eitaa logo
حضرت زهراس وشهیدهادی
5.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
11 فایل
یا علی یا علی یاعلی یا علی یا علی مادر همه شهیدان شده ای؟؟؟ می شود مادر ما هم بشوی؟؟! به کانال حضرت زهرا سلام الله و شهدا خوش اومدید🍃💜♥️ #اینجامهمان_حضرت_زهراس_هستین
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂بی‌تو لبخندهایمان بی‌روح، بی‌تو این خنده‌ها چه بی‌جانند... بی‌تو ای نوبهار شورانگیز همه‌ی‌فصل‌ها زمستانند... 🍂سایه‌ات مستدام منتظریم،صاحب انتقام منتظریم... روشنی بخش‌دیده‌ها برگرد،بی‌تو این چشمها چه گریانند... https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
💐در سماوات و زمین جشن عظیم است امروز 💐عید میلاد کریم ابن کریم است امشب 💐 السلام علیک ایها السید الکریم 🌷السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ بِزِيارَتِهِ ثَوابُ زِيارَةِ سَيِّدِ الْشُّهَدآءِ يُرْتَجي 🌸 سالرو علیه السلام مبارک باد. https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۲۹ مضطرب از من پرسید _بیماری قلبی داره؟ زبانم از دلشوره به لکنت افتاده.. و حس میکردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی التماس میکردم _تورو خدا یه کاری کنید! و هنوز کلامم به آخر نرسیده،.. سعد دستش را با قدرت در سینه مصطفی فرو برد،.. ناله مصطفی در سینه اش شکست و ردّ خون را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید. هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش روی قفسه سینه از خون پُر شده.. و سعد آنچنان با لگد به سینه مجروحش کوبید که روی زمین افتاد.. و سعد از ماشین پایین پرید... چاقوی خونی را کنار مصطفی روی زمین انداخت،.. درِ ماشین را به هم کوبید.. و نمیدید من از وحشت نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید. زبان خشکم به دهانم چسبیده.. و آنچه میدیدم باورم نمی شد.. که مقابل چشمانم مصطفی در خون دست و پا میزد و من برای نجاتش فقط جیغ میزدم. سعد ماشین را روشن کرد.. و آدم کشته بود که به سرعت گاز داد و من ضجه زدم _چیکار کردی حیوون؟ نگه دار من میخوام پیاده شم! و از دلش فرار کرده بود که از پشت فرمان به سمتم چرخید و طوری بر دهانم زد که سرم از پشت به صندلی کوبیده شد، جراحت شانه ام از درد آتش گرفت و او دیوانه وار نعره کشید _تو نمیفهمی این بی پدر میخواست ما رو تحویل نیروهای امنیتی بده؟! 🔥احساس میکردم از دهانش میپاشد.. که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را میدیدم... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۰ مصطفی را میدیدم که با دستی پر از خون سینه اش را گرفته بود.. و از درد روی زمین پا میکشید. سوزش زخم شانه،.. مصیبت خونی که روی صندلی مانده.. و همسری که حتی 🔥از حضورش وحشت کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود.. و این تازه مکافاتم بود که سعد برایم خط و نشان کشید _من از هر چی بترسم، نابودش میکنم! از آینه چشمانش را میدیدم و این چشمها دیگر میداد و زبانش هنوز در خون میچرخید _ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، نابودش کردم! پس کاری نکن ازت بترسم! با چشمهایش به نگاهم شلاق میزد و میخواست تا ابد یادم بماند که عربده کشید _به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت میکنم نازنین! هنوز باورم نمیشد عشقم شده باشد.. و او به قتل خودم تهدیدم میکرد.. که باور کردم در این مسیر شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید. سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود.. که صورتم هرلحظه سفیدتر میشد و او حالم را از آینه میدید که دوباره بیقرارم شد _نازنین چرا نمیفهمی بهخاطر تو این کارو کردم؟! پامون میرسید دمشق، ما رو تحویل میداد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار میکردن! نیروهای امنیتی سوریه هرچقدر خشن بودند،.. این زخم 🔥از پنجه هم پیاله های خودش به شانه‌ام مانده بود،.. یکی از همانها میخواست سرم را از تنم جدا کند.. و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد.. که دیگر عاشقانه هایش نمیشد.. و او از اشکهایم پشیمانی ام را حس میکرد که برایم شمشیر را از رو کشید.