eitaa logo
مدح مولا امیر المومنین (ع)
390 دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
2.6هزار ویدیو
47 فایل
💚 دل اگر خدا شناسی همه در رُخ علی بین 💚 💚 به علی شناختم من به خدا قسم خدا را 💚 کپی مطالب باذکر یک صلوات و یک یاعلی (ع) اما همه ی مطالب را کپی نکنین ترجیحافروارد استفاده شخصی ایراد نداره🍃 ارتباط با ادمین: @Mmn110
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام على اميرالمؤمنين، السلام على وصي خاتم النبيين. 💯 @hazrateshah
سلامِ خدا، بر مهدی فاطمه؛ آخرین وصی و وارث غدیر... « اللّهمَّ عَجِّل لِوَلیَّکَ الفَرَج » . 💯@hazrateshah
❣ 🦋از قعر زمین به افلاک سلام از من به حضورحضرت یارسلام 🦋صبح ⛅️است دلـــ💘ـــم هواییت شد مولااز جانب قلب من بر آن سلام 🌸🍃 💯 @hazrateshah
امیرالمؤمنین عليه السلام: با تنهايى دمخورتر باش تا با همنشينان بد كُن بِالوَحدَةِ آنَسَ مِنكَ بِقُرَناءِ السَّوءِ غررالحكم حدیث 7152 💯 @hazrateshah
دِلـَم شِکسته،دلـم را نمی خـری آقا!؟ مرا به صحن بهشتـت نِمی بَری آقا!؟ اگـرچه غـَرقِ گناهـَم ولی خبـر دارم تـو آبـِـروی کسـی را نمی بـَـری آقا... 💔 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══
✍️ آیت‌الله بهجت(ره) : 👌 شایسته است انسان به این اکتفا نکند که عالم یا مبلّغ یا فلان‌کاره است. شاید همه رد شود؛ زیرا اعمال خیر، شروط و موانع بسیار دارد که شاید هنگام عمل، رعایت نشوند؛ بنابراین، انسان باید در کار خیر و نحوۀ انجام آن فکر کند و فکرش موجب ابتکاری شود که برای رسیدن به هدف، مفید باشد. 📚 در محضر بهجت، ج١، ص٢٨ ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══
۱۹ دی (۱۳۸۴) سالگرد شهادت 🌹 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🦋وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ ☘☘☘ 💯 @hazrateshah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹 از آموز اخلاص عمل ترجمه و شرح ۲۳۲ نهج البلاغه : پاداش فراوان خدا به نیکی بندگان 🌺🌹🌺🌹🌺🌹 وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ يُعْطِ بِالْيَدِ الْقَصِيرَةِ، يُعْطَ بِالْيَدِ الطَّوِيلَةِ. [قال الرضي رحمه الله تعالى و معنى ذلك أن ما ينفقه المرء من ماله في سبيل الخير و البر و إن كان يسيرا فإن الله تعالى يجعل الجزاء عليه عظيما كثيرا؛ و اليدان هاهنا عبارة عن النعمتين ففرّق (علیه السلام) بين نعمة العبد و نعمة الرب تعالى ذكره بالقصيرة و الطويلة، فجعل تلك قصيرة و هذه طويلة لأن نعم الله أبدا تضعف على نعم المخلوق أضعافا كثيرة إذ كانت نعم الله أصل النعم كلها فكل نعمة إليها ترجع و منها تنزع].   🔸🔹🔸🔹🔸🔹    ره آورد إنفاق (اخلاقى، اقتصادى): و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه با دست كوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گيرد. مى گويم: (معنى سخن اين است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خير و نيكى انفاق مى كند، هر چند كم باشد، خداوند پاداش او را بسيار مى دهد، و منظور از «دو دست» در اينجا دو نعمت است، كه امام عليه السّلام بين نعمت پروردگار، و نعمت از ناحيه انسان، را با كوتاهى و بلندى فرق گذاشته است كه نعمت و بخشش از ناحيه بنده را كوتاه، و از ناحيه خداوند را بلند قرار داده است، بدان جهت كه نعمت خدا هميشگى و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا كه نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمتها است، بنا بر اين تمام نعمتها به نعمتهاى خدا باز مى گردد، و از آن سرچشمه مى گيرد).     ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿         ══•◇•🌸•◇•══‌
