15.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️با امام زمان عهد ببند...
#امام_زمان♥
#استاد_رائفی_پور
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
✨بسم رب الشهداء و الصدیقین ✨
💠 معرفی شهید: مداح دلسوخته اهل بیت علیهم السلام و قاری قرآن، شهید مدافع حرم محمد آژند🌷
🌱ولادت: ۱۳۵۹/۰۴/۲۷ تهران
🌷 شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۱ خانطومان
🕊 تاریخ رجعت پیکر مطهر شهید: ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
🔲 مزار مطهر شهید: در بهشت رضوان کهنز شهریار و در کنار مزار دوستان شهیدش، شهید مصطفی صدر زاده و شهید سجاد عفتی
📚کتاب مرتبط با شهید: مسافر غریب
👦🏻تعداد فرزندان: ۱ فرزند به نام محمد طاها
🌴 خصوصیات رفتاری:
مادر شهید محمد مدتی به حوزه علمیه رفت و موفق بود و به ورزش هایی مانند فوتبال، کشتی، بسکتبال، تکواندو علاقه داشت و خیلی دوست داشت که تمام بچه ها را جذب مسجد کند.
✨بسیار به نماز اول وقت و خانواده اهمیت میداد و همیشه دستان مرا می بوسید.
💌 مراقب باشید بچه ها به بیراهه نروند
محمد شبی به خوابم آمد و خواست که آرام باشم و هوای خودم را داشته باشم و در روزهای اغتشاشات، به خواب همکارم آمده و توصیه کرده بود که : « بچه ها به بیراهه نروند و اینها منافقینی هستند که دوران جنگ تحمیلی جوانان کشور را کشتند»
🍃همان موقع با خودم گفتم : «محمد حواسش به مملکت و کارهایی که پیش می رود هست و به ما تذکر داده.»
🥀 نحوه شهادت:
آقا محمد در مداحی ها می خواند «حرم ندیده مرا خاک نکن»، حرم حضرت زینب(س) را زیارت کرد و به شهادت رسید. تیر به پهلویش اصابت کرده بود و همان طور که برای امام حسین(ع) می خواند، پیکر حضرت سه روز در بیابان ماند، پیکرش بیش از سه روز بر زمین ماند.
#شهیدمحمدآژند🌷
#شادیروحشهداصلوات🕊
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🌹🍃 شهید مدافع حرم محمد آژند:
✍ بی ادبی هنر نیست، پس از آن دوری کنید. تا می توانید با ادب و خوشرو و پر حوصله باشید.
#شهیدمحمدآژند🌷
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اولین موکب پذيرايی از زوار پیامبراکرم(ص) و ائمه بقیع(ع) در کنار قبرستان بقیع به نام ابوالزهراء
هله بیکم یا زوار ابوالزهرا
انشاءالله سال آینده کل مدينه موکب می شود
خودتان را برای پياده روی به مدينه آماده کنید✌️
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
سلام بزرگوار
وارد کانال همسران بهشتی شوید
و اونجا سوالتون را بنویسید و
ای دی تون را هم قرار بدین تا
ببینیم مشکلتون چیه
مشکلات خانواده و همسرداری در
کانال همسران بهشتی پاسخ داده
می شه 👇👇 وارد کانال زیر
شوید
@hamsaran_beheshti18
♥️✧❥꧁یازهرا꧂❥✧♥️
سلام
امشب آخرین شب ماه صفر هست
دلتنگ محرم و صفر می شی؟
آخرین شب روضه و هییت و
محرم و بوی حسین...... 💔 😭
امشب شب شهادت امام رضا ع
هست بگو یا امام رضا این همه
سال اومدم عزاداری کردم و رفتم
ولی هیچ تغییری در خودم احساس
نکردم می شه امسال خاص تر
منو بخری؟ 😭
عزیزان امشب رفتم مسجد برای
آخرین شب ماه صفر مراسم بود
یه چیزی شنیدم که قلبم از شدت
غصه درد گرفت سخنران داشت
سخنرانی می کرد و گفت که
زمانیکه به در خونه حضرت زهرا
سلام الله هجوم بردن خانم فاطمه
زهرا س به مولا علی می گه که
من بذار برم در را باز کنم.
اونا می دونن من بیمارم و حال و
احوالم خوش نیست بذارین من
برم پشت در باهاشون صحبت کنم
و اصلا نمی خواست خانم در را
براشون باز کنه 😭
که یهو دید به در خونه حمله کردن
خانوم فاطمه زهرا سلام الله
صدا می زنه حجاب سرم نیست
ووقتی می بینه حیا ندارند دارند
وارد می شن فرش خونه را میکشه
روی سرش 😭😭😭😭
اینو که شنیدم اتیش گرفتم
قلبم پر از درد و رنجه
امشب سخنران صحبتهای قشنگی
کردن و چقدر هم سوزناک بود
عزیزان
امشب آخرین شبه ها
چندتا یا حسین بگو
تا تموم نشده هیئت و موکب
و........ خیمه....... چندتا
یا حسین بیشتر بگو 😭
به امام حسین بگو آقا جان
منو از دم و دستگاهت بیرون
نذار
درسته بدم
ولی روزی به دردت می خورم حسین
😭😭😭😭
امشب تو هیئت تمام ذهن و فکرم
رفت سمت خادم الشهدا یاس کبود
خیلی ها سوال کرده بودین
این خادم کی بود و چکار می کرد
امشب کمی براتون میگم
چون دلم بسیار دل تنگش شده
زمانیکه باهاش آشنا شدم حدودا 20
ساله بود مجازی آشنا شدیم
اونم شد خادم. و.........