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۱ با این جنازهای که رو دستمون. مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم! دیگر از چهرهاش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش .. که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه میچکید. در این ماشین هنوز عطر مردی میآمد که به ما محبت کرد.. و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون میبارید. در این تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر قاتل جانم شده بود که دلم میخواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و مرا به کجا میکشد.. که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید _پیاده شو! از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه ای روی صندلی مانده.. که نگاهش را پرده ای از اشک گرفت و بی هیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لبهایم از ترس میلرزید.. و گریه نفسم را برده بود که برایم سوخت... موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده.. و صورتم همه از درد و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد.. و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم میلرزید _اگه میدونستم اینجوری میشه،هیچوقت تو رو نمیکشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم! سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت _داریم نزدیک دمشق میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. میترسم این ماشین گیرمون بندازه. دستم را گرفت تا... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۲ دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال مصطفی بود..که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند... سعد میترسید کنم.. که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشینها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست... دستم در دست سعد مانده.. و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر زینبیه دمشق نشان داده شده.. و چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریه هایم کلافه شده بود و نمیدانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش مادرم را تمنا میکرد. همیشه از زینبیه دمشق میگفت... و که در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) کرده و اجابت شده بود.. تا نام مرا و نام برادرم را بگذارد؛ 🕊ابوالفضل پای ماند.. و من تمام این اعتقادات را میدیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم. سالها بود خدا و دین و مذهب را به آزادی از یاد برده و حالا در مسیر مبارزه برای همین آزادی، در چاه بی انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر امید رهایی نبود. حتی روزی که به بهای وصال سعد ترکشان میکردم،.. در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم دستم را گرفت و به پایم التماس میکرد که _ "تو هدیه حضرت زینبی، نرو!" و من را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم عشقم کردم که به پشت پا زدم و رفتم. حالا در این غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین آتشم میزد... و سعد بیخبر از خاطرم... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨واکنش به تخریب حرم امام حسین(ع) 🔻 برشی از فیلم مسافری از ری خیلی به این قسمت از فیلم علاقه داشتم تا بالاخره به دستم رسید. https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم رب الشهداء و الصدیقین ✨ ❤️🍃شهید حسن آقاسی زاده: اگر شربت شهادت نصیب من شد، بدانید که نتیجه‌ی شیرینِ همان روضه های اهل بیت ( علیهم السلام) است که مادرم در آن شرکت می کرد... 💠 معرفی شهید مهمان: شهید مهندس حسن آقاسی زاده شعر باف 🌱ولادت: ۱۳۳۸/۰۱/۰۱ مشهد 🌷شهادت: ۱۳۶۶/۰۷/۲۸ ماووت 🔲مزار مطهر شهید: مشهد مقدس، حرم مطهر رضوی، صحن آزادی 😎مسئولیت: معاون فنی مهندسی ِ قرارگاه خاتم الانبیا سپاه 📚کتاب مرتبط با شهید: 📗کنار پل منتظرت هستم 📕شهاب ❤️ زندگی ساده ای داشتند و هزینه ازدواجش را به خیریه انصار الحجه هدیه کردند، هرگز دنبال دیده شدن نبودند و معمولاً در مورد کارهایشان با خانواده صحبت نمی کردند و پس از شهادت ایشان ، متوجه کارهای خیر خواهانه ایشان شدند.. 👨🏻‍🎓 تحصیلاتشان را در تورنتو کانادا و در رشته مهندسی ساختمان با نمره عالی گذرانده بود ، اما به مسئولین دانشگاه گفته بود که : « باید به کشورم ایران خدمت کنم، من به مردم ایران مدیونم» 🕊پس از بازگشت، وارد سپاه پاسداران شد و در مهندسی بیش از ۲۴۰۰ پروژه مهندسی جنگ، حضور داشت. ⛩ پل خیبر ، یکی از یادگارهای شهید آقاسی زاده است. 😍در سفری که به دیدار امام خمینی ( ره)؛ مشرف شده بودند، به همسرشان فرمودند که به امام بفرمایید که «آقای آقاسی زاده التماس دعا دارد» و امام در جواب فرموده بودند که : « حاجتشان روا ان شا‌ء الله»✨ 🌹و اینگونه ، شهید آقاسی زاده، مژده شهادتشان را از امام خمینی ( ره) گرفتند و حاجت روا شدند. 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
