eitaa logo
مدح مولا امیر المومنین (ع)
438 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
47 فایل
💚 دل اگر خدا شناسی همه در رُخ علی بین 💚 💚 به علی شناختم من به خدا قسم خدا را 💚 کپی مطالب باذکر یک صلوات و یک یاعلی (ع) اما همه ی مطالب را کپی نکنین ترجیحافروارد استفاده شخصی ایراد نداره🍃 ارتباط با ادمین: @Mmn110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀✉️بخش سوم🥀لَمْ يَمْنَعْنَا قَدِيمُ عِزِّنَا وَ لَا عَادِيُّ طَوْلِنَا عَلَى قَوْمِكَ أَنْ خَلَطْنَاكُمْ بِأَنْفُسِنَا فَنَكَحْنَا وَ أَنْكَحْنَا فِعْلَ الْأَكْفَاءِ وَ لَسْتُمْ هُنَاكَ، وَ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ [كَذَلِكَ]، وَ مِنَّا النَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ الْمُكَذِّبُ، وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ الْأَحْلَافِ، وَ مِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْكُمْ صِبْيَةُ النَّارِ، وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ، فِي كَثِيرٍ مِمَّا لَنَا وَ عَلَيْكُمْ؛ فَإِسْلَامُنَا [مَا] قَدْ سُمِعَ وَ جَاهِلِيَّتُنَا لَا تُدْفَعُ وَ كِتَابُ اللَّهِ يَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا، وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى "وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ"، وَ قَوْلُهُ تَعَالَى "إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ"؛ فَنَحْنُ مَرَّةً أَوْلَى بِالْقَرَابَةِ وَ تَارَةً أَوْلَى بِالطَّاعَةِ. وَ لَمَّا احْتَجَّ الْمُهَاجِرُونَ عَلَى الْأَنْصَارِ يَوْمَ السَّقِيفَةِ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فَلَجُوا عَلَيْهِمْ، فَإِنْ يَكُنِ الْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَكُمْ، وَ إِنْ يَكُنْ بِغَيْرِهِ فَالْأَنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ.🥀 1 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🌹معنی لغات عربی🌹 🥀الْعَادِى: ديرين، كهن. الَاكْفَاء: جمع «كفؤ»، همتا، نظير. الْمُكَذِّب: انكار كننده، اشاره به «ابو جهل» است. اسَدُ اللَّه: شير خدا، اشاره به حمزه است. اسَدُ الَاحْلَاف: اشاره به «ابو سفيان» است، زيرا او بود كه در جنگ خندق گروههايى را تشكيل داد و با آنها براى نبرد با پيامبر (ص) هم پيمان و هم قسم شد. سَيّدَا شَبَابِ اهْلِ الْجَنَّةِ: بنابر تصريح رسول اكرم (ص) منظور امام حسن و امام حسين (ع) است. صِبْيَةُ النَّارِ: كودكان آتش، گفته شده كه مقصود فرزندان مروان بن حكم است زيرا پيامبر اكرم (ص) اهل آتش بودن آنها و خروجشان از دين را خبر داده است. خَيْر النِّسَاءِ: اشاره بحضرت فاطمه (ع) است. حَمَّالَةُ الْحَطَب: اشاره به ام جميل دختر حرب، عمه معاويه و زن ابى لهب است. جَاهِلِيَّتُنَا لَا تُدْفَعُ: شرف ما را در زمان جاهليت احدى انكار نكرد. يَومُ السَّقِيفَةِ: روز اجتماع در سقيفه بنى ساعده. فَلَجُوا عَلَيْهِم: بر آنها پيروز شدند.🥀 2 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀اگر با خاندان شما در آميختيم و چون همتايان با شما رفتار كرديم، در عزّت و شرف ديرين ما نقصانى پديد نيامد. از شما زن گرفتيم و به شما زن داديم، در حالى كه، همتايان ما نبوديد. به راستى شما را با ما چه نسبت؟ رسول الله (ص) از ماست و آن دروغگو كه تكذيبش نمود از شماست. «اسد الله» از ماست و «اسد الأحلاف» از شماست. سرور جوانان بهشت از ماست و «صبيبة النار» از شماست. بهترين زنان جهان از ماست و حمّالة الحطب از شماست. و بسا چيزهايى ديگر كه از فضايل ما هستند و يادكردنشان به زيان شماست. فضيلت ما را در اسلام، همگان شنيده اند و ارج و مقام ما هم در عصر جاهلى بر كس پوشيده نيست. آنچه از ما پراكنده بوده در كتاب خدا گرد آمده است. آنجا كه گويد «به حكم كتاب خدا خويشاوندان به يكديگر سزاوارترند.» و نيز سخن حق تعالى كه «نزديكترين كسان به ابراهيم همانا پيروان او و اين پيامبر و مؤمنان هستند و خدا ياور مؤمنان است.» ما يك بار به سبب خويشاوندى با پيامبر به خلافت سزاواريم و يك بار به سبب طاعت و متابعت. چون در روز سقيفه مهاجران بر انصار حجت آوردند كه ما از نزديكان رسول الله (ص) هستيم، بر همه پيروز گرديدند. اگر خويشاوندى با رسول الله (ص) سبب پيروزى در حجت است، پس اين حق از آن ماست نه شما و اگر عنوان خويشاوندى سبب پيروزى نشود، پس انصار بر دعوى خويش باقى هستند.🥀 3 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀نکات مهم ديگر از فضايل اهل بيت(عليهم السلام): امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه به نکات مهم ديگرى اشاره مى کند; نخست اينکه به معاويه هشدار مى دهد تصور نکن اگر طايفه بنى هاشم با بعضى از بنى اميّه در آميخته و ازدواج کرده اند، دليل بر يکسان بودن آنهاست، بلکه اين نوعى تفضل و ايثار بوده است مى فرمايد: «هرگز عزت ديرين و عطاياى پيشينِ ما بر قوم و قبيله شما مانع نشد که ما با شما آميزش و اختلاط داشته باشيم; به همين دليل ما از طايفه شما همسر گرفتيم و از دختران قبيله خويش به شما همسر داديم همچون اقوامى که هم طراز همند در حالى که شما هرگز در اين پايه نبوديد»; (لَمْ يَمْنَعْنَا قَدِيمُ عِزِّنَا وَلاَ عَادِيُّ طَوْلِنَا(1) عَلَى قَوْمِکَ أَنْ خَلَطْنَاکُمْ بِأَنْفُسِنَا; فَنَکَحْنَا أَنْکَحْنَا، فِعْلَ الاَْکْفَاءِ(2)، وَلَسْتُمْ هُنَاکَ!). امام(عليه السلام) اين سخن را از اين جهت مى گويد که لحن نامه معاويه اين بوده که بنى اميّه را هم طراز بنى هاشم مى دانست در حالى که بنى هاشم کانون نبوّت و ولايت و بنى اميّه سردمدار کفر و شقاوت بودند; ولى هنگامى که ظاهراً مسلمان شدند، اسلام با آنها معامله هم طراز و اَکفاء کرد; به همين دليل پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) با ام حبيبه که دختر ابوسفيان بود ازدواج نمود و پيغمبر دخترش ام کلثوم را به ازدواج عثمان در آورد. آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن براى اينکه با دليل روشن و برهان دندان شکن، تفاوت بنى هاشم و بنى اميّه و خاندان وابسته به آنها را روشن سازد مى فرمايد: «چگونه مى توان اين دو گروه را با هم يکسان دانست در حالى که از ميان ما پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برخاست و از ميان شما تکذيب کننده (اى همچون ابوجهل)، از ميان ما شير خدا (حمزه) و از ميان شما شير پيمان هاى ضد اسلامى (ابوسفيان) از ميان ما دو سرور جوانان بهشت (حسن و حسين(عليهما السلام)) و از ميان شما کودکان آتش (اولاد مروان يا فرزندان عقبة بن ابى معيط) از ما بهترين زنان جهان (فاطمه(عليها