eitaa logo
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
299 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
60 فایل
🍀 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍀 🌷اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن🌷 🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ🌹 با سلام واحترام خدمت شما این کانال به جهت اطلاع رسانی وارسال پیام های حسینیه راه اندازی شده است.یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
🖼  ؛ 📝 علیه‌السلام به راستی که خداوند عزوجل برای شر قفل‌هایی گذارد و کلید آن قفل‌ها را شراب قرار داد و دروغ از شراب بدتر است. 📚 کافی(ط_الاسلامیه) ج۲، ص۳۳۹، ح۳ 🔅 برای تعجیل در فرج دروغ نگویم
✍ از ولايت خدا خارج نشویم 🔰 حديث داريم كه اگر كسی پشت سر برادر مؤمنش جمله‌ای بگويد كه احترام او پايين بيايد، از ولايت الله خارج می‌شود! 🔸 خارج شدن از ولايت خدا شوخی نيست، می‌فرمايد از ولايت الله خارج می‌شود! پناه بر خدا می‌برم! 🔸آن وقت ما انقدر راحت پشت سر يكديگر صحبت می‌كنيم! تهمت می‌زنيم! عيوب يكديگر را فاش می‌كنيم! آبرو می‌بريم! پناه بر خدا می‌برم! 💢 بسيار بايد حواسمان به اعمال و گفتارمان باشد؛ اين زبان را بايد كنترل كنيم... 👤 استاد فاطمی نيا(ره)
🔴با خودتم مهربون باش! ✍خیلی از ماها با دیگران خیلی مهربونیم و باهاشون همدردی می‌کنیم، اما وقتی نوبت به خودمون می‌رسه اینطوری نیستیم و خودمون رو سرکوب و سرزنش می‌کنیم. اما لازمه که با خودمون مهربون باشیم و همونجوری که با یه دوست رفتار می‌کنیم، با خودمون هم برخورد کنیم. اما چرا این کار مهمه؟ و برای اینکه بتونیم تغییری ایجاد بکنیم و پیشرفت کنیم، اولین مرحله اینه که خودمون رو بپذیریم و دوست داشته باشیم، بتونیم اشتباهاتمون رو قبول کنیم و خودمون رو برای رسیدن به چیزهایی که می‌خوایم حمایت کنیم. اما چطور باید این کار رو بکنیم؟ مثلا با تقویت این طرز فکرها: 1⃣ قرار نیست که بدون نقص و کامل باشم، من هم انسان هستم. 2⃣ من خودم رو برای کارهایی که وقتی در حال یادگیری بودم انجام دادم، می‌بخشم. 3⃣ اگر فردی من رو دوست نداشته باشه، به معنی بی‌ارزش بودن من نیست. 4⃣ اینکه اشتباهی انجام دادم به این معنی نیست که آدم بد و نادرستی هستم. 5⃣ اینکه هنوز به جایی که می‌خوام نرسیدم به این معنی نیست که به اون نمی‌رسم. 6⃣ حتی اگر نتیجه چیزی که می‌خواستم نشد، برای اینکه تلاش کردم خودم رو تحسین می‌کنم.🔴با خودتم مهربون باش! ✍خیلی از ماها با دیگران خیلی مهربونیم و باهاشون همدردی می‌کنیم، اما وقتی نوبت به خودمون می‌رسه اینطوری نیستیم و خودمون رو سرکوب و سرزنش می‌کنیم. اما لازمه که با خودمون مهربون باشیم و همونجوری که با یه دوست رفتار می‌کنیم، با خودمون هم برخورد کنیم. اما چرا این کار مهمه؟ و برای اینکه بتونیم تغییری ایجاد بکنیم و پیشرفت کنیم، اولین مرحله اینه که خودمون رو بپذیریم و دوست داشته باشیم، بتونیم اشتباهاتمون رو قبول کنیم و خودمون رو برای رسیدن به چیزهایی که می‌خوایم حمایت کنیم. اما چطور باید این کار رو بکنیم؟ مثلا با تقویت این طرز فکرها: 1⃣ قرار نیست که بدون نقص و کامل باشم، من هم انسان هستم. 2⃣ من خودم رو برای کارهایی که وقتی در حال یادگیری بودم انجام دادم، می‌بخشم. 3⃣ اگر فردی من رو دوست نداشته باشه، به معنی بی‌ارزش بودن من نیست. 4⃣ اینکه اشتباهی انجام دادم به این معنی نیست که آدم بد و نادرستی هستم. 5⃣ اینکه هنوز به جایی که می‌خوام نرسیدم به این معنی نیست که به اون نمی‌رسم. 6⃣ حتی اگر نتیجه چیزی که می‌خواستم نشد، برای اینکه تلاش کردم خودم رو تحسین می‌کنم.
