شب سوم و شب آخری که نجف بودیم بهترین شب عمر ما بود بهترین شب زیارتی ما بود رفتیم ایوان طلا و نشستیم و هی نگاه کردیم به ضریح زیبا ومجذوب ضریح شده بودیم بچه ها گفتن هرکدوم یه نامه هم برای مولایمان بنویسیم بلاخره هرکسی به خلوتی پیدا کرد برای نوشتن نامه و من هم رفتم زیارت حرم خلوت شده بود و از روزای اول خلوت تر بود و چون ساعت از 12شب گذشته بود حرم هو حال وهوای خاصی داشت و هم اینکه تونستیم روبروی ضریح بشینیم کنار ما یک جانباز که پاهاش قطع ‌شده زود نشسته بود و زیرگلوش هم سوراخ بود و فقط از اونجا بسیار اروم صداش می اومد تا اون اقا را دیدیم بی اختیار هممون نشستیم و گریه کردیم اهل مشهد بودن و با دخترش و با همسرش اومده بود وقتی اون جانباز دید ما گریه می کنیم به دوستمون گفت این عکس کیه که در دست تو هست دوستمون گفت بابامه واون اقا بادیدن عکس شهید اسد آبادی خیلی گریه کرد با صدایی که انگار از ته چاه می اومد گفت خوش به حالشون که رفتن و ما ماندیم و مدتی با سکوت و گریه بین ما گذشت و..... اون اقا خیلی برای ما دعا کرد و ما هم از خدا خواسته که یکی که خدا خیلی دوستش داره الان داره برای ما دعا می کنه همه یه حالی داشتیم گاهی اشک گاهی سکوت و گاهی کمی حرف بین ما رد و بدل می شد

شب آخری ما 5 نفر با هم بودیم و چهارنفر از گروه ما با ما نبودن دخترم همراه ما بود که اون از همون اول گفت من می خوام برم جای برای خودم بشینم و خلوت کنم و عکس و فیلم هم بگیرم و منم موافقت کردم و ساعت بهش دادم که چه ساعتی بیاد سر قرار ما که همگی با هم برگردیم یکم که گذشت این دیدن ضریح مولا منو به سرعت به سمت خودش کشوند و گفتم بچه ها من می رم زیارت و اونا هم مشغول نوشتن نامه بودن و من رفتم زیارت شبی بود که وصف شدنی نیست باید دید و باید لمس کرد و.... انگار آدم در آغوش مولایش قرار گرفته بغض چند روزه من ترکید منفجر شد و قلبم داشت ازجا درمی اومد اول افتادم جلوی ضریح به خاک و حریم مولایم را بوسیدم و بعد هم یه دل سیر زیارت کردم خدای من اربعین که یک باردستم به ضریح می رسید باید سریع دور می شدیم و چقدر زیباست زیارتی که بتونی با دل سیر زیارت کنی

تمام حرفامو تونستم به مولایم بگم دوست داشتم همونجا بمونم و برای همیشه ماندگاری من کنار مولایمان یه ماندگاری دائمی باشه کم کم باید دل می کندم و به بقیه سری می زدم اومدم بیرون از حرم و نشستم کنار بقیه قبل از رفتن من به داخل حرم دیدم آقایی یکسره داره از مدح مولایمان امیر المومنین علی علیه السلام می گه وقتی زیارت کردم و اومدم تو صحن ایوان طلا دیدم هنوز اون اقا داره مدح مولا را میگه شاید حدود 5 ساعتی بود که یک سره مدح می گفت دور برش شلوغ شده بود و منم رفتم بین جمعیت دیدم داره از حضرت زهرا سلام الله و از شهادت خانم هم میگه از اتیش زدن در و......... خیلی زیبا می گفت و گاهی اشک و گاهی غرور که مولایم امیر المومنین هست کم کم باید برمی گشتیم به هتل چون صبح زود باید راهی کربلا می شدیم حالا مگر می تونیم دل بکنیم یکی از دوستان رفته بودن زیارت رفتم دنبالش دیدم گنج حرم و نزدیک ضریح ایستاده و تو حال خودشه و اندازه پهنای صورت اشک می ریزه و اشکهاش از صورت به پایین و به زمین می ریخت دیدم حال خوشی داره گفتم بذار یکم دیگه بمونه