السلام)) و از شما حمالة الحطب (ام جميل همسر ابولهب و خواهر ابوسفيان) و امور فراوان ديگر از فضايلى که ما داريم و رذايلى که شما داريد»; (وَأَنَّى يَکُونُ ذَلِکَ وَمِنَّا النَّبِيُّ وَمِنْکُمُ الْمُکَذِّبُ، وَمِنَّا أَسَدُ اللهِ وَمِنْکُمْ أَسَدُ الاَْحْلاَفِ(3)، وَمِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَمِنْکُمْ صِبْيَةُ النَّارِ، وَمِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، وَمِنْکُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ، فِي کَثِير مِمَّا لَنَا وَعَلَيْکُمْ!). به اين ترتيب امام(عليه السلام) با بيان اين اسنادِ زنده موقعيت خاندان بنى هاشم و رسوايى هاى بنى اميّه و هم پيمانان آنان را بر شمرده به گونه اى که جاى انکار براى کسى باقى نمى ماند و اين است معناى فصاحت و بلاغت در سخن. در اينکه منظور از «مکذّب» کيست، شارحان نهج البلاغه نظرات متفاوتى داده اند و گاه افرد گمنامى را به عنوان مکذّب بر شمرده اند که انسان را به تعجب مى آورد در حالى که روشن ترين مصداق مکذّب در تاريخ اسلام همان ابو جهل است چه او را از بنى اميه بدانيم و چه ندانيم، زيرا امام(عليه السلام) فضيحت هاى بنى اميّه و اقوام وابسته به آنها را بيان مى کند که هم عقيده و هم پيمان آنان بودند.🥀 4 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
. 🥀در مورد «اسدالله» هيچ گفتگويى در ميان مفسّران نيست که منظور حضرت حمزه است که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) او را به اين لقب مفتخر ساخت و در مورد «اَسَد الأحْلاف» نيز احتمالات متعدّدى داده شده در حالى که روشن ترين تفسير آن ابوسفيان است که در جنگ هايش بر ضد اسلام از طوايف مختلف مشرکان پيمان مى گرفت که آخرين جنگ احزاب بود. همچنين در مورد تفسير «صِبْيَةُ النَّارِ» (کودکان دوزخ) نظرات مختلفى از سوى شارحان نهج البلاغه ابراز شده ولى از همه مناسب تر اين است که منظور بچه هاى عقبة بن ابى معيط باشند که وقتى در روز جنگ بدر ضربات هولناکى بر بدن اين مرد خطرناک سنگ دل وارد شد، چشمش به پيغمبر (صلى الله عليه وآله) افتاد و با صدايى ترحم آميز گفت: «مَنْ لِلصِبْيَةِ يا مُحَمّد; يا محمد من مى روم تکليف فرزندانم چه خواهد شد؟» پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «النّارُ; آتش دوزخ».(4) اشاره به اينکه شما مسلمانان را به قتل مى رسانيد و هيچ فکر فرزندان آنها نيستيد; اما اکنون به فکر فرزندان خود افتاده ايد فرزندانى که در آينده مسير شما را طى مى کنند و در صف دشمنان اسلام خواهند بود. تاريخ هم به ما مى گويد که فرزندانى از او پا گرفتند که منشأ شرارت بودند از جمله وليد بن عقبه بود. منظور از «خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ» به اتفاق همه شارحان نهج البلاغه و ساير علماى اسلام بانوى اسلام فاطمه زهرا(عليها السلام) است، زيرا همان گونه که در صحيح مسلم آمده پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) هنگام بيمارى وفات خود براى آرامش بخشيدن به دخترش فاطمه فرمود: «يَا فَاطِمَةُ أَمَا تَرْضَيْنَ أَنْ تَکُونِي سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ أَوْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الاُْمَّة؟».