کم کم آشنایی ما بیشتر شد
و بعدا هی میدیم به من میگه
یکم صبر کن تا برم دارو بخورم
بهش گفتم داروی چی می خوری
می گفت قلبم درد می کنه ولی
بعد از مدتی بهم گفت که مشکل
چیه
و بهم گفت ابجی من سرطان دارم
وخیلی اذیتم وقتی در می اد سراغم
خیلی اذیتم و امونم را می بره 😭
بعد از اینکه فهمیدم دردش چیه
و بیماریش چیه سعی می کردم
شبا وقتم خالی باشه تا بتونم
باهاش حرف بزنم و چت کنم
اخه می دونستم که درد شبا
بیشتر می اد سراغ آدم و
روزها هرچی هست می شه
تحمل کرد ولی شب. آخ
درد آدم را از پا در می اره
برا همین شبا تا خود اذان صبح
باهاش چت می کردم و براش
جوک می گفتم. و از شهدا
و از اردواج و از همه چی
اینقدر می خندوندمش که دردش
یادش بره گاهی باهاش شوخی
می کردم و از شوخی هام خوشش
می اومد
بسیار شهدایی بود. اگه یکم
حرف می زد باز برمی گشت
به سمت شهدا و از شهدا
حرف می زد هرجا می رفت
شلمچه و هرجا که شهید
می آوردن می رفت و بعدا
برام عکس و فیلم می فرستاد
میگفت ابجی ببین این شهدا
منو دعوت کردن رفتم خادمی
و بعدا از لذت خادمی کردن
صحبت می کرد
هر گروه از عزیزان می رفتن
راهیان نور یاس کبود باهاشون
می رفت و راوی شهدا بود
مسئولیتش این بود در.......
بسیار زیبا روایت گری می کرد
حتی در گروه خادمین وقتی
از شهدا روایت می کرد اینقدر
زیبا روایت می کرد آدم کیف می کرد
گاهی هم بحثمون می شد
سر چیزهای مختلف و اگر
از دستش ناراحت می شدم
میدیدم برام شارژ پولی خریده و
زده برام
میگفت اینم آشتی کنون ابجی
میگفتم این کارا چیه
میگفت همش پول خودمه
یا چندین بار برای دخترم
کادو فرستاد و البته اینو
بگم من ازش بزرگتر بودم
وهمسن نبودم
ولی خب مثل دوست بود برامون
هم برای خودم هم دخترم
تا اینکه بیماریش شدت یافت
و ازش خواستم بیاد تهران دکتر
اول گفت خانواده ام قبول نمی کنن
گفتم با یکی از افراد خانواده ات
بیاو تا اینکه یه شب گفت من دارم
با کاروان می ام قم و از اونجا بیا
دنبالم
نزدیک غروب بود که ما راه
افتادیم سمت قم من و دخترم
و وقتی رسیدیم به مهمان سرایی
که بودن زنگش زدم
خب اولین بار بود داشتیم
رو در رو هم را می دیدیم
اینقدر خوشحال بود و تا رسیدیم
گفت بریم بیرون بگردیم و می
خواست برای دخترم کادو بخره
رفتیم چند ساعتی گشت زدیم
و گفتیم و خندیدیم و بعدا
برگشتیم و رفتیم مهمان سرا
و.......
و فردا راهیه تهران شدیم
بعدا از اون اومد خونه ما و بعدا
رفتن مشهد باز برگشتن اومدن
دکتر و بعدا خونه ما
یادمه خانم دکتر متخصص بود
که باید پیش اون دکتر در
بیمارستان بقیة الله می رفتیم
هرکاری کردیم به ما نوبت
ندادن و من خیلی ناراحت
شدم که این همه راه اومدن
و دکتر نره خیلی بد می شه
دیگه داشتیم ناامید می شدیم
که به ذهنم رسید حالا اومده
دکتر قلب اونو ببینه
نوبت دکتر قلب گرفتیم و
وقت داد برای همون روز
و وقتی وارد اتاق آقای دکتر
شدیم و یاس پرونده اش را
نشونش داد گفت دختر خوب
باید شمارا معاینه کنم
یاس گفت نه آقای دکتر
من فقط اجازه میدم خانم
دکتر منو معاینه کنن
آقای دکتر از این همه شجاعت
و این همه پاکی یاس خوشش
اومد و گفت اشکال نداره
گفت اهل کجایی گفت جنوب
گفت احسنت تو هم دختر خودم
و به من گفت چرا نبردیش پیش.
خانم دکتر...
پس چرا نرفتی پیش خانم دکتر..
گفتم به ما وقت ندادن.......