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
🍃🌸🍃🌺🍃 #روز_شمار_وقایع_کربلا 🎪 ⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 6) 🔥در همین وقت ماموران ابن زیاد وا
🍃🌼🍃🌸🍃 🎪 ⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 7) 🔵بعد از سخنرانیهای حضرت زینب سلام الله علیها،مردمی که در کاخ جمع شده بودند منقلب شده و احساس ندامت میکردند. 🍃در این هنگام که امام سجاد علیه السلام را بر یزید وارد کردند، یزید که سرشکسته شده بود و دنبال بهانه ای برای شهید کردن امام سجاد علیه السلام بود از او سوالاتی میپرسید و امام هم به کوتاهی پاسخ میداد. 🌹در حالیکه تسبیح کوچکی در دست داشت و آنرا میچرخانید. 🔥یزید گفت: این چه کاری است که من با تو سخن میگویم و با تسبیح بازی میکنی و احترام نمیگذاری؟ 🌺امام علیه السلام فرمود: پدرم از جدم برایم نقل کرده که وقتی نماز صبح را انجام میداد تسبیح به دست میگرفت و ذکری میگفت. ✨سپس تسبیح را در دست میچرخانید و به کارش میرسید بدون اینکه ذکری بگوید و میفرمود: چرخاندن تسبیح ذکر به حساب می آید و چون در رختخواب میرفت تسبیح را زیر بالشش قرار میداد و میخوابید و میفرمود تا صبح تسبیح ذکر میکند. من از روش آنها پیروی میکنم. 🔥یزید گفت: با هرکدام از شما که سخن میگویم به گونه ای سخن میگوید که در گفتار پیروز میشود! ✳️ در تاریخ آمده است که بعد از این سخنان یزید امام سجاد علیه السلام و اهل بیت را در خرابه ی بی سقفی  منزل داد که از سرما و گرما در پناه نبودند. 🔰 انقدر بر اهل بیت سخت گذشت که صورتشان پوست انداخت و مجروح گردید. 🔴 منهال عمرو میگوید: امام سجاد علیه السلام را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند دوتا نی خشک و خون از آنها جاری بود، رنگ شریفش نیز زرد شده بود. 🌱 از او پرسیدم: یابن رسول الله چگونه صبح کردید؟ 🌹 امام سجاد فرمود: چگونه است حال کسی که در دست یزید اسیر است؟ زنهای ما تابحال از طعام سیر نشده اند و سرهایشان پوشیده نگردیده است.. 🔥هروقت هم که یزید مارا میطلبد گمان میکنم قصد کشتن مارا دارد. منهال! عرب به عجم افتخار میکند که محمد صلی الله علیه و آله عربی است ولی ما خاندان مردانمان کشته میشود توسط خود اعراب و زنان و اطفالمان اسیر میشوند! 💠 پرسیدم : کجا میروید؟ فرمود جایی که به ما داده اند حفاظی ندارد و آفتاب پوست مارا گداخته است. 💥جهت ضعف بدن بیرون آمده ام تا قدری استراحت کنم و برگردم از جهت ترس بر زنان.... 🌼 در این حال صدای زنی بلند شد: نور دیده ام کجا میروی؟ برگرد که از دشمن بر جان تو میترسم!امام با شنیدن صدای عمه اش مرا گذاشت و به خرابه بازگشت... ✍ادامه دارد... 📒 مقتل مقرم ص 453، 📗بحار ج45 ص 140، 📘 لهوف ص 193. 📕 نفس المهموم ص 459🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا پولهاتونو میبرید زیارت؟🤔 چقدر زیبا شهید مطهری ۴۰ سال پیش جواب این شبهه ضداهلبیت رو داده... سلام خدا بر او باد. 🚩🚩🚩🚩🚩
🔴پیاده روی به سمت کربلای مقدس سال ۱۹۱۶ میلادی یعنی حدود ۱۰۷ سال پیش.. ... 🔹قابل توجه کسانی که تصور می کنند این سنت به یک دهه اخیر مربوط است..
