eitaa logo
مجمع الذاکرین حضرت رقیه (س) مشهد مقدس شب‌های جمعه (نعیمی)
206 دنبال‌کننده
39 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نشانه های فرج ازحلب بگوش آید زفرط شادی وغم خون دل بجوش آید دهیدمژده به یاران باصفای ایمانی که سیدی زخراسان علم بدوش آید 💐سید محمد سیدی💐
سرتاسردنیاشده دنیای شرارت سرمنزل مقصودبود مال وتجارت تاآن رخ زیبا زپس پرده نهان است درزندگی هرگز نبودشوروحرارت 🙅‍♂سید محمد سیدی🙅‍♂
پند سازشکسته اگرسازم شکسته نغمه ای خوش دردلم نیست وگرخاموش وبی سویم چراغ محفلم نیست نمی خواهم دگراین زندگی راگر بدانم که یارازمن گرفته روی ودیگر مایلم نیستت اگرآن یوسف گم گشته بازآید ببازار متای من به غیراشک چون ناقابلم نیست من آن غرق یم عشقم که درامواج هجراو به هرسو بنگرم راه نجات و ساحلم نیست نهال عمرمن مهدی زهم بگسسته ودیگر به خاک راه تو افتادم و آب و گلم نیست شب وروزش نعیمی این سخن باشدکه ای مه رو چراپنهانی و دیداررویت شاملم نیست التماس دعا نعیمی
پند بدسیرتان فرصت طلبان حقیقتن کفتارند زشتند همه درسیرت وبد کردارند مال دگران خورندو از عاقبتش اینان نهراسندو. نمی پندارند امروز اگر سپید بختن ز جفا فردا همه روسیه بر دادارند بر دفتر عیب دگران سیر کنند اما به عیوب خود همه ستارند سنگ است دلاشان وبه ظاهرهمگی خوش روی وفریبنده وخوش گفتارند مردان خرد همچو شهیدان وطن در خواب خطا نرفته و بیدارند رحمت زخدا نعیمی بر آنانکه بر غمزدگان زمعرفت غمخوارند مشهدوالرضاع خادم الرقیه س نعیمی
پند ناله نی بزن ای نی که دل ازجورو جفا می نالد دل جدا سینه جدا دیده جدا می نالد استخوانی که گلوگیرمن است میداند نایم ازدست زمانه به خفا می نالد ای طبیبا تو گواهی که دراین دردسرا همچونی دردمن از دوست نمامی نالد مثل مرغی که ز روبه بگریزد عمریست دلم ازحیله وتزویرو ریا می نالد ای مسیحانفس این مرده دلم تاگیرد زدمت جان دوباره ز وفا. می نالد بروی بام رضا مرغ دل مسکینم بهر یک دان کرم صبح و مسا می نالد تا نعیمی بستاند زکف آن سلطان برک طوف حرم کرببلا می نالد التماس دعا نعیمی
پند بهاریه سبزه روئیده و صحرا. نفس. تازه. گرفت غزل مرغک. طبعم. جرس. تازه. گرفت فرس فصل خزان بهر تماشای بهار ز چمن زار. بهاران ورس. تازه. گرفت مرغ طوفان زده.چون بی سروبی ساما ن شد به سپیدار بهاری قفس تازه. گرفت موسم بارش رحمت بودو. زین در ناب همه خشکیده زمین را ارس تازه گرفت خم آلاله بجوش آمده وبهر. طرب سبزه جامی ز گلاب ملس تازه. گرفت ‌باغبانا به گلستان بشتاب و بنگر نفس نخل دل از خاروخس تازه. گرفت این بهارم برسیدو گل زهرا. نشکفت ز ین سبب چهر نعیمی عبس تازه گرفت ___ ورس قلوق که به شتر می بندند التماس دعا مشهدالرضاع نعیمی
پند توشه فردا گره ای نیست که با اذن خدا وا نشود هر طبیبی که طبیب غم دلها نشود درد این دایره بخل و حسادت اما بتن هر که بیفتاده مداوا نشود یم عمر تو اگر رنگ خطا بردارد مطمئن باش که می خشکدو احیا نشود نازم آن سرو روانی که پی عرض نیاز جز به درگاه خدا جای دگر طا نشود بود آسوده و راحت به صف روز. جزا هر که دلباخته شهرت دنیا نشود میرود کور ز دنیاو به حشر ازلی به حقایق اگر آن دیده که بینا نشود شافعی نیست قیامت اگر اینکه به جهان توشه عفو گناه تو مهیا نشود تا نعیمی گل زهرا نکشدپرده ز رخ نخل دلهای خزان دیده مصفا نشود التماس دعا نعیمی
پند نامه دیگر بلب چلچله ها شوق غزل نیست جزخاطره از نغمه سرایان ازل نیست از خاک برآینداگرحافظه و صد مولانا پندانه دگر بار نگویند چو عمل نیست ساقی بده یک باده به خمار جمالت کامم زفراق تو بود تلخ و عسل نیست کوخی زمحبت توبناکن که به عالم ویران شودهرکاخ وبه کوخ توخلل نیست عمری که خدا داده غنیمت بشمارش غافل چوزبگرفتن آن گرگ اجل نیست باشددوجهان شاملش الطاف الهی آنراکه دراندیشه او مکرو دغل نیست با مهرعلی زر بشود هر مس دل چون این گوهر نایاب ولا هست وبدل نیست پندی که بگوش تو خرد گفته نعیمی آن را بپذیر از دل وجان جای جدل نیست التماس دعا نعیمی
وصایای شهیدان کاشکی حرف زبان و دل ما. یکسان بود کفه. عدل. الهی. به جهان. میزان بود آدمی کاش به. مسکین ز پا. افتاده چون خردمند. عصای کرم و. احسان.بود پا به عهدش ننهد نیک سرشت. زیرا کو ز ازل افضل اعمال. ویش. پیمان بود دل بعضی شده سنگی و تهی. از. رافت ورنه. یک ذره. در آن سنگ نما وجدان. بود ز وصایای. شهیدان. بخون. غلطیده به عمل کاش که پندی سر هر دکان بود یوسف از درگه حق دور. نمی.شد. هرگز چه به چه بودو چه بی جرم وگنه زندان بود کاش با آمدن. یوسف. زهرا. دنیا خالی از ظالم و. وز. جور. ستم کاران. بود حب تو. بر علی و آل. نعیمی ز. ازل همه. از جودو سخاو. کرم. یزدان. بود التماس دعا مشهد والرضاع نعیمی
کوخ و کاخ گوش کن تا گویمت پندی که از زَربهتراست باده اعمال نیک از جام صهبا خوشتر است ای.که عمر تو بپایان. می‌رسد روزی. بدان طاعت.حق در جهان آسودگی محشر است آن.غنی را که به کاخش نازد ای جانا. بگو این محقر کوخ ما قصر از عطای حیدر است آنکه از مال کسان سیم و زری دارد به کف کی به فکر مردم و ایتام با چشم تر است توشه از کردار نیکت کن مهیا ای. عزیز فرصت اندک باشدو گرگ اجل پشت دراست ایکه باشد درسبویت باده حب. علی این بهین باده ترا.از شیر پاک مادر. است دوزخی گردد هر آنکس نامه اش روز. جزا ای نعیمی نزدحق جرم و گناهش بی مر است التماس دعا مشهد والرضاع نعیمی
فرصت توبه آب زمزم را به اسماعیل عطشان میدهند هرکه باشدتشنه ترنوشش زحیوان میدهند هرکه درشهرولایت پا نهد از صدق دل ازکرم‌ اورا پناه و سرو سامان. میدهند آنکه می کارد به باغ دل نهال بقض و. کین حاصلش راخارو خاشاک بیابان. میدهند با بدان منشین وغیبت کم نما ازاین و آن زانکه خوبی دو عالم را به خوبان. میدهند گرگنهکاری مشو نومید. جانا. از. کرم فرصت توبه به غرق جرم وعصیان میدهند گر نعیمی خودبه یک بیتی زپندت تن‌ دهی درجزا بیتی بتو در باغ رضوان. میدهند التماس دعا مشهد والرضاع نعیمی
