خبر رسید به امام حسن .. گفتن بیا..
نیای ، داداشت جون اینو می گیره…
امام حسن دوان دوان اومد
تا اومد میدونست چطور باید ابی
عبدالله رو آروم کنه .. تا رسید گفت
داداش! تو رو به حق مادرم رهاش کن .. 😭😭😭
فرمود چشم .. ولی نبودی ببینی که
چی می گفت .. داره به بابام توهین
می کنه
امام حسن فرمود حسین جان یه روز
آمدی عزیز دلم
من یه عمر پا منبرا نشستم
استخون در گلو شنیده ای یانه
غم من مثل استخوان در گلو شده
رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم
قاتل مادرُ تو کوچه می دیدم
از این کوچه رد میشدم،
می لرزیدم
یادم نرفته….
اصلا روضه امام حسن روضه مادر
هست
باید روضه حضرت زهراس را بخونی
تا بتونی حق روضه امام حسن ادا بشه
ای وای مادرم 😭
ای شهدا ای شهید دانشگر ای
شهید محمد خانی می شه امشب
پیش ارباب پیش امام حسن پیش
حضرت زهرا س مارا هم یاد کنید
ای شهدا
اخه ما دیگه آبرویی نداریم
بخدا خیلی امام حسین را دوست
داریم ولی گناه هم امونمون را بریده
ای شهدا
امشب به ارباب بگین امشب
رفتین حرم امام رضا به امام
رضا بگین امشب با امام زمان
به زیارت بقیع رفتین به زیارت
رسول خدا ص رفتین مارا هم
شفاعت کنید 😭😭
بگین هی توبه می کنیم
هی توبه را می شکنیم
می شه امشب یه دستی
به سر ما هم بکشین
مثل غلام سیاه
حسین 😭😭
ای شهدا ترا خدا امشب مارا
یادتون نره
قول میدیم ما هم آدم بشیم
😭😭
اصلا نمی دونم چرا امشب
یهویی دلم افتاد که روضه را
هدیه کنیم به این دو شهید
دستم تو دست مادرم بود داشتیم از
مسجد برمیگشتیم خوشحال بودم
گفتم الان میرم به بابا میگم مادر چه
غوغایی کرد تو مسجداما اون نانجیب
جلو اومد اجازه نداد حرف مادرم
تموم. شه
چنان سیلی تو صورت مادر....ای وای مادر
مادر یه طرفِ کوچه افتاده...😭😭
ای وای مادر
همه دور بستر امام حسن جمع شدن
سرش رو پای خواهرش هست
عباس یه گوشه از حجره سر رو
دیوار گذاشته داره اشک می ریزه
داداشاش یه جور دارن گریه می کنن
خواهرا یه طور
امام حسن همه رو داره نگاه می کنه
اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید
داداش حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود
حسینم تو دیگه گریه نکن
😭😭
داداش چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم
از دست میدم
هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی
رو نشناخت یک بار جلوتر ازبرادرش
حرف نزد. این ادبُ ابوالفضل یاد گرفت
گفت داداش چرا گریه نکنم؟!
گفت حسین گریه های تو دلم را
آتیش می زنه من طاقت ندارم
گریه هاتو ببینم 😭 😭
هردوتا داداش همدیگرا بغل کردن
و حسن هم داره گریه می کنه 😭
امام حسن صدا زد لایوم کیومک یا اباعبدالله ..
یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو
زانوی زینبِ
همه دورمن جمع شدید گریه میکنید
اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین
همه دارن هلهله میکنن
یه وقت زینب داره نگاه می کنه میبینه نانجیب داره وارد گودال
میشه .
والشمر جالس علی صدرک😭😭
حالا دستِ گداییت بیار بالا
بلند بگو
یا حسین
یا حسین
یا حسین
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سرت رو خولی برد دیر رسیدم من
زینب یه موقعی رسید که کنار قتلگاه صدا میزد اَ اَنت اَخی و ابنَ اُمّی؟!
