یا رسول الله ص این روزا فاطمه
داغداره
اخه حضرت زهرا این روزا داغ پدر
دیده داغ فرزند هم دیده
این روزا زینب داغ داره
تاریخ داریم دم آخر رسول خدا شد ،
بچه ها، صدیقهٔ طاهره دور پیغمبر
جمع شدن. پیغمبر به علی ابن
ابیطالب فرمود:علی جان! یه قولی
به من بده.
آقا چه قولی؟
علی جان !حقِّت رو غصب می کنن چه
می کنی؟ آقا فرمود:صَبرتُ و سَلَّمتُ
و رَضیتُ
علی جان بهت ظلممیکنن، دشنام
میدن چه می کنی؟آقا فرمود:صَبرتُ
وَ سَلَّمتُ وَ رَضیتُ
علی جان حرمتت رو میشکنن.اینجا
دیگه آقا امیر المومنین سوال کردند
یا رسول الله یعنی چه؟
علی جان
یعنی جلو چشمت فاطمه ات رو
میزنن. امیرالمؤمنین سر انداخت
پایین گریه کرد ولی صدا زدصَبرتُ
وَ سَلَّمتُ وَ رَضیتُ
علی صبر کرد ولی پیر شد..😭
«من ایستاده بودم، دیدم که همسرم را
دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه می زد»
چی کشیده امام حسن
تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست
تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست
تقصیر تو نبود دل اطهرش شکست
تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست
گیرم که دست تو سپر مادرت نشد
تقصیر تو نبود ، قدت یاورت نشد
حسین داره التماس امام حسن
می کنه
حسن جان
بیرون بریز این جگر پاره پاره را
بیرون بریز غصۀ آن گوشواره را
زینب رسیده بگو راهِ چاره را
خونآبه های لبِ پرشراره را
با مقنعه دهانِ تو را پاک می کند
این خاک گیسوان تو را پاک میکند
غریب حسن... 😭
آخ حسن
مظلوم حسن
یه عمر غریب بود در شهر مدینه
خیلی بهش سخت گذشته
خونِ دلایی رو که خورده
سیلی که مادرش خورده دیده
یه عمر پای منبرا می نشست ، خطبایِ
نانجیب اول منبرشون لعن می کردند
مولا امیرالمومنین علیه السلام رو ..
😭
میگن یه بار امام حسن حالش مساعد نبود نرفت مسجد
ابی عبدالله الحسین علیه السلام رفت مسجد
تا این نانجیب شروع کردبه سب کردن
امیرالمومنین
ابی عبدالله خطیب نانجیب رو کشید از منبر پایین .. گفت نانجیب به بابای من داری میگی.......
خبر رسید به امام حسن .. گفتن بیا..
نیای ، داداشت جون اینو می گیره…
امام حسن دوان دوان اومد
تا اومد میدونست چطور باید ابی
عبدالله رو آروم کنه .. تا رسید گفت
داداش! تو رو به حق مادرم رهاش کن .. 😭😭😭
فرمود چشم .. ولی نبودی ببینی که
چی می گفت .. داره به بابام توهین
می کنه