eitaa logo
مدح مولا امیر المومنین (ع)
439 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
47 فایل
💚 دل اگر خدا شناسی همه در رُخ علی بین 💚 💚 به علی شناختم من به خدا قسم خدا را 💚 کپی مطالب باذکر یک صلوات و یک یاعلی (ع) اما همه ی مطالب را کپی نکنین ترجیحافروارد استفاده شخصی ایراد نداره🍃 ارتباط با ادمین: @Mmn110
مشاهده در ایتا
دانلود
آن روزها نام و نان بهایی نداشت و آنچه میدان دار بود، قیام بود و عروج آن روزها ماندن بی معنا بود و مردن در بستر، ننگی بزرگ آن روزها شهادت، شاهراهی به وسعت افق داشت. آن روزها فاصله خاک تا افلاک و کویر تا بهشت، یک میدان مین بود. خاکریزها، بوی بهشتِ مردانی را گرفته بود که سر به سر، تن به مرگ می سپردند تا مبادا وجبی از کیان دین و وطن، به دست کفتاران حریص و متجاوز بیفتد؛ چرا که ، رساترین واژه در قاموس ایستادگی این ملّت قهرمان است. مردان این دیار در پی تجاوز کفتار صفتان ننگ و نفرین، در هفت شهر عشق، هشت بهار، آزادگی را پیمودند و حماسه آفریدند. ✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹 از آموز اخلاص عمل ترجمه و شرح ۱۲۳ نهج البلاغه : معرفی بهترین انسان ها 🌺🌹🌺🌹🌺🌹        وَ قَالَ (علیه السلام): طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ، وَ طَابَ كَسْبُهُ، وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ، وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ، وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ، وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَ لَمْ يُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ. [قال الرضي رحمه الله تعالى أقول و من الناس من ينسب هذا الكلام إلى رسول الله (صلی الله علیه وآله) و كذلك الذي قبله].       🔸🔹🔸🔹🔸🔹  الگوهاى كامل انسانيّت (اخلاقى): و درود خدا بر او، فرمود: خوشا به حال آن كس كه خود را كوچك مى شمارد، و كسب و كار او پاكيزه است، و جانش پاك، و اخلاقش نيكوست، كه ما زاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مى كند، و زبان را از زياده گويى باز مى دارد و آزار او به مردم نمى رسد، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را كفايت كرده، بدعتى در دين خدا نمى گذارد. (برخى حكمت 123 و 122 را از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كرده اند).     ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿         ══•◇•🌸•◇•══
خوشا به حال آنها: اين كلام حكيمانه خواه دنباله كلام پيشين باشد يا كلامى مستقل، شرح كوتاه و پرمعنايى از صفات سعادت مندان خوش بخت است كه در ضمن هشت وصف بيان شده است. نخست مى فرمايد: «خوشا به حال كسى كه در نزد خود كوچك (و متواضع) است (و در نظر مردم بزرگ و عزيز)»; (طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ). امام(عليه السلام) نخستين وصف را همان تواضع و فروتنى ذكر كرده است، زيرا مى دانيم تكبّر كه نقطه مقابل آن است سرچشمه انواع گناهان است. نخستين معصيتى كه در زمين شد تكبّر شيطان بود كه منشأ همه بدبختى ها براى خود و ديگران گرديد. در بعضى از دعاهاى ماه مبارک رمضان همین مضمون به صورت یک دعا و درخواست از خداوند آمده است; مرحوم سید بن طاووس در دعاى روز هفدهم ماه مبارک رمضان چنین نقل مى کند: «اللّهُمَّ لاتَکِلْنی إلى نَفْسی طَرْفَةَ عَیْن أبَداً... وَفِی نَفْسی فَذَلِّلْنی وَفی أعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنی; خداوندا! هرگز لحظه اى مرا به خودم وامگذار... و مرا در درون خود کوچک و متواضع کن و در نظر مردم مرا بزرگ دار».(1) سپس در دومین وصف مى فرماید: «و خوشا به حال کسى که کسب و کار او پاک و حلال باشد»; (وَطَابَ کَسْبُهُ). مى دانیم یکى از عوامل موفقیت و نشاط عبادت و استجابت دعا کسب حلال است تا آنجا که در کتاب شریف کافى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أنْ یُسْتَجابَ دَعْوَتُهُ فَلْیَطِبْ مَکْسَبَهُ; کسى که خوشحال مى شود از این که دعایش مستجاب گردد باید کسب خود را پاک و حلال کند».