دکتر عزیزی جلسه هفتم (انواع استرس) حسینیه باب الحوائج علیه السلام FormateConversion.aac
17.98M
کلاس جناب دکتر سعید عزیزی جلسه هفتم (۱۴۰۲ ه. ش) با موضوع استرس و انواع آن، حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام
استادمحمدپور ۲۳مرداد۱۴۰۴ (مال از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه) FormateConversion.aac
13.56M
استاد محمدپور(۲۳مرداد۱۴۰۲) با موضوع مال از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه _ حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت هفتاد و دوم پاییز سال 1364 بود.به همراه دوست
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت هفتاد و سوم ( ادامه قسمت قبل ) هر چند زیر بار این مسئولیت نمیرفت،اما با فرمان مسئول دسته مجبور شد جلو بایستد.اطاعت از فرمانده واجب بود. برادر نیّری انسان ساکت و ارامی بود.لذا به راحتی نمیشد به شخصیت او پی برد.بیشتر اوقاتی که ما مشغول صحبت و خنده و استراحت و...بودیم او مشغول قرائت قران و یا مطالعه میشد. در میان دسته ما یک نفر بود که بیش از بقیه با برادر نیّری خلوت میکرد.ان ها با یکدیگر مشغول سیر و سلوک بودند.علی طلایی هیچ گاه از احمد آقا جدا نمیشد. طلایی تنها پسر یک خانواده از شمال تهران بود،در یک خانواده مرفه بزرگ شده بود.خانواده ای که بعدها متوجه شدیم زیاد در قید و بند مسائل دینی نیستند! او اینگونه آمده بود و خدا احمد آقا را برایش قرار داد تا باهم مسیر کمال را طی کنند. هر چند که او چند سال بزرگ تر از احمد آقا بود،اما مثل مراد و مرید به دنبال برادر نیّری بود،او بهتر از بقیه احمد آقا را شناخته بود برای همین هیچگاه از او جدا نمیشد. ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید🕊🌹
﷽❣ ❣﷽ ایام عزای جد غریبتان بر قلب مهربان و صبورتان تسلیت باد🖤 ▪️بد جور دل شکسته ای و گریه می کنی از اشک چهره شسته ای و گریه می کنی ▪️بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم بر خاکها نشسته ای و گریه می کنی💔
✨كِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلَا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ✨ 🌱كتابى است كه بر تو نازل شده، در دل تو از آن ترديدى نباشد، تا به آن بيم دهى و مؤمنان را پندى باشد.🌱 🌸سوره اعراف آیه 2🌸 🔖کاری از تیم
📣 پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله):  مقام حسین بن علی(علیه السلام) در آسمان بالاتر از مقام او در زمین است.
🔅 ✍️ عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی 🔹مردی به‌سرعت و چهارنعل با اسبش می‌تاخت. اين طور به نظر می‌رسيد که جای بسيار مهمی می‌رود. 🔸مردی که کنار جاده ايستاده بود، فرياد زد: کجا می‌روی؟ 🔹مرد اسب‌سوار جواب داد: نمی‌دانم، از اسب بپرس! 🔸و اين داستان زندگی خيلی از ماست. سوار بر اسب عادت‌هايمان می‌تازیم، بدون اينکه بدانیم کجا می‌رویم. 🔹وقت آن رسيده که کنترل افسار را به دست بگيريم و زندگی‌مان را در مسير رسيدن به جایی قرار دهيم که واقعاً می‌خواهيم به آنجا برسيم.