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
شهادت امام رضا هم هست
دلت را پر بده سمت حرم
امام رضا
یا امام رضا
همینکه اسمت می اد اشکا امون
نمیدن سرازیر می شن یا زهرا
سلام آقا، غریب آشنای طوس
به لطف تو، دوباره اومدم پابوس
سلام آقا، سلام آقا
جواب تو، شروع گریه - زاریمه
سلام تو، همین اشکای جاریمه
سلام آقا، سلام آقا
منم آهوت، از اون روز که تو صیادی
توو دام تو، میون صحن آزادی
رضاجانم، رضا جانم
گره خوردم، به عشقت تووی گوهرشاد
دخیل بستم، دلو به پنجره فولاد
رضاجانم، رضا جانم
سلام آقا، که الان روبه روتونم
من اینجامو، زیارت نامه میخونم
رضا جانم، رضا جانم
سلام آقا... چه شعری رو لبم اومد
دلم از طوس، تا صحن کربلا پر زد
رضا جانم، حسین جانم
سلام آقا، که الان رو به روتونم
من اینجامو، زیارت نامه میخونم
حسین جانم، حسین جانم
بذار سایه ات، همیشه رو سرم باشه
قرار ما، شب جمعه حرم باشه
حسین جانم، حسین جانم
سلام آقا، کنار قتلگاتونم
منم دارم، با زهرا روضه میخونم
حسین جانم، حسین جانم
حالا آخر روضه هست
نیت کن و با شهدا هم صدا شو
صدا بزن
یا زهرا
یا حسن
یا حسین
یا ابوالفضل
یا زینب
یا رقیه
یا علی اصغر حسین
یا علی اکبر حسین
یا قاسم الحسن
یا عبدالله الحسن
یا مهدی ادرکنی
🤲🤲🤲
همتون حاجت روا
التماس دعا
سلام بانوی محترم
مادر عزیز
از پیامتون بسیار ناراحت شدیم😭
امشب از همه اعضای کانال می خوام
برای تمامی کسانیکه گرفتار این درد
شدن دعا کنند
و برای پاک شدن فرزند دلبند شما
ما هم دعا می کنیم و آن شاء الله
همه کسانیکه این پیامتون را میبینن
براتون دعا می کنن
خدایا این جوان و همه جوانان را
از دام اعتیاد پاک گردان
توکلتون بخدا باشه مادر بزرگوار
ان شاء الله فرزند شما هم روزی
خوب خواهد شد
اینم یه امتحان هست
🤲🤲🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
✨السَّلامُ علی من
جعل الله الشفاء فی تربة✨
✨سلام بر آن کسی که خداوند
شفا را در خاک قبر او قرار داد✨
✨صلی اللَّه علیْك
یٰا اباعبدِاللّٰه الْحُسَیْنِ 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲خدایا به اون جوانهای عاشقی که توی این سنگرها و کنار این نهرها شهید شدند....
🤲خدایا به اون جنازه هایی که از توی اروند برنگشتند
🤲خدایا به اضطراب قلب ما و به اشتیاق قلب اونها
🥀قَسَمت می دهیم...
«عاقبت ما را ختم به شهادت کن» 🤲
#شهیدحاجقاسمسلیمانی💔
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️هر روز صبح بعدِ
بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🌹میفرستم من
سلامی بر شاهنشاهم حسـ❤️ـین
❤️السلام علی الحسین
🤍وعلی علیابن الحسین
❤️وعلی اولاد الحسین
🤍وعلی اصحاب الحسین
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
امیرالمؤمنین #امام_علی علیه السلام:
💠 كُن كَالطَّبيبِ الرَّفيقِ الَّذي يَضَعُ الدَّواءَ بِحَيثُ يَنفَعُ
❇️ چونان طبيب مهربانى باش كه دارو را آن جا مىنهد كه سود مىبخشد.
📚 مصباح الشريعة، صفحه ۳۷۰
#حدیث_روز
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
امان از دل زینب💔
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
17.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصاحبه با همسر شهید سرلشکر محمدكاظم روستا
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_شجاعی
✘ من خدا رو قبول ندارم!
✘ خدایی که نمیبینین رو چجوری میپرستین؟
✘ آدمی که عقل و وجدان داره چه احتیاجی به خدا و قرآن و ... داره؟
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
امام زمان 030.mp3
2.79M
✍️وتمام این شهر
پُر است ازغربت و اضطرارتو!
این را از ناآرامی هایی میتوان فهمید؛
که تمامِ زمیـ🌎ـن رااحاطه کرده است!
نمیدانم؛
کِی،روزگار غربتت تمام میشود؟#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۹
پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بی قواره تر میکرد.
شال و پیراهنی عربی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم و باز
طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید
_با ولید هماهنگ شده!
پس از یک سال زندگی با سعد، زبان عربی را تقریباً میفهمیدم...
و نمی فهمیدم چرا هنوز محرمش نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه
بشنوم...
سعد دستش را به سمتش دراز کرد و او هنوز حضور این زن غیرسوری آزارش میداد که دوباره با خط نگاه تیزش صورتم را هدف گرفت و به عربی پرسید
_ایرانی هستی؟
از #خشونت خوابیده در صدایش، زبانم بند آمد و سعد با خنده ای ظاهرسازی کرد
_من که همه چی رو برا ولید گفتم!
و #ایرانی_بودن برای این مرد #جرم_بزرگی بود که دوباره بازخواستم کرد
_حتماً رافضی هستی، نه؟
و اینبار چکاچک کلماتش مثل تیزی شمشیر پرده گوشم را پاره کرد..
و اصلاً نفهمیدم چه میگوید..
که دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد
_اگه رافضی بود که من عقدش نمیکردم!
و انگار گناه 🌺ایرانی و رافضی بودن🌺 با هیچ آبی از دامنم پاک نمیشد..
که خودش را عقب کشید و خواست در را ببندد که سعد با دستش در را گرفت و گله کرد
_من قبلاً با ولید حرف زدم!
و او با لحنی چندش آور پرخاش کرد
_هر وقت این #رافضی رو طلاق دادی، برگرد!
در را طوری به هم کوبید که حس کردم اگر میشد سر این ایرانی را با همین ضرب به زمین میکوبید.
نگاهم به در بسته ماند و در همین #اولین قدم، از مبارزه #پشیمان شده بودم..
که لبم لرزید و اشکم تا روی زمین...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد