eitaa logo
هیات حضرت زهرا سلام الله علیها
1هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
9.6هزار ویدیو
135 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🌴🌴 بسم الله الرحمن الرحیم🌴🌴 🌹🌹السلام علیک یا اباعبدالله🌹🌹 🌹سلام بر حسین و یاران شهیدش 🌹سلام بر خاندان حسین، وارثان کربلا 🌹سلام بر کودکان و زنان اسارت کشیده حسین 🌷🌷حمد و ثنای بی پایان خدای مهربان را که توفیق داد خادمین هیات حضرت زهرا سلام الله علیها در چندین مرحله با همیاری مردم و خیرین عزیز به یاری نیازمندان بشتابند امیدواریم در ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان اباعبدلله الحسین علیه السلام‌ بتوانیم در حد توان موجبات خشنودی شیعیان آن حضرت را فراهم نمائیم. 🌹لطفاً کمک های نقدی و نذورات‌ خود را به شماره کارت 5041721079242914 به نام ناصر عرب مختاری و برای کمک غیرنقدی(برنج، روغن، گوشت و...) با شماره همراه 09132064938 تماس بگیرید. 🌹هیات حضرت زهرا سلام الله علیها واسطه رساندن پیام محبت شما به نیازمندان شهر است هر چه قدر در توان دارید، حتی اگر اندک باشد، حال که امکان اطعام در عزای حسینی نیست به یاری مردمان شهرمان بشتابیم. 🌴هیات حضرت زهرا سلام الله علیها🌴 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 @hazratzahrah
🌷🌷کلام نور🌷🌷 چون رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد فاطمه سلام الله علیها را از شهادت حسین علیه السلام و مصائبی که بر او وارد می‌شود ، فاطمه-سلام الله علیها-سخت گریست و عرض کرد: ای پدر، این حادثه کی واقع می شود؟ فرمود: وقتی که نه من باشم و نه تو و نه علی. فاطمه بر شدت گریه بیفزود و بیشتر گریست و عرض کرد: ای پدر: پس چه کسی برای فرزندم گریه می‌کند و مجلس عزا و مصیبت او را برپا می‌کند؟ رسول خدا فرمود:ای فاطمه زنان امت من می‌گریند بر زن های اهل بیت من و مردان امت من می‌گریند بر مردان اهل بیت من و عزای فرزند مرا هر سال گروهی بعد از گروهی تازه می‌کنند. پس چون روز قیامت شود تو شفاعت زنان را می‌کنی و من شفیع می‌شوم مردان را، و هر کس بر حسین گریسته دست او را می‌گیریم و در بهشت در می‌آوریم.ای فاطمه همه چشم ها در قیامت گریان است مگر چشمی که بر حسین گریسته باشد. او خندان و شادمان به نعیم بهشت خواهد بود. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @hazratzahrah
امسال را از دست ندهیم! از فردا کاروان حسین«ع» به کوچه و محله ما میآید، خیمه میزند صدای بازی کودکانه خردسالانش در فضا می پیچد خیمه حسین، فقط خیمه عزا نیست کلاس درس است درس زندگی و چگونه زیستن سالی،دو دهه در محرم و صفر برگزار میشود استادان این دوره برگزیده ترین و بهترین معلمان تاریخ و عالمند سفیرانش را میفرستد دنبالمان، زنگ خانه دل ما را میزنند: حسینی میشوی!؟ امسال با کاروان ما همراه میشوی!؟ برای سربازی حسین فقط، لباس سیاه و اشک و سینه زدن کافی نیست اینها شعار است، عرض ارادت است باید در میدان عمل، حسینی بود و حسینی زیست. خدایا ✋🏻 سالهاست در مدرسه حسین در محرم و صفر شرکت میکنم پای درس هایشان مینشینم می‌شنوم ، میفهمم اما تغییر نمیکنم، پای همراهیم،هنوز می لنگد شاگرد تنبل و رفوزه این درس ها و کلاسهایم اصحاب او تا هل من ناصر را شنیدند بی درنگ،به سر دویدند و من، سالهاست به حقیقت لبیک نگفته و هنوز ذره ای از عطر رفتار و اخلاق حسینی در اخلاق و رفتارم جاری نشده خدایا مگذار امسال و این دوره هم عقب مانده و در جا بزنم بر سر بسیاری از ما گرد پیری نشسته است و پیمانه مان،پُر! در جوانی اگر برای حسین، قاسم و اکبر و عباس نشدیم بگذار در پیری حبیب مظاهر و مسلم عوسجه باشیم. آمین همین ✋🏻https://eitaa.com/hazratzahrah/1557
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌴اطلاعیه🌴🌴 از همه اعضای محترم هیات حضرت زهرا سلام الله علیها انتظار می رود نذورات خرد و کلان، نقدی و غیرنقدی مردم را در شرایطی که امکان اطعام به هیئات وجود ندارد به کمیته رسیدگی به نیازمندان شهر که در هیات تشکیل شده است هدایت نمایند هر کس در حد توان خود و نفوذ کلام خود در جهت رفع نیاز نیازمندان کوشش کند و ثوابش را در این ماه عزا به روح مطهر شهدای کربلا اهدا نماید امید است در روزهای سخت تنگدستی دستمان را بگیرند شماره کارت و تلفن تماس در اطلاعیه پیشین درج گردیده 🌷هیات حضرت زهرا سلام الله علیها🌷 https://eitaa.com/hazratzahrah/1557
💥 نماز آخرین روز ماه ذی‌الحجه، روز آخر سال قمری 🔸برای آخرین روز ماه ذی‌الحجه که روز آخر سال قمرى نیز است، مرحوم «سیّدبن طاووس» نقل کرده است که در این روز، دو رکعت نماز مى خوانى و در هر رکعت، یک مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه» و ده مرتبه «آیة الکرسى» را مى خوانى و پس از نماز مى گویى: 🔹اللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَل نَهَیْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ، ▫️خدایا آنچه انجام دادم در این سال از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى 🔹ونَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ، ▫️و من آن را فراموش کردم ولى تو فراموشش نکردى 🔹ودَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ، ▫️و مرا به بازگشت بسویت خواندى بعد از دلیرى کردنم بر تو، 🔹اللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى، ▫️خدایا من از آن اعمال آمرزش مى طلبم پس بیامرز آنها را 🔹وما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى، ▫️و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک گرداند پس آن را از من قبول کن 🔹ولا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ. ▫️و قطع مکن امیدم را از خودت اى بزرگوار. 🔸وقتى چنین کردى شیطان مى گوید: واى بر من! هرچه در مدّت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم) با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد! 📚 اقبال الاعمال، ج٢، ص٥١٧ @hazratzahrah
سردار قا آنی و امیر خود https://eitaa.com/hazratzahrah/1568👇👇
هیات حضرت زهرا سلام الله علیها
🌴🌴اطلاعیه🌴🌴 از همه اعضای محترم هیات حضرت زهرا سلام الله علیها انتظار می رود نذورات خرد و کلان، نقدی
دوست خدا بودن سخت نيست! پیرمردی هر روز تومحله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد؛ روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش. پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟ پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان. پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم... "دوست خدا بودن سخت نيست" https://eitaa.com/hazratzahrah/1571
39.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد فروغی از شاگردان آیت الله بهجت ره گوش کنید زیباست https://eitaa.com/hazratzahrah/1575
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷کلام نور🌷🌷 امام حسين (ع) : شيعه ما كسى است كه دلش از هرگونه خيانت و نيرنگ و مكرى پاك است. (بحار الانوار، ج ۶۵ ص ۱۵۶ ح۱۰ ) 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @hazratzahrah
﷽ ✅ خاطره‌ای زیبا از زبان مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی : ✍️ در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزي جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او». آن بعثی گفت: «او اذان گفت». برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم». مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو». برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است». به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید. آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌كردم که شیره‌اش را بمکم . آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند ، آب می‌آورد ، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد» . می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم . گفتم : یا فاطمه زهرا ! امروز افتخار می‌كنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم» . سرم را گذاشتم زمین و گفتم : یا زهرا ! افتخار می‌کنم . این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌ این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن . دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم . تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است . در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام . اعتنایی نکردم . دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید : بیا آب آورده‌ام . مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم . عراقی‌ها هیچ‌ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمی‌خوردند . تا نام مبارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را برد ، طاقت نیاوردم . سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید : «بیا آب را ببر ! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند». همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم . لیوان دوم و سوم را هم آورد . یک مقدار حال آمدم . بلند شدم . او گفت : به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن ! گفتم : تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم . گفت : دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت : چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله (ص) شرمنده کردی . الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم . ایشان فرمودند : به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد . فقط بگو لبيک يازهرا (س) 😥 حماسه‌های ناگفته (به روايت علی اكبر ابوترابی)، عبد المجيد رحمانيان، انتشارات پيام آزادگان، چاپ اول : ۱۳۸۸،صفحات ۱۲۵-۱۲۷ https://eitaa.com/hazratzahrah/1581