✍️ راههای درمان دروغ 🔸 برای درمان بزرگان ما دو راه علمی و عملی را سفارش میکنند. 🔸️ درمان از طریق علمی، با مطالعه آیات و احادیث وارده و کتب اخلاقی که در زمینه‌ی مذمت دروغ نوشته شده، حاصل می‌شود. وقتی انسان به محرومیت‌ها و خسارات ناشی از این صفت فکر می‌کند، می‌تواند با سعی و تلاش و تمرین این صفت زشت را از خود دور کند. 🔸️ یادآوری مداوم پیامدهای دروغ –محرومیت از هدایت خدا، ناتوانی از چشیدن طعم ایمان، قرار گرفتن در زمره‌ی کفار و منافقان، سقوط در آتش جهنم و...– انسان دروغگو را در درمان کمک میکند. ✔️ یکی از مهمترین روش‌های عملی در درمان دروغ آن‌ است که انسان پیش از آنکه کلمه‌ای را بر زبان بیاورد، درباره‌ی درستی یا نادرستی آن فکر کند و به آثار و عواقبش توجه کند. 📚 اخلاق الهی/ آفات زبان/ آیت‌الله 🔅 برای تعجیل در فرج
🌸🍃🌸🍃 جسارت داشته باش و زندگی کن، اما جوری که خودت دوست داری، نه جوری که دیگران از تو انتظار دارند. مهم نیست که تا مقصدت میرسی یا نه، و مهم نیست که تمام آرزوهایت محقق می‌شوند یا نه. مهم این است که حال دلت خوب باشد، پس تا میتوانی شاد باش، و از لحظه لحظه‌ی زندگی‌ات لذت ببر، و خودت باش. خودت حاکم و معیار و قاضی کارهای خودت، خودت همه کاره‌ی دنیای خودت، و انگیزه‌ی آرزوهای خودت. ما نیاز به تایید هیچکس نداریم. ما برای زنده ماندن، برای نفس کشیدن، برای لذت بردن از ثانیه ثانیه عمرمان، محتاج به نظرات و قضاوت‌های دیگران نیستیم.
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
🍃🌼🍃🌸🍃 #روز_شمار_وقایع_کربلا 🎪 ⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 7) 🔵بعد از سخنرانیهای حضرت زینب سلا
🍃🌸🍃🌺🍃 🎪 ⚫️ بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 8) ✳️اهل بیت امام حسین علیه السلام از کودکانی که پدرشان در کربلا شهید شده بود،خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند. 🌺دختر سه ساله ی حسین علیه السلام  شبی از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت: بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش گرفت...به کجا رفت؟ 🌹 اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند صدای ضجه و ناله شان بلند شد. 🔴صدای شیون به خانه ی یزید رسید و از خواب بیدار شد! پرسید در خرابه چه خبر است؟ ✳️گفتند دختر حسین،بهانه ی پدر گرفته است. 🔥 یزید لعنت الله گفت: سر پدرش را برایش ببرید.. 🌸 سر حسین علیه السلام را درون طشتی نهاده و با پارچه ای میپوشانند و برای رقیه خاتون می آورند. او به خیال اینکه برایش غذا آورده اند فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم،من بابایم حسین را می خواهم! 🌾گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است. دختر ابی عبدالله با دستهای کوچکش روی ظرف را برداشت... ✨چشمش به سر بریده پدر افتاد،سر را در آغوش گرفت و با سر پدر شروع به دردودل کرد ... بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد  و جان به جان آفرین تسلیم کرد... 🌹حضرت سکینه نقل میکند: هنگامی که در خرابه شام بودیم ،شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهایی از نور سوارند و فرشتگان انها را احاطه نموده و خادمی نیز با آنها است براهی میروند، 💠مرکبها گذشتند ولی خادم بر طرف من آمد و گفت: سکینه جدت رسول خدا بهت سلام میرساند. 🌹گفتم: سلام خدا بر رسولش، تو کیستی؟ ✨گفت : من خادمی هستم از خدمه بهشت. 🌹گفتم : این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند،کیستند و به کجا میروند؟ ✨ گفت اولی آدم صفی الله،دومی ابراهیم خلیل الله،سومی موسی کلیم الله، چهارمی عیسی روح الله و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته،گاهی می افتد و برمیخیزد... او جدت رسول خداست ،که برای زیارت پدرت حسین به کربلا میروند. 🌷 همینکه نام جدم را شنیدم به سویش دویدم تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم و بگویم ستمکاران با ما چه کرده اند، 🌟که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته. 💐پرسیدم اینان کیستند؟ ✨گفت: اولی حوا ام البشر، دومی آسیه بنت مزاحم، سومی مریم دختر عمران، چهارمی خدیجه خویلد، و اون خانومی که دست بر سر نهاده گاهی می افتدو گاهی برمیخیزد جده ی تو فاطمه دختر رسول خداست. 🍀گفتم میروم و به جده ام فاطمه شکایت این ستمکاران را مینمایم.دویدم جلوی حضرت زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم: 💫مادر،مادر بخدا قسم حق مارا منکر شدند... مادر،مادر بخدا سوگند جمع مارا پراکنده ساختند، مادر..مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند.. 🌹 فرمود: سکینه جان دیگر بس است.ناله ات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید، 💥 این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است که از خود جدا نمیکنم  تا خدا را ملاقات نمایم... که ناگهان از خواب بیدار شدم... 🔥پس از آنکه یزید دریافت که برنامه قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند و نه تنها حکومتش تثبیت نشد بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل حسین علیه السلام از همه طرف رو به رو شد. ⚫️در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد و گفت:شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف حکومت باقی بمانید 🔷 یا به مدینه برگردید و سه حاجت شما بر آورده گردد؟ ✍ادامه دارد... 📕 اعیان الشیعه ج 1 ص626. 📗مقرم 456 📘نفس المهموم ص 466 📔بحار ج 45 ص 144🏴
🍃🍃🍃🍃 🍃 هرکجا هستید آنجا را مرکز دنیا در نظر بگیرید و طوری تلاش کنید که انگار همه چیز به شما وابسته است این جمله را در سرزمینی به وسعت ایران در هفته ی گذشته نیروی خدماتی شاهچراغ به بهترین شکل ممکن فهمیده بود او کاری کرد تا ثبت شود: داعشی مثلا، در برابر اراده ی قهرمانی با دست خالی، بی مقداری بیش نیست... ایران به فرزندانش، رشادت و شرافت آنها افتخار میکند... ✍🏻آقای تحلیلگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری زیبا از حمل مادر توسط یک زائر به سمت کربلا از منطقه راس البیشه! 🔹منطقه راس البیشه در فاصله ۶۰۰ کیلومتری از کربلا قرار دارد و در بخشی از مسیر زائران باید از میانه ساحل و دریا عبور کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 5 مسیر برای پیاده‌روی اربعین وجود دارد 🔸طریق الحسین (مسیر اصلی نجف تا کربلا) 🔸طریق العلما (مسیر فرعی از کوفه به کربلا) 🔸کاظمین (با عبور از بغداد به کربلا می‌رسد) 🔸حله (حله به کربلا) 🔸رأس‌البیشه در فاو واقع در استان بصره قرار داد. در این مسیر مردم از میان آب عبور می کنند و با شعار «من البحر الی النهر» بیش از 20 روز در مسیر کربلا هستند (قسمت آخر ویدئو)
🥀پنجـشنبه است به رسم کهن،یاد میکنیم از آنها که وقتـشان و مکانشان از ما جـداست یاد میکنیـم از آنها که دلتـنگشان میـشویم یاد میکنیـم از آنها که هنـوز دوستـشان داریم یاد میکنیم از همه شهـدا،علمـا و درگذشتـگانمان 🌼با فاتحه و صلواتی بر محمد و آل محمد🌼
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت هفتاد و سوم ( ادامه قسمت قبل ) هر چند زیر ب
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت هفتاد و چهارم به یک امامزاده رفتیم از انجا پیاده برگشتیم.توی راه بودیم که بچه ها با برادر نیّری مشغول صحبت شدند.آنجا حرف از شهادت شد.مسئول دسته ما زمان و نحوه شهادت خودش را بیان کرد!من با تعجب گوش میکردم. احمد آقا هم گفت:من خواب برادرم را دیدم.امد دنبالم و من رو برد به آسمان.البته مدتی مانده تا زمانش برسد.! علی طلایی هم گفت من منتظر یک خمپاره شصت هستم....! طلایی اطلاعات خوبی از حالات درونی احمد آقا داشت.چیزهایی میدانست که کسی از آنها خبر نداشت. برای همین هیچ گاه از احمد آقا جدا نمیشد... ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید🕊🌹
🖤 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَهْدِيَّ اَلْأَرْضِ وَ عَيْنَ اَلْفَرْضِ...✋🌱 ▪️سلام بر تو ای مولایی که حقیقت دین از قلب نازنین تو می‌تراود... سلام بر تو و بر روزی که از جانب خدا به سوی اسرار زمین هدایت می‌شوی! 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت صاحب‌الامر در سرداب مقدس، ص۶۱۰. (عج)
-📓🌸- 🔘 🔘 دعای ویژه‌ ماه صفر از محدث بزرگ، مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز ده مرتبه قرائت شود..