eitaa logo
حضرت زهراس وشهیدهادی
5.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
11 فایل
یا علی یا علی یاعلی یا علی یا علی مادر همه شهیدان شده ای؟؟؟ می شود مادر ما هم بشوی؟؟! به کانال حضرت زهرا سلام الله و شهدا خوش اومدید🍃💜♥️ #اینجامهمان_حضرت_زهراس_هستین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خورشید خاڪبوس حرمخانۀ شماسٺ ای صاحب اجازۀ خورشیـد امروز هم به رخصتتان میڪشم نَفَس ای بی نهایت و جاوید السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
12.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌« هرکی گرفتاری داره، اسم ابلفضل بیاره...» • بامداحی:   - الحرام ۱۴۴۵ https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای رفع فشار‌های زندگی تسبیحات حضرت‌ زهرا سلام حاج اقا عالی https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
مقبره بی بی شطیطه در نیشابور که خیلی ها برای حاجت به ابن مکان روی می اورند داستان زیبایی داره پایین پست براتون می ذارم 👇👇👇
✅ داستان بی بی شطیطه 🏷️پس از شهادت امام صادق(ع)، شيعيان نيشابور، فردي را به نمايندگي از خود انتخاب كردند و مقدار سي هزار دينار و پنجاه هزار درهم و دو هزار قطعه لباس به او دادند تا به امام بعد از امام صادق(ع) تحويل دهد. 🔖 در ضمن حدود هفتاد ورقه سؤال كه هر كدام مهر خورده بود، تحويل او دادند و گفتند: اين اوراق را شبانه به خدمت كسي كه مدعي امامت است ببر و روز بعد تحويل بگير. 🛑اگر پاسخ نامه‌ها‌ بدون اينكه مهر آن شكسته شده باشد، جواب داده شده بود، اموال را تحويل بده، وگرنه برگردان. 💢 بانويي به نام «شطيطه» كه از زنان فاضله و شيعه در نيشابور بود نيز يك درهم و يك تكه پارچه پنبه‌اي كه خود بافته بود، به او داد تا به امام(ع) دهد و گفت: «انّ الله لا يستحيي من الحق؛ خداوند از حق حيا ندارد.» و منظورش اين بود كه حق، كم و زياد ندارد. 💢 محمد بن علي نيشابوري مي‌گويد: من در مدينه ابتدا بر عبدالله افطح وارد شده، او را امتحان كردم، توانايي نداشت پاسخم را بدهد، نگران و محزون، ولي به لطف خدا اميدوار بودم كه در كوچه‌ها نوجواني مرا به خدمت امام كاظم(ع) برد. امام تا مرا ديد، فرمود: تمام سؤالات را پاسخ داده‌ام. ✍️ امام(ع) نام و مقدار اموال را برد و گفت: تحويل بده، من تحويل دادم و فقط درهم و بافته شطيطه را برداشت و بقيه را رد كرد و فرمود: «ان الله يستحيي من الحق؛ خداوند از حق حيا ندارد.» بعد فرمود: اي ابا جعفر! سلام مرا به شطيطه برسان و اين كيسه چهل درهم و اين پارچه را به او بده و بگو: اين پارچه از كفن خودم است، به تو هديه كردم. پنبه آن از مزرعه حضرت زهراست و خواهرم آن را بافته است. به او بگو: بعد از رسيدن تو، نوزده روز زنده مي‌ماند و من خودم به او نماز خواهم خواند. محمد بن علي گويد: وقتي برگشتم نيشابور، ديدم تمام كساني كه امام(ع) اموالشان را پس داده، همه پيرو عبدالله افطح شده‌اند و فقط شطيطه بر حق استوار مانده است. 🔖 سلام امام(ع)، را به او رساندم و درهم و پارچه كفن را نيز تحويل دادم. طبق همان سخن امام(ع) شطيطه فوت كرد و حضرت، خود به نماز او حاضر شد، بعد فرمود: بر من و ديگر ائمه لازم است بر جنازه شما هر جا باشيد حاضر شويم، پس تقواي خدا را رعايت كنيد. ✌️امام كاظم(ع) از ميان اموالي كه از نيشابور تقديم ايشان شد، فقط پارچه و يك درهم «شطيطه»؛ بانوي فاضله و شيعه را برداشت، چون فقط اين زن بر امامت امام كاظم(ع) عارف بود و امام(ع) هنگام مرگ با پارچه خود او را كفن كرد و بر او نماز خواند. https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا معرفتم ده تا حسینی شوم و حسینی قربانی ات... 🌷 : چرا شهیدحججی را (هنگام رفتن به قتلگاه) گریان ندیدید؟ چرا در او این آرامش را دیدید؟ اصلا به زمین نگاه نمی کرد.... https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🔴🌎 یک ماجرای واقعی از طلبیده شدن زائر توسط امام حسین (ع) اسمم محمد رسول حبیب اللهی سر مهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز، فرزین فر این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم: 🌹یک‌روز صبح زود جهت انجام پرواز وارد فرودگاه امام خمینی (ره) شدم، سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خداحافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال بودند و شور و حال خاصی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن،نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجادارن میرن دیدم نوشته "نجف" پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم... خلاصه... وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسول شیفتمون گفت: فلانی شما برو نجف!! پروازت تغییر کرده!! خوشحال شدم و حکم ماموریت راگرفتم و وارد هواپیما شدم...... بعد از یکساعت شروع کردیم به مسافرگیری و مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت:❌دو نفرباید پیاده شن!!! پرسیدیم: چرا ؟ گفت: از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست، کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه! وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد 😔 خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن و اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن! از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن 🚀 هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یکساعت و چند دقیقه رسیدیم. به آسمان نجف و منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکردوما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل ننشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه! ✈️ برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت اما با تعجب شنیدیم که مسول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشست‌وبرخاست کردند... 🌹پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره!!! رفتم پیش خلبان و گفتم کاپتان، حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم، کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم. خلبان که مسول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت: شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده؟!!!!!!!!! باشه برید صداشون کنید بیان... خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون. و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم:شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید؟! گفت بله ! گفتم: سریع زنگ بزن ببین کجان،...... اونهم تماس گرفت و با خواست خدا پیداشون کرد و آمدن (اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن) همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیرمرد با غرور و خوشحال دارن میان پیرزن جلوی ما که رسید گفت: فکر کردید کار ما دست شماست؟! فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید؟ چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم گفتم: مادر خدا رو شکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید گفت: آخه شما بودید میرفتید؟با چه رویی بر میگشتیم خونه..... 😔😔 حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه گفت که اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه. 🔴 پیش خودم گفتم یا امیرالمومنین یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل (ع) شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم برد تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید؟! عرض کردیم: آقا نشد! نبردنمون! فرمود: پاشید خیالتون راحت برید کربلا میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیاییم... https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
مقام محمود 14 (2).mp3
10.44M
۱۴ ※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله. | • هر مسیری یه میانبر داره! که آدمو زودتر به مقصد میرسونه. • یا فرمولهای شیمیایی یه کاتالیزور دارند که باهاش زودتر به نتیجه میرسند. ✘ در مسیر کسب مقام محمود، کاتالیزور چیه ؟ چی باعث میشه من زودتر به مقصد برسم و مانع هدررفت زمان و انرژیم بشم ؟
سلام بزرگوار لطفا برای جواب سوالتون وارد کانال زیر شوید 👇 👇 👇 کانال همسران بهشتی 👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/760807571C541368aa8a تمام کسانیکه مشکلات خانوادگی دارند یا مشکل ازدواج لطفا وارد کانال همسران بهشتی شوند اونجا جوابتون را پاسخ خواهیم داد منتظر پاسخ سوالتون باشین در کانال همسران بهشتی