد. ۴ ماه در لبنان به آموزش رزمندگان لبنانی پرداخت. به ايران بازگشت و مجدداً در سپاه مشغول فعاليت شد. 💌 خاطره‌ای از کرامات شهید یحیوی: ما پنج نفر روی تپه راه می رفتیم و آقا سید مهدی هم زمزمه کنان همراه ما بود. یک مرتبه دیدم حالش جور دیگری شد و در تیررس دشمن، از تپه به پایین می رفت، اما هیچ تیری به او اصابت نمی‌کرد. وقتی که برگشت، رنگش پریده و قرآنی در دستش بود. 🌼 داخل قرآن نوشته شده بود:« از شما پنج نفر، چهار نفرتان شهید می شوید و آن یک نفری که باقی می ماند باید رسالت شهدای دیگر را به دوش بگیرد و پیامشان را برساند. امضاء؛ مهدی » 📗این قرآن همیشه در سپاه روی میز کار او بود، منطقه هم که می رفت آن را با خود می برد. ایشان که شهید شد به فکر این قرآن افتادم. به سپاه رفتم و هر چه اتاق ایشان را گشتم از قرآن اثری پیدا نکردم. همه یادگاری هایش را گشتم اما قرآن را نیافتم. انگار مهدی زهرا (عج) با بردن سید مهدی، قرآن یادگاریش را نیز با خود برده بود. 🥀 نحوه شهادت: در عملیات والفجر ۱، شهد شیرین شهادت را نوشید. 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🌷✨ بسم رب الشهدا و الصدیقین ✨🌷 🌹🍃 شهید سید مهدی یحیوی: در عبادتتان خلوص داشته باشید و با خدا زیاد خلوت کنید. 💔🍃 بیست و دومین شب چله شهدایی : 🌹به یاد و خاطره شهید والامقام: ✨شهیدی که در رؤیای صادقه، به جمع اهل بیت علیهم السلام دعوت شد. 🌱 شهید سید مهدی یحیویاعمال توسل امشب: 🍀✨ دعای فرج امام زمان ( عج) : 1 مرتبه 🍀✨ ذکر زیبای اَسْتَغْفِرُ اللّه رَبّی وَ اَتوبُ اِلَیه: 14 مرتبه 🍀✨سوره مبارکه قدر: 5 مرتبه 🍀✨ذکر مستجاب صلوات: 100 مرتبه ✅ مهلت انجام چله امشب: پایان فردا https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پایگاه بسیج لندن . .😂🖐🏻'' https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Piremard - Ya Mola Delom - 128 - musicsweb.ir.mp3
674.5K
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم ای خدا زیر سنگ اومده https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبلا دیدیمش ، امروز سالروز شهادت این شیرمرده، یه قهرمان واقعی، تو المپیک وحوش.! و چه قهرمانانی هستند خانواده ی محترمش.😔 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
حضرت زهراس وشهیدهادی
قبلا دیدیمش ، امروز سالروز شهادت این شیرمرده، یه قهرمان واقعی، تو المپیک وحوش.! و چه قهرمانانی هستند
سلام این فیلم را ببینید بعدا می ام ان شاء الله یکم صحبت می کنیم دلم گرفته اره عین دل شما
1_2702978468.mp3
3.42M
با خاطرات کربلا گریه ام میگیره با دیدن عکسش آقا گریه ام میگیره بارون می باره یاد ایونت می افتم میگیره قلبم بی هوا گریه ام می گیره 😭😭😭😭😭😭😭 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
 🌷 «مداح بی سر»👇 ✨هم مداح بود هم شاعر اهل بیت می گفت: « شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود؟» بعد شهادت وصیت نامه اش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم.  سراغ قبر که رفتند دیدند که براي هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه ش اومد قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی سرش.🕊 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها راه میانبر و رساننده که ما رو به یه «آدم خوب» از نگاه خدا تبدیل می‌کنه! https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3