فزونى پاداش هاى الهى: امام(علیه السلام) در این گفتار نورانى اشاره به تفاوت پاداش الهى نسبت به اعمال بندگان کرده مى فرماید: «کسى که با دست کوتاه ببخشد با دست بلند به او بخشیده مى شود»; (مَنْ یُعْطِ بِالْیَدِ الْقَصِیرَةِ یُعْطَ بِالْیَدِ الطَّوِیلَةِ). اشاره به این که عطاى بندگان هرقدر زیاد باشد در مقابل عطاى الهى و پاداش هاى بسیار عظیمش کم و کوچک است. قرآن مجید مى فرماید: «(مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا); هر کس کار نیکى را به جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد».(1) در جاى دیگر مى فرماید: «(مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى کُلِّ سُنْبُلَة مِّائَةُ حَبَّة وَاللهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ); کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند; که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خدا آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته باشد)، دو یا چند برابر مى کند; و لطف خدا گسترده، و او (به همه چیز) داناست».(2) در این آیه ملاحظه مى کنیم که پاداش الهى هفتصد برابر و گاهى دو یا چند برابر این مقدار است که قابل مقایسه با کار نیک بندگان نیست. سرانجام در آیه دیگرى خداى متعال به بندگان عطاى «غیر مجذوذ» (بخشش همیشگى و جاویدان) را نوید مى دهد.(3) البته جاى تعجب نیست; عظمت خداوند و وسعت رحمت او و جود و بخشش چنین اقتضایى را دارد و همه اینها جزو برنامه اى تشویقى براى ایجاد انگیزه هاى قوى تر در بندگان براى انجام کارهاى خیر است. تعبیر به «یَد طَویله» (دست بلند) و «یَد قَصیره» (دست کوتاه) کنایه از نعمت هاى بزرگ و کوچک است، زیرا انسان معمولا چیزى را که مى بخشد با دست خود مى بخشد. در حدیثى که مسلم در کتاب صحیح خود نقل کرده است مى خوانیم که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به همسرانش فرمود: «أسْرَعُکُنَّ لِحاقاً بی أطْوَلُکُنَّ یَداً; از میان شما کسى زودتر به من ملحق مى شود که دستش از همه بلندتر باشد»(4) همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) معناى این سخن را نفهمیدند و گمان کردند اشاره به همین عضو مخصوص است و گاه طول دست خود را با هم مقایسه مى کردند تا این که «زینب بنت جحش» (همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله)) از دنیا رفت و نخستین کسى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود که به آن حضرت ملحق شد و او زنى بود که بسیار در راه خدا صدقه مى داد و کارهاى خیر فراوانى مى کرد حتى وسائلى با دست خود مى ساخت و مى فروخت و بهاى آن را در راه خدا انفاق مى کرد اینجا بود که آنها مراد پیامبر(صلى الله علیه وآله) را فهمیدند. علامه شوشترى(رحمه الله) بعد از نقل این سخن در شرح نهج البلاغه خود از عایشه چنین نقل مى کند که زینب (بنت جحش) به مقامى رسید که هیچ کس به آن نرسید; پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او بشارت داد که به زودى به وى ملحق مى شود و همسرش در بهشت خواهد بود.(5) مرحوم «مغنیة» تفسیر دیگرى براى این گفتار گرانبهاى مولا کرده و «یَد قَصیره» را اشاره به جهاد در راه خدا و شهادت و امثال آن مى داند در حالى که این تفسیر مناسبتى با تعبیر «ید» ندارد به خصوص این که تعبیر به «ید» در مورد بخشش در راه خدا در روایات دیگر نیز آمده است. اضافه بر این چنین تفسیرى سبب مى شود که «ید طویلة» و «ید قصیرة» با یکدیگر هماهنگ نباشند در حالى که در تفسیرى که در بالا آمد و مرحوم سید رضى نیز بعداً ذکر مى کند این دو ید با یکدیگر هماهنگ اند و هر دو به معناى بخشش نعمت اند.