خلاصه به هرسختی بود که حرم جدا شدیم و دلمون همونجا تو صحن ایوان طلای نجف جا ماند و اونجایی که ضریح مطهر دیده می شه 😭 هنوز دلم اونجاست هنوز دلم برای اونجا داره پر می زنه حرم مولا تنها جایی هست که صبح ها از همونجا از همون حرم رزقها پخش می شه هرکس دنبال رزق مال و رزق علم و رزق حاجت و...... رزق شهادت و دنبال هرچی هست صبح ها نیم ساعت قبل از اذان صبح و باز نیم ساعت بعد ار اذان صبح دل را به سمت نجف پر بده ای چه حال خوشی بود که مست شدیم مست شمیم حرم مولای نجف چقدر امیر المومنین مهربان هستن واقعا پدر همه ما شیعیان هستن خدایا من امیر المومنین را دوست دارم 😭😭😭😭

من به یقین دارم میگم هرکس از ته دلش هر چیزی از مولایمان بخواد مولا بهش میده شرطش فقط نیت پاک و خالص هست تمام عالم دست امیر المومنین هست اصلا مولا نگاه کنه تمام مخلوقات خداوند در خدمت مولایمان هستن خدایا من چی بگم و چطوری بگم که بتونم برای این اعضا اون حال واون چیزی که باید بدونن متوجه بشن را بگم هرکس به دلش نگاه کنه ببینه چقدر دلش سمت نجفه چقدر امیر المومنین علی علیه السلام را دوست داره دلت را نگاهی بینداز مومن جایی که حب مولا علی هست گناه توش جایی نداره قلبت را پر کن از حب علی 😭😭 مومن به توام حواست هست داری به کدوم سمت می ری برگرد سمت نجف اگر نگاه حضرت زهرا سلام الله را می خواهی برگرد سمت نجف

و صبح روز چهارم راهی کربلا و حرم سیدالشهدا شدیم دیگه این که از نجف داشتیم میرفتیم ناراحت بودیم ولی خوشحال بودیم که داریم میریم سمت بهشت خدا روی زمین داریم میریم بین الحرمین و😭 و نزدیکی کربلا برای اولین بار به زیارت حر هم رفتیم و من نمی دونم چرا همینکه از نجف دور شدیم تا خود کربلا حالم بد بود و هرلحظه ممکن بود بدتر و بدتر بشه تا اینکه رسیدیم کربلا و مقام حضرت امام زمان عجل آلله و پیاده شدیم و سمت هتل رفتیم و دیگه دل تو دل ما نبود که کی بریم زیارت انگار رسیدیم خونه به خونه برمی گردیم خونه آغوش حسینه مگه نه 😭😭😭😭

#محرم #امام_حسین (ع) #کربلا 🖤 به خونه برگردیم خون آغوش حسینه مگه نه ... 🎙 کربلایی سید رضا #نریمانی https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3

ان شاء الله بقیه داستان کربلا به شرط حیات برای فرداشب شبتون مهدوی التماس دعا

السلام علیک یا ام ابیها فاطمة الزهرا سلام االه مادر جان سلام روزم را با سلام بررشما و یاد شما در دلم شروع می کنم داداش هادی سلام ای فرزند گمنام حضرت زهرا س ای شهیدی که هر شب خانوم بهت سر می زنه داداش هادی خوشابه سعادتت دست ما را هم به چادر مادر وصله بزن https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3

#دوشنبه_های_امام_حسنی 💚 🌱عقل دارد سر سودا حسنی بودن را برگزیده دل شیدا حسنی بودن را... 🌱روی هر قطره ی اشکم به شفاعت خواهی خود زهرا زده امضا حسنی بودن را... https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3

✨سه کار است که شیعه باید هر روز آن را انجام دهد: -خواندن دعای عهد -دعای ‌فرج -سه بارسوره توحید و هدیه آن به #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‎‎‎‌ https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3

『 🔵کلیدی برای رفع همه‌ی دردها #حجت‌الاسلام_فرحزاد «#اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج» https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3