(2) شبیه همین معنا با عبارت دیگر از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: «مَنْ أَحَبَّ أنْ یُسْتَجابَ دُعائُهُ فَلْیَطِبْ مَطْعَمَهَ وَمَکْسَبَهُ».(3) در حدیثى که در کتاب اسد الغابة در حالات «سعد بن معاذ انصارى» نقل شده، آمده است: هنگامى که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از غزوه تبوک باز گشت، «سعد انصارى» به استقبال پیامبر آمده. حضرت با او مصافحه کرد و (چون دست او را بسیار خشن دید) فرمود: چه چیز دستت را این گونه خشن کرده است؟ عرض کرد: «اى رسول خدا! من با داس و بیل کار مى کنم تا زندگى عیالم را فراهم سازم». نقل شده است: «فَقَبَّلَ یَدَهُ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله) وَقالَ: هذِهِ یَدٌ لا تَمُسُّهُ النّارُ; پیغمبر(صلى الله علیه وآله) دست او را بوسید و فرمود: این دستى است که هرگز آتش دوزخ به آن اصابت نمى کند».(4) حضرت در سومین وصف مى فرماید: «خوشا به حال کسى که باطن او پاک و صالح است»; (وَصَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ). صلاح باطن عبارت از خلوص نیت، پاکى فطرت و خیرخواهى براى همه انسان هاست. از آنجا که اعمال و اقوال انسان تراوشى از صفات درونى اوست، کسى که درونى پاک داشته باشد اعمال و رفتار و اقوالش نیز پاک و شایسته است. در چهارمین وصف مى فرماید: «و خوشا به حال کسى که اخلاق او نیکو است»; (وَ حَسُنَتْ خَلِیقَتُهُ). «خلیقة» که به معناى خلق و خوست دو گونه تفسیر شده است: بعضى آن را به معناى خلق و خوى باطنى تفسیر کرده اند که اشاره به کسانى است که باطنى پاک دارند و به کسى شر نمى رسانند. بعضى نیز آن را به معناى برخورد خوب و گشاده رویى با مردم تفسیر کرده اند و معناى دوم مناسب تر به نظر مى رسد، زیرا در جمله قبل «صَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ» به حسن باطن اشاره شده بود، بنابراین جمله مورد بحث اشاره به حسن ظاهر و برخورد خوب با مردم است. حُسن خلق به اندازه اى در اسلام اهمیت دارد که در بعضى از روایات، از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به عنوان «نصف دین» معرفى شده است: «حُسْنُ الْخُلْقِ نِصْفُ الدّینِ» و در ادامه این حدیث آمده است: کسى از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) سؤال کرد: برترین چیزى که خداوند به فرد مسلمانى داده است چیست؟ پیغمبر اکرم فرمود: «اَلْخُلْقُ الْحَسَنِ».(5) در پنجمین فصل فرموده است: «و خوشا به حال کسى که اموال اضافى خود را در راه خدا انفاق مى کند»; (وَأَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ). انفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان از مهم ترین امورى است که قرآن کریم و روایات اسلامى بر آن تأکید فراوان کرده اند و اگر تنها آیات مربوط به انفاق، جمع آورى و تفسیر شود، کتاب قابل توجهى خواهد شد. مثلا: قرآن کریم انفاق را به بذر پربارى تشبیه کرده که در زمین مستعدى افشانده شود و از یک تخم، هفتصد تخم یا چند برابر آن عائد گردد: (مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى کُلِّ سُنْبُلَة مِّائَةُ حَبَّة)(6) و در آیه اى دیگر، رسیدن به مقام والاى نیکوکارى را مشروط به انفاق از اموالى که مورد علاقه انسان است کرده است: (لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ).(7)
جالب این که در حدیثى مى خوانیم: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دستور داد گوسفندى (براى قربانى و انفاق بر نیازمندان) ذبح کنند (همه آن ـ جز کتف گوسفند ـ را انفاق کردند) پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: چه چیزى از این گوسفند باقى مانده است؟ عایشه گفت: تنها کتف آن; پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: (چنین نیست) «بَقِىَ کُلُّها غَیْرَ کِتْفِها; تمام آن باقى مانده جز کتفش»(8) قرآن نیز مى فرماید: «(مَا عِنْدَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاق); آنچه نزد شماست از میان مى رود و آنچه نزد خداست باقى مى ماند».