مرحوم سید رضى در اینجا بر خلاف روش معمولى خود، شرح نسبتاً مفصلى براى این سخن آورده، مى گوید: «معناى این کلام این است که آنچه انسان از اموال خود در راه خیر و نیکى انفاق مى کند هرچند کم باشد خدا پاداش او را بسیار مى دهد و منظور از دو دست (دست کوتاه و بلند) در اینجا دو نعمت است که امام(علیه السلام) میان نعمت پروردگار و نعمت انسان را با کوتاهى و بلندى فرق گذاشته است; نعمت و بخشش از سوى بنده را کوتاه و آنچه را از ناحیه خداوند است بلند شمرده است و این بدان جهت است که نعمت خدا همواره چندین برابر نعمت مخلوق است، زیرا نعمت هاى الهى اصل و اساس تمام نعمت هاست; تمام نعمت ها به او باز مى گردد و از سوى او سرچشمه گرفته مى شود (حتى نعمتى که انسان آن را به دیگرى مى بخشد آن هم از سوى خداست و با توفیق الهى بذل و بخشش مى شود)»; (قالَ الرَّضِىُّ وَمَعنى ذلِکَ أنَّ ما یُنْفِقُهُ الْمَرْءُ مِنْ مالِهِ فِی سَبیلِ الْخَیْرِ وَالْبِرِّ وَإنْ کانَ یَسیراً فَإنَّ اللهَ تَعالى یَجْعَلُ الْجَزاءَ عَلَیْهِ عَظیماً کَثیراً وَالْیَدانِ هاهُنا عِبارَةٌ عَنِ النِّعْمَتَیْنِ فَفَرَّقَ(علیه السلام) بَیْنَ نِعْمَةِ الْعَبْدِ وَنِعْمَةِ الرَّبِّ تَعالى ذِکْرُهُ بِالْقَصیرَةِ وَالطَّویلَةِ فَجَعَلَ تِلْکَ قَصیرَةً وَهذِهِ طَویلَةً لاِنَّ نِعَمِ اللهِ أبَداً تَضْعُفُ عَلى نِعَمِ الْمَخْلُوقِ أضْعافاً کَثیرَةً إذْ کانَتْ نِعَمِ اللهِ أصْلُ النِّعَمِ کُلُّها فَکُلُّ نِعْمَة إلَیْها تَرْجِعُ وَمِنْها تَنْزِعُ). نكته:  اهميت صدقه و كمك به نيازمندان در اسلام: در آیات و روایات اسلامى تأکید فراوانى بر انفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان شده که در کمتر چیزى این گونه تأکید وارد شده است. اهمیت این مسئله به اندازه اى است که در قرآن مجید هنگامى که به پرهیزگاران نوید بهشت برین را با وسعتى که به اندازه آسمانها و زمین است مى دهد اولین صفت آنها را انفاق در هر حال مى شمارد، مى فرماید: «(وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَالاَْرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ * الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَالْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ); و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است و براى پرهیزگاران آماده شده است * (همان) کسانى که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى کنند; و خشم خود را فرو مى برند; و از (خطاى) مردم درمى گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد».(6) در جاى دیگر به کسانى که آشکارا و پنهان در راه خدا انفاق مى کنند وعده مى دهد که هیچ ترس و اندوهى (در قیامت) در برابر عذاب هاى الهى نخواهند داشت: «(الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ سِرًّا وَعَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ); آنها که اموال خود را، شب یا روز، پنهان یا آشکار، انفاق مى کنند، مزدشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است; نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مى شوند».(7) مرحوم کلینى در کتاب کافى در آغاز جلد چهارم، چندین باب با روایات بسیار ذکر مى کند درباره اهمیت صدقه و این که تأثیر عمیقى در دفع بلا دارد و موجب افزایش و برکت اموال مى شود از جمله در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «الْبِرُّ وَالصَّدَقَهُ یَنْفِیانِ الْفَقْرَ وَیَزیدانِ فِی الْعُمْرِ وَیَدْفَعانِ تِسْعینَ میتَةَ السّوءِ; نیکى و صدقه فقر را از انسان دور مى کند و سبب طول عمر مى شود و نود (و در بعضى از نسخه هاى سبعین به معناى هفتاد) نوع مرگ بد را دور مى سازد».