eitaa logo
عماریون
107 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
7.1هزار ویدیو
295 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴هشدار و مطالبه جدی آیت‌الله حسینی همدانی ( نمایندگی ولی فقیه در استان البرز) برای برخورد با هنجارشکنان در خطبه‌های نماز جمعه کرج:باید باقدرت و باصلابت جلوی تخلف و گناه در جامعه گرفته شود ♦️کشف حجاب واحدهای صنفی قابل‌قبول نیست مراکز تجاری را مرکز فساد کردند ♦️دستگاه قضایی و انتظامی استان با واحدهای متخلف برخورد کنند ♦️قانون را اجرا کنید و از هیچ‌چیز نترسید ♦️همه‌کسانی که کوتاهی می‌کنند مسئول‌اند. قانون را اجرا کنید و از هیچ‌چیز نترسید. از خدا بترسید که به شما توان و قدرت داد و باید اقدام درست و به‌موقع داشته باشید. ♦️دشمن، دشمن است و دشمنی می‌کند نباید مرعوب شد. او نقطه عزیمت را در اینجا دیده باید این سنگر را با برنامه و با دقت عمل ‌حفظ کرد. http://emamjomekaraj.ir/?p=41241 🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷 🌍 eitaa.com/ebratha_ir  ایتا 🌍 splus.ir/ebratha.org  سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاقبت شوخی با نامحرم 🦂 یکی از علمای مشهد می فرمود : روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید . گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت . بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد . بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم . از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟ گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود. . حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند . ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه در یزد، ضرب و شتم دو بانوی محجبه یزدی (مادر و دختر) در اتوبوس شهری، در فضای مجازی در کانال‌ها و گروه‌ها دست به دست می‌شود و هنوز تا این ساعت هیچ رسانه رسمی از منابع موثق و یا مصاحبه با شاهدان عینی ماجرا را پیگیری نکرده است. خانم کریم زاده بانوی معلم یزدی یکی از بانوان ماجرای شامگاه ۱۹ دی ۱۴۰۱ در اتوبوس شهری یزد در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در یزد، درباره جزئیات حادثه ضرب و شتم خود و مادرش، اظهارداشت: حادثه ساعت هفت شب در ۱۹ دی ماه در منطقه آزاد شهر یزد در اتوبوس مسیر میدان امام علی(ع) به سمت آزادشهر در قسمت گلستان شرقی اتفاق افتاد. من به همراه مادرم در حال بازگشت به مسیر خانه بودیم که در ایستگاه روبروی پارک بزرگ آزادشهر سوار اتوبوس شدیم. چند نفر در اتوبوس بودند و ما قرار بود در این مسیر و در ایستگاه مقصد پیاده شویم. اصل ماجرا از کجا شروع شد؟ دختران بعد از ما در مسیر خیابان سوار اتوبوس شدند، در حالی که در آن حوالی یک دبیرستان دخترانه و در جوار آن نیز یک باشگاه ورزشی هست، چون خارج از وقت مدرسه (شب) بود و دختران لباس مدرسه به تن نداشتند و حجاب نامناسبی هم داشتند، احتمال می دادیم از باشگاه بیرون آمده باشند. یکی از دختران که کشف حجاب کرده بود در حال عبور از کنار مادرم در راهرو اتوبوس بود و مادر من به او گفت «خوشگلم شالت را سر کن» و او گفت «چشم و ببخشید» و شال را پوشید و رد شد. ولی یک دختر دیگر که شاهد ماجرا بود از روی لج بازی شالش را درآورد و نگاهی به ما انداخت که عکس العمل ما را ببیند. مادر من به او نیز با زبان خوش گفت «دخترم شالت را سر کن» و او در پاسخ به مادر من گفت «به شما ربطی ندارد و به خودم مربوطه». دختران به آخر اتوبوس رفتند و با ایجاد سر و صدا، هلهله کنان و دست زدن به رقاصی نیز پرداختند در حالی که هیچ کدام از مسافران و رانندگان اعتراضی به آنان نکردند. باز مادرم به دختران گفت «یک کم شخصیت داشته باشید و سرو صدا نکنید و نرقصید» ولی آن‌ها ناگهان به چادر ما فحش‌های رکیک دادند و به فحاشی خود نسبت به چادر ما ادامه می‌دادند. ما حرفی درباره چادر پوشیدن به آن‌ها نزده بودیم، ولی آنها به چادر ما توهین و فحاشی می‌کردند. چون همه دختران با هم سر و صدا و فحاشی می‌کردند و وسط حرف مادرم می‌پریدند؛ من بلند شدم و به طرف آن‌ها رفتم تا صدایم به آن‌ها برسد. گفتم «مادر من درباره چادر حرفی به شما نزده که این گونه فحش می‌دهید و مادرم فقط به شما گفت در