(9) در ششمین جمله مى فرماید: «خوشا به حال کسى که سخنان زاید زبانش را نگه مى دارد»; (وَأَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ). فضولات لسان اشاره به سخنان بى هدف و بى دلیلى است که انسان بر زبان جارى مى کند که بسیارى از آنها آلوده به غیبت، تهمت، پخش شایعات و گناهان دیگر است. به همین دلیل در دستورات اسلامى، حفظ زبان یکى از مهم ترین نشانه هاى ایمان و اخلاق شمرده شده است. ازاین رو، در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «لایَسْلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتّى یَخْزُنَ لِسانَهُ; هیچ کس از گناهان محفوظ نمى ماند مگر این که زبانش را حفظ کند».(10) در شرح حکمت دوم در آغاز کلمات قصار نیز شرحى در این باره داشتیم. در هفتمین جمله حکمت آمیز مى فرماید: «خوشا به حال کسى که آزار او به مردم نمى رسد»; (وَعَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ). در احادیث مکرّر آمده است که: با ایمان کسى است که مسلمانان از شر او در امان باشند.(11) آن گاه در هشتمین و آخرین سخن مى فرماید: «خوشا به حال آن کس که سنت براى او کافى است و بدعتى از او سر نمى زند»; (وَوَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَلَمْ یُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ). در واقع کسى که به سنت پیغمبر اکرم و امامان معصوم(علیهم السلام) قناعت مى کند و آن را براى دین و دنیاى خود کافى مى داند هرگز به سراغ بدعت نمى رود. بدعت ها از آنِ کسانى است که سنت ها را کافى نمى دانند و خواسته هاى خود را در بدعت ها مى بینند. در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «أهْلُ الْبِدَعِ شَرُّ الْخَلْقِ وَالْخَلیقَةِ; بدعت گزاران بدترین مخلوقات خدا و بدعت گزار نکوهیده ترین خلق است».(12) نیز از آن حضرت نقل شده که در تفسیر آیه شریفه: «(إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً); کسانى که در آیین خود تفرقه ایجاد کردند، و به دسته هاى گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند»(13) فرمود: «هُمْ أصْحابُ الْبِدَعِ وَأصْحابُ الاْهْواءِ لَیْسَ لَهُمْ تَوْبَةٌ أنَا مِنْهُمْ بَرىءٌ وَهُمْ مِنّی بُرَآءُ; آنها صاحبان بدعت و صاحبان آراى باطله هستند. توبه آنها پذیرفته نمى شود (زیرا گروه هایى را منحرف ساخته اند; تا آنها را باز نگردانند پذیرش توبه از آنان امکان ندارد) من از آنها بیزارم آنها نیز از من بیزارند».(14) در اینجا نکته مهمى است که باید به آن توجه کرد تا از افتادن در دام وهابى هاى افراطى نجات یافت. منظور از «بدعت» این است که چیزى را که جزء دین نیست ـ اعم از اصول و فروع دین ـ به عنوان دین معرفى کنند و اگر باب بدعت باز شود چیزى نمى گذرد که احکام و عقاید دینى دستخوش تغییر و تبدیل و زوال و نابودى خواهد شد. ولى نوگرایى هایى که به دین نسبت داده نمى شود و به تعبیر دیگر «بدعت عرفى» هرگز حرام نیست. مثلاً گرفتن مجالس جشن و سرور در میلاد بزرگان اسلام یا مراسم عزادارى در شهادت و رحلت آنها براى عرض ارادت و امرى عرفى بدون اسناد به شرع مقدس است نه تنها اشکالى ندارد، بلکه سبب پیشرفت در مسائل اعتقادى و اجتماعى مى شود. یا ساختن مساجد باشکوه با مناره و گنبد و محراب هاى متعدد و کتاب خانه و کلاس هاى درس قرآن و احکام و مانند آن گرچه روایت خاصى در آنها وارد نشده باشد و کسى نیز آن را به عنوان یک دستور خاص دینى انجام نمى دهد، همه اینها امورى جایزند، بلکه مى توان بسیارى از آنها را در عنوان «تعظیم شعائر» به طور عام یا ابداع «سنت حسنه» که در آیات و روایات از آن مدح شده است به حساب آورد. عجیب است وهابیون افراطى بدون این که فرق میان این دو را درک کنند خودشان را گرفتار تناقض هاى غیر قابل دفاع ساخته اند; در مسجد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و در خانه خدا ده ها و صدها بدعت و نوآورى آورده اند و هیچ کدام به آن ایراد نمى کنند; ولى اگر کسى مجلس جشن و سرورى براى میلاد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تشکیل دهد بر او مى شورند و به او حمله مى کنند و این نیست جز براى این که درک صحیحى از مفاهیم اسلامى ندارد و مخصوصاً تفاوت میان بدعت شرعى و عرفى را نمى دانند.