(8) در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است که فرمود: «وَلاََنْ اَعْوَلَ أهْلَ بَیْت مِنَ الْمُسْلِمینَ أشْبَعُ جَوْعَتَهُمْ وَأکْسُوَ عَوْرَتَهُمْ وَأکُفَّ وُجُوهَهُمْ عَنِ النّاسِ أحَبُّ إلَىَّ مِنْ أنْ اَحُجَّ حَجَّةً وَحَجَّةً وَحَجَّةً حَتَّى انْتَهى إلى عَشْر وَعَشْر وَعَشْر وَمِثْلَها وَمِثْلَها حَتَّى انْتَهى إلى سَبْعینَ; اگر خانواده اى از مسلمانان را که فقیرند تکفل کنم، گرسنگى آنها را برطرف سازم، برهنگان آنها را بپوشانم و آنها را از این که دست نیاز به سوى مردم دراز کنند باز دارم براى من محبوب تر از آن است که یک حج و یک حج و یک حج، و همچنان امام(علیه السلام) ادامه داد تا ده حج و ده حج و ده حج تا به هفتاد حج رسید به جا آورم».(9)
احادیث در این زمینه بسیار است. با حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) این سخن را پایان مى دهیم، فرمود، «بَکِّرُوا فِی الصَّدَقَةِ وَارْغَبُوا فِیها فَما مِنْ مُؤْمِن یَتَصَدَّقُ بِصَدَقَة یُریدُ بِها ما عِنْدَاللهِ لِیَدْفَعَ اللهُ بِها عَنْهُ شَرَّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ إلَى الاْرْضِ فی ذلِکَ الْیَوْمِ إلاّ وَقاهُ اللهُ شَرَّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ إلَى الاْرْضِ فی ذلِکَ الْیَوْمِ; صبحگاهان صدقه دهید و به آن علاقه مند باشید. هیچ مؤمنى نیست که براى خدا به نیازمند صدقه دهد تا شر بلاهایى که از آسمان به زمین نازل مى شود در آن روز ازاو باز دارد مگراین که خداوند چنین خواهد کرد و این شرور را از او دفع مى کند»(10). (11) پی نوشت: (1). انعام، آیه 160. (2). بقره، آیه 261. (3). هود، آیه 108. (4). صحیح مسلم، ج 7، ص 144. (5). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 13، ص 253. (6). آل عمران، آیه 133 و 134. (7). بقره، آیه 274. (8). کافى، ج 4، ص 2. (9). همان، ص 2 . (10). همان، ص 5 . (11). سند گفتار حکیمانه: به گفته خطیب(رحمه الله) در مصادر نهج البلاغه، این کلام نورانى را زمخشرى در ربیع الابرار و آمدى در غررالحکم آورده و سید رضى در کتاب مجازات النبویه نیز آن را به مناسبتى ذکر کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 185). اضافه بر این ابن عساکر در تاریخ دمشق، این کلام حکیمانه را در ضمن داستان مفصلى نقل کرده و به یقین منبعى جز نهج البلاغه داشته است. (تاریخ دمشق، ج 50، ص 173) ______________________________ 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 [💯 @hazrateshah] 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌸✍🏻امیرالمومنین علیه السلام: هرگز ڪسی را براے افشاے رازم سرزنش نڪردم. چرا ڪه خود (درنگهدارےآن) از او نابردبارتر بودم✨🌸 📚غررالحڪم،حدیث۹۷۰۶ 💯 @hazrateshah
