eitaa logo
هیات حضرت زهرا سلام الله علیها
1هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
9.6هزار ویدیو
135 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🎯 مقام معظم رهبری: اگر از فضای مجازی غافل شویم، اگر نیروهای مؤمن و انقلابی، این میدان را خالی کنند، مطمئناً ضربه خواهیم خورد. هر کس به‌اندازه وسع و توان و هنر خود باید در این میدان حضور یابد. ۱- گاهی انسان حرف حق را می‌تواند با استدلال قوی و با زبان شیوا و هنرمندانه بیان کند که این حرف به گوش و چشم هزاران و شاید میلیون‌ها مخاطب برسد. ۲- گاهی شاید ما حرفی برای گفتن نداشته باشیم، اما می‌توانیم انعکاس کارهای خوب و هنری دیگران در فضای مجازی بشویم. ۳- گاهی با یک‌کلام، یک جمله می‌توانیم باعث تقویت روحیه جناح مؤمن انقلابی فعال در فضای مجازی بشویم. به اعتقاد من، امروزه ذکر مستحبی بعد از نماز ما، کار فرهنگی و جهادی در فضای مجازی است. https://eitaa.com/hazratzahrah/7541
ماجرای دیدار «حسین» و «منیژه» پس از ۱۸ سال ۲۰ اسفندماه زادروز حسین لشگری از خلبان‌های نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که چند روز قبل از آغاز رسمی جنگ ایران و عراق اسیر شد و پس از ۱۸ سال اسارت در عراق به ایران بازگشت. او اولین ایرانی اسیرشده و آخرین اسیر آزادشده جنگ ایران و عراق است که در مجموع طولانی‌ترین مدت اسارت را در بین تمام اسیران این جنگ تحمل کرده است. لشگری با شروع جنگ ایران و عراق پس از انجام ۱۲ مأموریت، سرانجام مجبور به ترک هواپیمایش که مورد اصابت موشک قرار گرفته بود، شد و در خاک عراق به اسارت درآمد. دولت عراق مدعی بود هواپیمای وی ۱۹ شهریور ۵۹ و قبل از حمله عراق به خاک ایران ساقط شده‌ است؛ برای همین او را به عنوان سند برجسته ای که نشانگر آغاز جنگ توسط ایران بود حتی پس از قطعنامه نگه داشتند. از آغاز جنگ تا زمستان ۱۳۵۹ در سلول انفرادی بود و پس از آن در مدت ۸ سال با حدود ۶۰ نفر دیگر از همرزمان در یک سالن عمومی و دور از چشم صلیب سرخ جهانی نگهداری شد. پس از پذیرش قطعنامه، لشگری را از سایر دوستانش جدا کردند و قسمت دوم دوران اسارتش ۱۰ سال طول کشید. در طی سال‌های اسارت، همسرش منیژه لشگری به همراه تنها پسرش (علی) که در زمان رفتن پدرش چندماهه بود، چشم‌انتظار او بودند. منیژه لشگری در کتاب خاطراتش درباره آن روزهای سخت می‌نویسد: «بعد از قبول قطعنامه در سال ۱۳۶۷، زمزمه آمدن اسیران همه جا پیچید. خانواده روادگر همسایه طبقه اول ما بودند. آقای روادگر اسیر بود. او از طرف صلیب سرخ ثبت نام شده بود و به همسر و بچه‌هایش نامه می‌نوشت. تابستان سال ۱۳۶۹ تابستان گرمی بود. از نیروی هوایی آمدند و ساختمان، ورودی ها، درها و پنجره ها را رنگ زدند. در و دیوار ساختمان پر شده بود از پلاکاردهای خوش‌آمدگویی. آقای روادگر آمد اما حسین نه! رفتم منزلشان تا از او بپرسم آیا حسین را دیده است؟ اما احساس ‌کردم با من راحت نیست و موقع صحبت‌کردن سرش را پایین می‌اندازد. گفت: نه خانم لشگری! آقای لشگری جزء اسیران مخفی بود. ما از اونها جدا بودیم، ایشون رو ندیدم.» منیژه اما همچنان چشم‌ انتظار است: «خلبان‌ها آخرین گروه اسرا بودند که آزاد شدند و من همچنان منتظر. هر روز جلوی یک ساختمان گوسفند می‌کشتند و هلهله و چراغانی و یک اسیر می‌آمد، اما حسین نیامد! به نیروی هوایی رفتم. گفتند «آقای لشگری جزء اسرای خلبان مخفی است. او را به خاطر تاریخ جنگ نگه داشته‌اند. اعلام نمی‌کنند زنده است. اما اطلاع داریم حسین لشگری زنده است». نیروی هوایی صریح گفت که فعلا منتظر حسین نباشم. چندماه بعد از آزادی کامل اسرا، حدود پنجاه شصت اسیر مخفی هم آمدند اما حسین نیامد. طاقتم طاق شد. راه افتادم به منزل آزاده‌های خلبان. بیشترشان می‌گفتند وقتی قطعنامه قبول شد، حسین مدتی کنار ما بود و بعد منتقل شد. نمی‌دانیم او را کجا بردند.» منیژه اما همچنان دلش پرامید است: «پسرم از این همه رفت‌وآمدم به منزل آزاده‌ها و شنیدن جواب‌های مشابه خسته شده بود. یک روز ‌گفت «مامان، بسه دیگه! خودت می‌فهمی رفتارهات کاملاً عصبی و غیرارادی شده؟» علی راست می‌گفت؛ طوری شده بود که کاری نداشتم آیا این آزاده خلبان بوده، جزء نیروی هوایی بوده یا نه؛ حتی منزل آزاده‌هایی که جزء نیروی دریایی و زمینی ارتش هم بودند رفتم و سراغ حسین را گرفتم. می‌خواستم بدانم آخرین نفری که او را دیده کجا و کِی بوده و حسین چه شرایطی داشته؟ وقتی یک نفر یک کلمه می‌گفت که «او را دیده‌ام»، امیدوار و خوشحال می‌شدم. وقتی دیگری هیچ نشانی از حسین نداشت، ناامید مطلق می‌شدم. غذا نمی‌خوردم. شب‌ها یک ساعت هم خوابم نمی‌برد. منتظر بودم صبح بشود. همه یک جواب می دادند: حسین لشگری را به خاطر تاریخ شروع جنگ نگه داشته‌اند.» منیژه لشگری روزهایش را دراضطراب و بی‌خبری طی می‌کند تا اینکه خردادماه سال ۱۳۷۴ با او تماسی از نیروی هوایی می‌گیرند و می‌گویند که حسین لشگری اجازه‌ نامه نوشتن پیدا کرده است. اولین نامه به دست منیژه می‌رسد که در آن نوشته شده بود: «من زنده‌ام ... نمی‌دانم شما کجا هستید ... از هیچ چیز خبری ندارم ... نمی‌دانم به چه آدرسی باید نامه بنویسم؛ به خاطر همین نامه را به آدرس نیروی هوایی می‌نویسم ... منیژه جان، هر جا هستی از وضع خودت و بچه برایم بنویس ... تا امروز امکانش نبود این را به تو بگویم. الان که این امکان را دارم برایت می‌نویسم. وضع من اصلاً معلوم نیست و تو مختاری ازدواج کنی.» منیژه و حسین، سه سال برای هم فقط نامه می‌نویسند. صبح فرودین ۱۳۷۷ تلفن خانه منیژه زنگ می‌خورد: «مژده بده خانم لشگری! حسین آزاد شد.» در عرض چند ساعت، خانه منیژه پر از جمعیت اقوام، خبرنگارها و عکاس‌ها می‌شود تا آنان اولین تماس تلفنی خود را برقرار کنند. فردای آن روز همه به فرودگاه می‌روند و لحظه دیدار بالاخره می‌رسد: «حسین نزدیک شد؛ خیلی نزدیک. همه فامیل و دوست و آشنا دور
(ادامه بالا) او ریخته بودند و ماچش می‌کردند. یکی آویزانش می‌شد، یکی دستش را می‌گرفت، یکی به پایش افتاده بود. کاملاً احساس می‌کردم که حسین از بالای سر همه آنها دنبال کسی می‌گردد. فقط به او خیره شده بودم. صدایی بلند گفت: لطفاً برید کنار! اجازه بدید همسرش اون رو ببینه! دریای جمعیت کنار رفتند و برای من راه باز کردند. خبرنگارها با دوربین‌هایشان دویدند. روبه‌روی هم قرار گرفتیم. دست مرا گرفت و گفت: حالت چطوره؟ گفتم: خوبم! پیشانی‌ام را بوسید و یک‌دفعه سیل جمعیت من و حسین را از هم جدا کرد. در همین دقایق، خبرنگارها چند بار دورم جمع شدند؛ تلق تلق عکس می‌انداختند. پرسیدند: خانم لشگری، در این لحظه احساستون چیه؟ جوابی ندادم؛ فقط سکوت کردم. چقدر این سؤال برایم رنج‌آور بود. خسته شده بودم. سرگیجه و سردرد داشتم. به این نوع شلوغی‌ها عادت نداشتم. سال‌های سال زندگی ساکت و خلوتی داشتم. ما سه نفر انگار در یک تصادف شدید ضربه سختی خورده باشیم و بعد از هجده سال از کُما بیرون آمده باشیم. فقط احتیاج داشتیم ساعت‌ها بنشینیم و به یکدیگر نگاه کنیم؛ ببینیم از لحاظ ظاهری چه تغییری کرده‌ایم تا یخمان آب شود و بعد تازه بتوانیم با هم صحبت کنیم. تعجب می‌کردم در آن جماعت انبوه هیچ‌کس این را نمی‌فهمید ...» فصل جدیدی از زندگی حسین و منیژه آغاز شد؛ این بار با رنگ و بویی دیگر. اما زندگی مشترک مجدد آنها ۱۱ سال بیشتر طول نکشید. سرلشکر حسین لشگری بامداد دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ در بیمارستان لاله تهران درگذشت و منیژه لشگری هم ۵ بهمن ۱۳۹۸ بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت. به راستی که برخی ها چه رنج های جانفرسایی که برای این آب و خاک نکشیده اند!! https://eitaa.com/hazratzahrah/7545
💬 علت انتشار پرحجم کلیپ‌های رقص در مدارس چیست؟  🔹در روزهای اخیر تصاویر و کلیپ‌های متعددی از رقص دانش‌آموزان در مدارس کشور در فضای مجازی منتشر شد که بازتاب زیادی نیز داشته است. در این خصوص بررسی‌ها نشان می‌دهد در پشت پرده انتشار پرحجم این تصاویر در فضای وب، اتاق فکری قرار دارد که به دنبال بدیل‌سازی برای وضعیت حال حاضر فرهنگی کشور است. 🔹در این رابطه گفته می‌شود بدنبال بازخورد بسیار مثبت سرود" سلام فرمانده" در سراسر کشور، گروه های مجازی اصلاح طلب و جریان‌های افراطی اهل سنت تلاش های مقابله‌ای گسترده ای را با اقداماتی همچون انتشار فیلم رقص دانش‌آموزان در مدارس، انتشار فیلم های همخوانی شجریان در مدارس و یا سرودهایی را با تصاویر مولوی عبدالحمید بازنشر داده‌اند. 🔹اخبار موجود در این زمینه نیز حکایت از این دارد که در جلسات جریانات اصلاح طلب در استان‌ها و بویژه استان‌های جنوب شرقی کشور، بر این مسئله تمرکز شده و برای مدل عملیات روانی آن تصمیم‌گیری شده است. 🔹علاوه بر این، گروه های رسانه ای معاند و غیرهمسو اقدامات مقابله ای گسترده‌ای برای تخریب و فروکاست بسامد این اثر رسانه‌ای، صورت داده اند که شامل: - تخریب اثر در شبکه سلطنت طلب من و تو - حمله به شعر، با برچسب «امام زدایی» توسط سایت اصلاح طلب جماران - پخش تصاویر مولوی عبدالحمید میکس شده با سرود مذکور توسط جریانهای افراطی اهل سنت. ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ https://eitaa.com/hazratzahrah/7546
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*ندای لبیک دختران انقلابی بلوچ به رهبر آزادگان جهان «فرمانده»* *دبستان دخترانه شهید قلی زاده استان سیستان و بلوچستان شهرستان ایرانشهر*🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/hazratzahrah/7547
. نشانه های قحطی در ایران!!! اوايل دهه شصت تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود. تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس یارمان بود و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی كیف می كردیم. سس مایونز كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام تنها دلخوشی كودكی بود. صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای ۲۰ لیتر نفت! بگو مگو ها سر كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد، خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب. جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی ... نبود پتو در بازار ، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت و پوشیدن كفش آدیداس یك رویا بود. *همه اینها بود، بمب هم بود و موشك و شهید و ... اما كسی از قحطی صحبت نمی كرد!