(5) شبيه همين حديث در صحيح بخارى جلد 7 صفحه 142 و در مسند احمد و مستدرک حاکم به جاى اين تعبير «سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِين» آمده که فراگيرتر است.(6) اما «حمّالة الْحَطَب» که در قرآن در سوره مسد به او اشاره شده به اتفاق شارحان نهج البلاغه و مفسّران قرآن منظور ام جميل همسر ابولهب، خواهر ابوسفيان و عمه معاويه است. از مجموع آنچه در بالا آمده به خوبى موقعيت خاندان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و بنى هاشم و موقعيت خاندان بنى اميّه و خاندان وابسته به آنها روشن مى شود و امام(عليه السلام) با بيان خود که از ذيل آن استفاده مى شود، مسائل زياد ديگرى نيز بوده است و روى ملاحظاتى بيان نفرموده، پاسخ کوبنده اى به معاويه در برابر ادعاهايش داد. آن گاه امام(عليه السلام) براى تأکيد آنچه گذشت مى افزايد: «بنابراين دوران اسلام ما به گوش همه رسيده و کارها و شرافت ما در عصر جاهليّت نيز بر کسى مخفى نيست»; (فَإِسْلاَمُنَا قَدْ سُمِعَ، وَجَاهِلِيَّتُنَا لاَ تُدْفَعُ).🥀 5 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀اشاره به اينکه اسلام از ما آغاز شد و نخستين مسلمانان ما بوديم و همواره مدافع اسلام و قرآن بوديم. در زمان جاهليّت نيز به نيک نامى و درست کارى و امانت در ميان همه مردم معروف بوديم همان گونه که در روايتى در حالات جعفر خوانديم که خداوند براى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) او را به سبب چهار فضيلت برجسته در زمان جاهليّت ستود به عکس بنى اميّه و خاندان وابسته به آنها که معروف به حيله گرى و شيطنت و فساد و خون ريزى بودند. مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغه خود از کتاب عبقرية محمد از نويسنده معروف مصرى «عقاد» نقل مى کند که بنى هاشم همواره صاحبان عقيده و فضايل اخلاقى و حسن ظاهر بودند و بنى اميّه حيله گرانى با ظواهر ناپسند و ما در تمام صفات، اين اختلاف را بين بنى هاشم و بنى اميّه مى بينيم.(7) جالب اينکه ابن ابى الحديد در بيان اين تفاوت ها بحثى طولانى در حدود يکصد صفحه در سه فصل دارد: در فصل نخست فضايل بنى هاشم را نسبت به بنى اميّه (فرزندان عبد شمس) نقل مى کند و در فصل دوم از امورى که بنى اميّه به آن افتخار مى کردند سخن مى گويد و در فصل سوم از اين افتخارات موهوم پاسخ مى دهد.(8) آن گاه امام(عليه السلام) بعد از اين دلايل قوى تاريخى به سراغ قرآن مجيد مى رود و با دو آيه از آن حقانيّت و اولويت بنى هاشم را اثبات مى کند مى فرمايد: «کتاب خدا آنچه را (دشمن) از ما دور ساخته و جدا کرده براى ما جمع نموده است و آن سخن خداوند متعال است که فرموده: «خويشاوندان در کتاب الهى نسبت به يکديگر سزاوارترند و نيز فرموده: «سزاوارترين مردم به ابراهيم کسانى هستند که از او پيروى کردند، و همچنين اين پيامبر (که راه پر افتخار او را ادامه داد) و کسانى که به او ايمان آورده اند و خداوند، سرپرست و ياور مؤمنان است»; (وَکِتَابُ اللهِ يَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا، وَهُوَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى (وَأُولُوا الاَْرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْض فِي کِتابِ اللهِ)(9) وَقَوْلُهُ تَعَالَى: (إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ)(10)). حضرت در تفسير و تطبيق اين آيه مى افزايد: «پس ما از يک طرف به سبب قرابت و خويشاوندى (پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)) از ديگران سزاوارتريم و از سوى ديگر به سبب اطاعت (از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله))»; (فَنَحْنُ مَرَّةً أَوْلَى بِالْقَرَابَةِ، وَتَارَةً أَوْلَى بِالطَّاعَةِ).