🥀✉️۶۱🥀و من كتاب له (علیه السلام) إلى كميل بن زياد النخعي و هو عامله على هيت، ينكر عليه تركَه دفع مَن يَجتاز به مِن جَيش العدو طالباً الغارَة: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ وَ تَكَلُّفَهُ مَا كُفِيَ لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْيٌ مُتَبَّرٌ؛ وَ إِنَّ تَعَاطِيَكَ الْغَارَةَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِيسِيَا وَ تَعْطِيلَكَ مَسَالِحَكَ الَّتِي وَلَّيْنَاكَ لَيْسَ [لَهَا] بِهَا مَنْ يَمْنَعُهَا وَ لَا يَرُدُّ الْجَيْشَ عَنْهَا لَرَأْيٌ شَعَاعٌ؛ فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِكَ عَلَى أَوْلِيَائِكَ، غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْكِبِ وَ لَا مَهِيبِ الْجَانِبِ وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَةً وَ لَا كَاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْكَةً، وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِيرِهِ.🥀 1️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🌹معانی لغات عربی🌹 🥀رَأىٌ مُتَبَّرٌ: رأى و نظر فاسد و هلاك كننده. قِرْقِيسِيَا: نام شهرى بر ساحل فرات. الْمَسَالِح: جمع «مسلحة»، پستهاى نگهبانى در مرزها. شَعاعٌ: متفرق. الْمَنْكِب: محل اتصال شانه و بازو. شَدِيدُ الْمَنْكِب: كنايه از قدرت و توانمندى است. الثُغْرَة: محل نفوذ دشمن، جائى كه دشمن از آن داخل ميشود، مرز. مُغْنٍ: بى نياز كننده.🥀 2️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️🥀نامه اى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى كه عامل او بر هيت بود. او را به سبب منع نكردن لشكر دشمن كه از سرزمين او گذشته و به غارت مسلمانان رفته، سرزنش مى كند: اما بعد. كسى كه كارى را كه بر عهده او گذاشته اند تباه سازد و به كارى كه انجام دادنش بر عهده ديگران است، بپردازد، ناتوان مردى است با انديشه اى ناقص. تاخت و تاز كردنت بر قرقيسيا و رها كردن مرزهايى كه تو را به حفظ آنها فرمان داده ايم، به گونه اى كه كس آنها را پاس ندارد و لشكر دشمن را از آن منع نكند، نشان نارسايى انديشه توست. تو به مثابه پلى شده اى كه هر كس از دشمنانت بخواهد بر دوستانت تاخت آورد، از آن پل مى گذرد. چگونه است كه تو را توان هيچ كارى نيست و كس را از مهابت تو بيمى به دل نيست. مرزى را نتوانى بست و بر شوكت دشمن شكست نتوانى آورد. نه نياز مردم شهر را بر مى آورى و نه فرمانده خود را خشنود توانى ساخت. والسلام.🥀 3️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀إلى کُمَیْلِ بْنِ زِیادِ النَّخَعی وَهُوَ عامِلُهُ عَلى هِیت، یُنْکِرُ عَلَیْهِ تَرْکَهُ دَفْعَ مَنْ یَجْتازُ بِهِ مِنْ جِیْشِ الْعَدُوِّ طالِباً الْغارَةَ. از نامه هاى امام(علیه السلام) به کمیل بن زیاد نخعى فرماندار منطقه «هیت» (از آبادى هاى کشور عراق) است امام(علیه السلام) او را در این نامه سرزنش مى کند که چرا از لشکریان دشمن که از آن منطقه براى غارت عبور کرده اند جلوگیرى نکرده است.(1) 📝نامه در یک نگاه: این نامه همان گونه که از عنوانش پیداست نامه عتاب آمیزى است که امام(علیه السلام) به کمیل بن زیاد که فرماندار منطقه آبادى در اطراف بغداد و در نزدیکى شهر انبار بود مرقوم داشت، زیرا او مرتکب یک خطاى نظامى شده بود و مناطق حساس تحت نفوذ خود را رها کرده و به سراغ مناطق دیگرى رفته بود و همین امر سبب شد که غارتگران لشکر شام و معاویه ضربه سنگینى بر مردم منطقه وارد سازند. ماجرا به گونه اى که «ابن اثیر» مورخ معروف در کتاب «کامل» نوشته است چنین بود: در سال 39 هجرت، معاویه، سفیان بن عوف را با شش هزار مرد جنگى به مرزهاى عراق فرستاد و دستور داد به سراغ منطقه «هیت» بیاید و آنجا را از مناطق دیگر جدا سازد سپس به سراغ شهر «انبار» و بعد «مدائن» برود و ضرباتى بر مردم آنجا وارد سازد (و گروهى