* *یادم هست با تمام فشارها وقتی وانت ارتشی برای جمع آوری كمك های مردمی وارد كوچه می شد بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود.* همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب درد هم بود. *و اما امروز ...* امروز فروشگاه های مملو از اجناس لوكس خارجی در هر محله و گوشه كناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست. از انواع شكلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا موبایل و تبلت و ... داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا تا بستنی با روكش طلا ! *و حال، این تن های فربه، تكیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت از شنیدن كلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم.‼️* «مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود! صورت های دستکاری شده جراحی های بیهوده دلهای اجاره ای» *متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، فخر فروشی و له كردن دیگران سیری ناپذیر شده است .* ورشكسته شدن انتشارات، تعطیلی مراكز ادبی فرهنگی و هنری برایمان مهم نیست! ولی از گران شدن ادكلن مورد علاقه مان سخت نگرانیم! می شود كتابها نوشت... خلاصه اینكه این روزها *لبخند جایش را به پرخاش داده و مهربانی به خشم* فقط كافیست یک ذرّه احساس كنیم كه یكى مخالف نظر ماست آنوقت چنان نابودش می كنیم كه انگار هیچ خدایی رو بنده نیستیم! قحطی امروز که ما ایرانیان را در این روزگار تهدید می‌کند : *قحطى اخلاق است!* *قحطی همدلیست! قحطى رفاقت است! قحطی عشق است! قحطی انسانیت است!* *و در یک کلام قحطی خداست در کویر زندگی دنیازده ی ما مدعیان خداپرستی😓* https://eitaa.com/hazratzahrah/7548
نشريه صهیونیستی معاریو در خبر تازه خود درباره ایران، تیتر زده: اعتراضات مردم به گرونی مواد غذایی در ایران بعد عکسی که به کار برده داخلش مردم پلاکارد مرگ بر اسرائیل در دست دارند🤣🤣🤣🤣 https://eitaa.com/hazratzahrah/7549
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اتفاقی که رخ نداد! 🔹تلخ‌ترین مصیبت برای یک مرد این است که یک گرگ تکفیری این‌گونه ناموسش را به غنیمت ببرد ... 🔹و هیچ مرد ایرانی این مصیبت را تجربه نکرد چون ... ❇️ بهترین جوانمردان این سرزمین از پیکرهایشان سدی ساختند تا پای هیچ گرگ تکفیری به این کشور باز نشود! ✳️ تا همیشه مدیون فرزندان، همسران، پدران و مادران شهدای مدافع حرم هستیم! چون تا هستند درد فراق پدر، همسر یا فرزند، رهایشان نخواهد کرد! 🇮🇷 https://eitaa.com/hazratzahrah/7550
🔶🔹 گرگان گرسنه‌ی دیروز، مدعیان تمدن امروز 🔻بنا بر اسناد متقن تاریخی و اعتراف مورخان غربی، پیشرفت امروز غرب و عقب‌ماندگی جهان سوم حاصل مسابقه ی غارتگری بین کشورهای غربی است. 🔻با آغاز قرن شانزدهم میلادی، مهاجمان به عنوان اولین اشغالگرانی که پا در قاره گذاشتند، يکي پس از ديگري تمدن‌هاي بزرگ آمريکايي از شمال تا و را در طول کمتر از يک قرن نابود کردند! و امريکا را به «سرزمين خالي از سکنه» براي تسلط و بهره‌برداري خود تبديل نمودند! 🔻خيلي زود ، و نيز به ميدان رقابت‌هاي استعماري وارد شدند. آنها نيز به سرزميني چنگ انداختند و مشغول غارت سرمايه‌هاي ديگر ملت‌ها گرديدند! و به تدريج گوي سبقت را از اسپانيايي‌ها و پرتغالي‌ها ربودند! 🔻در اواخر قرن ۱۹ ميلادي، و و نيز به گعده گرگان گرسنه اروپايي پيوستند! 🔻جالب آنکه هر چند اين اشغالگران در رقابت سخت استعمارگري حتي ساليان متمادي و بارها و بارها با يکديگر جنگيدند، اما بر سر اصولي چون ضرورت ، ، ، ، و بوميان وحدت نظر داشتند! 📚 کتاب امپریالیسم،وابستگی و توسعه 👤 روایت لی ونگراف از تقسیمات مستعمرات 💠 Legacies of colonialism in Africa | International Socialist Review 🌐 https://isreview.org/issue/103/legacies-colonialism-africa/index.html 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 https://eitaa.com/hazratzahrah/7552
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار به تیم اقتصادی دولت در برنامه ثریا توضیح عالی و کامل مجری برنامه ثریا درباره علل شکست طرح هدفمندی یارانه‌ها در سال‌های گذشته بسیار بسیار مهم | حتما ببینید و منتشر کنید https://eitaa.com/hazratzahrah/7553
📸🟠 تصویری جالب از بازی حاج قاسم سلیمانی با نوه هایش ‎https://eitaa.com/hazratzahrah/7557
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*طرزمصرف آب درگرفتن وضو....خیلی جالب است حتما همه ملاحظه و رعایت کنیم باید در نحوه مصرف آب با توجه به کمبود آن بسیار دقت کنیم آب در آینده جهان بسیار تاثیر گذار خواهدبود* حالا همین رو در سایر مصارف هم اگر رعایت کنیم چه میشه💚💚💚 https://eitaa.com/hazratzahrah/7558
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پیغامی که آقا را به گریه انداخت محافط رهبر می گفت: مادر شهید درب خانه را آب و جارو کرده بود تا ما را دید گفت: آقا کو؟ گفتم شما از کجا می دانید که آقا آمده اند؟ شروع به گریه کرد و گفت: دیشب خواب بچه هایم را دیدم گفتند: خوش به حالت فردا سید علی مهمان توست امام هم تشریف آوردند و پیغامی دادند که من به شما بگویم. آقا فرمودند چه پیغامی گفت فرمودند: به سید علی بگویید اینقدر..... 🌍 https://eitaa.com/hazratzahrah/7559
جنگ گندم در راه است 🔹راشاتودی به نقل از کارشناسان نوشت: کشورهای غربی ممکن است روسیه را برای تبادل گندم به ازای لغو تحریم های این کشور تحت فشار قرار دهند. قیمت های گندم به سطح بی سابقه ای در دو ماه گذشته رسیده است زیرا تولیدکنندگان اصلی این محصول همچون روسیه، قزاقستان و هند برای حفظ بازارهای داخلی خود صادرات گندم را لغو کرده اند. 🔹این امر نگرانی هایی را درباره ناامنی غذایی و گرسنگی در سراسر جهان برانگیخته است. 🔹کارشناسان در مصاحبه با روزنامه ایزوستا گفته اند از زمان آغاز سال جدید میلادی هزینه گندم افزایش بیش از ۶۰ درصدی داشته است. 🌍 https://eitaa.com/hazratzahrah/7560
رئیسی: قرار است تصمیم‌های سختی بگیریم 🔹قرار است در کشور تصمیم‌های سختی بگیریم، شاید برخی موافق نباشند اما این نگاه نقادانه ما را به افق روشنی که پیش‌روی اقتصاد است رهنمود می‌کند. 🔹به دولت آمده‌ایم تا بستر فسادزا را اصلاح کنیم تا اصلا پرونده‌ای ساخته نشود که قوه قضاییه مجبور به پیگیری باشد https://eitaa.com/hazratzahrah/7561