آقای دکتر بلند شد و رفت
پیش خانم دکتر و پرونده
یاس را برد اونجا و گفت الان
دیگه شمارا می پذیرند و من
خیلی خوشحال شدم و که
بلاخره موفق شدیم خانم
دکتر ایشون را معاینه کنه
اینا را دارم براتون میگم تا بدونید
به تمام معنا مومن و شهدایی بود
اصلا بحث محرم و نامحرم پیش
می اد خیلی حواسش جمع بود
اینقدر حالش بد بود و درد
داشت ولی گفت بمیرم نمی ذارم
آقای دکتر منو معاینه کنه
دختری شیرین و زیبای جنوبی
که اهل خوزستان بود و پدرشون
هم متعجب از کارهای ما
اسمش زهرا بود ولی چون اسم
مجازی اش یاس کبود بود ما
یاس صداش می زدیم و وقتی
بهش می گفتیم یاس
پدرشون می گفتن زهرا جان
اینا چرا تورا یاس صدا می زنن
یاس دیگه کیه
و گاهی هم پدرشون دخترم را سوال
پیج می کرد که شما چطور نشناخته
و ندیده مارا دعوت کردین
براشون سخت بود و باور چنین
چیزی براشون راحت نبود
ولی ما عین خواهر شده بودیم
و درد ما و مشکل ما و همه چی
ما بهم ربط داشت.و نمی ذاشتیم
یکی در مشکلش غرق شود
هربار بهش پیام می دادم میگفت
ابجی بذار یه عکس برات بفرستم
می دونم دلت برام تنگ شده....
و یادم نمی ره شب عروسی خواهرش
چقدر خوشحال بود و میگفت انگار
تمام مشکلاتم حل شده ابجی
یه روز بهم گفت می تونی شماره
خواهر شهید معز غلامی را برام
بگیری
گفتم بله و یه پنج شنبه رفتم سر
مزار شهید حسین معز غلامی و دیدم
خواهرش سر مزارش نشسته و بعداز
سلام و احوالپرسی شماره اش را گرفتم
و برای یاس فرستادم
شهید معز غلامی همسن یاس بود
برا همین بهش علاقه ای خاصی داشت
و میگفت این داداش شهید خودمه
چون هم سن منه حتما شفاعتم می کنه
و بعدا میگفت کربلا رفتم برای
خواهر شهید زنگ زدم و....... دیگه
باهاش در تماس بود
البته اون سالی که دو سه روز مهمان
ما بود بهشت زهرا هم رفتیم و سر مزار
شهید معز غلامی هم بردمشون
هربار می رم سرمزار شهید معز غلامی
یاس یادم می اد اونوقت هم هربار می
رفتم به جای یاس بهش سلام می دادم
و میگفتم خواهرت سلام رسوند
الان میرم و میگم سراغی از یاس
ندارین 😭😭😭😭😭
کاش یه شب بیاد به خوابم
داغش اتیش زدو تا عمر دارم
هرگز داغش کم نمیشه
خیلی بهم نزدیک بودیم
دلهامون یکی بود
دعواش هم می کردم همون چند
دقیقه بود بعدا هی می اومدمی گفت
ابجی آشتی کنیم 😭😭
دوست دارم عکسش را بذارم
براتون
ولی می ترسم خانواده اش راضی
نباشن
عزیزان من نتونستم تدفینش برم
نتونستم مراسمش برم نتونستم
برم سر خاکش
😭😭😭
ما تهرانیم و اون خوزستان و در
شادگان بودن
در مزار شهدای شادگان دفنش
کردن
هرکس دراین کانال شادگانی
هست سری به مزارش بزنه
تا چند وقت پیش خبر دارم
خبرش خاکی بود و سنگ مزاری
نداشت
نمی دونم وصیت کرده بود یانه
الان دیگه خبر ندارم سنگ قبر داره
یانه
زیر پای شهدا دفن شده
یک مزاری که احساس می کنم
تمام اون پاکی یاس کبود را نشون
میده
عزیزدلم یاس
😭😭😭
نمی خواستم این همه براتون حرف
بزنم
امشب یه لحظه هم یاس از جلو
چشمم کنار نمی ره
فاتحه ای نثار روح پاکش می کنیم
اسم زهرا خضرایی هست
الهی ابجی فدات... یاس من
😭😭😭😭
خوش به حال اونایی که امشب
مشهد مهمان حضرت هستن
نمی دونم چرا امشب یاس خیلی
در ذهنم می اومد
شاید یک دلیلش این باشه که
یاس بسیار امام رضایی بود
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
کنار پنجرهفولاد، گریه مغتنم است
در این حریم برای تو گریه محترم است
جهان سادۀ من: گریۀ وصال و فراق
تمامی دو جهان، گوشۀ همین حرم است
شروع مرگ، زمان جدا شدن از تو
به پایِ عشق تو مردن، حیاتِ دم به دم است
⚫️سالروز شهادت ولی نعمتمان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام تسلیت باد.⚫️
#لبیک_یا_حسین
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه شود آهویت باشم
دوسه شب در کویت باشم
#سید_امیر_حسینی
#شهادت_امام_رضا_علیه_السلام
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3