🥀 6 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀در واقع، امام(عليه السلام) با ذکر اين دو آيه تمام راهها را بر معاويه مى بندد که اگر معيار در جانشينى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)، قرابت با او باشد، ما از همه سزاوارتريم، چرا که نزديک تريم و اگر معيار، آشنايى با تعليمات و اطاعت از دستورات آن حضرت باشد ما از همه آشناتر و نسبت به آيين او مطيع تريم در حالى که خاندان بنى اميّه و کسان ديگرى که بر کرسى خلافت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) نشستند هيچ يک از اين دو اولويت را ندارند. 🥀نکات مهم ديگر از فضايل اهل بيت(عليهم السلام): امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه به نکات مهم ديگرى اشاره مى کند; نخست اينکه به معاويه هشدار مى دهد تصور نکن اگر طايفه بنى هاشم با بعضى از بنى اميّه در آميخته و ازدواج کرده اند، دليل بر يکسان بودن آنهاست، بلکه اين نوعى تفضل و ايثار بوده است مى فرمايد: «هرگز عزت ديرين و عطاياى پيشينِ ما بر قوم و قبيله شما مانع نشد که ما با شما آميزش و اختلاط داشته باشيم; به همين دليل ما از طايفه شما همسر گرفتيم و از دختران قبيله خويش به شما همسر داديم همچون اقوامى که هم طراز همند در حالى که شما هرگز در اين پايه نبوديد»; (لَمْ يَمْنَعْنَا قَدِيمُ عِزِّنَا وَلاَ عَادِيُّ طَوْلِنَا(1) عَلَى قَوْمِکَ أَنْ خَلَطْنَاکُمْ بِأَنْفُسِنَا; فَنَکَحْنَا أَنْکَحْنَا، فِعْلَ الاَْکْفَاءِ(2)، وَلَسْتُمْ هُنَاکَ!). امام(عليه السلام) اين سخن را از اين جهت مى گويد که لحن نامه معاويه اين بوده که بنى اميّه را هم طراز بنى هاشم مى دانست در حالى که بنى هاشم کانون نبوّت و ولايت و بنى اميّه سردمدار کفر و شقاوت بودند; ولى هنگامى که ظاهراً مسلمان شدند، اسلام با آنها معامله هم طراز و اَکفاء کرد; به همين دليل پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) با ام حبيبه که دختر ابوسفيان بود ازدواج نمود و پيغمبر دخترش ام کلثوم را به ازدواج عثمان در در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که مگر خويشاوندى به تنهايى مى تواند دليل بر صلاحيت جانشينى پيغمبر اکرم گردد. پاسخ آن است که امام(عليه السلام) ناظر به استدلالى است که در سقيفه بنى ساعده از سوى طرفداران خليفه اوّل شد; آنها قرابت با پيامبر(صلى الله عليه وآله) را دليل بر اولويت خود دانستند. امام(عليه السلام) مى فرمايد که اگر معيار اين باشد ما از همه آنها اقربيم. به يقين معيار اصلى همان است که امام(عليه السلام) در جمله دوم گفته است و از آن تعبير به طاعت نموده، طاعتى زاييده از علم و ايمان. کسى که نسبت به مکتب پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) از همه آگاه تر و ايمانش به آن بيشتر باشد، شايستگى بيشترى براى خلافت او دارد. به همين دليل ما امير مؤمنان على(عليه السلام) را از همه شايسته تر مى دانيم و از آن بالاتر اينکه خداوند به موجب شايستگى هاى بى نظيرى