مهرخاموشی هر که. را ظرفیتی. از. باده. مینا. بود نی. توان نوش کس. اندازه. دریا. بود میدهد. ساقی. می حب. علی وآل را هر. که را. دور از منیت.های این دنیا ‌بود مهر خاموشی به لب زد هر توانا پیش کس در حقیقت او فهیم و عاقل و دانا. بود صوت. داوودی و دیبا جامه و روی. نکو به. بود. اما اگر. همراه با تقوا. بود وای بر آنکه به این عمر. دو روزه در جهان غافل از روز حساب و حشر وانفسا بود بسته. ماند. در جهان گر نامه جرم. کسی درجزا. مفتوح.و نزد کبریا رسوا بود زین گناهانی. که گاهی سر زند از ما و تو آنکه می رنجد نعیمی مهدی زهرا. بود التماس دعا مشهد والرضاع نعیمی
پند یک قدم تا بهشت هر غنی را که گدا ازکرمش شادان است مالش افزون و به از مرهمت یزدان است قدمی همچو علی هرکه دراین راه نهاد یک قدم فاصله اش تا به در رضوان است نکند مرد خرد ظلم و ستم. میداند که جهیم ابدی جای ستمکاران است نوکرآل عبا این سخن دوست بود نوکری نی به ریاو حسدو عنوان است باغبان بار گرانش دهد ازلطف یقین شاخه ای راکه به تقوا خم این بستان است رو به دریای عطاو کرم زهرا کن مات جودش بنگرصدچو یم عطشان است چون نعیمی همه بیمار تو هستیم علی گر دهی طوف حرم درد همه درمان است مشهدوالرضاع خادم الرقیه س نعیمی
پند برکه خشکیده برکه خشکیده ام دریا به دردم می خورد تشنه ام آب از کف سقا به دردم می خورد یوسف اززیبائ سیرت برخ دادش ولا من هم آن خواهم زهوزیرابه دردم میخورد نامه اعمال خود را دیدم وگفتم به خود دوری ازجرم وخطا تنها به دردم میخورد گریه امروزمن در داغ اربابم حسین نزد زهرا مادرش فردا به دردم میخورد درمدیح اوسرودن به بود اما به حشر عشق او همراه با تقوا به دردم میخورد آخرازهجر رخ یوسف لقای فاطمه میشوم آواره وصحرا به دردم میخورد من نعیمی یم گدای درگه موسی الرضا دلخوش ازآنم سه جا مولابه دردم میخورد التماس دعا نعیمی
مناجات. رحمت بی کران یارب. بده. بر درت. پناهم من. بنده. کمترین ز. کاهم حق. علی و. فاطمه. بخشا ی ای. رحمت بی کران. گناهم بر درگه. قرب خود. کریما بپذیر. مرا و. بده. راهم ای. بنده نواز. گوش چشمی بر. من. بنما و کن. نگاهم تنها. تو. فقط. آگهی. یارب از. این دل پر.دردو. آهم من. زارو. پشیمان ز. خطایم اشگ. بصرم. بود. گواهم امضای. گذشت و. عفو. بنما بر. نامه. اعمال. سیاهم بنما. به. علی. امیر. عالم حاجات. مرا. روا. اله‍م بر. غربت و. فرق. منشق. او عمریست. که. در. حال. بکاهم با. دست. تهی. نعیمی. گوید یارب. نعم. از. خوان تو. خواهم التماس دعا مشهد والرضاع.
دهر دنی ازازل لطف خدا برزشت وزیبایش یکی ست درمقام بندگی مسکین ودارایش یکی ست دل نمی‌بنددخرد بر کاخ دنیای. دنی دانداو چون کوخ. مارو مور عقبایش یکی ست خوش مکن دل رابراین بالانشستن کاقبت قبرهرشاه وگدا پائین وبالا یش یکی ست رازکس را می کنی عنوان نمی‌دانی هنوز برعیوب هرکسی ستارو دانایش یکی ست آنکه امروزش به جباری. مردم طی شود شک مکن میمیردو جبار فردایش یکی ست خوش به دلها می نشاندخوش اثرداردیقین هرکه رادل با شعارروی لبهایش یکی ست توشه از حب علی عاشق به. محشر میبرد چون خریدار همی کالای والایش یکی ست ای نعیمی بهرنان منت ز این و آن. مکش خلق عالم را بدان رزاق دنیایش یکی ست التماس دعا مشهد والرضاع نعیمی