از اهل آنجا را به قتل برساند و خون هاى بى گناهان را بریزد). سفیان هنگامى که به «هیت» آمد کسى را ندید که از آنجا دفاع کند. به «انبار» آمد که در آنجا یکى از پادگان هاى على(علیه السلام) براى حفظ مرزها مستقر بود و پانصد نفر از آن نگهدارى مى کردند در حالى که بیشتر آن جمعیت پراکنده شده بودند و سبب پراکندگى آنها این بود که به «کمیل بن زیاد» خبر رسید گروهى از اهل «قرقیسا»; (یکى از شهرهاى شام نزدیک مرزهاى عراق که مرکز تجارى مهمى میان عراق و شام محسوب مى شد) مى خواهند به «هیت» حمله کنند او بدون کسب اجازه از امیرمؤمنان على(علیه السلام) به سوى «قرقیسا» رفت و «هیت» را خالى گذارد و همراهان سفیان آمدند و جنایات زیادى در آنجا مرتکب شدند; اموال زیادى را از انبار غارت کردند و به سوى معاویه برگشتند. به محض اینکه این خبر به على(علیه السلام) رسید، گروهى از سپاهیان خود را به تعقیب آنها فرستاد; ولى آنها منطقه را ترک کرده بودند. امام(علیه السلام) کمیل را سرزنش کرد و نامه مورد بحث را براى وى مرقوم داشت🥀 4️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀يکى از کارهاى زشت و وحشتناک معاويه اين بود که براى تضعيف روحيه مردم عراق گروهى از سپاهيان غارتگر خود را مى فرستاد تا در مرزهاى عراق نفوذ کنند و گروهى از مردم بيگناه را در آبادى ها و شهرک هاى نزديک به مرز به قتل برسانند و اموالشان را غارت کنند و اين کار را به طور مکرر انجام مى داد. از جمله اين موارد، حمله سپاه او به شهر «هيت» محل فرماندارى «کميل بن زياد» بود. ماجرا از اين قرار بود که کميل به گمان خود، براى مقابله به مثل کردن، سپاهى را که در اختيار داشته به سوى «قرقيسيا» که از شهرهاى مرزى شام بود فرستاد و محل فرماندهى خود را که «هيت» و اطراف آن بود خالى کرد. معاويه با خبر شد و گروهى از لشکر خود را به آنجا فرستاد و منشأ مفاسدى شد. امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه کميل بن زياد را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا مرتکب اين کار خلاف شده و محلى را که بايد از آن پاسدارى کند رها کرده و محلى را که مربوط به او نيست بدون کسب اجازه از امام مورد حمله قرار داده است و نکاتى را به او گوشزد مى کند که مى تواند سرمشقى براى همه سربازان و افسران اسلام باشد. در آغاز نامه مى فرمايد: «اما (بعد از حمد و ثناى الهى) تضييع انسان چيزى را که بر عهده او واگذار شده و اصرار بر انجام آنچه وظيفه او نيست يک ناتوانى آشکار و فکر باطل و هلاک کننده است»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ، وَتَکَلُّفَهُ مَا کُفِيَ، لَعَجْزٌ حَاضِرٌ، وَ رَأْيٌ مُتَبَّرٌ(2)). منظور از «ما وُلِّىَ» منطقه «هيت» و منظور از «ما کُفِىَ» «قرقيسيا» و امثال آن است. اين کار درست به اين مى ماند که سيلابى حرکت کرده، انسان خانه خود را که در معرض سيلاب است رها کند و در فکر اين باشد که سيلاب را به خانه دشمن هدايت نمايد. حضرت در ادامه مى افزايد: «مشغول شدن تو به حمله به اهل قرقيسيا و رها ساختن پادگان هايى که حفظش را بر عهده تو واگذار کرده ايم ـ در حالى که هيچ کس از آن دفاع نمى کرد و لشکر دشمن را از آن دور نمى ساخت ـ يک فکر نادرست و پراکنده و بيهوده است»; (وَإِنَّ تَعَاطِيَکَ(3) الْغَارَةَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِيسِيَا، وَتَعْطِيلَکَ مَسَالِحَکَ(4) الَّتِي وَلَّيْنَاکَ لَيْسَ بِهَا مَنْ يَمْنَعُهَا، وَلاَ يَرُدُّ الْجَيْشَ عَنْهَا لَرَأْيٌ شَعَاعٌ(5)).