که در آن حضرت بود خودش او را برگزيد. سپس امام(عليه السلام) به توضيح بيشترى درباره آنچه در بالا به آن اشاره کرد پرداخته مى فرمايد: «آن روز که مهاجران، در سقيفه در برابر انصار (براى اثبات حقانيّت خود نسبت به خلافت) استدلال به قرابت و خويشاوندى با پيامبر(صلى الله عليه وآله) کردند، بر آنها پيروز شدند اگر اين دليلِ پيروزى است، پس حق با ماست نه با شما (چرا که ما از همه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نزديک تريم) و اگر دليل ديگرى دارد ادعاى انصار بر جاى خود باقى ست (و آنها هم در خلافت حقى دارند که آن را به عنوان «مِنّا أميرٌ وَمِنْکُمْ أميرٌ» مطالبه مى کردند)»; (وَلَمَّا احْتَجَّ الْمُهَاجِرُونَ عَلَى الاَْنْصَارِ يَوْمَ السَّقِيفَةِ بِرَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) فَلَجُوا(1) عَلَيْهِمْ، فَإِنْ يَکُنِ الْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَکُمْ، وَإِنْ يَکُنْ بِغَيْرِهِ فَالاَْنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ). در واقع امام(عليه السلام) پاسخ ضمنى به سخنان معاويه در مورد خليفه اوّل و دوم مى دهد که معاويه در نامه اش آنها را به رخ کشيده بود مى فرمايد: نه تنها بنى اميّه شايستگى براى خلافت پيامبر(صلى الله عليه وآله) ندارند، زيرا نه از مهاجران بودند و نه از انصار، بلکه از طلقا يعنى همان مشرکان آزاد شده روز فتح مکّه بودند. خلفاى نخستين نيز به استناد سخنان خودشان شايستگى براى اين کار نداشتند، زيرا از آنها شايسته تر وجود داشت. اگر معيار شايستگى ـ طبق استدلال آنها ـ قرابت باشد على(عليه السلام) از همه آنها به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نزديک تر بود; هم پسر عموى پيامبر بود و هم داماد او. اگر ديگران شاخ و برگ اين شجره نبوّت باشند، على(عليه السلام) ميوه آن درخت بود و همچنين امامان اهل بيت(عليهم السلام). مجدداً تکرار مى کنيم که اين استدلال در واقع استدلال به مسلّمات خصم است که در منطق از آن به عنوان استدلالات جدلى تعبير مى کنند; يعنى آنچه را او مسلم داشته از او مى گيرند و به او باز مى گردانند و خلع سلاحش مى کنند.🥀 7 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀نکته ها: 1. داستان پرغوغاى سقيفه! امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه به داستان پرماجراى سقيفه بنى ساعده که براى انتخاب خليفه بعد از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) تشکيل شد، اشاره فرموده است. ما داستان سقيفه را با ذکر قسمت هاى حساس تاريخى به استناد منابع معتبر در ذيل خطبه 67 تحت عنوان «مسأله خلافت و داستان سقيفه بنى ساعده» به طور مشروح آورديم و از اين توطئه عجيب پرده برداشتيم. در اينجا چند نکته را اضافه مى کنيم: نخست اينکه طبرى در تاريخ خود و ابن اثير در کامل تصريح کرده اند که جمعيّت انصار که در سقيفه بنى ساعده گرد آمده بودند يا گروهى از آنها در برابر پيشنهاد عمر نسبت براى بيعت با ابوبکر گفتند: «لاَ نُبَايِعُ إِلاَّ عَلِيّا; ما تنها با على بيعت مى کنيم» (اين در حالى بود که على(عليه السلام) و بنى هاشم و از جمله زبير و همچنين گروه ديگرى از مهاجران در سقيفه حاضر نبودند). طبرى بعد از ذکر اين مطلب مى گويد: بعد از اين جريان، عمر به سراغ منزل على(عليه السلام) آمد و در آنجا که طلحه و زبير و گروهى از مهاجران حضور داشتند، گفت: «وَاللهِ لَنُحْرِقَنَّ عَلَيْکُمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ الَى الْبَيْعَةِ; به خدا سوگند اين خانه را با شما آتش مى زنيم يا بيرون آييد و بيعت کنيد».