مرحوم سیّد رضى در پایان این سخن مى گوید: «بعضى از مردم این کلام حکمت آمیز و همچنین کلامى را که قبل از آن است به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نسبت داده اند»; (قالَ الرَّضِیُّ: أقُولُ: وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَنْسِبُ هذا الْکَلامَ إلى رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله)، وَکَذلِکَ الَّذی قَبْلَهُ). البته هیچ منافاتى ندارد که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) سخنانى را فرموده باشد و امیر مؤمنان(علیه السلام) که پرورش یافته دامان و مکتب اوست و «باب مدینة علم النبى» محسوب مى شود آنها را فرا بگیرد و در موارد لزوم بر آن تکیه کند. به هر حال این جمله مرحوم سیّد رضى بیان گر نهایت امانت او در نقل کلمات و احادیث معصومین(علیهم السلام) است.(15) * پی نوشت: (1). اقبال الاعمال، ج 1، ص 306. مرحوم علاّمه مجلسى نیز آن را در بحارالانوار، ج 95، ص 48 آورده است. (2). کافى، ج 2، ص 486، ح 9 . (3). بحارالانوار، ج 90، ص 372. (4). اسد الغابة، ج 2، 269. (5). بحارالانوار، ج 68، ص 393، ح 62. (6). بقره، آیه 261 . (7). آل عمران، آیه 92 . (8). نحل، آیه 96 . (9). کنزالعمّال، ح 16150 (طبق نقل میزان الحکمة). (10). تحف العقول، ص 298. (11). همین معنا در خطبه همام به صورت دیگرى آمده بود (پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج 7، ص 681) و در بحارالانوار، ج 14، ص 320، ح 23 و ج 64، ص 60، ح 3. (12). کنزالعمّال، ح 1095. (13). انعام، آیه 159 . (14). کنزالعمّال، ح 1126. (طبق نقل میزان الحکمة (واژه «بدعت»). (15). سند گفتار حکیمانه: همان گونه که در اسناد حکمت 122 آوردیم، این کلام حکمت آمیز و کلام پیش، هر دو از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز نقل شده است که امیرمؤمنان على(علیه السلام) به مناسبت صداى خنده بلندى که از شخص بى خبرى شنید آن را بیان فرمود و چنان که خواهد آمد سیّد رضى نیز به این نکته توجه کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 110) __________________________ 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 [💯 @hazrateshah] 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گرچه آن طفل سه ساله تاب در پیکر نداشت تاب سیلی داشت تاب دیدن آن سر نداشت تا سرخونین بابا را در آغوشش گرفت بر لب او لب نهاد و از لبش لب برنداشت ✿[ @hazrateshah ]✿     ══•◇•🌸•◇•══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹هفته دفاع مقدس بر حماسه سازان و ملت بزرگ ایران اسلامی گرامی باد.🌹 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️12🥀و من وصية له (علیه السلام) وَصّى بها معقل بن قيس الرياحي حين أنفذه إلى الشام في ثلاثة آلاف مقدِّمة له: اتَّقِ اللَّهَ الَّذِي لَا بُدَّ لَكَ مِنْ لِقَائِهِ وَ لَا مُنْتَهَى لَكَ دُونَهُ؛ وَ لَا تُقَاتِلَنَّ إِلَّا مَنْ قَاتَلَكَ، وَ سِرِ الْبَرْدَيْنِ وَ غَوِّرْ بِالنَّاسِ وَ رَفِّهْ فِي السَّيْرِ، وَ لَا تَسِرْ أَوَّلَ اللَّيْلِ فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَهُ سَكَناً وَ قَدَّرَهُ مُقَاماً لَا ظَعْناً، فَأَرِحْ فِيهِ بَدَنَكَ وَ رَوِّحْ ظَهْرَكَ، فَإِذَا وَقَفْتَ حِينَ يَنْبَطِحُ السَّحَرُ أَوْ حِينَ يَنْفَجِرُ الْفَجْرُ فَسِرْ عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ. فَإِذَا لَقِيتَ الْعَدُوَّ فَقِفْ مِنْ أَصْحَابِكَ وَسَطاً وَ لَا تَدْنُ مِنَ الْقَوْمِ دُنُوَّ مَنْ يُرِيدُ أَنْ يُنْشِبَ الْحَرْبَ، وَ لَا تَبَاعَدْ عَنْهُمْ تَبَاعُدَ مَنْ يَهَابُ الْبَأْسَ، حَتَّى يَأْتِيَكَ أَمْرِي. وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِم.🥀 1 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🌹معانی لۼات عربی🌹 🥀الْبَرْدَان: هنگام سرد شدن زمين و هوا، از حرارت روز، يعنى صبح و عصر. غَوِّرْ: به هنگام گرماى روز آنها را استراحت بده. رَفِّهْ: رفاه بده، يعنى آهسته بران و خود و مركبت را خسته مكن. الظَعْن: سفر. يَنْبَطِحُ السَّحرُ: سحر گسترده ميشود، يعنى بعد از آنكه مدتى از سحر گذشت. الشَنَآن: عداوت، دشمنى. الِاعْذَارُ الَيْهِمْ: راه عذرشان را بستن (اتمام حجت).🥀 2 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️🥀به معقل بن قيس الرياحى فرمود، آن گاه كه او را به سه هزار سپاهى بر مقدمه به شام مى فرستاد: از خدايى كه بناچار، روزى با او ديدار خواهى كرد و جز درگاه او پايانى ندارى، بترس. جنگ مكن مگر با آنكه با تو بجنگد. و لشكرت را در ابتدا يا انتهاى روز به حركت در آور و به هنگام گرماى نيمروز فرود آر. و مركبها را خسته مدار، و در آغاز شب، لشكر را به حركت در مياور كه خداوند شب را براى آسودن قرار داده. و آن را براى درنگ كردن مقرر كرده نه سير و سفر. به هنگام شب خود و مركبت را از خستگى برآور. و چون برآسودى، يا هنگام سحر و يا زمان دميدن سپيده -به بركت خداوندى- حركت كن. هرگاه با دشمن روياروى شدى، خود در ميانه لشكرت قرار گير. و به دشمن چنان نزديك مشو كه پندارد قصد حمله دارى و چندان دور مايست كه چون كسى باشى كه از جنگ بيمناك است تا فرمان من به تو رسد. كينه آنان تو را وادار نكند كه پيش از آنكه به اطاعتشان فراخوانى و حجّت را بر آنان تمام كنى، جنگ را بياغازى.🥀 3 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀وَصّى بِها مَعْقِلِ بْنِ قیسِ الرّیاحی حینَ أنْفَذَهُ إلَى الشامِ فی ثَلاثَةِ آلاف مُقَدّمةً لَهُ. از وصايا و سفارشهاى امام(عليه السلام) است که به معقل بن قيس رياحى، در آن هنگام که او را با سه هزار نفر به عنوان مقدمه لشکر خويش به سوى شام فرستاد.(1) 📝نامه در یک نگاه: این نامه همانند سایر نامه هایى که امام(علیه السلام) به فرماندهان سپاهش مى نویسد با توصیه به تقوا و پرهیزکارى شروع مى شود; همان تقوایى که خمیرمایه هرگونه سعادت است. آن گاه دستوراتى در مورد بسیج نیروها و چگونگى حرکت به سوى دشمن و نخستین برخورد با آنها بیان مى فرماید. امام(علیه السلام) در این نامه مرتب تأکید مى کند که آغازگر جنگ نباشید و چنان به دشمن نزدیک نشوید که احساس آمادگى جنگ کند و آنقدر دور نایستید که حمل بر ضعف و ترس نماید. لشگر را خسته نکنید. در مسیر راه، آغاز شب استراحت و سحرگاهان حرکت کنید و در وسط روز که هوا گرم است اطراق کنید و... . وصایاى دیگرى که همه از روح بلند امام(علیه السلام) و صلح طلبى آن حضرت و رعایت اخلاق اسلامى حتى در مقابل دشمن حکایت مى کند.🥀 4 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀دستورات لازم براى حرکت به سوى ميدان نبرد: امام(عليه السلام) در آغاز اين نامه فرمانده لشکر (معقل بن قيس) را به تقواى الهى سفارش مى کند و مى فرمايد: «تقواى خداوند را پيشه کن; همان خدايى که سرانجام بايد به لقاى او برسى و عاقبتى جز حضور در پيشگاهش ندارى»; (اتَّقِ اللهَ الَّذِي لاَ بُدَّ لَکَ مِنْ لِقَائِهِ، وَلاَ مُنْتَهَى لَکَ دُونَهُ). اين تعبيرات در حقيقت برگرفته از قرآن مجيد است آنجا که مى فرمايد: (وَاتَّقُوا اللهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ)(2) و در جاى ديگر مى فرمايد: (وَأَنَّ إِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى).(3) آرى هر که باشى و به هرجا برسى عاقبت بايد به لقاى الله بشتابى و در محضر عدلش حضور يابى و حساب اعمال خود را پس دهى. اگر امام(عليه السلام) نامه خود را با توصيه به تقوا و يادآورى معاد آغاز مى کند، به جهت آثار مختلف آن است، زيرا از يک سو سبب مى شود که دستورهاى دنبال آن را مو به مو اجرا کند و از سوى ديگر چون برنامه لشکر، برنامه جهاد فى سبيل الله و سير الى الله است، به آنها روحيه مى دهد و آمادگى آنان را براى پيکار با دشمن بيشتر مى کند. آن گاه امام(عليه السلام) به ده دستور جنگى در مورد اعزام نيروها به ميدان نبرد و چگونگى مقابله با دشمن، اشاره مى فرمايد که در واقع همه جنبه مقدماتى و آمادگى دارد; نخست مى فرمايد: «جز با کسى که با تو بجنگد پيکار مکن»; (وَلاَ تُقَاتِلَنَّ إِلاَّ مَنْ قَاتَلَکَ). اين دستور نخستين، بيانگر روح مسالمت جوى انسان است که نمى خواهد آغازگر جنگ، مسلمانان باشند و تا دشمن شروع نکند، آنها اقدام به جنگ نکنند. قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ); و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى; و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست».(4) سپس در دومين، سومين و چهارمين دستور مى افزايد: «صبح و عصر که هوا خنک است، لشکر را به حرکت درآور و به هنگام گرمى روز به آنها استراحت ده و در پيمودن راه آرامش و رفاه لشکر را در نظر بگير»; (وَ سِرِ الْبَرْدَيْنِ(5)، وَ غَوِّرْ(6) بِالنَّاسِ، رَفِّهْ(7) فِي السَّيْرِ). بديهى است هرگاه لشکر عجولانه و با شتاب به سوى ميدان حرکت کند و ملاحظه سرما و گرما و استراحت را ننمايد، هنگامى که وارد ميدان مى شود خسته و ناتوان است و پيکار با دشمن براى او بسيار دشوار. آن گاه در پنجمين و ششمين دستور مى فرمايد: «در ابتداى شب حرکت مکن چرا که خداوند شب را وسيله آرامش قرار داده و آن را براى توقّف تعيين نموده نه کوچ کردن، بنابراين شب هنگام بدنت را آرام ساز و مرکب ها را نيز آسوده بگذار و پس از توقف به هنگام سحر يا وقتى که سپيده مى دمد به يارى خدا حرکت نما»; (وَلاَ تَسِرْ أَوَّلَ اللَّيْلِ، فَإِنَّ اللهَ جَعَلَهُ سَکَناً، وَ قَدَّرَهُ مُقَاماً لاَ ظَعْناً، فَأَرِحْ فِيهِ بَدَنَکَ، رَوِّحْ ظَهْرَکَ. فَإِذَا وَقَفْتَ حِينَ يَنْبَطِحُ(8) السَّحَرُ، أَوْ حِينَ يَنْفَجِرُ الْفَجْرُ، فَسِرْ عَلَى بَرَکَةِ اللهِ)🥀. 5 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀اين سخن اشاره به همان چيزى است که بارها در قرآن مجيد آمده است که شب را خداوند مايه آرامش قرار داده: «(فالِقُ الاِْصْباحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَکَناً); خداوند شکافنده صبح است و شب را مايه آرامش قرار داده است».(9) همين مضمون در سوره يونس، آيه 67، قصص، آيه 73، غافر، آيه 61 و در آيات ديگر نيز آمده است. در اينجا سؤالى مطرح است و آن اينکه قرآن شب را وسيله آسايش و آرامش قرار داده در حالى که امام(عليه السلام) سخن از آغاز شب مى گويد و سحر را استثنا مى کند. پاسخ اين سؤال با توجّه به يک نکته روشن مى شود و آن اينکه منظور از شب همه آن است به استثناى سحر که مقدار کمى از آخر شب است. از دستوراتى که درباره نماز شب داده شده به خوبى استفاده مى شود که آخر شب مستثناست، لحظه بيدارى و هشيارى و حرکت و جديّت و استغفار و توبه است همان گونه که در آيه قرآن آمده است: (وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَْسْحَارِ).(10) از اينکه امام(عليه السلام) روى اوّل شب تکيه مى کند به نظر مى رسد علت آن است که بسيارى عادت دارند کارى را که از عصر شروع کرده اند تا مدتى از شب ادامه دهند، امام(عليه السلام) مى فرمايد: شب که آغاز شد توقف کنيد و به نماز بايستيد و سپس استراحت کنيد. جمله «رَوِّحْ ظَهْرَکَ» به عقيده بعضى از مفسّران اشاره به استراحت دادن مرکب هاى سوارى مانند اسب است و بعضى آن را اشاره به شتران بارکش مى دانند که نيازهاى لشکر را با خود به سوى ميدان جنگ مى برد و مانعى ندارد که هر دو در اين جمله مراد باشد. بايد توجّه داشت که يکى از معانى «ظهر» که در کتب لغت آمده حيواناتى است که بار بر دوش آنها مى نهند و يا سوار بر آنها مى شوند و اينکه بعضى از مفسّران نهج البلاغه معناى «ظهر» را محدود به شتران بارکش يا محدود به اسب هاى سوارى کرده اند، درست به نظر نمى رسد. آن گاه در هفتمين، هشتمين و نهمين دستور مى فرمايد: «و هنگامى که دشمن را ملاقات کردى در وسط ياران و قلب سپاهت قرار گير نه آنقدر به دشمن نزديک شو مانند کسى که مى خواهد آتش جنگ را بر افروزد و نه آنقدر دورى کن همانند کسى که از جنگ مى ترسد (اين گونه باش) تا فرمان من به تو برسد»; (فَإِذَا لَقِيتَ الْعَدُوَّ فَقِفْ مِنْ أَصْحَابِکَ وَسَطاً، وَلاَ تَدْنُ مِنَ الْقَوْمِ دُنُوَّ مَنْ يُرِيدُ أَنْ يُنْشِبَ(11) الْحَرْبَ. وَلاَ تَبَاعَدْ عَنْهُمْ تَبَاعُدَ مَنْ يَهَابُ الْبَأْسَ، حَتَّى يَأْتِيَکَ أَمْرِي). قرار گرفتن فرمانده لشکر در وسط آنها از يک سو مايه قوت قلب لشکر است و از سوى ديگر آسان تر مى تواند فرمانش به تمام لشکر برساند. در دهمين و آخرين دستور مى فرمايد: «مبادا عداوت شخصى شما با دشمن سبب شود که پيش از دعوت آنها به صلح و اتمام حجت با آنها پيکار کنيد»; (وَلاَ يَحْمِلَنَّکُمْ شَنَآنُهُمْ(12) عَلَى قِتَالِهِمْ، قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الاِْعْذَارِ(13) إِلَيْهِمْ).🥀 6 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀نکته: معقل بن قيس کيست؟ بعضى از مورّخان گفته اند که او از مردان شجاع کوفه بود و فرماندهى بعضى از لشکرها را در زمان عمر بن خطاب به عهده داشت و او از شيعيان امير مؤمنان على(عليه السلام) بود و حضرت او را به فرماندهى بعضى از سپاهيانش انتخاب مى کرد و در روز جنگ جمل يکى از اميران لشکر بود. در ايمان و اخلاص او نسبت به امير مؤمنان على(عليه السلام) همين بس که قبل از جنگ صفين هنگامى که لشکر در نُخَيله (منزلگاهى نزديک کوفه) اجتماع کرده بودند، امام(عليه السلام) خطبه اى درباره جهاد در برابر شورشيان شام ايراد فرمود، معقل عرض کرد: «وَاللهِ يا اَميرِالْمُؤْمِنينَ لا يَتَخَلَّفُ عَنْکَ إلاّ ظَنينٌ وَ لا يَتَرَبَّصُ بِکَ إلاّ مُنافِقٌ; به خدا سوگند اى امير مؤمنان هيچ کس در اين سفر از تو جدا نمى شود مگر فرد متهم و مورد سوء ظن و ترديد نمى کند درباره تو مگر منافق». در بعضى از روايات آمده است که در يکى از معرکه ها، مستورد که يکى از خوارج بود با معقل روبه رو شد. او نيزه اى به دست داشت و معقل شمشيرى، او نيزه اش را در بدن معقل فرو کرد و معقل محکم با شمشيرش بر او کوفت و هر دو جان سپردند معقل به شهادت رسيد و مستورد به جهنم وارد شد.(14)🥀 7 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