🥀 5️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀سپس امام در ادامه اين سخن مفاسد کارى را که او انجام داده برايش بر مى شمارد و مشکلات حاصل شده را با شش جمله بيان مى کند: نخست مى فرمايد: «بدان تو در حقيقت پلى شده اى براى دشمنانى که مى خواستند بر دوستانت حمله کنند»; (فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِکَ عَلَى أَوْلِيَائِکَ). تعبير به «جسر» (پل) اشاره به اين است که تو زمينه نفوذ آنها را در منطقه تحت فرمانت بدون توجّه و بر اثر اشتباه در محاسبه فراهم ساختى; منطقه را خالى کردى و به سراغ جاى ديگرى رفتى که از حوزه مأموريت تو خارج بود. سپس مى فرمايد: «تو نه بازوى توانايى نشان دادى و نه هيبت و ابّهتى در دل دشمن ايجاد کردى; نه مرزى را حفظ نمودى و نه شوکت دشمن را در هم شکستى; نه اهل شهر و ديارت را حمايت کردى و نه امير و پيشوايت را (از دخالت مستقيم در منطقه) بى نياز ساختى»; (غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْکِبِ(6)، وَلاَ مَهِيبِ الْجَانِبِ، وَلاَ سَادّ ثُغْرَةً(7)، وَلاَ کَاسِر لِعَدُوّ شَوْکَةً، وَلاَ مُغْن عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ، وَلاَ مُجْز عَنْ أَمِيرِهِ). بعيد به نظر نمى رسد که ماجراى کار «کميل بن زياد» در اين حادثه، از جانب عوامل نفوذى معاويه در تشکيلات او صورت گرفته باشد; بدين نحو که او را تشويق کردند که براى ايجاد وحشت در دل شاميان و حاميان معاويه به قرقيسيا حمله کند و در نتيجه منطقه تحت فرمان او خالى بماند و داستان را به معاويه خبر دهند تا به آنجا لشکرکشى کند و بى گناهان را کشته و اموالى را غارت نمايد، منطقه را ناامن و مردم را وحشت زده سازد. امام(عليه السلام) در واقع با اين چند جمله مى خواهد صفات لازم را براى يک حکمران و فرمانده خوب بيان کند و بگويد: وى بايد در برابر دشمنان بازويى توانا داشته باشد و هيبتش در دل دشمن وحشت ايجاد کند; از مرزها به خوبى دفاع کرده، شوکت دشمن را در هم بشکند و منطقه تحت نظارت خود را کاملا حفاظت کند و به گونه اى عمل نمايد که امير و زمامدار خود را مجبور به دخالت مستقيم در منطقه ننمايد و اضافه بر اينها از کارهايى که به طور مستقيم و يا غير مستقيم به سود دشمن است و او را در شيطنت خود يارى مى کند جدّاً بپرهيزد. البته کميل همواره چنين ضعفى از خود نشان نمى داد و گرنه امام هرگز او را براى چنين منصبى انتخاب نمى کرد، بلکه در اين واقعه يا بر اثر اشتباه در محاسبه و يا به واسطه عوامل نفوذى، گرفتار چنين خطايى شد. ساير مقاطع زندگى اين مرد بزرگ مخصوصاً شجاعت و استوارى و صلابتى که در برابر حجاج خونخوار نشان داد و بعداً به آن اشاره خواهيم کرد شاهد اين مدعاست. از اينجا روشن مى شود که شارحانى که جمله هاى فوق را به صورت يک حالت و عادت مستمر براى کميل تفسير کرده اند راه صحيحى نپيموده اند.🥀 6️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀نکته: کميل بن زياد کيست؟ کميل بن زياد نخعى از ياران نزديک اميرمؤمنان على(عليه السلام) است و دعاى بسيار پر محتوايى که اميرمؤمنان در اختيار او گذارد تا به وسيله او به شيعيانيش برسد دلالت بر فضل او دارد. افزون بر اين مطابق نامه محل بحث، امام او را نماينده خود براى حکمرانى در منطقه «هيت»; (منطقه اى در شمال بغداد) برگزيد و اختيار جان و مال مردم در آن نقطه حساس را به دست وى سپرد. سخنانى نيز، امام(عليه السلام) در ضمن کلمات قصار (کلمه 147) خطاب به او فرمود که مطالب بسيار بالا و عميقى دارد و حاکى از عنايت خاص امام به اوست، به ويژه اينکه براى بيان اين گونه سخنان اسرارگونه او را با خود به بيرون شهر برد سپس آهى کشيد و خطاب به او فرمود: «يَا کُمَيْلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ». از سويى ديگر مطابق نقل تنقيح المقال اميرمؤمنان على(عليه السلام) روزى به کاتب خود ابن ابى رافع فرمود: ده نفر از افراد مورد وثوق من را حاضر کن. ابن ابى رافع عرض کرد: اى اميرمؤمنان نام آنها را ببر. امام نام جمعى را برد که يکى از آنها کميل بن زياد بود. بنابراين وثاقت کميل چيزى نيست که مخفى باشد، هرچند مع الاسف به گفته تنقيح المقال بعضى از بزرگان همچون مرحوم مجلسى در آن ترديد کرده اند. (اين در حالى است که خود مجلسى روايت مربوط به احضار ده نفر از ثقات را در آغاز جلد سى ام بحارالانوار نقل کرده است). نامه عتاب آميز فوق که از اشتباه کميل در يک مقطع از مديريتش در سرزمين «هيت» حکايت مى کند از مقام و شخصيت او نمى کاهد، زيرا افراد غير معصوم پيوسته در معرض پاره اى از اشتباهات هستند. مرحوم ديلمى نيز در کتاب ارشاد داستانى نقل مى کند که آن نيز حاکى از جلالت مقام کميل است، مى گويد: اميرمؤمنان شبى از مسجد کوفه خارج شده به سوى خانه خود مى رفت، کميل بن زياد از شيعيان خوب و دوستان آن حضرت با او بود... .(8) شيخ مفيد در کتاب اختصاص مى گويد او از پيشگامان مقرب نزد اميرمؤمنان على(عليه السلام) بود.(9) کوتاه سخن اينکه قراين و شواهد فراوانى بر جلالت مقام کميل داريم که کيفيت شهادتش نيز يکى از آن شواهد مهم است. مرحوم مفيد در ارشاد مى گويد: هنگامى که حجاج زمامدار (کوفه) شد به سراغ کميل بن زياد فرستاد و او فرار کرد. حجاج حقوق اقوام و بستگان او را از بيت المال قطع کرد. هنگامى که خبر به کميل رسيد گفت: من پيرمردى هستم که عمرم رو به پايان است سزاوار نيست اقوام و بستگان من از حقشان محروم شوند. از مخفيگاه بيرون آمد و نزد حجاج حاضر شد. حجاج گفت: من دوست داشتم که تو را پيدا کنم (چه بهتر که خودت آمدى)... مى دانم که تو جزو قاتلان عثمان بودى. دستور داد گردنش را زدند. در اين حديث آمده است که اميرمؤمنان على(عليه السلام) پيش از اين به او خبر داده بود که به دست حجاج شهيد مى شود.(10)🥀 7️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀پی نوشت: 1. سند نامه: به گفته مصادر نهج البلاغه اين نامه را بلاذرى (از علماى اهل سنّت متوفاى 279) در کتاب انساب الاشراف به صورت مختصرترى از آنچه مرحوم سيّد رضى آورده; نقل کرده است. 2. «مُتَبّر» اسم مفعول، از ريشه «تَبار» بر وزن «قرار» به معناى هلاکت گرفته شده، سپس به هر چيز بيهوده و بى اثر اطلاق شده است. 3. «تَعاطِى» به معناى سرگرم شدن و مشغول به کارى شدن و يا به سراغ کار مهم و خطرناک و پرزحمتى رفتن است، کارى که در مقابل آن عطا و مزدى قرار داده شده است. 4. «مَسالِح» جمع «مَسْلَحة» بر وزن «مقبرة» به محل تجمع نيروها و پادگان نظامى اطلاق مى شود. 5. «شَعاع» به معناى شىء پراکنده و متفرق است و «رأى شعاع» يعنى فکر باطل و بيهوده. 6. «المَنْکِب» به معناى شانه است که عضوى از اعضاى انسان است. 7. «ثغرة» به معناى مرز و مکان هايى است که بيم حمله دشمن به آنجا مى رود. 8. بحارالانوار، ج 33، ص 399. 9. معجم رجال الحديث، ج 14، ص 128. 10. بحارالانوار، ج 42، ص 148.🥀 8️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