✨بسم رب الشهداء و الصدیقین ✨ ✍ شهید حسن آقاسی زاده: گردش به دور خانه‌ی خدا، نشان دهنده‌ی این است که به غیر از خدا، دور دیگری نگردید... 💔🍃 دهمین شب چله شهدایی: 🌹به یاد و خاطره شهید والامقام: 🥀 شهیدی که خدمت به مردم ایران را به زندگی در رفاه کانادا، ترجیح داد: 🌷سردار شهید، مهندس حسن آقاسی زاده شعر باف ☑️ اعمال توسل امشب: 🖤✨ زیارت آل یاسین: 1 مرتبه 🖤✨سوره مبارکه حمد: 7 مرتبه 🖤✨ دعای سلامتی امام زمان ( عج): 1 مرتبه 🖤✨ ذکر مستجاب‌ صلوات: 100 مرتبه ☑️ مهلت انجام چله امشب: پایان فردا https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعار «یا مَنْصورُ اَمِتْ» در میدان فلسطین طنین‌انداز شد امشب تهران غوغایی هست https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا اگر صدای ما لایق شنیدن نمیدانی، پاسخ یا ربّ یا ربّ این کودک فلسطینی را با ظهور مهدی فاطمه بده... https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃 روز خود را با سلام به مادر شهیدان (س) آغاز کنیم... ♥️ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا ♥️اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ♥️السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ ♥️السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن ان شاءالله با دعای خیر مادرانه حضرت زهرا(س)بتونیم به خدا برسیم... https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
کی باغ به بوی اومعـطر گردد؟! کی دیدن روی" او"میسـر گردد ؟! آن ماه که أز فراق او جـان به لبـم..! کی دیـده به نور او منـّور گردد..؟! https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🌷خون بهای او فتــــــــــــح قــــــدس است.🕊 🇵🇸 ✌️ https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رونالدو : من‌ با‌ تو‌ هستم🇵🇸 ⛔️میخواستند با‌نسل‌ کشی صــدای‌ ملت‌ فلسطین‌ را‌ خاموش‌ کنند !!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مطالبه برخورد قاطع و درس آموز از قوه قضائیه در پی هتک حرمت مقدسات 🔹در پی اهانت زینب موسوی به شهید و شهادت، چادر، مظلومان غزه و... از مسئولان قوه‌قضائیه مطالبه برخورد قاطع و قانونی در مقابل این دخترک هتاک را داریم کسی نیست دهن این را گِل بگیره؟ https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙روضه خوانی حاج در اجتماع دیشب میدان فلسطین 👈اجتماع بزرگ مردمی در حمایت از مردم فلسطین https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🌼🍃امام زمان ( عج) را هرگز فراموش نکنید. 🕋 نمازهای واجب را همواره در اول وقت بجا آورید و هیچ چیز را بر نماز مقدم ندارید، مگر آنکه واجب اهمی باشد که فوت آن و تاخیر آن جائز نباشد. 🌱بدانید بعد از عبادت واجب هیچ عبادتی بالاتر از خدمت به بندگان خداوند نیست. ✍حضرت آیت الله محمد رضا مهدوی کنی ( رض) 🕊 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
28.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک سوال مادرانه... تیر خیلی درد داشت؟ 😭 ای خدا کاری از دستم بر نمی اد دارم دیونه می شم 😭😭😭😭😭 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
✨بسم رب الشهداء و الصدیقین ✨ 🌹🍃 حاج حسین یکتا: شهدا بر دل‌ ها حاکمیت دارند و افراد جامعه را مدیریت و تربیت می‌کنند. مزار شهدا تا قیامت دارالشفای عاشقان و عارفان است. 💠 معرفی شهید مهمان: شهید علی جهان یاری 🌱ولادت : ۱۳۴۴/۰۹/۲۰، شهرستان ورامین 🌷 شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۶۵، شلمچه 🔲 مزار مطهر شهید: شهرستان ورامین 🍎 سیبی که مهربانانه تقسیم شد: ✍دوستان شهید، روایت می کنند که در شب عملیات، وقتی چیزی برای خوردن نداشتیم، شهید علی جهانیاری، تنها سیبی که به همراه خود داشتند را بین خود و بقیه دوستانش تقسیم می‌کند. 🌱این داستان ، به عنوان نماد فداکاری و اخلاص رزمندگان اسلام، سالهاست که روایت می شود... 🍎✨نحوه نذر سیب برای شهید علی جهانیاری: ❤️به نیت حاجت‌ روایی خود، برای شهید علی جهانیاری، نذر سیب کنید 👈هر مقدار که دوست دارید ( مقدار آن هیچ فرقی نمی کند)، سیب نذر کنید و زمانی که حاجت روا شدید، آن سیب ها را به یاد شهید علی جهانیاری، بین مردم تقسیم بفرمایید. 🤲ان شا‌ء الله حاجت روا و سلامت باشید. الهی آمین. التماس دعا 🍎 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
✨بسم رب الشهداء و الصدیقین ✨ ✨خدایا بیا نصف نصف پیش برویم، ما زیبا دعا می کنیم، تو هم زیبا مستجاب کن...🤲🌱 💔🍃 یازدهمین شب چله شهدایی: 🌹به یاد و خاطره شهید والامقام: 🥀شهیدی که نصف سیبش را نذر سلامتی دوستانش کرد.. 🌷شهید علی جهانیاری ☑️ اعمال توسل امشب: 🖤✨سوره مبارکه انسان: 1 مرتبه 🖤✨ دعای سلامتی امام زمان ( عج): 1 مرتبه 🖤✨ ذکر مستجاب‌ صلوات: 100 مرتبه ☑️ مهلت انجام چله امشب: پایان فردا https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3