** پی نوشت: 1 . سند نامه: در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است که در نبرد امام(عليه السلام) با شاميان هنگامى که به مدائن رسيد، معقل بن قيس رياحى را با سه هزار نفر به عنوان مقدمه لشکر به سوى شام فرستاد و به او سفارش هايى فرمود که شريف رضى بخشى از آن را برگزيده است. بخش ديگرى از اين وصيّت را نيز نصر بن مزاحم در کتاب صفين آورده است و بدون شک مصدرى که شريف رضى از آن نقل نموده غير از کتاب صفين نصر است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 226) 2 . بقره، آيه 223 . 3 . نجم، آيه 42. 4 . انفال، آيه 61. 5 . «بردين» تثنيه «برد» به معناى سرما و اشاره به صبح و عصر است که هوا نسبتاً خنک تر است. 6 . «غوّر» از ريشه «غور» بر وزن «قول» در منابع لغت دو معنا براى آن ذکر شده است: نخست خوابيدن در نيمه روز که گاه از آن تعبير به قيلوله مى شود و دوم فرو رفتن در باطن و عمق چيزى است و در جمله بالا معناى اوّل اراده شده است و گاه اين واژه به معناى حمله و غارت کردن نيز بکار رفته است. 7 . «رفّه» از ريشه «ترفيه» و «رفوه» به معناى آسايش و راحت بودن زندگى گرفته شده و رفاه نيز به عنوان يکى از مصدرهاى اين واژه ذکر شده است. 8 . «ينبطح» از ريشه «بطح» بر وزن «فتح» به معناى گستردن است و جمله «يَنْبَطِحُ السَحَرُ» به معناى گسترش سحرگاهان و آشکار شدن نشانه هاى آن است. اين واژه گاه به معناى دراز کشيدن در روى زمين نيز آمده است. 9 . انعام، آيه 96 . 10 . آل عمران، آيه 17 . 11 . «ينشب» از ريشه «نشوب» بر وزن «سجود» به معناى درگير شدن و دخالت کردن در چيزى و گاه به معناى شعله ور شدن جنگ است و «انشاب» که از باب افعال است به معناى فرو بردن چنگ در گريبان کسى است و گاه به معناى برافروختن آتش جنگ مى آيد. 12 . «شنآن» مصدر است به معناى خصومت و دشمنى داشتن. 13 . «اعذار» به معناى اتمام حجت کردن و راه عذر را بر ديگرى بستن است. 14 . مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 225 ; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3، ص 202 ; تاريخ الامم و الملوک للطبرى، ج 4، ص 144. 8 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼 🌺🌸🌼🌺🌸🌼 🌺🌸🌼 🌺 امام حسن عليه السلام : 🌺 كَفاكَ مِن لِسانِكَ أوضَحَ لَكَ سَبيلَ رُشدِكَ مِن غَيِّكَ ؛ 🌸 امام حسن عليه السلام : 🌸 همين مقدار بهره بردارى از زبانت برايت بس كه راه هدايت را از گمراهى برايت آشكار مى كند . 📚 . بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 114 . ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿         ══•◇•🌸•◇•══ 🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼
: چیزی که سرنوشت انسان را میسازد “استعدادهایش” نیست ، “انتخابهایش” است برای زیبا زندگی نکردن، کوتاهی عمر را بهانه نکن؛ عمر کوتاه نیست، ما کوتاهی میکنیم هنگامی که کسی آگاهانه تو را نمی‌فهمد خودت را برای توجیه او خسته نکن! بر آنچه گذشت، آنچه شکست، آنچه نشد، و آنچه ریخت... حسرت نخور در زندگی اگر تلخی نبود، شیرینی معنایی نداشت. موانع آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشممان را از روی هدف بر می‌داریم به نظرمان میرسند ✿[ @hazrateshah ]✿    ══•◇•🌸•◇•══
حڪمتے داره ... 🔹وقتے ڪارے انجام نمے شه ، حتما خیرے توش هست ... 🔹وقتے ڪسے را از دست میدے ، حتما لیاقتت را نداشته ... 🔹وقتے تو زندگیت زمین بخورے ؛ حتماً چیزے است ڪه باید یاد بگیرے ... 🔹وقتے بیمار میشے ؛ حتماً جلوے یڪ اتفاق بدتر گرفته شده ... 🌿🌿🌿🌿🌿 🔹وقتے دیگران بهت بدے مے ڪنند ؛ حتماً وقتشه ڪه تو خوب بودن خودتو نشون بدے ... 🔹وقتے اتفاق بد یا مصیبتے برات پیش میاد ؛ حتماً دارے امتحان پس میدے ... 🔹وقتے همه‌ے درها به روت بسته میشه ؛ حتماً خدا مے خواد پاداش بزرگے بابت صبر و شڪیبایے بهت بده ... 🔹وقتے سختے پشت سختے میاد ؛ حتماً وقتشه روحت متعالے بشه ... ❤️وقتے دلتـــــ تنگ میشه ؛ حتماً وقتشه با خداے خودت تنها باشے ... ✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. دختری که به شهدا میخندید؟! درسفربه جنوب محجبه شد! . . 🌷 ✿[ @hazrateshah ]✿    ══•◇•🌸•◇•══