(12) از جمله کسانى که با عمر در اين حمله به خانه امير مؤمنان على(عليه السلام) همراه بودند، اسيد بن حضير و سلمة بن اسلم بودند.(13) ديگر اينکه جمعى از انصار که در بيعت با ابوبکر پيشقدم شدند هر کدام بعداً به مقامى رسيدند از جمله بشير بن سعد بود که جزو مشاوران عالى خليفه شد و ديگر اسيد بن حضير که سرپرست نيروى انتظامى مدينه شد سوم سلمة بن اسلم بود که به مقام معاونت اسيد رسيد.(14) 2. فضايل بنى هاشم در عصر جاهليّت و اسلام: 🥀نکات مهم ديگر از فضايل اهل بيت(عليهم السلام): امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه به نکات مهم ديگرى اشاره مى کند; نخست اينکه به معاويه هشدار مى دهد تصور نکن اگر طايفه بنى هاشم با بعضى از بنى اميّه در آميخته و ازدواج کرده اند، دليل بر يکسان بودن آنهاست، بلکه اين نوعى تفضل و ايثار بوده است مى فرمايد: «هرگز عزت ديرين و عطاياى پيشينِ ما بر قوم و قبيله شما مانع نشد که ما با شما آميزش و اختلاط داشته باشيم; به همين دليل ما از طايفه شما همسر گرفتيم و از دختران قبيله خويش به شما همسر داديم همچون اقوامى که هم طراز همند در حالى که شما هرگز در اين پايه نبوديد»; (لَمْ يَمْنَعْنَا قَدِيمُ عِزِّنَا وَلاَ عَادِيُّ طَوْلِنَا(1) عَلَى قَوْمِکَ أَنْ خَلَطْنَاکُمْ بِأَنْفُسِنَا; فَنَکَحْنَا أَنْکَحْنَا، فِعْلَ الاَْکْفَاءِ(2)، وَلَسْتُمْ هُنَاکَ!). امام(عليه السلام) اين سخن را از اين جهت مى گويد که لحن نامه معاويه اين بوده که بنى اميّه را هم طراز بنى هاشم مى دانست در حالى که بنى هاشم کانون نبوّت و ولايت و بنى اميّه سردمدا گفته شد که ابن ابى الحديد در ذيل اين نامه بحث بسيار مشروحى (حدود يکصد صفحه) درباره فضايل بنى هاشم و مقايسه آن با نقاط ضعف و منفى بنى عبد شمس (عبد شمس پدر اميه بود) ذکر مى کند. از جمله اينکه بنى هاشم شهيدان بزرگوارى همچون على(عليه السلام) و حمزه و جعفر به اسلام تقديم کردند در حالى که بنى اميّه دلقک هايى همچون حکم بن ابى العاص داشتند که معروف است گاه راه رفتن پيامبر را تقليد مى کرد، پيغمبر(صلى الله عليه وآله) او را ديد و او را نفرين کرد. بعد از آن هرگز نمى توانست به طور صاف و مستقيم راه برود. ديگر اينکه يکى از پيمان هاى افتخارآميز در عصر جاهليّت «حِلف الفضول» بود پيمانى که براى حمايت از ضعيفان و دفاع از مظلومان بسته شده بود. در اين پيمان، بنى هاشم و اقوامى از قبايل عرب شرکت داشتند ولى هيچ يک از بنى عبد شمس در آن شرکت نداشت. ديگر اينکه بنى اميّه در زمان جاهليّت کارهايى مرتکب شدند که احدى از عرب مرتکب آن نمى شد; از جمله اينکه اميّه يکى از همسرانش را در حيات خود به همسرى فرزندش ابو عمرو در آورد. در حالى که دامان بنى هاشم از اين گونه آلودگى ها پاک بود. نيز عبدالمطلب که از بزرگان بنى هاشم بود فضايل بى نظيرى داشت; او زمزم را حفر کرد و راه اسماعيل و هاجر را ادامه داد; براى خون انسان اهمّيّت فوق العاده اى قائل شد و ديه آن را يک صد شتر قرار داد که اسلام آمد و آن را نيز امضا کرد; به هنگام هجوم لشکر فيل (لشکر ابرهه) به مکّه، قريش عموماً از مکّه فرار کردند; ولى عبدالمطلب که در آن زمان جوانى بود گفت: «وَاللهِ لاَ أَخْرُجَ مِنْ حَرَمِ اللهِ; به خدا سوگند من از حرم خداوند بيرون نمى روم» و فضايل فراوان ديگر. براى توضيح بيشتر به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد جلد 15 صفحه 198 تا 295 مراجعه کنيد. البتّه در ضمن اين صفحات به بعضى از مفاخر که متملقان و چاپلوسان براى بنى اميّه شمرده اند اشاره مى کند و آنها را پاسخ مى گويد.🥀 8 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀پی نوشت: 1 . «طَوْل» به معناى امکانات و توانايى مالى است، به معناى فضل و بخشش نيز آمده است و در اصل از «طول» در مقابل «عرض» گرفته شده، زيرا توانايى هاى مالى يا جسمى يک نوع طول قدرت انسان را مى رساند و «ذِى الطَول» به معناى بخشنده است، بنابراين تعبير «عادِىّ طَوْلِنا» در جمله بالا به معناى عطاياى هميشگى ماست. 2 . «الأَکْفاء» جمع «کفؤ» بر وزن «قفل» به معناى هم رديف و هم طراز در شخصيت است 3 . «الأحْلاف» جمع «حلف» بر وزن «جلف» به معناى پيمان و «حلف» بر وزن «حرف» به معناى سوگند ياد کردن است و از آنجا که پيمان ها را با سوگند مؤکد مى سازند به آن حلف گفته مى شود. 4 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 197. 5 . صحيح مسلم، ج 7، ص 143-144. 6 . مسند احمد، ج 3 ص 80 و مستدرک حاکم، ج 3، ص 186. 7 . فى ظلال نهج البلاغه، ج 3، ص 471. 8 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 198-295. 9 . انفال، آيه 75 . 10 . آل عمران، آيه 68 . 11 . «فَلَجوا» از ريشه «فلْج» بر وزن «فتح» به معناى پيروزى شدن گرفته شده و «فَلَج» بر وزن «حرج» اسم مصدر و به معناى پيروزى است. و واژه «فلج» بر وزن «خرج» به معناى شکاف و فاصله ميان دو چيز که گاه سبب زمين گير شدن مى شود نيز اطلاق شده است. 12 . تاريخ طبرى، ج 2، ص 443 (حوادث سنه 11). 13 . سفينة البحار، ماده اسد. 14 . به کتاب الامامة والسياسة، ص 9 به بعد مراجعه شود.🥀 9 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ (ع) فرمودند: 🍃 از غروب پنجشنبه و شب جمعه، فرشتگانی باقلم‌های طلا و لوح‌های نقره، از آسمان به زمين می‌آيند و تا غروب جمعه ثواب هیچ عملی را نمی‌نویسند مگر صلوات بر محمد و آل‌ محمد 📖من لا یحضره الفقیه، ج1، ص424. 💠 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══
✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدح مولا امیر المومنین (ع)
خاطراتم‌راڪمےباݪاوپایین‌میڪنم؛ تابہ‌مشہدمیرسد، حالم‌دگرگون‌میشود..! یآرئوفِ‌من ✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آغاز مراسم با ترتیل خوانی سوره مبارکه فجر
سوره مبارکه فجر.mp3
3.17M
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿         ══•◇•🌸•◇•══
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 دعای سلامتی اقا صاحب الزمان عج 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿         ══•◇•🌸•◇•══
دعای سلامتی امام زمان (عج).mp3
1.72M
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿         ══•◇•🌸•◇•══
دختر بدرالدجا امشب سه جا دارد عزا گاه می گوید پدر گاهی حسن(ع) گاهی رضا(ع) ✿[ @hazrateshah ]✿ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️