معمای عمر سرنوشت آدمی در این جهان.معلوم نیست این معمای گران بر اهل دل مکتوم نیست می‌رسد روزی که تن با خاک یکسان میشود روح پاکی و شرف فرسوده و مغموم نیست پیرو شیطان مشو دل را تهی از کینه کن رهرو آل علی از لطف حق محروم نیست این دو روز زندگی صرف هوای نفس شد ای خوش آن نفسی که از شهد گنه مسموم نیست می توان سلمان و بوذرشد اگر ایمان بود آدمی کردار نیکش در جزا مذموم نیست خانه دنیا.اگرویرانه گردد. عاقبت خانه دل با ولای مر تضی. معدوم نیست خوش بود هرکس نعیمی ساغرش روزجزا خالی ازشهد ولای چهارده معصوم نیست التماس دعا مشهد والرضاع نعیمی
شب نیاز شب. جمعه. شب. سوزو.گداز است شب ابراز حاجات و. نیاز. است شب جمعه شب شورو. بکا. هست شب. توبه. شب عفو. خدا. هست شب. جمعه بگو. با حال. مضطر به. درگاه. خدا. با دیده. تر خداوندا. دلم. مرغ. هوائیست گهی. در شام و. گاهی. کربلائیست خداوندا. نوشتم. روی. سینه دلم. پر. میزند. بهر. مدینه اگر. چه. من. نه. آنم. که تو. خواهی زرحمت. دادیم. بازم. پناهی زلطف. خود. تو. بخشی بر زبانم که. بهر. مهدیت. ندبه. بخوانم بگو. آید. که. ما. چشم. انتظاریم به. شوق. روی. او. دل بیقراریم بگو. عمری. سر راهش. نشستیم رخ. زیبای. او. را. مایل. هستیم بگو. آید که. دل. شد. کاسه. خون زوهابی و. خونخواران. صهیون اگر. آید. جهان. سامان. بگیرد تب. هجران. ما. درمان. بگیرد به. پایش. گر. بیاید. جان. ببازیم حرم. ها. در. بقیع. با او. بسازیم فرج. بنما. عطا. باری. تعالی به. مهدی. آن. طبیب درد زهرا اباصالح. بود. چشم. نعیمی براه. وصل. تو. همچون. کریمی التماس دعا مشهدوالرضاع
پند آلوده سیرت وای بر آنکه خدا را به ریا بنده بود سیرت آلوده و در جلوه فریبنده بود هر که خوشنام بمیرد نبود مرده که او تا ابد نام نکویش به جهان زنده بود ای. سخنور به عمل عامل پندت که شوی اثرپندتو به باشدو سازنده بود قاضی نفس اگر همچو علی حکم دهد کی. ز وجدان خودش نادم وشرمنده بود ای قوی پنجه اگر یاری حق می طلبی یار آن باش که افتاده و درمانده بود قطره ای اشک فشان از بصر توبه شبی کو سیه روی ترا برده و شوینده بود آنکه جوینده صدق است ونکو کرداراست او نعیمی دو جهان دلخوش وپاینده بود مشهدوالرضاع خادم الرقیه س نعیمی
پند دفتر دل گر بخواهم غم دل را به کس ابراز کنم محرمی نیست که این دفتر دل باز کنم نشد از روی وفا تا که کسی همرازم لاجرم دل قفس بسته هر راز کنم یک تن آهنگ دلش بادل من سازنشد که من انشا ببرش نغمه غمسازکنم آشنایان که دل زار مرا آزردند بر بیگانه ز نو زندگی آغاز کنم خسته ام خسته ز روبه صفتان ودیگر ترک این قوم بداندیش ودغلبازکنم بارالها کمکم کن که چو مردان خرد دوری ازکبرو ریاو حسدو آز کنم ز وفا گفت نعیمی که من افشا همه دم راز خود را ببر حی سبب ساز کنم مشهدوالرضاع خادم الرقیه س نعیمی
مناجات بحرآلوده الا ای آنکه غفارالذنوبی هر آنچه من بدم اما تو خوبی تو پرده بر عیوب من کشیدی زمن شکرانه آن را ندیدی به درگاه تو من شرمنده هستم نمک خوردم نمکدانت شکستم تو دست خالیم را. پر نمودی غم از این سائلت عمری ربودی ولی من بنده خوبت نبودم اسیر نفس کج اندیشه بودم ملک در نامه ام یارب نوشته گناه وجرم من از حد گذشته به پیش تو اگر چه خارو پستم به الطاف تو امیدوار هستم ز من بگذر به حق هشت و چارت مسوزانی مرا محشر به نارت اگر چه بحر آلوده ز شینم ولیکن غرق در عشق حسینم دل من ازازل پابست مولاست دو چشمم روز محشرسوی زهراست نعیمی را ببخشا حی سرمد بحق و حرمت آل محمد مشهدوالرضاع خادم الرقیه س نعیمی
پند دل مرده شجری خشکم وبی برگ وبهارم یارب شادم اما که توهستی به کنارم یارب تودراین عالم آشفتگی و وانفسا به کسی غیرخودت وا میگذارم یارب گر برانی من سر گشته ز در میدانم بی تو دل مرده وافسرده وزارم یارب تو گواهی که بود حب علی و آلش توشه راه وهمه دارو ندارم یارب نور امید وصال رخ مهدی ز ازل تو نهادی بدل وقلب فکارم یارب آرزویم بود اینکه زسفر باز آید تا که سربرقدم او بگذارم یارب ترسم آنروز بیاید که بدنیا نبود دگرازمن اثری غیرمزارم یارب زازل گفت نعیمی چو گدایان درت دیده بررحمت دربارتودارم یارب مشهدوالرضاع خادم الرقیه س نعیمی
دردل اهل ولاباشدصفای دیگری باصفاهرگزنمی گرددبلای دیگری هرکه دربزم صفاآیدمصفا میشود باصفادرعصرماداردوفای دیگری باولایت زندگی کردن دراین دنیاخوشست ای خوشاآنکس نمیگرددبرای دیگری راه ورسم زندگی جزراه اهل دل خطاست اهل دل دوری کندازهرخطای دیگری درمسیرانبیاواولیاحق منجلی است باولاهرگزنمی خواهد ولای دیگری زامرخلاق جهان دنیاگلستان میشود چشم دل بگشاببین دولتسرای دیگری هرکه راهرچه خداداده اگربنده بود پس نبایداوکندچون وچرای دیگری سائل درگاه الله الصمدگرددصمد گربه جزالله ندارداوخدای دیگری گربه سرداری کنی جان رانثاراهلبیت جانثاری کن ولیکن نه فدای دیگری سیدی هستم مرید مکتب آل علی خاک پای اهلبیتم نه که پای دیگری
پند سراب آرزو ایکه چون روبه به سیرت زشتی وزیبا نه ای در پس ابر خطا پنهانی و پیدا نه ای گرم بازار دو روز عمر خود هستی ولی لحظه ای درفکر روز حشر وانفسا نه ای پر کند خاک عاقبت چشم طمع کار ترا ایکه راضی تو به مال خویش دردنیا نه ای ادعای بندگی داری ولیکن در عمل با خداصافی دل و یک رنگ ودرنجوا نه ای فاش گویم تو نمک ازخوان طاها میخوری پس چرا درشکر آن پاکان بی همتا نه ای نفس آلوده رها کن تا نبینی در جزا شامل احسان وجود حضرت زهرا نه ای گر نعیمی تو کنی امروزترک جرم خود ناامید از رحمت دادارخود فردا نه ای مشهدوالرضاع خادم الرقیه س نعیمی
ولادت حضرت زهرا س طلوع کوثر یثرب امشب زینت و زیور گرفت ظلمت شب جلوه از اختر گرفت از شمیم این گل نیکو سیر نخل عصمت عطرو برگ و بر گرفت زهره از شوق طلوعش در سما عشوه را بار دگر از سر گرفت امشب از برق نگاه فاطمه زنگ دلها رنگ مهرو زر گرفت تا سحر امشب محمد دم به دم از. جمال کوثرش ساغر گرفت از صدف غواص دریای شرف بهر گنج حق بهین گوهر گرفت چادر آن مهر پاکی را جهان ظلمت شب طی شدو برسر گرفت قمری جنت بخوان امشب غزل بزم شادی زانکه پیغمبر گرفت صبح صادق آمدو باد صبا عطر خود را زین گل اطهر گرفت کان احسان آمدو بهر نیاز دامنش را شیعه حیدر گرفت باب شهر ذولکرم زهرا بود خوش بر آنکس حلقه این درگرفت شیعه امشب بین ادیان جهان آبرو زین بانوی محشر گرفت درس صبر و پاکی و شرم و حیا بانوی. ایران ز این مادر گرفت طوطی طبع نعیمی از. کرم در هوای گلشن او پر گرفت