اتوبوس جای رقاصی و سر و صدا کردن نیست». حدود دو سه ایستگاه در حال عبور اتوبوس در خیابان این ماجرای فحاشی دختران ادامه یافت و من یک عکس نامحسوس از آن ها گرفتم که متوجه نشوند ولی بعد متوجه شدم عکس واضح نیست و تار افتاده است و هیچ فیلمی هم نگرفتم. راننده که بی‌تفاوت به حرکت خود ادامه داده بود و در آینه اتوبوس ماجرا را مشاهده می‌کرد، در یک ایستگاه در مسیر توقف کرد و به حرکت خود ادامه نداد در حالی که حتی از جای خود بلند هم نشد تا به هتاکان هشدار دهد و یا اعتراضی نماید که ماجرا تمام شود. یک دختر به طرف ما آمد و گفت «از کجا می‌دانید ما دانش آموز هستیم؟» و من در حالی که می‌خواستم از مادرم محافظت کنم دو دستم را دور مادرم حلقه کرده بودم و در یکی از دست‌هایم گوشی موبایل بود. دختر پرسید «آیا شما از ما فیلم گرفتید؟» و من جواب دادم «فیلم نگرفتیم» ولی مادرم برای اینکه آنان دست از لجبازی بردارند و کمی به اشتباهشان و عواقب آن فکر کنند، گفت «بله از شما فیلم گرفته شده و فردا به مدرسه شما می‌آییم» در همان لحظه همه آن هفت یا هشت نفر به سمت ما حمله ور شدند تا گوشی را از من بگیرند، چون من در حال محافظت از مادر بیمار خود بودم که در همان لحظه یکی از دختران چنگ زد و گوشی و پول که دستم بود افتاد و آن‌ها برداشتند، من هم متقابل دستم را به سمت گوشی خود بردم تا آن را پس بگیرم. دو سه نفری من را هل دادند و من روی یکی از صندلی‌های اتوبوس پرت شدم و سپس چون ضربه سنگین بود از روی صندلی به کف اتوبوس افتادم. در این لحظه از بی‌تفاوتی مردم و راننده بسیار ناراحت شدم و چندبار جیغ زدم در حالی که من در یک قدمی راننده در کف اتوبوس افتاده بودم، چون ما چند دقیقه قبل از آن، خود را برای خروج از اتوبوس و پیاده شدن در ایستگاه مقصد آماده کرده بودیم تا پیاده شویم و این ماجرای ضرب و شتم در حال توقف بی‌دلیل راننده در ایستگاه اتفاق افتاد. مادر من به سمت دختران رفت تا موبایل من را از آنان بگیرد و من نیز در حالی که پس از افتادن درد شدیدی را در بدن خود احساس می‌کردم از جای خود برخاستم و به راننده اتوبوس ملتمسانه گفتم حرکت کن، چرا توقف کرده‌ای؟ ما در ایستگاه بعدی پیاده می‌شویم. به راننده گفتم شما از اول اشتباه کردید که آنان را در حالی که بدحجاب و یا کشف حجاب کرده بودند در ایستگاه سوار کردید و پ
نگو مرسی . . !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا جمهوری اسلامی سقوط نمیکنه؟! ♥️ خداقوت شیرمردان🖐🏼🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 وقتی به صحبت‌ها و گلایه‌های همسرتان می‌دهید به منظور آنکه نشان دهید به حرف‌های او گوش می‌دهید گاهی بگویید: چه‌جالب، آها، خوب، اِ و ... 💠 ارتباط کلامی با این و نیز ارتباط با همسرتان در حین گوش دادن، بسیار در همسرتان موثر است و شما را پناهگاه و سنگ صبور خوبی تلقی خواهد کرد. 💠 اگر خوب و با توجه به صحبت‌های همسرتان گوش ندهید برداشت او این خواهد بود که او را نکرده‌اید و همین خود عامل گلایه و جدید خواهد شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در بیمارستان کرمان در آخرین لحظات عمر شهید بزرگوار کنارش بودم که شهید نگاهش به اطراف بود و من به ایشان گفتم چیزی می خواهید فرمودند: خیر چون خیلی اصرار کردم گفتند من چیزهای را می بینم که شما نمی بینید من شروع به گریه و زاری کردم شهید با لبخند گفت: مقدار زیادی فرشته ها دور من حلقه زده اند که در همین گفت و گو بودیم که شهید به آسمان پرواز کرد و شهید شد یاد و خاطره اش گرامی باد. 🌷 🌷 ✍ : همرزم شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚 بچه ای به مادر گفت :اگر بهشت حق توست چرا در دستانت نیست و زیر پایت قرار دارد؟ مادر گفت: آن را زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم .🌺 ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر بر همه شما خوبان مبارک💞💞💞💞 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌱تلنگرانه🌱🌹 ایمان داشته باش کوچکترین محبت ها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نخواهد شد🍀 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🌿🌹🌿 مجموعه ۳۰ راهکار برای صرفه جویی در مصرف خانگی(۱) 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط